در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 623

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 623)

دیباچه

انسان کامل، در عرفان اسلامی، چونان قله‌ای رفیع در منظومه هستی می‌درخشد که تمامی مراتب وجودی، از ذات بی‌چون الهی تا تجلیات عالم کثرت، در او به وحدت می‌رسند. این مقام والا، که محور ظهور حق و مدار اداره عالم است، در درس‌گفتار شماره 623 از مجموعه گران‌سنگ مصباح الانس، با بیانی عمیق و عرفانی تبیین شده است.

بخش نخست: مقام انسان کامل و مسامطه الهی

اهمیت مقام انسان کامل

بحث انسان کامل، به سبب عظمت و پیچیدگی‌اش، از چنان بلندی‌ای برخوردار است که حتی در بیان عارفان بزرگ نیز به اجمال گراییده است. این مقام، که در عرفان اسلامی به خلیفه‌الله تعبیر می‌شود، بستری است برای ظهور حق و واسطه‌ای برای اداره عالم. همان‌گونه که خورشید، با تابش خویش، جهان را روشن می‌سازد، انسان کامل نیز با تجلی نور الهی، نظام هستی را نظم و حیات می‌بخشد.

درنگ: انسان کامل، به مثابه آیینه‌ای صیقلی، بستر ظهور ذات الهی است که عالم از طریق او فیض وجود می‌یابد.

این اجمال در بیان، نه از ناتوانی گوینده، بلکه از فراتر بودن موضوع از ظرفیت‌های ادراک عادی نشأت می‌گیرد. عرفان نظری، تنها افقی است که می‌تواند گوشه‌ای از این حقیقت را به تماشا بنشیند.

تفاوت چینش وجودی انسان کامل

چینش وجودی انسان کامل با سایر انسان‌ها تفاوت بنیادین دارد. او، به عنوان خلیفه الهی، در هم‌سویی کامل با اراده حق قرار دارد و بر تمامی مراتب هستی احاطه می‌یابد. این جایگاه، او را به محور وحدت عالم تبدیل می‌کند، چنان‌که گویی تمامی کائنات، چونان منظومه‌ای، به گرد او می‌چرخند.

مراتب سلوک و جایگاه سالک

سالکان عرفانی در دو مرتبه متوسط و عالی جای می‌گیرند، و مبتدیان از این بحث بیرون‌اند. مرتبه متوسط، عرصه اراده، تصمیم، تعشق و وقوف یا عدم وقوف است. سالک در این مرتبه، با اتکا به اراده خویش، به اعجاز و کرامت دست می‌یابد، ایجاد می‌کند، احیا می‌کند و اماته می‌کند. این توانایی‌ها، نشانه اقتدار معنوی اوست که هنوز رنگ نفسانی دارد.

اما مرتبه عالی، فراتر از اراده نفسانی، بستری است برای ظهور حق. انسان کامل در این مرتبه، چونان ظرفی خالص، پذیرای نزول اجلال الهی می‌شود. این نزول، وجود او را به دستگاهی الهی تبدیل می‌کند، چنان‌که تمامی امکانات نفسانی‌اش تعطیل، مطوی یا منقمر می‌گردد.

درنگ: در مرتبه عالی، انسان کامل با فنای نفسانی، به ظرف ظهور الهی بدل می‌شود و عالم از طریق او اداره می‌گردد.

نزول اجلال و تبدیل دستگاه نفسانی

نزول اجلال الهی، تجلی ذات حق در وجود انسان کامل است. این تجلی، دستگاه نفسانی او را به دستگاهی الهی مبدل می‌سازد. همان‌گونه که حضور یک مرکز مغناطیسی، ابزارهای الکترونیکی را از کار می‌اندازد، حضور حق نیز اراده نفسانی را محو می‌کند. انسان کامل، در این مرتبه، تنها مجرای فعل الهی است و هیچ اصالت مستقلی ندارد.

اداره عالم از طریق انسان کامل

خداوند، از طریق انسان کامل، عالم را اداره و حرکت می‌دهد. او، چونان محور یک چرخ عظیم، تمامی هستی را به گردش درمی‌آورد. فیض الهی، از این مرکز وجودی به تمام مراتب هستی سرریز می‌شود، همان‌گونه که باران از قله کوه به دشت‌ها می‌رسد.

بخش دوم: مسامطه و افق الهی

مفهوم مسامطه و جامعیت آن

مسامطه، هم‌سویی کامل انسان کامل با افق الهی است. این هم‌سویی، تمامی مراتب وجودی، از صریح و مطابق تا ضمنی و التزامی، را در بر می‌گیرد. مسامطه، چونان پلی است که سالک را از کثرت نفسانی به وحدت الهی می‌رساند.

درنگ: مسامطه، قرار گرفتن در افق حق است که انسان کامل را به محور ظهور الهی تبدیل می‌کند.

جامعیت مسامطه، در شمول آن بر تمامی اقسام و اشارات نهفته است. تضمن، به دلالت‌های درونی، و التزام، به دلالت‌های بیرونی اشاره دارد. این مفاهیم، که ریشه در منطق عرفانی دارند، بیانگر احاطه انسان کامل بر تمامی مراتب وجودی‌اند.

احاطه و اطلاق در مسامطه

مسامطه انسان کامل، باید برخوردار از احاطه (شمول کلی) و اطلاق (عاری از قید و محدودیت) باشد. احاطه، به گستردگی وجودی او بر تمامی مراتب، و اطلاق، به آزادی‌اش از هرگونه حصر اشاره دارد. این ویژگی‌ها، او را به ظرفی بی‌کران برای تجلی حق تبدیل می‌کنند.

حضرت الوهیت ذاتیه و فنای عنک

انسان کامل، در مرتبه عالی، به حضرت الوهیت ذاتیه می‌رسد؛ مرتبه‌ای که مجهول النعت و عاری از اسم و رسم است. این مرتبه، که به لاتعین الهی تعبیر می‌شود، فراتر از هرگونه تعین و توصیف است. انسان کامل، با فنای عنک، یعنی محو شدن هویت نفسانی، در این لاتعین غرق می‌شود و تنها حق را مشاهده می‌کند.

تمثیل مه و دود، این حقیقت را به زیبایی نشان می‌دهد: همان‌گونه که مه، دیدن خویش را مانع می‌شود، فنای نفسانی نیز انسان را از خودبینی محروم می‌کند و او را به شهود حق می‌رساند.

درنگ: فنای عنک، محو شدن انسان کامل در لاتعین الهی است، جایی که تنها حق دیده می‌شود.

دوام انس با خدا

رسیدن به مرتبه عالی، نیازمند دوام انس با خداست، نه انس موقت یا ارادی. این انس پیوسته، انسان کامل را از هرگونه اراده نفسانی بی‌نیاز می‌کند. او، چونان عاشقی که معشوق را هرگز فراموش نمی‌کند، در حضور دائم حق زیست می‌کند.

شعر ناطق و ذکر به تعشق

شعر عرفانی «وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنِّي لَسْتُ أَذْكُرُهُ وَكَيْفَ أَذْكُرُهُ إِذْ لَسْتُ أَنْسَاهُ» (ترجمه: خداوند می‌داند که من او را ذکر نمی‌کنم، چگونه ذکر کنم وقتی فراموشش نکرده‌ام) به زیبایی این مقام را ترسیم می‌کند. انسان کامل، به دلیل انس دائم با حق، نیازی به ذکر ارادی ندارد، زیرا حق همواره در قلب او حاضر است.

ذکر او، نه برای منفعت یا رشد، بلکه از سر تعشق است. این ذکر عاشقانه، او را از سالکان عادی متمایز می‌کند، چنان‌که گویی نغمه‌ای است که از ژرفای جانش به سوی معشوق الهی سر می‌کشد.

بخش سوم: ویژگی‌های انسان کامل و نقش او در عالم

تماشاگر بودن انسان کامل

انسان کامل، تماشاگر فعل الهی است که از طریق او عالم را اداره می‌کند. او، در عین مشارکت در فعل الهی، خود را فاعل نمی‌بیند، بلکه چونان آیینه‌ای، تنها بازتاب‌دهنده نور حق است.

رزق الوری و خیرات الهی

رزق الوری، فتح، دعا، ظهور و ختم وجود، همگی از طریق انسان کامل و مسامطه او با عالم محقق می‌شوند. او، کانال انتقال خیرات الهی به عالم است، چنان‌که قله‌ای است که باران رحمت الهی از آن به تمامی دشت‌های وجودی سرریز می‌شود.

هماهنگی در مراتب مختلف

انسان کامل، در تمامی مراتب کلی و جزئی، مفصل و مجمل، تهاذی و تساوی، ظهور و حرکت، با حق و عالم در هماهنگی کامل است. این جامعیت، او را به موجودی بی‌مانند تبدیل می‌کند که تمامی شئون هستی در او به وحدت می‌رسند.

دشواری فهم عبارات

عبارات درس‌گفتار، به دلیل بلندی و پیچیدگی، حتی در آثار عارفان بزرگی چون محی‌الدین ابن‌عربی یافت نمی‌شوند. این عمق، شرح و تفسیر عادی را ناتوان می‌سازد و تنها با شهود عرفانی قابل درک است.

بخش چهارم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

انسان کامل، در عرفان اسلامی، چونان آیینه‌ای است که ذات الهی در آن تجلی می‌یابد و عالم از طریق او فیض وجود می‌یابد. مرتبه عالی او، که با فنای نفسانی و بقای بالله همراه است، او را به بستری برای نزول اجلال الهی تبدیل می‌کند. مسامطه، به عنوان هم‌سویی کامل با افق حق، جامعیت وجودی او را نشان می‌دهد که تمامی مراتب، از صریح تا التزامی، را در بر می‌گیرد. این مقام، که با دوام انس و ذکر عاشقانه همراه است، انسان کامل را به محور اداره عالم و واسطه فیض الهی بدل می‌سازد.

درس‌گفتار شماره 623 مصباح الانس، با بیانی عمیق و تمثیلاتی بدیع، این حقایق را به تصویر می‌کشد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، انسان کامل در مقام عالی چه ویژگی‌ای دارد؟

2. طبق متن درسگفتار، وقتی حق در انسان کامل نزول اجلال می‌کند، چه اتفاقی برای دستگاه نفسانی او می‌افتد؟

3. بر اساس درسگفتار، مسامطه انسان کامل با عالم به چه معناست؟

4. طبق متن، تفاوت ظرف متوسط و ظرف عالی در سلوک چیست؟

5. بر اساس درسگفتار، چه چیزی در انسان کامل در ظرف عالی منقمر می‌شود؟

6. در درسگفتار، انسان کامل در ظرف عالی همچنان به اراده و شوق خود وابسته است.

7. طبق متن، خداوند در انسان کامل نزول اجلال کرده و عالم را از طریق او اداره می‌کند.

8. بر اساس درسگفتار، مسامطه انسان کامل به معنای هماهنگی با افعال نفسانی اوست.

9. در درسگفتار، انسان کامل در ظرف عالی به مقام فنا و سپس بقا می‌رسد.

10. طبق متن، احاطه و اطلاق در انسان کامل به معنای محدود شدن به حصر و تناهی است.

11. منظور از نزول اجلال حق در انسان کامل چیست؟

12. چرا امکانات نفسانی انسان کامل در ظرف عالی منقمر می‌شود؟

13. تفاوت ظرف متوسط و ظرف عالی در سلوک چیست؟

14. منظور از مسامطه انسان کامل با عالم چیست؟

15. چرا انسان کامل در ظرف عالی فاقد اراده و شوق شخصی است؟

پاسخنامه

1. خداوند و عالم در او بستر می‌کنند

2. تحت الشعاع حق قرار می‌گیرد

3. اداره عالم توسط حق از طریق او

4. ظرف متوسط به افعال نفسانی و ظرف عالی به افعال الهی وابسته است

5. امکانات نفسانی او

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. نزول اجلال حق یعنی خداوند در انسان کامل بستر کرده و از طریق او عالم را اداره می‌کند.

12. زیرا دستگاه الهی حق امکانات نفسانی او را تحت الشعاع قرار داده و منقمر می‌کند.

13. ظرف متوسط به افعال نفسانی مانند اراده و کرامت وابسته است، اما ظرف عالی به افعال الهی متکی است.

14. مسامطه یعنی انسان کامل تماشاگر اداره عالم توسط حق از طریق خود اوست.

15. زیرا در ظرف عالی، اراده و افعال او الهی شده و تحت تأثیر حق قرار می‌گیرد.