متن درس
بازنمایی انسان کامل در مصباح الانس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 600)
دیباچه
کتاب مصباح الانس، اثری ژرف در عرفان نظری، در شماره 600 خود به تبیین ویژگیهای انسان کامل و نقش او در تعامل با جامعه، دوستان و دشمنان پرداخته است. این بخش، با تمرکز بر ویژگی پانزدهم، که در دایره مشیت الهی عمل کرده و با جامعیت، تضادها و تقابلها را در خود جمع میآورد. انسان کامل، نه تنها یک فرد، بلکه تجلی یک جامعه، بازار یا شهری است که همه اضداد، از خیر و شر تا دوست و دشمن، را در بر میگیرد.
بخش نخست: انسان کامل، مظهر جامعیت الهی
ویژگی پانزدهم: نصرت خویش در دایره مشیت
انسان کامل، به عنوان مظهر تام اسما و صفات الهی، در دایرهای از مشیت پروردگار عمل میکند که جز اراده او در آن تحقق نمییابد. این ویژگی، که در متن اصلی چنین بیان شده است:
«الْخَامِسَ عَشَرَ: أَنَّهُ يَنْصُرُ نَفْسَهُ بِكَ مِنْ حَيْثُ كَيْنُونَتِهِ فِي دَائِرَتِكَ الَّتِي لَا يَقَعُ فِيهَا إِلَّا مَا شِئْتَ»،
به این معناست که انسان کامل، وجود خویش را در ظرف مشیت الهی و به واسطه اراده حق یاری میدهد. این نصرت، نه از سر خودبینی، بلکه در چارچوب تسلیم و رضا نسبت به اراده الهی است. انسان کامل، در این دایره، چونان آیینهای است که نور حق را بازمیتاباند و در تعامل با دیگران، از دوست و دشمن، به تحقق مقاصد الهی میپردازد.
درنگ: انسان کامل، در دایره مشیت الهی، خود را به واسطه اراده حق یاری میدهد و در این ظرف، جز آنچه حق بخواهد، رخ نمیدهد. این نصرت، مظهر تسلیم و تمکین اوست.
این ویژگی، انسان کامل را به مثابه موجودی معرفی میکند که در میدان عمل، با حکمت و بصیرت، به هدایت و اصلاح جامعه میپردازد. او، چونان شهری است که همه اضداد را در خود جای داده و با جامعیت، نقش محوری در تحول و هدایت خلق ایفا میکند.
جامعیت انسان کامل: جامعهای در وجود
انسان کامل، فراتر از فردیت، تجلی یک جامعه است. همانگونه که در قرآن کریم، حضرت ابراهیم علیهالسلام «أُمَّةً وَاحِدَةً» نامیده شده، انسان کامل نیز یک امت است؛ نه به معنای انفرادی، بلکه به مثابه مجموعهای از همه ابعاد وجودی، از دوست و دشمن تا خیر و شر. او، مانند خانهای است که اتاقهای گوناگون، از آشپزخانه تا خوابگاه، را در خود دارد، یا چونان بازاری است که همه کالاها، از نیک و بد، در آن یافت میشود. این جامعیت، انسان کامل را به مظهری از اسما و صفات الهی بدل میسازد که همه اضداد را در خود جمع کرده و در تعامل با آنها، حکمت الهی را متجلی میکند.
این دیدگاه، تصور نادرست از انسان کامل به عنوان فردی منزوی را نفی میکند. او، نه تنها یک فرد، بلکه مظهر یک شهر یا محله است که همه عناصر متضاد را در خود جای داده و با بصیرت، آنها را در مسیر کمال هدایت میکند. این جامعیت، به انسان کامل امکان میدهد تا در میدان تضادها و تقابلها، با حکمت و قدرت، به تعامل و اصلاح بپردازد.
درنگ: انسان کامل، چونان شهری است که همه اضداد را در خود جای داده و با جامعیت، مظهر اسما و صفات الهی میشود.
دشمنپروری و دشمنستیزی: حکمت الهی در تعامل
یکی از ویژگیهای برجسته انسان کامل، دشمنپروری و دشمنستیزی اوست. او، مانند خداوند متعال که در قرآن کریم به شیطان و کفار میدان داده، به دشمنان خود فرصت بروز و ظهور میبخشد. این دشمنپروری، نه از سر ضعف، بلکه از حکمت الهی است که انسان کامل را به محکی برای آزمون و اصلاح خلق بدل میسازد. دشمن، از وجود انسان کامل بهره میگیرد، اما به دلیل خودبینی و جهل، او را نمیپذیرد. انسان کامل، با شفقت و بصیرت، بر نقص دشمن میگرید، در حالی که دشمن در جهل خود میخندد.
این تقابل، به جذابیت و عظمت انسان کامل اشاره دارد. او، با پرورش دشمن، او را در معرض آزمون قرار میدهد تا شاید به سوی حقیقت هدایت شود. این ویژگی، انسان کامل را به مظهری از جلഗीال
جلال و جمال الهی تبدیل میکند که در میدان تضادها، با حکمت عمل میکند.
درنگ: انسان کامل، با دشمنپروری و دشمنستیزی، مظهر حکمت الهی است که در تعامل با اضداد، به هدایت و اصلاح میپردازد.
بخش دوم: اولیای خدا، میخهای زمین
نقش اولیای خدا در حفظ دین
اولیای خدا، به تعبیر مصباح الانس، میخهای زمیناند که دین الهی را از زوال حفظ میکنند. این تشبیه، به نقش استوار و پایدار انسان کامل در حفظ حقیقت و هدایت خلق اشاره دارد. آنها، با چنگ و ناخن، حتی در دشوارترین شرایط، مانع از نابودی دین میشوند. این پایداری، ریشه در بصیرت و تسلیم آنها نسبت به اراده الهی دارد که در دایره مشیت، با قدرت و حکمت عمل میکنند.
نمونههای تاریخی چون بلال و سلمان، این نقش را به خوبی نشان میدهند. بلال، با وجود سادگی و فقدان حسب و نسب، به دلیل اخلاص و صفا، از اولیای خدا شد. سلمان نیز، با قرب خاص خود که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله او را «مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ» نامید، نمونهای از جامعیت و نزدیکی به حقیقت است. این نمونهها، به تنوع و جامعیت اولیای خدا اشاره دارند که در هر ظرف و مکانی، محور هدایت و تحولاند.
درنگ: اولیای خدا، چونان میخهای زمین، با بصیرت و پایداری، دین الهی را در برابر زوال حفظ میکنند.
رابطه با دوستان و دشمنان
اولیای خدا، با دوستان و دشمنان خود در همه عالم، از مؤمنستان تا کفرستان، در تعاملاند. این پراکندگی جهانی، به تأثیر فراگیر انسان کامل اشاره دارد. او، با همه در تعامل است و از همه بینیاز. دوستان و دشمنان، چونان بدن او هستند؛ با آنها همراه است، اما از تعلقات نفسانی منزه. این رابطه پویا، انسان کامل را به محوری برای هدایت و اصلاح خلق بدل میسازد که با شفقت و حکمت، در میدان تضادها عمل میکند.
مقایسه تاریخی حر و شمر، این تعامل را به خوبی نشان میدهد. حر، با صفا و شهامت، در برابر خباثت و خشونت شمر قرار داشت. حر، با بصیرت و تسلیم، در دایره الهی به نصرت رسید، در حالی که شمر، به دلیل جهل و خودبینی، در ورطه سقوط فرو رفت. این تفاوت، به نقش نطفه، لقمه، تربیت و تقدیر الهی در عاقبت انسان اشاره دارد.
درنگ: انسان کامل، با دوستان و دشمنان چونان بدن خویش در تعامل است و با بصیرت، آنها را در مسیر حقیقت هدایت میکند.
بخش سوم: ستر، تقوا و تنوع در شئون
ستر و تقوای انسان کامل
انسان کامل، با درع ستر و تقوا، خود را از عامه پنهان میکند و با ادب و حیا در برابر پروردگار میایستد. این ویژگی، در متن اصلی چنین بیان شده است:
«قَدْ تَدَرَّعْتَ مِنَ الْعَامَّةِ بِدِرْعِ السِّتْرِ وَ التَّقْوَى وَ تَسَرْبَلْتَ بِسِرْبَالِ الْأَدَبِ مَعَ رَبِّكَ وَ الْحَيَاءِ مِنْهُ».
این ستر، به معنای پنهان کردن حسنها و عیوب از دید دیگران است تا حقیقت کامل او آشکار نشود. انسان کامل، با این حکمت، از خودنمایی پرهیز کرده و خلق را به تدریج به سوی حقیقت هدایت میکند.
این ویژگی، انسان کامل را از خودبینی و تکبر دور میسازد. او، با ادب و حیا، در مقام تمکین قرار دارد و با تسلیم و رضا، مراد الهی را میپذیرد. این ستر، مانند پوششی است که گوهر وجودی او را از چشم ناپاکان محفوظ میدارد و در عین حال، درخشش نور هدایتش را به سوی اهل بصیرت متجلی میسازد.
درنگ: انسان کامل، با ستر و تقوا، حسنها و عیوب را پنهان میکند و با ادب و حیا، در مقام تمکین الهی قرار میگیرد.
تنوع و تلوین در شئون
انسان کامل، در شئون گوناگون الهی، با تنوع و رنگارنگی عمل میکند. او، در عبادت، جهاد، کمک و دیگر عرصهها، با حکمت و جامعیت، از پروردگار پیروی میکند. این تنوع، به معنای انطباق با مقتضیات الهی است که انسان کامل را به موجودی چندبعدی و جامع بدل میسازد. او، در هر میدان، مظهر اسما و صفات الهی است و با بصیرت، در مسیر مراد حق گام برمیدارد.
این تنوع، مانند رنگهای گوناگون یک نقاشی عظیم است که هر یک، جلوهای از زیبایی الهی را به نمایش میگذارد. انسان کامل، با این رنگارنگی، خلق را در مسیر کمال هدایت میکند و در هر شأن، حکمت و قدرت الهی را متجلی میسازد.
درنگ: انسان کامل، با تنوع و تلوین در شئون الهی، مظهر جامعیت و حکمت پروردگار است.
گریه و خنده: شفقت و تعجب
ویژگی شانزدهم انسان کامل، گریه بر محجوبان از سر شفقت و خنده از سر تعجب نسبت به جهل آنهاست. او، چونان پدری مهربان، بر نقص و قصور خلق میگرید و از فرو رفتن آنها در گمراهی، در شگفت میشود. این گریه و خنده، نه از سر اضداد نفسانی، بلکه از مقام بصیرت و تمکین او سرچشمه میگیرد. انسان کامل، منزه از جهل و انهدام، فراتر از متقابلین چون گریه و خنده قرار دارد و در مقام عظمای خود، مظهر صفات کامل الهی است.
این ویژگی، انسان کامل را به مثابه آیینهای از رحمت و حکمت الهی معرفی میکند که با شفقت، خلق را در آغوش میگیرد و با بصیرت، از جهل آنها در شگفت میماند. او، در این تعامل، چونان چشمهای زلال، نور هدایت را به سوی خلق جاری میسازد.
درنگ: انسان کامل، با گریه از شفقت و خنده از تعجب، مظهر رحمت و حکمت الهی است که از اضداد نفسانی منزه است.
جمعبندی
مصباح الانس، شماره 600، انسان کامل را به عنوان مظهر تام اسما و صفات الهی معرفی میکند که در دایره مشیت پروردگار، با جامعیت و حکمت عمل میکند. او، نه تنها یک فرد، بلکه تجلی یک جامعه، بازار و شهری است که همه اضداد را در خود جای داده و با بصیرت، به هدایت و اصلاح خلق میپردازد. دشمنپروری، دشمنستیزی و دشمنگریزی او، حکمت الهی را در تعامل با خلق متجلی میسازد. اولیای خدا، چونان میخهای زمین، با ستر، تقوا و تنوع در شئون، دین الهی را حفظ کرده و با تسلیم و رضا، در مقام تمکین قرار دارند. این بازنمایی، انسان کامل را محوری برای تحول و هدایت خلق معرفی میکند که در میدان تضادها، با شفقت و حکمت، نور حقیقت را میگستراند.
با نظارت صادق خادمی