در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 14

متن درس

 

کتاب منازل السائرین: ظهور حق در آینه خلق

تحلیل و تبیین مقدمه کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه چهاردهم-مقدمه-بخش 14)

مقدمه

در این بخش از کتاب منازل السائرین، که برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره است، به بررسی یکی از بنیادی‌ترین مسائل عرفان نظری، یعنی رابطه وجودی میان حق و خلق، پرداخته شده است. محور اصلی این بخش، مفهوم «ظل التلوین» و نقد دیدگاه‌هایی است که خلق را به‌عنوان وجودی خیالی یا عدمی معرفی می‌کنند.

بخش چهاردهم: ظهور حق در آینه خلق

1. مفهوم ظل التلوین و وجود اضافی

در عرفان نظری، مفهوم «ظل التلوین» به‌عنوان استعاره‌ای برای وجود اضافی یا وجود خلقی به کار رفته است. این وجود، که به رنگ خلق آلوده شده، به سایه‌ای تشبیه می‌شود که فاقد نورانیت مستقل است و تنها در نسبت با وجود حق معنا می‌یابد. در این دیدگاه، خداوند ذات خود را در قالب خلق متجلی ساخته و این تجلی، به دلیل وابستگی به حق، به‌عنوان «ظل» یا سایه توصیف شده است. استعاره سایه، به فقدان استقلال وجودی خلق اشاره دارد، اما این فقدان به معنای عدمی یا خیالی بودن نیست، بلکه بیانگر ظهوری بودن خلق در برابر وجود مطلق حق است.

عبارت مرتبط: «الذَّى مَدَّ ظِلَّ التَّلْوِينِ عَلَى الْخَلْقِيَّةِ مَدًّا طَوِيلًا. اِسْتَعَارَ الظِّلَّ لِلْوُجُودِ الْإِضَافِيِّ الَّذِي لَوَّنَ الْحَقُّ بِهِ ذَاتَهُ بِلَوْنِ الْخَلْقِ.»

این عبارت، وجود خلقی را به سایه‌ای تشبیه می‌کند که از نور حق سرچشمه می‌گیرد، اما به دلیل حجاب‌های ذاتی، نورانیت مستقلی ندارد. با این حال، این بخش بر آن است که خلق، صرفاً سایه‌ای عدمی نیست، بلکه ظهوری از حقیقت الهی است که حقیقتی وجودی دارد.

درنگ: ظل التلوین، استعاره‌ای برای وجود خلقی است که به‌عنوان ظهور حق، حقیقتی وابسته دارد و نه عدمی یا خیالی.

2. خلق به‌عنوان ظهور حق

در عرفان اسلامی، خلق به‌عنوان تجلی و ظهور حق تلقی می‌شود. خداوند، حقیقت خود را در آینه خلق متجلی ساخته و این تجلی، به رنگ خلق آلوده شده است. این آلودگی، به معنای نقص یا فقدان نیست، بلکه نشان‌دهنده تجلی حق در قالب کثرت خلقی است. خلق، به خودی خود وجودی مستقل ندارد، اما این عدم استقلال به معنای عدمی بودن نیست، بلکه بیانگر ظهوری بودن آن است. هرچه در عالم هست، حق است و خلق، تنها ظهور این حقیقت در قالب‌های گوناگون است.

درنگ: خلق، ظهور حق است و نه موجودی مستقل یا عدمی. تمامی هستی، تجلیات حق‌اند که در قالب خلق متجلی شده‌اند.

3. نقد دیدگاه وجود خیالی و عدمی

برخی دیدگاه‌های عرفانی، خلق را به‌عنوان وجودی خیالی یا عدمی معرفی می‌کنند و آن را فاقد حقیقت می‌دانند. این دیدگاه، که وجود خلقی را به خیال یا عدم تقلیل می‌دهد، مورد نقد جدی قرار گرفته است. چنین تفسیری، نه‌تنها با اصول عرفان اسلامی سازگار نیست، بلکه به سفسطه و سوفسطائی‌گری نزدیک می‌شود. خلق، حقیقتی ظهوری دارد که رقیق است، در حالی که حق، حقیقت حقیقی و مطلق است. این تمایز میان حقیقت حقیقی (حق) و حقیقت رقیق (خلق)، به حفظ تعادل میان حق و خلق کمک می‌کند و از تحقیر خلق جلوگیری می‌نماید.

درنگ: خلق، حقیقتی ظهوری و رقیق دارد و نه خیالی یا عدمی. تقلیل خلق به خیال، عرفان را به سفسطه نزدیک می‌کند.

4. ضرورت اصول و قواعد در عرفان

عرفان، به‌عنوان علمی شهودی و معرفتی، نیازمند اصول و قواعد منسجم است. استفاده از الفاظی مانند «خیالی» یا «عدمی» برای توصیف خلق، به دلیل ایجاد ابهام و بدآموزی، با شأن عرفان سازگار نیست. عرفان باید زبانی دقیق و منطقی داشته باشد که حقایق الهی را با وضوح و زیبایی بیان کند. خلق، به‌عنوان ظهور حق، دارای حقیقتی است که باید با الفاظی شایسته و متناسب با عظمت معرفت الهی توصیف شود.

درنگ: عرفان نیازمند اصول منسجم و زبانی دقیق است که خلق را به‌عنوان ظهور حق توصیف کند، نه خیال یا عدم.

5. زبان عرفان: لسان عشق و زیبایی

عرفان، به‌عنوان لسان عشق و جلوه زیبایی، باید با زبانی شیوا، فاخر و گوارا بیان شود. استفاده از الفاظ ناموزون مانند «خیال» یا «کشک» نه‌تنها عرفان را کوچک می‌کند، بلکه آن را به سطحی نازل و غیرمنطقی تنزل می‌دهد. عرفان، زیباترین علم است که باید دل هر دلداری را ببرد و با منطقی استوار، حقایق الهی را به نمایش بگذارد. زبان عرفان، باید آیینه‌ای باشد که زیبایی حق و خلق را به‌گونه‌ای هماهنگ و دل‌انگیز بازتاب دهد.

درنگ: عرفان، لسان عشق و زیبایی است و باید با زبانی شیوا و منطقی، حق و خلق را ستایش کند.

6. حقیقت وجودی انسان در قرآن کریم

قرآن کریم، انسان را به‌عنوان موجودی دارای حقیقت وجودی معرفی می‌کند که در مسیر سلوک به سوی حق در حرکت است. این حقیقت، ظهوری است و نه مستقل یا خیالی. آیه‌ای از سوره انشقاق، این حقیقت را به زیبایی بیان می‌کند:

«أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ» (انشقاق/6)؛ : «ای انسان، تو به‌سوی پروردگارت به‌سختی در تلاشی و او را ملاقات خواهی کرد.»

این آیه، انسان را موجودی می‌داند که با تلاش و کوشش، به سوی ملاقات با حق حرکت می‌کند. این حرکت، نشان‌دهنده حقیقتی ظهوری است که انسان را از خیال یا عدم متمایز می‌سازد.

درنگ: قرآن کریم، انسان را دارای حقیقتی ظهوری می‌داند که در مسیر سلوک به سوی حق حرکت می‌کند.

7. رابطه فعل و فاعل: خلق و خالق

رابطه میان فعل (خلق) و فاعل (خالق) در عرفان اسلامی، از اصول بنیادین است. تحقیر خلق به معنای تحقیر خالق است، زیرا فعل، بازتاب فاعل است. اگر خلق را عدمی یا خیالی بدانیم، این امر به‌طور غیرمستقیم به خالق نسبت داده می‌شود، که با عظمت الهی ناسازگار است. خلق، ظهور حق است و حقیقتی دارد که از نورانیت حق سرچشمه می‌گیرد.

درنگ: خلق، ظهور خالق است و تحقیر خلق، به معنای تحقیر خالق است، زیرا فعل، بازتاب فاعل است.

8. نقد تفسیر نادرست آیات قرآنی

برخی از عرفا، آیه 45 سوره فرقان را برای تبیین مفهوم ظل التلوین به کار برده‌اند، اما این تفسیر مورد نقد قرار گرفته است. این آیه به مسائل خلقت و نشانه‌های الهی اشاره دارد و نه به وجود اضافی یا ظهوری خلق:

«أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا * ثُمَّ قَبَضْنَاهُ إِلَيْنَا قَبْضًا يَسِيرًا» (فرقان/45-46)؛ : «آیا به پروردگارت ننگریستی که چگونه سایه را گستراند؟ و اگر می‌خواست، آن را ساکن قرار می‌داد، سپس خورشید را بر آن دلیل گردانیدیم * سپس آن را به‌سوی خود به‌آرامی بازگرفتیم.»

این آیه، به توصیف پدیده‌های طبیعی مانند سایه، خورشید، شب و روز می‌پردازد و بخشی از نشانه‌های خلقت الهی است. استفاده از آن برای تبیین مفاهیم عرفانی مانند وجود اضافی، تأویلی غیرموجه است و با محتوای ظاهری آیه سازگار نیست.

درنگ: آیه 45 سوره فرقان به مسائل خلقت و نشانه‌های الهی اشاره دارد و برای تبیین مفاهیم عرفانی مانند ظل التلوین مناسب نیست.

9. نقد افزودن به آیات قرآنی

افزودن الفاظی مانند «تلوین» یا «مدآ طویلا» به آیات قرآنی، به‌ویژه در متون عرفانی، مورد انتقاد است. این افزوده‌ها، به تحریف معنا منجر می‌شود و از اعتبار علمی و معنوی متن می‌کاهد. عرفان، نباید با افزودن شاخ و برگ به قرآن کریم، از اصول خود منحرف شود.

درنگ: افزودن الفاظ به آیات قرآنی، مانند «تلوین» یا «مدآ طویلا»، تحریف معنا است و با اصول عرفانی سازگار نیست.

10. نقد مفهوم طویل در وجود خلقی

مفهوم «طویل» برای توصیف وجود خلقی ناکافی است، زیرا این صفت، محدود و متناهی است، در حالی که وجود خلقی، به‌عنوان ظهور حق، ازلی و ابدی است. صفاتی مانند «طویل» و «قصیر» برای توصیف حقیقت خلقی، که فراتر از محدودیت‌های زمانی و مکانی است، مناسب نیستند.

درنگ: وجود خلقی، ازلی و ابدی است و نمی‌توان آن را با صفات محدود مانند «طویل» توصیف کرد.

11. خلق به‌عنوان ظهور نور حق

خلق، ظهور نور حق است و نه حجاب یا سایه‌ای عدمی. این دیدگاه با آیه‌ای از قرآن کریم تأیید می‌شود:

«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (نور/35)؛ : «خداوند نور آسمان‌ها و زمین است.»

این آیه، حق را به‌عنوان نور مطلق معرفی می‌کند که خلق، ظهور این نور است. هیچ حجابی میان حق و خلق وجود ندارد، بلکه خلق، خود تجلی نورانیت حق است.

درنگ: خلق، ظهور نور حق است و نه حجاب یا سایه‌ای عدمی، چنان‌که آیه نور بر آن دلالت دارد.

12. نقد دیدگاه لا شیء

دیدگاه «لا شیء» که خلق را هیچ‌چیز محض می‌داند، مورد نقد است. خلق، دارای حقیقتی ظهوری است که از نور حق سرچشمه می‌گیرد. این حقیقت، نه عدمی است و نه خیالی، بلکه ظهوری است که یقیناً وجود دارد.

درنگ: خلق، حقیقتی ظهوری دارد و نه عدمی یا خیالی. دیدگاه «لا شیء» با اصول عرفانی سازگار نیست.

13. تمایز وجود و ظهور

حق، وجود مطلق است و خلق، ظهور این وجود. این تمایز، کلیدی در فهم وحدت وجود است. خلق، نه عدم است و نه خیال، بلکه ظهوری است که در نسبت با حق معنا می‌یابد. این ظهور، حقیقتی دارد که از استقلال برخوردار نیست، اما این عدم استقلال، به معنای فقدان حقیقت نیست.

درنگ: حق، وجود مطلق است و خلق، ظهور این وجود. این تمایز، اساس وحدت وجود را تشکیل می‌دهد.

14. رابطه خلق و خالق

شناخت و شکر خلق، به شناخت و شکر خالق منجر می‌شود، زیرا خلق، ظهور خالق است. این اصل، بر اساس حدیث «من لم یشکر المخلوق، لم یشکر الخالق» تبیین شده است. تحقیر خلق، به معنای تحقیر خالق است، زیرا خلق، آیینه خالق است.

درنگ: خلق، ظهور خالق است و شکر خلق، به شکر خالق منجر می‌شود.

15. حقیقت ظل و خلق

ظل (سایه)، به‌عنوان بخشی از خلقت الهی، دارای حقیقتی وجودی است. این حقیقت، در نسبت با حق معنا می‌یابد و نمی‌توان آن را عدمی یا خیالی دانست. ظل، مانند سایر مخلوقات، تجلی فعل الهی است و حقیقتی دارد که از نور حق سرچشمه می‌گیرد.

درنگ: ظل، حقیقتی وجودی دارد و بخشی از خلقت الهی است که از نور حق سرچشمه می‌گیرد.

16. نقد اعتبارات عقليه

دیدگاه‌هایی که خلق را به‌عنوان اعتبارات عقليه (امور ذهنی) معرفی می‌کنند، مورد نقد قرار گرفته‌اند. خلق، حقیقتی عینی دارد که از نور حق سرچشمه می‌گیرد. این حقیقت، نه در عقل انسان خیالی است و نه در عقل الهی، بلکه واقعیتی است که در خارج وجود دارد.

درنگ: خلق، حقیقتی عینی دارد و نه صرفاً اعتباری ذهنی. این حقیقت، ظهور نور حق است.

17. زیبایی عرفان و خلق

عرفان، باید زیبایی حق و خلق را با زبانی فاخر و منطقی ستایش کند. قرآن کریم، خالق را به‌عنوان «أحسن الخالقین» توصیف می‌کند:

«فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ» (سجده/7)؛ : «پس تبارک الله، بهترین آفرینندگان.»

این آیه، خلق را به‌عنوان آفریده‌ای زیبا معرفی می‌کند که بازتاب زیبایی خالق است. عرفان، باید این زیبایی را در بیان خود منعکس کند و از تحقیر خلق به‌عنوان خیال یا عدم پرهیز نماید.

درنگ: عرفان، باید زیبایی حق و خلق را با زبانی فاخر ستایش کند، چنان‌که قرآن کریم خالق را أحسن الخالقین می‌داند.

18. انسان به‌عنوان آیینه تمام‌نمای حق

انسان، به‌عنوان آیینه تمام‌نمای حق، مظهر تمامی اسماء و صفات الهی است. خداوند، تمامی صفات خود را در انسان متجلی ساخته و او را به‌عنوان خلقی کامل و زیبا آفریده است. این دیدگاه، با مفهوم انسان کامل در عرفان اسلامی هم‌خوانی دارد و انسان را به‌عنوان موجودی معرفی می‌کند که تمامی کمالات الهی در او بازتاب یافته است.

درنگ: انسان، آیینه تمام‌نمای حق است که تمامی اسماء و صفات الهی در او متجلی شده است.

19. وحدت وجود و ظهور

وحدت وجود و ظهور، اصل بنیادین عرفان اسلامی است. وجود و ظهور، یک حقیقت‌اند و خلق، ظهور این حقیقت در قالب کثرت است. عرفان حقیقی، توانایی مشاهده این وحدت در کثرت است که قلب سالک را جلا داده و او را به شهود حقیقت رهنمون می‌سازد. این شهود، انسان را به درک عمیقی از رابطه میان حق و خلق می‌رساند.

درنگ: وجود و ظهور، یک حقیقت‌اند و عرفان، توانایی مشاهده این وحدت در کثرت است که قلب سالک را جلا می‌دهد.

20. جمع‌بندی بخش چهاردهم

این بخش از منازل السائرین، با تمرکز بر رابطه وجودی میان حق و خلق، مفهوم ظل التلوین را به‌عنوان استعاره‌ای برای وجود خلقی تبیین می‌کند. خلق، به‌عنوان ظهور حق، حقیقتی رقیق دارد که نه عدمی است و نه خیالی. نقد دیدگاه‌هایی که خلق را به خیال یا عدم تقلیل می‌دهند، از محورهای اصلی این بخش است. همچنین، تأکید بر زبان فاخر و منطقی عرفان، نقد تفاسیر نادرست آیات قرآنی، و معرفی انسان به‌عنوان آیینه تمام‌نمای حق، این بخش را به منبعی غنی برای فهم عرفان اسلامی تبدیل کرده است. استعارات فاخر، مانند خلق به‌عنوان آینه حق، و تمثیلات معنوی، عمق معرفتی متن را برجسته می‌کنند.

جمع‌بندی نهایی

کتاب منازل السائرین، با الهام از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، مسیری روشن برای فهم عرفان نظری ارائه می‌دهد. بخش چهاردهم، با تبیین رابطه میان حق و خلق، خلق را به‌عنوان ظهور نور حق معرفی می‌کند و هرگونه تحقیر خلق به‌عنوان خیال یا عدم را رد می‌نماید. مفاهیم کلیدی مانند وحدت وجود، حقیقت ظهوری خلق، و ضرورت زبان فاخر در عرفان، در قالبی علمی ارائه شده‌اند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، منظور از 'ظل التلوین' چیست؟

2. طبق متن، وجود خلقی به چه صورتی توصیف شده است؟

3. کدام آیه قرآن در متن به عنوان مبنای بحث 'مد ظل' ذکر شده است؟

4. بر اساس متن، عرفان باید چه ویژگی‌ای داشته باشد؟

5. طبق متن، چرا استفاده از اصطلاحاتی مانند 'خیالی' و 'عدمی' برای خلق نادرست است؟

6. متن بیان می‌کند که خلق به طور کامل خیالی و عدمی است و هیچ حقیقتی ندارد.

7. بر اساس متن، عرفان باید از الفاظ ناموزون و غیرزیبا پرهیز کند.

8. متن ادعا می‌کند که آیه 'مد ظل' در سوره فرقان مستقیماً به بحث عرفانی وجود اضافی اشاره دارد.

9. طبق متن، خلق ظهور حق است و حظی از حقیقت دارد.

10. متن تأکید دارد که وجود خلقی ازلی و ابدی است و نمی‌توان آن را 'طویل' نامید.

11. منظور از 'وجود اضافی' در متن چیست؟

12. چرا متن استفاده از اصطلاح 'طویل' برای وجود خلقی را نادرست می‌داند؟

13. تفاوت اصلی بین حق و خلق از نظر متن چیست؟

14. چرا متن استفاده از آیه 'مد ظل' را برای توجیه عرفانی مناسب نمی‌داند؟

15. عرفان از نظر متن چه نوع زبانی باید داشته باشد؟

پاسخنامه

1. ظهور خلقی که حق به آن آلوده شده است

2. وجود اضافی و ظهوری

3. سوره فرقان، آیه 45

4. بیان زیبا و منطقی که دل را جذب کند

5. چون عرفان را به سفسطه نزدیک می‌کند

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. درست

11. وجود اضافی به معنای وجود ظهوری خلق است که وابسته به حق بوده و استقلال ندارد.

12. زیرا 'طویل' وصف متناهی است، در حالی که وجود خلقی ازلی و ابدی است.

13. حق به ذات وجود دارد و خلق به تبع، ظهور حق است.

14. زیرا این آیه به خلقت عالم و نشانه‌های طبیعی اشاره دارد، نه به وجود اضافی عرفانی.

15. عرفان باید زبانی زیبا، منطقی و دل‌انگیز داشته باشد که جلوه عشق و زیبایی را نشان دهد.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده