در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 592

متن درس

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 592)

دیباچه

در گستره عرفان اسلامی، مقام انسان کامل جایگاهی بس والا دارد. این مقام، که در آن انسان به مرتبه‌ای از کمال وجودی می‌رسد که آینه تمام‌نمای ذات، اسما و صفات ربوبی می‌گردد، در متون عرفانی با ژرفایی بی‌مانند تبیین شده است. درس‌گفتار شماره 592 از مجموعه سخنان آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با محوریت کتاب شریف مصباح الانس، به کاوش در مفهوم استخلاف انسان کامل پرداخته و رابطه متقابل میان عبد و رب را در پرتو احتجاب به رب و وصول به قرب ذاتی بررسی کرده است.

انسان کامل، چونان دریایی بی‌کران، تمامی شئون وجودی‌اش را به اراده الهی می‌سپارد و با طلب خلافت ذاتی حق، خود را از قیود نفسانی آزاد می‌سازد. این مقام، که در آن خدا هم‌چون همراهی در سفر وجودی و خلیفه‌ای در اهل، مال و ولد انسان ظاهر می‌شود، نشانه‌ای از تسلیم کامل و وصول به قرب ذاتی است. در این مسیر، احتجاب به رب، چونان غرق شدن در نوری بی‌انتها، انسان را از خود بی‌خود کرده و به ذات الهی متصل می‌سازد.

بخش نخست: مقام استخلاف و رابطه متقابل عبد و رب

مفهوم استخلاف در عرفان اسلامی

درس‌گفتار با تسمیه آغاز می‌شود: «بسم الله الرحمن الرحیم»، که نشانه‌ای از تقدس و محوریت الهی بحث است. استخلاف، به‌عنوان یکی از صفات کلیدی انسان کامل، مقامی است که در آن انسان خدا را خلیفه خود قرار می‌دهد و متقابلاً، خدا او را خلیفه خویش می‌سازد. این مقام، چونان پلی میان عبد و رب، رابطه‌ای دوسویه را برقرار می‌سازد که در آن، انسان با تسلیم کامل به اراده الهی، به مرتبه‌ای از کمال می‌رسد که مظهر اسما و صفات ربوبی می‌گردد.

استخلاف بر دو قسم است: استخلاف عبدی و استخلاف حقی. استخلاف عبدی، هنگامی است که سالک به مقامی می‌رسد که خدا را وکیل و متولی امور خویش قرار می‌دهد، چنان‌که در دعای شریف آمده است: «اللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِي السَّفَرِ وَالْخَلِيفَةُ فِي الْأَهْلِ». این تسلیم، چونان واگذاری کشتی شکسته‌ای به امواج دریای الهی، انسان را از دغدغه‌های ناسوتی آزاد می‌سازد. استخلاف حقی، اما، مقامی است که خدا انسان کامل را خلیفه خویش در زمین قرار می‌دهد، چنان‌که در قرآن کریم آمده است: «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» (بقره: ۳۰، : «من در زمین جانشینی قرار می‌دهم»).

درنگ: استخلاف، رابطه‌ای دوسویه میان عبد و رب است که در آن، انسان کامل با واگذاری امور به خدا (استخلاف عبدی) و انتخاب شدن توسط خدا (استخلاف حقی)، به مظهر اسما و صفات الهی تبدیل می‌شود.

استخلاف عبدی: تسلیم به اراده الهی

استخلاف عبدی، مقامی است که سالک با اعتماد کامل به تدبیر الهی، خدا را خلیفه خود در تمامی شئون زندگی، از جمله اهل، مال و ولد، قرار می‌دهد. این تسلیم، چونان سپردن زورقی شکسته به طوفان‌های الهی، نشانه رهایی از قیود نفسانی و پذیرش کامل اراده ربوبی است. انسان کامل در این مقام، از اضطراب‌های دنیوی آزاد شده و خود را به خدا می‌سپارد، چنان‌که در دعای شریف آمده: «اللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِي السَّفَرِ وَالْخَلِيفَةُ فِي الْأَهْلِ وَالْمَالِ وَالْوَلَدِ».

این تسلیم، با آیه شریفه «نِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ النَّصِيرُ» (انفال: ۴۰، : «چه نیکو مولا و چه نیکو یاوری است») هم‌خوانی دارد که خدا را بهترین وکیل و سرپرست معرفی می‌کند. انسان کامل، با این اعتماد، به آرامشی وجودی دست می‌یابد که او را از دغدغه‌های روزمره آزاد می‌سازد.

استخلاف حقی: انتخاب الهی انسان کامل

استخلاف حقی، مقامی است که خدا انسان کامل را خلیفه خویش در زمین قرار می‌دهد تا نماینده دین و اراده الهی باشد. این مقام، چونان تاجی بر سر انسان کامل، نشانه انتخاب الهی و کمال ذاتی اوست. چنان‌که در قرآن کریم آمده: «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا» (انبیاء: ۷۳، : «و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می‌کردند»). انسان کامل در این مقام، مظهر اسما و صفات الهی شده و به‌عنوان امام، هدایت خلق را بر عهده می‌گیرد.

درنگ: استخلاف حقی، انتخاب الهی انسان کامل به‌عنوان خلیفه در زمین است که او را به مظهر اسما و صفات ربوبی و هدایت‌گر خلق تبدیل می‌سازد.

تفاوت و ارتباط استخلاف حقی و عبدی

استخلاف عبدی و حقی، دو روی یک سکه‌اند که در ظرف کمال انسان کامل محقق می‌شوند. استخلاف عبدی، تسلیم انسان به خدا و واگذاری امور به اوست، در حالی که استخلاف حقی، انتخاب انسان توسط خدا به‌عنوان خلیفه است. این دو، چونان دو آینه متقابل، یکدیگر را بازتاب می‌دهند. تا انسان خدا را خلیفه خود قرار ندهد، خدا او را خلیفه خویش نمی‌سازد. این رابطه دوسویه، با آیه شریفه «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا» (بقره: ۲۵۷، : «خداوند سرپرست کسانی است که ایمان آورده‌اند») هم‌خوانی دارد که سرپرستی خدا را به ایمان و تسلیم انسان وابسته می‌سازد.

استخلاف عبدی، مقدمه‌ای برای استخلاف حقی است. انسان کامل، با پذیرش خلافت الهی در تمامی شئون زندگی، خود را برای انتخاب الهی آماده می‌سازد. این آمادگی، چونان خاکی حاصل‌خیز، زمینه‌ساز رویش مقام خلافت الهی می‌شود.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین مفهوم استخلاف و انواع آن، رابطه متقابل میان عبد و رب را در مسیر کمال وجودی انسان روشن ساخت. استخلاف عبدی، نشانه تسلیم کامل انسان به اراده الهی است که او را از قیود نفسانی آزاد می‌کند، در حالی که استخلاف حقی، انتخاب الهی انسان به‌عنوان خلیفه در زمین است. این دو مقام، در ظرف کمال انسان کامل، به وحدتی ژرف می‌رسند که او را به مظهر اسما و صفات الهی تبدیل می‌سازد.

بخش دوم: احتجاب به رب و مراتب آن

احتجاب به رب: غرق شدن در نور الهی

انسان کامل، در مسیر وصول به کمال، محتجب به رب می‌شود. این احتجاب، چونان خیره شدن به نوری بی‌انتها، انسان را از رؤیت خود محروم ساخته و او را در عظمت رب مستغرق می‌کند. چنان‌که در متن اصلی آمده: «ان تكون محتجبآ بربه»، انسان کامل پس از وصول به مقام استخلاف، به مرتبه‌ای می‌رسد که حتی اسما و صفات الهی برای او حجاب می‌شوند. این احتجاب، نشانه قرب ذاتی است که در آن، انسان از خود بی‌خود شده و در ذات الهی مستغرق می‌گردد.

این مفهوم، با آیه شریفه «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (نور: ۳۵، : «خدا نور آسمان‌ها و زمین است») هم‌خوانی دارد که نور الهی را عامل رؤیت و احتجاب معرفی می‌کند. انسان کامل، چونان ستاره‌ای در برابر خورشید، در نور رب غرق شده و خود را در برابر عظمت او گم می‌کند.

درنگ: احتجاب به رب، غرق شدن انسان کامل در نور الهی است که او را از رؤیت خود محروم ساخته و به قرب ذاتی رهنمون می‌سازد.

مراتب احتجاب: از خلقی تا نوری

احتجاب، مراتب گوناگونی دارد: احتجاب خلقی، حقی، نقصی، کمالی، ظلمتی و نوری. احتجاب خلقی، هنگامی است که انسان در قیود ناسوتی گرفتار می‌شود، در حالی که احتجاب نوری، مرتبه‌ای است که نور الهی، انسان را از رؤیت خود محروم می‌سازد. انسان کامل، با عبور از این مراتب، به احتجاب نوری می‌رسد که در آن، حتی اسما و صفات الهی برای او حجاب می‌شوند. این مقام، چونان قله‌ای رفیع، نشانه وصول به ذات الهی است.

متن اصلی، با اشاره به این مراتب، تأکید دارد که انسان کامل، با وصول به قرب ذاتی، از تمامی حجاب‌ها عبور کرده و به ذات الهی متصل می‌شود. این اتصال، با آیه شریفه «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» (ق: ۱۶، : «و ما به او از رگ گردنش نزدیک‌تریم») هم‌خوانی دارد که قرب بی‌مانند الهی را نشان می‌دهد.

نقد نسخه‌های بدل و اصلاح عبارات

درس‌گفتار به نقد نسخه‌های بدل، به‌ویژه توسط مرحوم عشکوری، پرداخته و تأکید دارد که عبارت «محتجبًا بربک» به اشتباه جایگزین «محتجبًا بربه» شده است. این اصلاح، چونان زدودن غبار از آینه، برای حفظ معنای دقیق عرفانی ضروری است. عبارت «محتجبًا بربه»، به معنای احتجاب به خدا به طور کلی است، در حالی که «محتجبًا بربک» به معنای احتجاب به رب خاص انسان است که معنای متفاوتی دارد.

قونوی، به‌عنوان شارحی دقیق‌تر از محی‌الدین ابن عربی، با اصلاح عبارات، معانی عرفانی را صاف و شفاف کرده است. این کار، مانند «زیر آب زدن» لجن‌های خزینه، به پاک‌سازی معانی از ابهامات کمک کرده و اصالت متون عرفانی را حفظ می‌نماید. این دقت، نشانه‌ای از اهمیت حفظ ظرافت‌های زبانی و معنایی در متون عرفانی است.

درنگ: اصلاح عبارات توسط قونوی، معانی عرفانی را از ابهامات پاک کرده و اصالت متون را حفظ می‌نماید، چنان‌که عبارت «محتجبًا بربه» معنای دقیق‌تری از احتجاب به خدا ارائه می‌دهد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تبیین احتجاب به رب و مراتب آن، نشان داد که انسان کامل، با غرق شدن در نور الهی، از رؤیت خود محروم شده و به قرب ذاتی می‌رسد. این احتجاب، که در مراتب خلقی، حقی، نقصی، کمالی، ظلمتی و نوری ظاهر می‌شود، اوج سلوک عرفانی است. نقد نسخه‌های بدل و اصلاح عبارات توسط قونوی، اهمیت دقت در حفظ اصالت متون عرفانی را روشن ساخت.

بخش سوم: خدا به‌عنوان صاحب فی السفر و خلیفه در اهل، مال و ولد

خدا: همراه در سفر وجودی

درس‌گفتار با استناد به دعای شریف «اللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِي السَّفَرِ»، خدا را همراه دائمی انسان در سفر وجودی معرفی می‌کند. این همراهی، چونان مادری مهربان که فرزندش را در آغوش می‌گیرد، نشانه رحمت و رحیمیت الهی است که هیچ‌کس را در مسیر سلوک تنها نمی‌گذارد. انسان کامل، با این آگاهی، از احساس تنهایی و گمراهی رها شده و به مقصد الهی هدایت می‌شود.

این مفهوم، با آیه شریفه «وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ» (حدید: ۴، : «و او با شماست هر کجا که باشید») هم‌خوانی دارد که حضور دائمی خدا را در تمامی شئون زندگی تأکید می‌کند.

درنگ: خدا، به‌عنوان صاحب فی السفر، همراه دائمی انسان در مسیر وجودی است که با رحمت بی‌کران خود، او را به مقصد الهی هدایت می‌کند.

خلافت الهی در اهل، مال و ولد

خدا نه‌تنها در سفر وجودی همراه انسان است، بلکه خلیفه او در اهل، مال و ولد نیز هست. این خلافت، چونان چتری فراگیر، تمامی شئون زندگی انسان را در بر می‌گیرد و او را از دغدغه‌های دنیوی آزاد می‌سازد. انسان کامل، با واگذاری این امور به خدا، از اضطراب‌های روزمره، مانند نگرانی برای خانواده یا معاش، رها شده و به تمرکز بر سلوک الهی می‌رسد.

این خلافت، با آیه شریفه «فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ» (بقره: ۱۳۷، : «خدا تو را از آنان کفایت خواهد کرد») هم‌خوانی دارد که کفایت الهی را در تمامی امور زندگی نشان می‌دهد. انسان کامل، با این اعتماد، تمامی شئون زندگی‌اش را به خدا می‌سپارد و به آرامشی بی‌مانند دست می‌یابد.

شجاعت انسان کامل در خروج

انسان کامل، با شجاعتی بی‌مانند، از خانه و تعلقات دنیوی خارج می‌شود، بدون آنکه به فکر بازگشت باشد. این خروج، چونان پرنده‌ای که از قفس رها می‌شود، نشانه تسلیم کامل به اراده الهی و رهایی از تقیدات نفسانی است. چنان‌که در روایت امام صادق (ع) آمده: «خَرَجْتَ عَلَى مَعَالِي الْأُمُورِ»، انسان کامل با نیت دستیابی به مقاصد عالی، از تعلقات دنیوی آزاد می‌شود.

این شجاعت، نتیجه استخلاف عبدی است که انسان را از دغدغه‌های نفسانی رها کرده و او را به سوی مقاصد الهی سوق می‌دهد. انسان کامل، با این خروج، خود را به خدا می‌سپارد و از هراس‌های دنیوی مصون می‌ماند.

درنگ: شجاعت انسان کامل در خروج از تعلقات دنیوی، نشانه تسلیم کامل به اراده الهی است که او را به سوی مقاصد عالی هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تبیین خدا به‌عنوان صاحب فی السفر و خلیفه در اهل، مال و ولد، نشان داد که انسان کامل، با واگذاری تمامی شئون زندگی به خدا، از دغدغه‌های دنیوی آزاد می‌شود. این تسلیم، همراه با شجاعت در خروج از تعلقات، او را به آرامش وجودی و تمرکز بر سلوک الهی رهنمون می‌سازد. آیات قرآن کریم و روایات، این مفاهیم را تأیید کرده و خدا را همراه و کفایت‌کننده انسان در تمامی مراحل زندگی معرفی می‌کنند.

بخش چهارم: محبت، محبّین و محبوبین

محبت الهی و نفی تعلقات نفسانی

درس‌گفتار با اشاره به محبت معصومین (ع)، تأکید دارد که محبت حقیقی، محبت به خداست و محبت به غیرخدا باید در راستای محبت الهی باشد. انسان کامل، چونان جویباری که به دریای بی‌کران می‌ریزد، محبت خود را از تعلقات نفسانی آزاد کرده و تنها محبت الهی را در دل جای می‌دهد. این محبت، با آیه شریفه «وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ» (بقره: ۱۶۵، : «و کسانی که ایمان آورده‌اند، به خدا محبت بیشتری دارند») هم‌خوانی دارد که محبت شدید به خدا را ستایش می‌کند.

انسان کامل، با این محبت، از انگیزه‌های نفسانی رها شده و تمامی اعمالش، از عبادت تا امور روزمره، به عشق خدا انجام می‌شود. این محبت، چونان نوری که تاریکی‌های نفس را می‌زداید، او را به قرب الهی نزدیک می‌سازد.

محبّین و محبوبین: دو مسیر عرفانی

درس‌گفتار، تمایز میان محبّین و محبوبین را تبیین می‌کند. محبّین، کسانی‌اند که از پایین به بالا سیر کرده و با تلاش و سلوک به خدا می‌رسند. محبوبین، اما، از بالا به پایین آمده و در ذات خدا مستغرق می‌شوند. این دو، چونان دو مسافر در مسیرهای متفاوت، به مقصد الهی می‌رسند، اما محبوبین، به دلیل انتخاب الهی، به مرتبه‌ای بالاتر دست می‌یابند.

این تمایز، با آیه شریفه «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ» (مائده: ۱۱۹، : «خدا از آنان خشنود است و آنان از او خشنودند») هم‌خوانی دارد که رضایت متقابل خدا و بندگان را نشان می‌دهد. محبّین، با رضایت از خدا، به او نزدیک می‌شوند، اما محبوبین، با رضایت خدا از خود، در ذات او مستغرق می‌گردند.

درنگ: محبّین با تلاش به خدا می‌رسند، اما محبوبین، با انتخاب الهی، در ذات خدا مستغرق شده و به مرتبه‌ای بالاتر از رضایت متقابل دست می‌یابند.

عرفان عالی و نگرش به دنیا

درس‌گفتار، عرفان معمولی را نقد کرده و عرفان عالی را معرفی می‌کند که در آن، محبوبین دنیا را مظهر اسم اعظم الهی می‌بینند. این دیدگاه، چونان آینه‌ای که تمامی رنگ‌های الهی را بازتاب می‌دهد، دنیا را نه مانع، بلکه محمل خیر و رحمت می‌داند. چنان‌که در متن آمده: «دنيا اسم اللّه اعظم است»، دنیا محل تجلی خیر الهی است، هرچند مردم گاه به آن شر می‌افزایند.

این مفهوم، با آیه شریفه «رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ» (اعراف: ۱۵۶، : «رحمتم همه‌چیز را در بر گرفته است») هم‌خوانی دارد که رحمت الهی را فراگیر معرفی می‌کند. انسان کامل، با این نگرش، خیر را در تمامی موجودات می‌بیند و از نگاه منفی به دنیا فاصله می‌گیرد.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تبیین محبت الهی و تمایز میان محبّین و محبوبین، دو مسیر عرفانی را روشن ساخت. محبّین، با تلاش و محبت به خدا می‌رسند، اما محبوبین، با انتخاب الهی، در ذات او مستغرق می‌شوند. عرفان عالی، با نگرشی مثبت به دنیا به‌عنوان مظهر اسم اعظم الهی، انسان را به درک رحمت فراگیر خدا هدایت می‌کند. این دیدگاه، انسان کامل را به سوی تسلیم و محبت بی‌قید و شرط به خدا رهنمون می‌سازد.

نتیجه‌گیری کل

درس‌گفتار شماره 592 از مجموعه سخنان آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تکیه بر کتاب شریف مصباح الانس، به تبیین مقام استخلاف انسان کامل در عرفان اسلامی پرداخته و رابطه متقابل میان عبد و رب را در پرتو احتجاب به رب و وصول به قرب ذاتی بررسی کرده است. انسان کامل، با واگذاری امور به خدا (استخلاف عبدی) و انتخاب شدن توسط خدا (استخلاف حقی)، به مظهر اسما و صفات الهی تبدیل می‌شود. احتجاب به رب، با مراتب خلقی تا نوری، او را به قرب ذاتی رهنمون می‌سازد، جایی که حتی اسما و صفات الهی برای او حجاب می‌شوند.

نقد نسخه‌های بدل و اصلاح عبارات توسط قونوی، اهمیت حفظ اصالت متون عرفانی را روشن ساخت. خدا، به‌عنوان صاحب فی السفر و خلیفه در اهل، مال و ولد، انسان را از دغدغه‌های دنیوی آزاد کرده و به آرامش وجودی می‌رساند. تمایز میان محبّین و محبوبین، دو مسیر عرفانی را نشان داد که در آن، محبوبین با انتخاب الهی به مرتبه‌ای بالاتر می‌رسند. عرفان عالی، با نگرشی مثبت به دنیا، آن را مظهر رحمت الهی می‌داند.

در پایان، با درود بر پیامبر اکرم (ص) و اهل‌بیت طاهرین (ع)، که الگوهای بی‌بدیل انسان کامل‌اند، این نوشتار به پایان می‌رسد: «اللّهم صل على محمدآ و آل محمّد».

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، کدام صفت دوم انسان کامل ذکر شده است؟

2. طبق درسگفتار، استخلاف عبد به چه معناست؟

3. بر اساس درسگفتار، استخلاف حقى به چه اشاره دارد؟

4. طبق درسگفتار، انسان كامل در كدام حوزه‌ها خدا را خليفه خود قرار می‌دهد؟

5. در درسگفتار، كدام مقام از مقام استخلاف بالاتر است؟

6. بر اساس درسگفتار، استخلاف عبدى مقدم بر استخلاف حقى است.

7. طبق درسگفتار، انسان كامل بدون احتجاب به مقام قرب ذاتى می‌رسد.

8. درسگفتار بیان می‌كند كه استخلاف حقى به معنای خليفه قرار دادن انسان توسط خداست.

9. بر اساس درسگفتار، همه انسان‌ها خدا را به عنوان خليفه خود می‌پذیرند.

10. طبق درسگفتار، مقام محبين بالاتر از مقام محبوبين است.

11. منظور از استخلاف عبد در درسگفتار چیست؟

12. چرا طبق درسگفتار، استخلاف عبدى مقدم بر استخلاف حقى است؟

13. تفاوت محبين و محبوبين در درسگفتار چگونه بیان شده است؟

14. چرا در درسگفتار، مقام قرب ذاتى از استخلاف بالاتر است؟

15. احتجاب نورى در درسگفتار به چه معناست؟

پاسخنامه

1. مقام استخلاف

2. انسان خدا را خليفه خود قرار دهد

3. انسان وكيل خدا در عالم شود

4. اهل، مال، ولد و سفر

5. قرب ذاتى

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. نادرست

11. استخلاف عبد یعنی انسان خدا را خليفه خود در امور اهل، مال، ولد و سفر قرار دهد.

12. زیرا تا انسان خدا را خليفه خود نپذیرد، خدا او را خليفه خود قرار نمی‌دهد.

13. محبين از پايين به بالا می‌روند و خدا را می‌پذیرند، اما محبوبين از بالا به پايين آمده و خدا آن‌ها را برگزيده است.

14. زیرا قرب ذاتى از اسماء ذاتى است، در حالی كه استخلاف از اسماء فعلى است.

15. احتجاب نورى یعنی انسان كامل به دلیل شدت نور الهی از رؤيت حق محتجب شود.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده