در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 239

متن درس





منازل السائرین: تهذیب الحال، مرتبه دوم سلوک عرفانی

منازل السائرین: تهذیب الحال، مرتبه دوم سلوک عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۳۹)

دیباچه

کتاب «منازل السائرین» اثر خواجه عبدالله انصاری، چونان نوری فروزان، راه سالکان طریق حقیقت را روشن می‌سازد و با تبیین مراتب سلوک، نقشه‌ای دقیق برای پیمایش مسیر قرب الهی ارائه می‌دهد. این نوشتار، بازنویسی و تحلیلی جامع از درس‌گفتار جلسه ۲۳۹ (مورخ ۲/۱۲/۱۳۸۶) است که به مرتبه دوم تهذیب، یعنی «تهذیب الحال»، اختصاص دارد. تهذیب الحال، مرحله‌ای حساس در سلوک عرفانی است که سالک را به پاکسازی حال از آفات نفسانی و هدایت آن به سوی معرفت الهی دعوت می‌کند. هدف، تبیین جایگاه تهذیب الحال در سلوک، تمایز حال، منزل و مقام، و ضرورت معرفت به جای علم و رسم است، تا سالک با آگاهی به نقص نفس و عظمت الهی، مسیر قرب را بپیماید.

بخش نخست: مراتب تهذیب و جایگاه تهذیب الحال

مراتب سه‌گانه تهذیب

تهذیب، که یکی از منازل بنیادین سلوک عرفانی است، دارای سه مرتبه است: فعل (مرتبه نخست)، حال (مرتبه دوم) و قصد (مرتبه سوم). این تقسیم‌بندی، چونان نردبانی است که سالک را از ظاهر عمل به باطن نیت و از نیت به قرب الهی رهنمون می‌شود. مرتبه نخست، تهذیب فعل، به تصحیح اعمال ظاهری و پاکسازی آن از آلودگی‌های نفسانی می‌پردازد. مرتبه دوم، تهذیب الحال، به پاک نگه داشتن حال از آفات نفسانی و هدایت آن به معرفت الهی اختصاص دارد. مرتبه سوم، تهذیب قصد، به خلوص نیت و انجام عمل برای خداوند متعال می‌رسد.

درنگ: تهذیب، چونان نردبانی است که سالک را از تصحیح فعل به تهذیب حال و از حال به خلوص قصد هدایت می‌کند، تا در سایه معرفت، به قرب الهی نائل آید.

تهذیب الحال، چونان پلی میان ظاهر و باطن، سالک را از سطح عمل به عمق معرفت رهنمون می‌شود. این مرتبه، پس از تصحیح فعل و پیش از رسیدن به قصد قرار دارد و نقشی کلیدی در پویایی سلوک ایفا می‌کند. سالک در این مرحله، باید حال خود را از وابستگی به علم ظاهری، فریبندگی رسوم و لذت‌های نفسانی پاک کند تا به معرفتی حقیقت‌محور دست یابد.

مشکلات سالک در مرتبه فعل

در مرتبه نخست تهذیب، یعنی تصحیح فعل، سالک با چالش‌هایی مواجه است که ریشه در نفسانیت دارد. این چالش‌ها شامل انجام فعل با هوس، انتظار نتیجه، طلب منافع یا حتی عدم همت برای انجام عمل است. هوس، چونان غباری بر عمل می‌نشیند که آن را از خلوص دور می‌کند. انتظار نتیجه یا طلب منافع، عمل را به معامله‌ای نفسانی بدل می‌سازد. عدم همت نیز، سالک را در ابتدای مسیر متوقف می‌کند.

برای مثال، اگر سالک نمازی را با انگیزه کسب پاداش یا جلب توجه دیگران بخواند، عمل او به ریا آلوده می‌شود. یا اگر از انجام عمل به دلیل کسالت یا بی‌انگیزگی بازماند، از سلوک عقب می‌افتد. تصحیح این مشکلات، شرط ورود به مرتبه دوم، یعنی تهذیب الحال، است.

درنگ: مشکلات مرتبه فعل، چونان موانعی در مسیر سلوک، ریشه در نفسانیت دارند و سالک باید با تصحیح نیت و عمل، از این موانع عبور کند.

جمع‌بندی بخش نخست

مراتب سه‌گانه تهذیب، ساختاری تکاملی برای سلوک عرفانی ارائه می‌دهند. تهذیب الحال، به عنوان مرتبه دوم، نقشی محوری در هدایت سالک از ظاهر عمل به باطن معرفت ایفا می‌کند. مشکلات مرتبه فعل، مانند هوس، نتیجه‌محوری و عدم همت، سالک را از خلوص عمل بازمی‌دارند و باید پیش از ورود به تهذیب الحال مرتفع شوند. این مرتبه، سالک را به پاکسازی حال از آفات نفسانی و حرکت به سوی معرفت الهی دعوت می‌کند.

بخش دوم: تبیین حال و تمایز آن با منزل و مقام

تعریف حال و ویژگی‌های آن

حال، لحظه‌ای گذرا و احساسی است که در ظرف منزل رخ می‌دهد. این حالت، مانند نسیمی است که در مسیر سلوک بر قلب سالک می‌وزد و او را به سوی معرفت رهنمون می‌شود. حال، به دلیل ماهیت موقت و غیرثابت خود، از منزل و مقام متمایز است. منزل، مجموعه‌ای از حال‌ها و گذرگاه‌های متعدد در سلوک است، در حالی که مقام، مقصدی ثابت و ماندگار است.

برای مثال، حال را می‌توان به خواب یا استراحتی کوتاه در یک منزلگاه میان‌راه تشبیه کرد. سالک در این لحظه، احساسی از قرب یا انبساط معنوی تجربه می‌کند، اما این احساس، اگر به معرفت منجر نشود، گذرا و ناپایدار است.

درنگ: حال، چونان نسیمی گذرا در مسیر سلوک، لحظه‌ای احساسی است که باید به معرفت منجر شود تا سالک را از توقف یا انحطاط نجات دهد.

تمایز حال، منزل و مقام

تمایز میان حال، منزل و مقام، چارچوبی دقیق برای فهم مراحل سلوک فراهم می‌آورد. منزل، چونان کاروان‌سرایی در مسیر سفر، مجموعه‌ای از حال‌ها را در بر می‌گیرد. برای مثال، منزل تهذیب، شامل سه حال (فعل، حال، قصد) است که هر یک گذرگاهی در این منزل به شمار می‌روند. حال، واحدی کوچک‌تر و لحظه‌ای خاص در این منزل است، مانند لحظه‌ای که سالک در نماز، انبساط قلبی می‌یابد.

مقام، اما مقصدی است که سالک پس از پیمودن منازل به آن می‌رسد. مقام، چونان شهری است که کاروان سلوک در آن آرام می‌گیرد و ثبات می‌یابد. این تمایز، از سردرگمی در مراحل سلوک جلوگیری می‌کند و سالک را به پویایی در مسیر دعوت می‌نماید.

به تعبیر تمثیلی، حال مانند قطره‌ای است که در رودخانه منزل جاری می‌شود و مقام، دریاچه‌ای است که این رودخانه به آن می‌ریزد. سالک باید حال را به معرفت برساند تا از منزل به مقام صعود کند.

درنگ: حال، لحظه‌ای گذرا در ظرف منزل است، در حالی که مقام، مقصدی ثابت و ماندگار. سالک باید حال را از منزل به مقام هدایت کند.

جمع‌بندی بخش دوم

حال، به عنوان لحظه‌ای احساسی و گذرا، نقشی کلیدی در سلوک ایفا می‌کند، اما باید به معرفت منجر شود تا از ناپایداری رهایی یابد. تمایز حال، منزل و مقام، ساختاری روشن برای پیمایش مسیر عرفانی ارائه می‌دهد. منزل، ظرف گذرهای متعدد است، حال، لحظه‌ای خاص در این ظرف، و مقام، مقصدی ثابت و ماندگار. سالک باید با آگاهی به این تمایز، حال را به سوی معرفت هدایت کند تا از توقف یا انحطاط در امان بماند.

