در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 618

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 618)

مقدمه: کاوش در مقامات عرفانی انسان کامل

مصباح الانس، اثری سترگ در عرفان اسلامی، به تبیین ژرفای رابطه میان حق و خلق می پردازد. درس‌گفتار شماره 618 این اثر، به بررسی مقام تمکن مطلق انسان کامل اختصاص دارد که به‌منزله مظهر تام حق، در مراتب وجودی از ناسوت تا قیامت، صاحب اختیار و اقتدار است. انسان کامل، با اتصال به اراده الهی، قادر به سیر در عوالم، رؤیت حق و امداد نفوس در برزخ و قیامت است. این مقام، که با موت ارادی، ختم الختم و شهود باطنی همراه است، انسان را به مرتبه‌ای می‌رساند که جز حقیقت الهی در او ظهور نمی‌یابد.

بخش نخست: تمکن مطلق و منصب الهی انسان کامل

تمکن مطلق در مراتب ذاهبه و ثابته

انسان کامل، به‌عنوان صاحب منصب الهی، از تمکن مطلقی برخوردار است که در تمامی حالات گذرا (ذاهبه) و ثابت (ثابته) متجلی می‌شود. چنان‌که در متن اصلی آمده: «فانه صاحب المنسب والمتمكن مطلقا فى الحاله الذاهبه و ثابته». این تمکن، به معنای اقتدار کامل او در تصرف در مراتب وجودی است، چه در سیر به سوی محضر الهی و چه در استقرار در ظرف حضور. او چونان سلطانی است که در قلمرو وجود، با اراده‌ای متصل به حق، فرمانروایی می‌کند و هیچ مرتبه‌ای از مراتب هستی از حوزه اقتدار او بیرون نیست.

درنگ: تمکن مطلق انسان کامل، او را در تمامی حالات گذرا و ثابت، صاحب اقتدار در تصرف در مراتب وجودی می‌سازد.

منصب الهی و خلافت انسان کامل

منصب انسان کامل، به معنای خلافت الهی اوست که در آن، مظهر تمامی اسماء و صفات حق می‌شود. این منصب، چنان‌که در متن آمده، او را به مقامی می‌رساند که در ظرف باطن، دولت الهی خود را مستقر می‌سازد. او نه‌تنها صاحب عنوان رسالت یا نبوت در مراتب باطنی است، بلکه در تمامی مراتب وجودی، نماینده حق است. این مقام، چونان تاجی است که بر سر او نهاده شده و او را از سایر موجودات متمایز می‌سازد.

ختم الختم و ظهور کمالات

انسان کامل، در مقام ختم الختم، به مرتبه‌ای می‌رسد که تمامی کمالات و معارف خود را به‌طور کامل متجلی می‌سازد. چنان‌که در متن آمده: «به ختم الختم رسيده‌اند… هر چه توى كسيه‌اش دارد دارد دمر مى‌كند». این تعبیر، به اوج کمال عرفانی اشاره دارد، جایی که او تمامی حقایق الهی را بدون کم‌وکاست در عالم ظهور می‌دهد. او چونان گوهری است که در پرتو نور حق، تمامی رنگ‌های حقیقت را به نمایش می‌گذارد.

درنگ: انسان کامل، در مقام ختم الختم، تمامی کمالات الهی را به‌طور کامل و بی‌کم‌وکاست متجلی می‌سازد.

نقش محی‌الدین و قونوی در تبیین عرفان

محی‌الدین ابن عربی، به‌عنوان عارفی راه‌رونده، و قونوی، شاگرد زبردست او، در تبیین مفاهیم عرفانی نقش بی‌مانندی ایفا کرده‌اند. چنان‌که در متن آمده: «قونوى هم شاگرد محى الدين هست… حرف‌هاى شيخ بزرگ‌تر هست ولى اشكالات به قونوى كمتر هست». محی‌الدین، با عمق و گستردگی سخنانش، عرفان را در مرتبه‌ای والا زیست و قونوی، با اصلاح اشکالات استاد، آن‌ها را منسجم‌تر ارائه کرد. این رابطه استاد و شاگرد، چونان چشمه‌ای است که محی‌الدین سرچشمه آن و قونوی جویبار زلالش بود.

بخش دوم: سیر و سلوک انسان کامل در عوالم

اجتماع و اتحاد سالک با موجودات

سالک عرفانی، در مراتب سلوک، قادر به برقراری اجتماع و اتحاد با هر موجودی است، چه در ظرف قرب و چه در ظرف بعد. چنان‌که در متن آمده: «سالك مى‌تواند… اجتماع و وحدت و اتحاد پيدا كند با هر موجودى كه مى‌خواهد». این توانایی، به قدرت او در حضور در محضر موجودات یا احضار آن‌ها در ظرف خود اشاره دارد. او چونان پرنده‌ای است که با بال‌های معرفت، در آسمان وجود سیر می‌کند و به هر مقصدی که اراده کند، می‌رسد.

درنگ: انسان کامل، با سلوک عرفانی، قادر به اتحاد و اجتماع با هر موجودی در مراتب قرب و بعد است.

تفاوت محبوبین و محبین

محبوبین، به دلیل قرب تام به حق، در مرتبه‌ای برتر از محبین قرار دارند. چنان‌که در متن آمده: «محبوبين در راس قرب قرار دارند… محبين متفاوت اند». محبوبین، که برگزیدگان الهی‌اند، در اوج سلوک عرفانی قرار دارند، در حالی که محبین در مراتب پایین‌تر سیر می‌کنند. این تمایز، چونان تفاوت خورشید و ستارگان است که هر یک درخششی متفاوت دارند.

سیر اولیا در ناسوت، برزخ و قیامت

اولیای الهی، با تمکن مطلق، در عوالم ناسوت، برزخ و تا قیامت سیر می‌کنند. چنان‌که در متن آمده: «مى‌روند مى‌آيند توى دنيا توى ناسوت توى برزخ تا قيامت». این سیر، نشان‌دهنده آزادی آن‌ها از قیود مادی است. آن‌ها چونان مسافرانی هستند که در قلمرو بی‌کران وجود، با اراده الهی، از مرتبه‌ای به مرتبه دیگر جابجا می‌شوند.

ادعای محی‌الدین برای سیر تا قیامت

محی‌الدین ابن عربی، با تجربه سلوک عرفانی، مدعی سیر تا قیامت است و این ادعا به دلیل صدق او معتبر است. چنان‌که در متن آمده: «محيالدين ادعا كرده من تا قيامت رفته‌ام و دروغ هم نمى‌گويد». این شهود، نشان‌دهنده عمق تجربه عرفانی اوست که در آن، مراتب وجودی را با یقین طی کرده است. او چونان دریانوردی است که به سواحل ابدیت رسیده و از آن خبر می‌دهد.

درنگ: محی‌الدین، با شهود عرفانی، سیر تا قیامت را تجربه کرده و این ادعا با صدق او تأیید می‌شود.

جعل مماثل و تمثل در سلوک

انسان کامل، قادر به ایجاد مشابهت، تجسم یا مثال در مراتب وجودی است. چنان‌که در متن آمده: «جعل مماثل كند يا جعل تمثل كند يا جعل مثال كند». این توانایی، به قدرت او در تصرف در عالم معنا اشاره دارد. او چونان نقاشی است که با قلم اراده، تصاویر حقیقت را بر بوم وجود نقش می‌زند.

بخش سوم: علم و قدرت انسان کامل

علم و قدرت بر گذشته، حال و آینده

انسان کامل، دارای علم و قدرت بر گذشته (ما کان)، آینده (ما یکون) و حال (ما هو کائن) است. چنان‌که در متن آمده: «عملش علم بما كان و ما يهون و ما هو كائن… قدرتش هم همين طور». این جامعیت، به اتصال او به علم الهی اشاره دارد که تمامی مراتب وجودی را در بر می‌گیرد. او چونان آیینه‌ای است که تمامی زمان‌ها در آن منعکس می‌شود.

درنگ: انسان کامل، با علم و قدرت الهی، بر گذشته، حال و آینده احاطه دارد.

رؤیت حق در لحظه مرگ

انسان کامل، در لحظه مرگ، حق یا اولیا را زیارت می‌کند. چنان‌که در متن آمده: «فمن يمت يرنى… هر كه مى‌ميرد نه مرا مى‌بيند من او را مى‌بينم». این رؤیت، به دلیل قدرت او یا اراده الهی محقق می‌شود و نشان‌دهنده مقام شهود اوست. این لحظه، چونان پرده‌ای است که کنار می‌رود و حقیقت الهی در برابر او نمایان می‌شود.

موت ارادی و تسلیم روح

اولیای الهی، با موت ارادی، روح خود را آگاهانه به حق تسلیم می‌کنند، بدون دخالت عزرائیل. چنان‌که در متن آمده: «لا تموتن الا و انتم مسلمون… خودشان تسليم مى‌كنند». این تعبیر، به آیه کریم اشاره دارد:
﴿لَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾ [مطلب حذف شد] : «نمیرید مگر آن که مسلمان باشید.»). اولیا، با زیارت حق و اولیا، روح را اعطا می‌کنند، چونان گلی که خود به باغبان الهی تقدیم می‌شود.

درنگ: اولیای الهی، با موت ارادی، روح خود را با تسلیم محض به حق اعطا می‌کنند.

نوم و موت ارادی

انسان کامل، قادر به تجربه خواب و مرگ ارادی است که با اراده خود آن را محقق می‌کند. چنان‌که در متن آمده: «خواب و نوم ارادى… موت ارادى به همين مقدار و به همين راحتى». این توانایی، نشان‌دهنده کنترل او بر حالات وجودی است. او چونان ارباب خویش است که میان مرگ و حیات، با اراده، جابجا می‌شود.

بخش چهارم: اخلاق و مسئولیت اولیای الهی

عدم تجسس اولیا

اولیای الهی، با وجود قدرت رؤیت، از تجسس در امور دیگران پرهیز می‌کنند. چنان‌که در متن آمده: «لا تجسسوا… مگر فضول اند؟». این اصل، به آیه کریم اشاره دارد:
﴿لَا تَجَسَّسُوا﴾ [مطلب حذف شد] : «جاسوسی نکنید.»). آن‌ها، با حفظ حرمت نفوس، از فضولی دورند، چونان نگهبانانی که جز به امر حق، در حریم خلق وارد نمی‌شوند.

درنگ: اولیای الهی، با وجود قدرت رؤیت، از تجسس در امور دیگران پرهیز می‌کنند.

بی‌تفاوتی حکیمانه پیامبر

پیامبر اکرم (ص)، با وجود علم به گناهان، با بی‌تفاوتی ظاهری رفتار می‌کرد تا حرمت افراد حفظ شود. چنان‌که در متن آمده: «پيغمبر بى تفاوت رفتار مى‌كرد… حاليش نمى‌شود». این حکمت، نشان‌دهنده سعه صدر و رعایت اخلاق الهی است. او چونان دریایی بود که هر ناپاکی را در خود محو می‌کرد و جز خیر از او ساطع نمی‌شد.

کرامت در مواجهه با لغو

انسان کامل، در مواجهه با امور بیهوده، با کرامت عبور می‌کند. چنان‌که در متن آمده: «اذا مروا بالغو مروا كراما». این تعبیر، به آیه کریم اشاره دارد:
﴿إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا﴾ [مطلب حذف شد] : «و چون به گفتار بیهوده بگذرند، با بزرگواری بگذرند.»). او چونان ستاره‌ای است که در آسمان حقیقت، از ابرهای نفسانیات متأثر نمی‌شود.

بخش پنجم: نقش اولیا در امداد و دستگیری

سیر اولیا در عالم برزخ

اولیای الهی، در عالم برزخ، به امداد و دستگیری نفوس می‌پردازند. چنان‌که در متن آمده: «به برزخ مى‌روند سركشى مى‌كنند دستگيرى و كمك». آن‌ها قادر به احضار یا ملاقات با نفوس هستند و در هر سلول برزخ، به نجات و دعا مشغول‌اند. این نقش، چونان چراغی است که در تاریکی برزخ، راهنمای نفوس گمگشته می‌شود.

درنگ: اولیای الهی، در عالم برزخ، به امداد و نجات نفوس می‌پردازند.

استمرار عمل اولیا پس از مرگ

اولیای الهی، چه در حیات و چه پس از مرگ، به هدایت و امداد نفوس ادامه می‌دهند. چنان‌که در متن آمده: «مرده اشان اين كار را مى‌كند زنده اشان هم». این استمرار، نشان‌دهنده حیات معنوی آن‌هاست. آن‌ها چونان چشمه‌هایی هستند که پس از خشک شدن ظاهر، همچنان در باطن جاری‌اند.

جواز تقلید از میت

تقلید از عالم متوفی جایز است، زیرا مرگ مانع استمرار هدایت او نیست. چنان‌که در متن آمده: «تقليد از ميت جايز هست… مگر كسى مى‌ميرد؟». این اصل، به حیات معنوی اولیا اشاره دارد که در عالم معنا، همچنان مرجع‌اند. آن‌ها چونان کتاب‌هایی هستند که پس از نویسنده، همچنان خوانده می‌شوند.

عدم مرگ اولیا

اولیای الهی، از مرگ و ممات مبرا هستند. چنان‌که در متن آمده: «لا موت لهم و لا ممات». وجود آن‌ها در حق مستغرق است و حیاتشان ابدی است. این مقام، چونان خورشیدی است که هرگز غروب نمی‌کند و نورش عالم را روشن می‌دارد.

درنگ: اولیای الهی، با اتصال به حق، از مرگ و ممات مبرا هستند.

بخش ششم: شهود و بیداری محبوبین

بیداری محبوبین پیش از نطفه

محبوبین، پیش از تعین مادی، در عالم علم الهی بیدارند. چنان‌که در متن آمده: «محبوبين قبل از اين كه نطفه اشان بچكد… بيدار مى‌شوند». آن‌ها در مراتب احدیت و واحدیت، پیش از ناسوت، به حقیقت وجود خود آگاه‌اند. این بیداری، چونان طلوع ستاره‌ای است در آسمان علم الهی، پیش از آفرینش جسم.

درنگ: محبوبین، پیش از تعین مادی، در عالم علم الهی به حقیقت وجود خود آگاه‌اند.

شهود قتلگاه در علم الهی

انسان کامل، در عالم علم الهی، قادر به شهود قتلگاه و سرنوشت خویش است. چنان‌که در متن آمده: «قتلگاه خودش را در همان باب العلم ببيند». این علم پیشینی، به اتصال او به حق اشاره دارد. او چونان بیننده‌ای است که پیش از نمایش، پایان داستان را می‌داند.

تفاوت مراتب اولیا

اولیای الهی، در مراتب کمال متفاوت‌اند؛ برخی مظهر همه اسماء و برخی مظهر برخی اسماء هستند. چنان‌که در متن آمده: «تفاوت مرتبه هست… يكى ظهور همه ى اسماء هست». این تنوع، به ظرفیت‌های متفاوت آن‌ها در ظهور حقیقت الهی اشاره دارد. آن‌ها چونان گل‌هایی هستند که هر یک عطری متفاوت از باغ حق دارند.

بخش هفتم: مراوده انبیا و امکان سؤال

دستور به سؤال از انبیای پیشین

پیامبر اکرم (ص) مأمور به سؤال از انبیای پیشین است، که مستلزم تمکن او در ارتباط با ایشان است. چنان‌که در متن آمده: «واسئل من ارسلنا من قبلك من رسلنا». این امر، به آیه کریم اشاره دارد:
﴿وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا﴾ [مطلب حذف شد] : «و از پیامبرانی که پیش از تو فرستادیم، بپرس.»). این توانایی، به قدرت پیامبر در احضار یا حضور در محضر انبیا اشاره دارد.

درنگ: پیامبر اکرم (ص)، با تمکن مطلق، قادر به سؤال از انبیای پیشین در محضر یا حضور است.

رد تأویل ظاهری

تأویل آیه به سؤال از امت‌ها یا علما نادرست است، زیرا امر الهی به سؤال مستقیم از انبیاست. چنان‌که در متن آمده: «لا تتحول… بان المراد وسئل اممهم». این تأکید، به لزوم فهم ظاهر آیه اشاره دارد. تأویل ظاهری، از حقیقت عرفانی آیه دور می‌شود، چونان که سایه را به جای حقیقت گرفتن است.

مراوده انبیا در عوالم

انبیا، در عوالم محدود و غیرمحدود، قادر به مراوده با یکدیگر هستند. چنان‌که در متن آمده: «انبيا با هم مى‌توانند مراودات داشته باشند». این توانایی، به تمکن آن‌ها در عبور از قیود زمانی و مکانی اشاره دارد. آن‌ها چونان ستارگانی هستند که در آسمان معنا، با یکدیگر نورافشانی می‌کنند.

شواهد عینی محی‌الدین

محی‌الدین، با شهود عینی، امکان مراوده با انبیا را تأیید می‌کند. چنان‌که در متن آمده: «ان رويه التعينن اخبرت بذلك… عين واقع هست». این خبر، به اعتبار تجربه عرفانی اوست که با یقین، حقیقت را بیان می‌کند. او چونان شاهد صادقی است که از دیده خود خبر می‌دهد.

درنگ: محی‌الدین، با شهود عینی، امکان مراوده با انبیا و سیر در عوالم را تأیید می‌کند.

خبر خبیر و اعتبار شهود

خبر محی‌الدین از عوالم، به دلیل شهود و تجربه، معتبر است. چنان‌که در متن آمده: «ولا ينبئك مثل خبير». این تعبیر، به آیه کریم اشاره دارد:
﴿وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ﴾ [مطلب حذف شد] : «و هیچ‌کس مانند آگاه [خدا] به تو خبر نمی‌دهد.»). او چونان خبیری است که با علم یقینی، از حقیقت عالم معنا خبر می‌دهد.

نتیجه‌گیری

درس‌گفتار شماره 618 مصباح الانس، به تبیین مقام تمکن مطلق انسان کامل، ختم الختم و نقش او در سیر و سلوک عرفانی می‌پردازد. انسان کامل، با منصب الهی و اقتدار در مراتب ذاهبه و ثابته، قادر به سیر در عوالم، رؤیت حق، موت ارادی و امداد نفوس در برزخ است. او، با تسلیم محض به حق، از مرگ و ممات مبرا شده و به حیات ابدی می‌رسد. محبوبین، با بیداری پیش از نطفه، در عالم علم الهی به حقیقت خود آگاه‌اند و انبیا، با تمکن، در عوالم با یکدیگر مراوده دارند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، انسان کامل در چه جایگاهی توصیف شده است؟

2. طبق متن، علم انسان کامل شامل چه چیزی است؟

3. در درسگفتار، منظور از 'فمن یمت یرنی' چیست؟

4. بر اساس متن، چرا اولیای خدا از تجسس در امور دیگران پرهیز می‌کنند؟

5. طبق درسگفتار، موت ارادی در اولیای خدا چگونه است؟

6. انسان کامل در درسگفتار می‌تواند با هر موجودی در ظرف قرب یا بعد اتحاد پیدا کند.

7. طبق متن، محبوبین در مرتبه‌ای پایین‌تر از محبین قرار دارند.

8. در درسگفتار، اولیای خدا در ظرف ناسوت از سیر و قرب محروم هستند.

9. علم دینی در درسگفتار مانع رسیدن به مقامات عالی انسان کامل معرفی شده است.

10. انسان کامل در درسگفتار می‌تواند موجودات را به محضر خود احضار کند یا به محضر آن‌ها برود.

11. منظور از 'صاحب منصب و متمکن مطلقا' در درسگفتار چیست؟

12. چرا اولیای خدا در درسگفتار از تجسس در امور دیگران پرهیز می‌کنند؟

13. موت ارادی در درسگفتار چگونه توصیف شده است؟

14. تفاوت محبین و محبوبین در درسگفتار چیست؟

15. منظور از 'واسئل من ارسلنا من قبلك' در درسگفتار چیست؟

پاسخنامه

1. صاحب منصب و متمکن مطلقا

2. علم بما کان و ما یکون و ما هو کائن

3. هر که بمیرد، من او را می‌بینم

4. چون تجسس حرمت ظاهری را نقض می‌کند

5. مرگ با تسلیم ارادی روح به خدا

6. درست

7. نادرست

8. نادرست

9. نادرست

10. درست

11. انسان کامل دارای مقام و توانایی کامل در همه حالات ذاهبه و ثابته است.

12. زیرا تجسس حرمت ظاهری را نقض می‌کند و با مقام آن‌ها سازگار نیست.

13. انسان کامل روح خود را با اراده تسلیم خدا می‌کند، بدون دخالت اجباری عزرائیل.

14. محبوبین در رأس قرب الهی‌اند، اما محبین در مراتب پایین‌تر قرار دارند.

15. یعنی انسان کامل می‌تواند با انبیای پیشین ارتباط برقرار کند و از آن‌ها سؤال نماید.