بخش سوم: ویژگی‌ها و آفات تهذیب الحال

ویژگی‌های تهذیب الحال

تهذیب الحال، به معنای پاک نگه داشتن حال از آفات نفسانی، دارای سه ویژگی اساسی است:

  1. عدم میل حال به علم (لا یجنح الحال الی علم)؛
  2. عدم خضوع به رسم (لا یخضع لرسم)؛
  3. عدم التفات به حظ (لا یلتفت الی حظ).

این ویژگی‌ها، چونان سپری، حال را از آلودگی‌های نفسانی حفظ می‌کنند و سالک را به سوی معرفت الهی هدایت می‌نمایند.

میل به علم، حال را به سطح پایین‌تر، یعنی عمل، بازمی‌گرداند و از صعود به معرفت بازمی‌دارد. خضوع به رسم، فریفتگی به مظاهر ظاهری است که حال را از تمرکز بر خداوند متعال منحرف می‌کند. التفات به حظ، لذت بردن از خود حال است که به خودبینی و اعتیاد نفسانی منجر می‌شود.

درنگ: تهذیب الحال، چونان پاکسازی چشمه‌ای زلال، حال را از میل به علم، خضوع به رسم و التفات به حظ مصون می‌دارد تا به معرفت الهی جاری شود.

آفت میل حال به علم

یکی از آفات اصلی تهذیب الحال، میل حال به علم است. علم، به دلیل کلی بودن و صفت‌محوری، سالک را به عمل بازمی‌گرداند و از صعود به معرفت بازمی‌دارد. حال، باید به معرفت، یعنی شناخت حقیقت ذات الهی، منجر شود تا به کمال برسد. اگر حال به علم میل کند، مانند پرنده‌ای است که به جای اوج گرفتن، به زمین بازمی‌گردد.

برای مثال، سالکی که در حال انبساط معنوی، به جای تمرکز بر حقیقت الهی، به تحلیل علمی یا استدلالی روی آورد، از معرفت دور می‌شود و حال او به نقص می‌گراید.

درنگ: میل حال به علم، چونان سایه‌ای است که نور معرفت را می‌پوشاند و سالک را به نقص عمل بازمی‌گرداند.

خضوع به رسم

خضوع به رسم، یعنی فریفتگی به مظاهر ظاهری، آفت دیگری است که حال را آلوده می‌کند. رسم، مانند حوریه‌ای فریبنده در سجده، سالک را از تمرکز بر خداوند متعال بازمی‌دارد. سالک باید تنها به خدا توجه کند و از خضوع به مظاهر ظاهری، حتی اگر معنوی به نظر آیند، پرهیز نماید.

به تعبیر تمثیلی، خضوع به رسم مانند آن است که سالک در میانه سجده، به جای خدا، به زرق‌وبرق ظاهری معبد دل ببندد. این فریفتگی، حال را باطل می‌کند و سلوک را مختل می‌سازد. شارح با تمثیلی زیبا، این مفهوم را روشن می‌کند: سالکی که در سجده، به جای خدا، به حوریه‌ای خیالی دل می‌بندد، سجده‌اش باطل می‌شود، چنان‌که اگر دست از مواضع سبعه بردارد، نمازش باطل می‌گردد.

درنگ: خضوع به رسم، چونان فریفتگی به سرابی در بیابان سلوک، حال را از حقیقت الهی دور می‌کند و سالک را به انحراف می‌کشاند.

التفات به حظ

التفات به حظ، یعنی لذت بردن از خود حال، آفت سوم تهذیب الحال است. این لذت، مانند اعتیادی نفسانی، سالک را از معرفت بازمی‌دارد و به خودبینی و شرک می‌کشاند. سالک باید از صاحب حال، یعنی خداوند متعال، لذت ببرد، نه از خود حال.

برای مثال، سالکی که از انبساط معنوی در نماز یا منبر لذت می‌برد و به این لذت دل می‌بندد، مانند کسی است که به جای هدف ورزش، به لذت آن معتاد می‌شود. این اعتیاد، حال را به شرک و ثقل تبدیل می‌کند و حتی عمل اولیه را نابود می‌سازد.

درنگ: التفات به حظ، چونان دامی نفسانی، حال را به اعتیاد و خودبینی آلوده می‌کند و سالک را از معرفت الهی محروم می‌سازد.

جمع‌بندی بخش سوم

تهذیب الحال، با پاکسازی حال از سه آفت میل به علم، خضوع به رسم و التفات به حظ، سالک را به سوی معرفت الهی هدایت می‌کند. این آفات، مانند موانعی در مسیر چشمه زلال حال، آن را از صعود به کمال بازمی‌دارند. سالک باید با هوشیاری، حال را از این آلودگی‌ها مصون نگه دارد تا به جای بازگشت به نقص عمل، به معرفت حقیقت الهی نائل آید.

بخش چهارم: تفاوت علم و معرفت در سلوک

تعریف علم و معرفت

تفاوت میان علم و معرفت، کلیدی در فهم تهذیب الحال است. علم، کلی و صفت‌محور است و به بیان اوصاف می‌پردازد، در حالی که معرفت، شخصی و حقیقت‌محور است و به شناخت ذات الهی منجر می‌شود. علم، چونان نقشه‌ای کلی از مقصد است، اما معرفت، مانند رسیدن به خود مقصد.

در زبان عربی، «علمته» (دانستم او را) ناقص است و نیازمند صفتی مانند «شاعر» یا «طبیب» است، اما «عرفته» (شناختم او را) تام است و به حقیقت ذات اشاره دارد. در قرآن کریم، آیه ﴿فَاعْلَمُوا أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ (محمد: ۱۹، : «پس بدانید که هیچ معبودی جز خدا نیست») به علم و صفت الهی اشاره دارد، اما آیه ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ (فاتحه: ۵، : «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم») به معرفت و رابطه شخصی با ذات الهی دلالت می‌کند.

درنگ: علم، چونان نقشه‌ای کلی از حقیقت، ناقص است، اما معرفت، مانند رسیدن به مقصد، سالک را به شناخت ذات الهی رهنمون می‌شود.

خطر علم در سلوک

علم، به دلیل کلی بودن، حال را به عمل بازمی‌گرداند و از صعود به معرفت بازمی‌دارد. سالک باید حال را از وابستگی به علم آزاد کند تا به معرفت برسد. برای مثال، اگر سالک در حال انبساط معنوی، به جای شهود ذات الهی، به تحلیل علمی یا استدلالی بپردازد، حال او به نقص می‌گراید و سلوکش متوقف می‌شود.

شارح، با اشاره به تفاوت میان علم و معرفت، تأکید می‌کند که علم، به دلیل صفت‌محوری، سالک را در سطح عمل نگه می‌دارد، اما معرفت، با تمرکز بر حقیقت، او را به قرب الهی می‌رساند.

درنگ: علم، مانند سایه‌ای بر حال، آن را از نور معرفت محروم می‌کند و سالک را به نقص عمل بازمی‌گرداند.

جمع‌بندی بخش چهارم

تفاوت علم و معرفت، چارچوبی اساسی برای فهم تهذیب الحال ارائه می‌دهد. علم، با کلی بودن و صفت‌محوری، حال را به نقص عمل بازمی‌گرداند، در حالی که معرفت، با حقیقت‌محوری، آن را به کمال قرب الهی می‌رساند. سالک باید حال را از وابستگی به علم رها کند تا به معرفت ذات الهی نائل آید.

بخش پنجم: خطر قساوت قلب و اعتیاد به حال

قساوت قلب در سلوک

التفات به حظ و اعتیاد به حال، به قساوت قلب منجر می‌شود که یکی از خطرناک‌ترین موانع سلوک است. قساوت قلب، مانند سنگینی‌ای است که قلب را از دریافت نور الهی محروم می‌کند. شارح، با تمثیلی از قصاب که از کشتار مکرر دچار بی‌رحمی می‌شود، این مفهوم را تبیین می‌کند.

همچنین، سخن گفتن برای دیگران، به جای خود، قساوت قلب می‌آورد. سالک باید برای خود سخن بگوید، مانند رودی که برای رسیدن به دریا جاری است و incidentally درختان کنارش را سیراب می‌کند. سخن گفتن برای هدایت دیگران، اگر با معرفت همراه نباشد، به قساوت و خودبینی منجر می‌شود.

درنگ: قساوت قلب، چونان سنگی در مسیر چشمه حال، آن را از جاری شدن به سوی معرفت بازمی‌دارد و سالک را به انحطاط می‌کشاند.

اعتیاد به حال

اعتیاد به حال، مانند لذت بردن مکرر از نماز یا خواب خوش، سالک را از معرفت بازمی‌دارد و به خودبینی و شرک می‌کشاند. سالک باید حال را وسیله‌ای برای معرفت ببیند، نه هدفی برای لذت. برای مثال، کسی که به دلیل لذت معنوی، بارها نماز می‌خواند، مانند ورزشکاری است که به جای هدف سلامتی، به لذت ورزش معتاد می‌شود.

شارح، با اشاره به این خطر، تأکید می‌کند که اعتیاد به حال، حال را به ثقل و تخريب تبدیل می‌کند و حتی عمل اولیه را نابود می‌سازد.

درنگ: اعتیاد به حال، چونان دامی نفسانی، سالک را از معرفت محروم می‌کند و حال را به شرک و تخريب بدل می‌سازد.

جمع‌بندی بخش پنجم

قساوت قلب و اعتیاد به حال، دو آفت بزرگ در مسیر تهذیب الحال‌اند که سالک را از معرفت الهی بازمی‌دارند. قساوت قلب، نتیجه التفات به حظ یا سخن گفتن برای دیگران است، و اعتیاد به حال، حال را به شرک و تخريب تبدیل می‌کند. سالک باید با تمرکز بر معرفت و پرهیز از لذت نفسانی، حال را به سوی کمال هدایت کند.

بخش ششم: پویایی سلوک و رابطه عمل، حال و معرفت

پویایی در سلوک

سلوک عرفانی، پویا و غیرایستا است. سالک یا صعود می‌کند یا انحطاط می‌یابد؛ توقف در سلوک محال است. این اصل، مبتنی بر حدیث شریف «من ساوى یوماه فهو مغبون» است، که نشان می‌دهد دو روز برابر وجود ندارد. سالک باید هر روز در حال پیشرفت باشد، وگرنه به انحطاط می‌افتد.

این پویایی، مانند جریان رودی است که یا به سوی دریا پیش می‌رود یا در باتلاق متوقف می‌شود. سالک باید با هوشیاری، حال را به معرفت برساند تا از انحطاط مصون بماند.

درنگ: سلوک، چونان رودی جاری، یا به سوی معرفت صعود می‌کند یا در باتلاق انحطاط فرو می‌رود؛ توقف در آن محال است.

رابطه عمل، حال و معرفت

عمل، روح حال است و حال، روح معرفت. عمل، حال را زنده می‌کند و حال، معرفت را. اگر حال به معرفت نرسد، به عمل بازمی‌گردد و جسم بر روح غلبه می‌کند، که به انتکاس و انحطاط منجر می‌شود. این رابطه، مانند زنجیره‌ای است که سالک را از ظاهر به باطن و از باطن به قرب الهی هدایت می‌کند.

شارح، با تمثیلی از رانندگی در گذشته، این مفهوم را روشن می‌کند: اگر سالک در امتحان شهر (حال) رفوزه شود، امتحان آیین‌نامه (عمل) او نیز باطل می‌شود و باید از ابتدا آغاز کند. این تمثیل، پیوستگی مراحل سلوک را نشان می‌دهد.

درنگ: عمل، حال را زنده می‌کند و حال، معرفت را. انحراف از این زنجیره، سالک را به انحطاط و تخريب عمل اولیه می‌کشاند.

جمع‌بندی بخش ششم

سلوک عرفانی، پویا و غیرایستا است و سالک را به صعود یا انحطاط می‌کشاند. رابطه عمل، حال و معرفت، زنجیره‌ای تکاملی است که سالک را از ظاهر به باطن هدایت می‌کند. انحراف از این سیر، به انتکاس و تخريب دستاوردهای اولیه منجر می‌شود. سالک باید با تمرکز بر معرفت، حال را به سوی کمال هدایت کند.

بخش هفتم: نقد علم ظاهری و قصد قربت حقیقی

نقد علم ظاهری

اهل حال، علمای ظاهری را «علمای رسوم» می‌نامند، زیرا علم آنها به ظواهر محدود است و از حقیقت و معرفت دور می‌ماند. علم ظاهری، مانند پوسته‌ای است که حقیقت را در خود پنهان می‌کند. سالک باید از وابستگی به این علم پرهیز کند تا به معرفت حقیقت الهی برسد.

شارح، با تأکید بر این نقد، نشان می‌دهد که علمای رسوم، درگیر صور و ظواهرند و از حقیقت الهی غافل می‌مانند. این اصل، بر اهمیت معرفت نسبت به علم ظاهری تأکید دارد.

درنگ: علم ظاهری، چونان پوسته‌ای بر حقیقت، سالک را از معرفت الهی دور می‌کند و به ظواهر رسوم محدود می‌سازد.

قصد قربت حقیقی

قصد قربت حقیقی، زمانی محقق می‌شود که سالک در سختی و راحتی یکسان عمل کند. برای مثال، اگر سالک چه مرغ بخورد و چه نان خشک، برای خدا عمل کند، قصد قربت او صادق است. تفاوت در شرایط، نشانه عافیت‌طلبی و انحراف از خلوص است.

شارح، با تمثیلی زیبا، این مفهوم را روشن می‌کند: سالکی که در مسجد خنک، با لذت نماز می‌خواند، اما در جای گرم و تنگین، نماز را سمبل می‌کند، قصد قربتش صادق نیست. قصد قربت حقیقی، در هر شرایط باید ثابت باشد.

درنگ: قصد قربت حقیقی، چونان گوهری است که در سختی و آسانی یکسان می‌درخشد و سالک را از عافیت‌طلبی به خلوص نیت هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش

علم ظاهری، با محدودیت به ظواهر، سالک را از معرفت حقیقت بازمی‌دارد، در حالی که قصد قربت حقیقی، با ثبات در شرایط مختلف، او را به خلوص نیت می‌رساند. سالک باید از علم ظاهری به معرفت و از عافیت‌طلبی به قصد قربت حقیقی صعود کند.

بخش هشتم: عرفان و زندگی دنیوی

عرفان و زندگی در دنیا

عرفان، نفی دنیا نیست، بلکه زندگی در دنیا برای خداست. سالک عارف، مانند نه در دنیا، باید بیش از دیگران از مواهب الهی بهره‌مند شود، اما همه را برای خداوند متعال بخواهد. این دیدگاه، عرفان را از رهبانیت متمایز می‌کند و آن را به زندگی کامل با نیت الهی پیوند می‌زند.

شارح، با نقد دو دیدگاه افراطی، این را روشن می‌کند: گروهی دنیا را مانع سلوک می‌دانند و به انزوا می‌گریزند، و گروهی دنیا را از خدا جدا کرده، به آن دل می‌بندند. اما عرفان، مانند پلی است که دنیا را به خدا متصل می‌کند.

درنگ: عرفان، چونان پلی میان دنیا و آخرت، سالک را به زندگی کامل در دنیا با نیت الهی دعوت می‌کند.

امتحان قصد قربت در دنیا

قصد قربت در دنیا، با امتحان سختی و آسانی سنجیده می‌شود. سالک باید در هر شرایط، چه در نعمت و چه در محنت، برای خدا عمل کند. برای مثال، خوردن مرغ یا نان خشک، اگر برای خدا باشد، قصد قربت را نشان می‌دهد، اما اگر به لذت وابسته باشد، عافیت‌طلبی است.

شارح، با تأکید بر این امتحان، نشان می‌دهد که عرفان، زندگی را برای خدا می‌خواهد، نه نفی آن را. این اصل، سالک را به خلوص در تمام شئون زندگی دعوت می‌کند.

جمع‌بندی بخش

عرفان، زندگی در دنیا را برای خدا می‌داند، نه نفی آن را. سالک باید با قصد قربت حقیقی، از مواهب الهی بهره‌مند شود و در هر شرایط، برای خدا عمل کند. این دیدگاه، عرفان را به زندگی واقعی و خالص پیوند می‌زند.

بخش نهم: گناهکار و انکسار در برابر مومن

انکسار گناهکار

گناهکار، به دلیل انکسار و تواضع، از خودبینی مصون است، در حالی که مومن بدون معرفت، به قساوت قلب، تکبر و از خود راضی شدن می‌رسد. این پارادوکس، اهمیت معرفت و تواضع را نشان می‌دهد.

شارح، با این تمثیل، تأکید می‌کند که گناهکار با انکسار، گاه به اخلاص نزدیک‌تر است تا مومنی که در حال متوقف شده و به معرفت نرسیده است. برای مثال، گناهکاری که به نقص خود آگاه است، از مومن خودپسند که به دلیل اعمالش از خود راضی است، به خدا نزدیک‌تر است.

درنگ: انکسار گناهکار، چونان آیینه‌ای، حقیقت نقص نفس را نشان می‌دهد و او را به اخلاص نزدیک‌تر می‌کند.

خطر مومن بدون معرفت

مومن بدون معرفت، به دلیل توقف در حال، به قساوت قلب و خودبینی می‌رسد. این خطر، مانند تمام، حتی عمل اولیه او را نابود می‌کند. شارح، با تمثیلی از دانش‌آموز رفوزه، این مفه را روشن می‌کند: مومنی که در حال به معرفت نرسد، مانند دانش‌آموزی است که با رفوزگی، همه دستاوردهایش را از دست می‌دهد.

جمع‌بندی بخش

انکسار گناهکار، او را از خودبینی مصون می‌دارد، در حالی که مومن بدون معرفت، به قساوت و خودبینی می‌رسد. این پارادوکس، بر ضرورت معرفت و تواضع تأکید دارد و سالک را به هوشیاری در سلوک دعوت می‌کند.

بخش دهم: توصیه به کم عمل کردن با کیفیت

کیفیت بر کمیت

بهتر است سالک کم عمل کند، اما حال را به معرفت برساند، تا اینکه عمل زیاد کند و در حال متوقf شود. عمل کم اما خالص، مانند بذری است که در خاک مناسب رشد می‌کند، در حالی که عمل زیاد بدون معرفت، به انحطاط می‌انجامد.

شارح، با تأکید بر این توصیه، نشان می‌دهد که کیفیت عمل، بر کمیت آن اولویت دارد. برای مثال، نمازی خالص با معرفت، ارزشمندتر است از صدها نماز بدون حضور قلب.

درنگ: عمل کم اما خالص، چونان بذری در خاک حاصلخیز، سالک را به معرفت و صعود هدایت می‌کند.

خطر توقف در حال

توقف در حال، به دلیل عدم رسیدن به معرفت، به انحطاط و تخريب عمل اولیه منجر می‌شود. سالک باید حال را وسیله‌ای برای معرفت ببیند، نه هدفی برای لذت یا توقف.

جمع‌بندی بخش

توصیه به کم عمل کردن با کیفیت، بر اولویت معرفت بر کمیت عمل تأکید دارد. سالک باید با تمرکز بر معرفت، حال را از توقف و انحطاط نجات دهد و به سوی کمال صعود کند.

جمع‌بندی نهایی

مرتبه دوم تهذیب، یعنی تهذیب الحال، سالک را به پاکسازی حال از آفات نفسانی و هدایت آن به معرفت الهی دعوت می‌کند. این مرتبه، با تأکید بر تمایز حال، منزل و مقام، و ضرورت معرفت به جای علم و رسم، چارچوبی دقیق برای سلوک عرفانی ارائه می‌دهد. آفاتی مانند میل به علم، خضوع به رسم و التفات به حظ، حال را از صعود به معرفت بازمی‌دارند و به قساوت قلب، اعتیاد و انحطاط منجر می‌شوند. سل%8

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده