در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 252

متن درس





منازل السائرین: تبیین مراتب توکل

منازل السائرین: تبیین مراتب توکل

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۵۲)

مقدمه

در گستره عرفان اسلامی، توکل به‌سان نگینی درخشان بر تارک سلوک معنوی می‌درخشد، که سالک را از گردنه‌های پرمخاطره نفس و دنیا به سلامت عبور می‌دهد. این کتاب، که بر پایه درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۲۵۲ از مجموعه منازل السائرین نگاشته شده، به تبیین مراتب توکل با رویکردی عمیق، انتقادی و آکادمیک می‌پردازد. هدف آن است که مفهوم توکل، نه‌تنها به‌عنوان یک فضیلت عرفانی، بلکه به‌مثابه یک اصل عملی و اجتماعی در زندگی مؤمنان بازخوانی شود.

بخش نخست: تبیین مفهوم توکل در مرتبه عام

ماهیت توکل در سلوک عرفانی

توکل، در مرتبه عام، حالتی است که سالک با اتکای به قوت الهی، به سوی مقاصد خویش گام برمی‌دارد، اما این گام‌ها با طلب، پیگیری اسباب، اشتغال نفس، نفع‌رسانی به خلق و فقدان ادعای کمال همراه است. این مرتبه، به‌سان پلی است که سالک را از بی‌عملی و انفعال به سوی عمل مسئولانه و معنوی رهنمون می‌سازد. توکل در این معنا، نه ترک تلاش است و نه بی‌اعتنایی به اسباب، بلکه هماهنگی میان کوشش انسانی و اعتماد به مشیت الهی است.

درنگ: توکل در مرتبه عام، ترکیبی از طلب، پیگیری اسباب، اشتغال نفس، خیررسانی به جامعه و تواضع است. این مرتبه، سالک را به سوی عملی مسئولانه و معنوی هدایت می‌کند.

در این مرتبه، سالک با استناد به قوت الهی، می‌گوید: «بِحَوْلِ اللَّهِ أَقُومُ وَأَقْعُدُ»، یعنی با نیروی خداوند برمی‌خیزم و می‌نشینم. این سخن، نه‌تنها نشانه اعتماد به خدا، بلکه نمایانگر تلاش آگاهانه و هماهنگی با اسباب الهی است. چنین سالکی، نفس خویش را از بی‌عملی که فاجعه‌آفرین است، حفظ می‌کند و با خیررسانی به خلق، به مقام «خَیْرُ النَّاسِ مَنْ یَنْفَعُ النَّاس» (بهترین مردم کسی است که به مردم نفع برساند) نائل می‌شود.

﴿وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ﴾ (سوره الطلاق: ۳، : «و هر کس بر خدا توکل کند، او برایش بس است»).

پنج ویژگی عارف متوکل

عارف متوکل در مرتبه عام، دارای پنج ویژگی برجسته است که هر یک، چون ستونی استوار، بنای سلوک او را استحکام می‌بخشد:

  1. طلب: سالک، با انگیزه‌ای الهی، به سوی مقاصد خویش حرکت می‌کند و از سستی و رخوت دوری می‌جوید.
  2. پیگیری اسباب: او اسباب مادی و معنوی را به کار می‌گیرد، اما نتیجه را به خدا واگذار می‌کند.
  3. اشتغال نفس: نفس خویش را با عمل صالح و فعالیت معنوی مشغول نگه می‌دارد تا از بی‌عملی و انحراف مصون بماند.
  4. نفع‌رسانی به خلق: خیررسانی به جامعه، از صفات بنیادین عرفان است و سالک با این ویژگی، وجود خویش را به منبعی برای خیر تبدیل می‌کند.
  5. فقدان ادعای کمال: او با تواضع، از هرگونه خودنمایی و ادعای کمال پرهیز می‌کند و زندگی را به‌سان انسانی عادی ادامه می‌دهد.

درنگ: پنج ویژگی عارف متوکل در مرتبه عام، شامل طلب، پیگیری اسباب، اشتغال نفس، خیررسانی به خلق و فقدان ادعای کمال است که او را به سوی کمال معنوی و اجتماعی هدایت می‌کند.

این ویژگی‌ها، توکل را از یک مفهوم انتزاعی به عملی ملموس و اجتماعی تبدیل می‌کنند. سالک متوکل، نه‌تنها به خدا اعتماد دارد، بلکه با تلاش و خیررسانی، به تحقق اراده الهی در جامعه یاری می‌رساند. این مرتبه، به‌سان باغی است که در آن، درخت طلب با میوه‌های خیر و تواضع بارور می‌شود.

جمع‌بندی بخش نخست

مرتبه عام توکل، نقطه آغاز سلوک سالک است که در آن، تلاش، اعتماد به خدا و خیررسانی به خلق در هم می‌آمیزند. این مرتبه، با پنج ویژگی طلب، پیگیری اسباب، اشتغال نفس، نفع‌رسانی و تواضع، سالک را از بی‌عملی و انحراف مصون می‌دارد و او را به سوی کمال معنوی و اجتماعی رهنمون می‌سازد. آیات قرآن کریم، مانند ﴿وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ﴾، بر این حقیقت تأکید دارند که توکل، نه انفعال، بلکه عملی مسئولانه در سایه اعتماد به خداست.

بخش دوم: نقد برداشت‌های نادرست از توکل

مرتبه دوم توکل و انحرافات آن

در مرتبه دوم توکل، برخی به‌اشتباه، این فضیلت را به ترک طلب و اسباب، بی‌عملی و انتظار منفعلانه رزق تفسیر کرده‌اند. این برداشت، به‌سان سرابی است که سالک را به سوی فلاکت و بدبختی رهنمون می‌سازد. چنین افرادی، با ترک اسباب و طلب، خود را در بیابان بی‌عملی و ولگردی رها می‌کنند و توکل را به بهانه‌ای برای تنبلی و گدایی تبدیل می‌سازند.

درنگ: برداشت نادرست از توکل در مرتبه دوم، آن را به ترک طلب و اسباب، بی‌عملی و انتظار منفعلانه تقلیل می‌دهد، که نتیجه‌ای جز فلاکت و انحراف ندارد.

این انحراف، نه‌تنها با روح عرفان اسلامی سازگار نیست، بلکه به تضعیف جامعه و تحقیر کرامت انسانی منجر می‌شود. قرآن کریم، با تأکید بر تلاش و کوشش، این برداشت را رد می‌کند:

﴿وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى﴾ (سوره النجم: ۳۹، : «و اینکه برای انسان جز آنچه کوشیده است، نیست»).

سالکی که توکل را به بی‌عملی تفسیر کند، چونان پرنده‌ای است که بال‌های خویش را بسته و انتظار دارد باد او را به اوج برساند. چنین فردی، نه‌تنها به مقصد نمی‌رسد، بلکه در دام بدبختی و تحقیر گرفتار می‌شود.

تمثیل گدا و هواپیما

برای نقد این برداشت نادرست، تمثیلی طنزآمیز ارائه شده است: گدایی که با هواپیما به مناطق مختلف سفر می‌کند تا گدایی کند. این تمثیل، به‌سان آینه‌ای است که تناقض میان ادعای فقر و استفاده از امکانات مادی را نمایان می‌سازد. گدایی که با هواپیما سفر می‌کند، نه‌تنها توکل ندارد، بلکه از مفاهیم دینی برای توجیه تنبلی و سوءاستفاده بهره می‌جوید.

درنگ: تمثیل گدا و هواپیما، به‌صورت طنزآمیز، برداشت نادرست از توکل و فقر را نقد می‌کند و تناقض میان ادعای فقر و سوءاستفاده از امکانات مادی را نشان می‌دهد.

این تمثیل، از منظر اجتماعی، به نقد فرهنگ گدایی حرفه‌ای می‌پردازد که مفاهیم عرفانی را به ابزاری برای توجیه بی‌عملی تبدیل کرده است. توکل واقعی، به‌سان رودی است که با تلاش و حرکت، به سوی دریا روان می‌شود، نه برکه‌ای ساکن که در انتظار باران می‌ماند.

نقد فرهنگ گدایی و قلندری

فرهنگ گدایی و قلندری، که به بهانه عرفان ترویج شده، به‌عنوان یکی از عوامل فلاکت مسلمین نقد شده است. این فرهنگ، با تحریف مفاهیم توکل و زهد، سالک را به سوی بی‌عملی، تحقیر و بدبختی سوق می‌دهد. گدایی، به‌سان زخمی است بر پیکر جامعه اسلامی، که به جای درمان، با توجیهات عرفانی عمیق‌تر شده است.

درنگ: فرهنگ گدایی و قلندری، با تحریف توکل و زهد، به فلاکت و تحقیر جامعه اسلامی منجر شده و با روح عرفان اسلامی ناسازگار است.

قرآن کریم، با دعوت به عمل و تلاش، این فرهنگ را رد می‌کند:

﴿وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ﴾ (سوره التوبة: ۱۰۵، : «و بگو: عمل کنید که خدا و رسولش و مؤمنان عمل شما را خواهند دید»).

سالک حقیقی، چونان کشاورزی است که با کوشش و توکل، زمین وجود خویش را بارور می‌سازد، نه گدایی که با کشکول در دست، در انتظار صدقه دیگران می‌ماند.

جمع‌بندی بخش دوم

مرتبه دوم توکل، که به‌اشتباه به بی‌عملی و گدایی تفسیر شده، نه‌تنها با عرفان اسلامی سازگار نیست، بلکه به فلاکت و تحقیر جامعه منجر می‌شود. تمثیل گدا و هواپیما و نقد فرهنگ گدایی و قلندری، این انحرافات را به‌روشنی نمایان می‌سازند. قرآن کریم، با تأکید بر تلاش و عمل، سالک را به سوی توکلی مسئولانه و فعال دعوت می‌کند که با عزت نفس و خیررسانی همراه است.

بخش سوم: تمایز زهد و فقر

ماهیت زهد در عرفان اسلامی

زهد، به معنای دلنبستن به دنیا، یکی از ارکان برجسته عرفان اسلامی است. زاهد، چونان پرنده‌ای است که بر شاخسار دنیا می‌نشیند، اما قلبش به آسمان معرفت پیوند دارد. این فضیلت، نه به معنای ناداری، بلکه به معنای عدم تعلق به مادیات است. حتی اگر سالک، چون سلیمان، همه عالم را در اختیار داشته باشد، می‌تواند زاهد باشد، مشروط بر اینکه دل به آن نبندد.

درنگ: زهد، به معنای دلنبستن به دنیا، نه ناداری، یکی از ارکان عرفان است که سالک را از تعلق مادی آزاد می‌کند.

قرآن کریم، با تأکید بر اهمیت نیت و عمل درونی، زهد را از ظواهر مادی جدا می‌کند:

﴿لَيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبَ﴾ (سوره البقرة: ۱۷۷، : «نیکی آن نیست که روی‌های خود را به سوی مشرق و مغرب کنید»).

زهد، به‌سان چراغی است که تاریکی تعلقات را از قلب سالک می‌زداید و او را به سوی نور الهی هدایت می‌کند.

نقد فقر به عنوان فضیلت

برخلاف زهد، فقر به معنای ناداری و فلاکت، نه‌تنها فضیلتی ندارد، بلکه می‌تواند انسان را به سوی کفر و انحراف سوق دهد. این برداشت، که با عباراتی نظیر «الفار فخری» ترویج شده، به‌سان بذری مسموم است که در خاک عرفان کاشته شده و ثمره آن، بدبختی و تحقیر بوده است.

درنگ: فقر، به معنای ناداری، هیچ فضیلتی ندارد و می‌تواند به کفر و فلاکت منجر شود. این برداشت، با تحریف مفاهیم عرفانی، به جامعه اسلامی آسیب زده است.

قرآن کریم، با هشدار درباره خطرات فقر، بیان می‌دارد:

كَادَ الْفَقْرُ أَن يَكُونَ كُفْرًا (روایت: فقر نزدیک است که به کفر منجر شود).

فقر، چونان زنجیری است که انسان را در بند تحقیر و بدبختی نگاه می‌دارد، در حالی که زهد، کلیدی است برای رهایی از این بندها.

جمع‌بندی بخش سوم

تمایز میان زهد و فقر، یکی از مهم‌ترین درس‌های عرفان اسلامی است. زهد، با دلنبستن به دنیا، سالک را به آزادی معنوی می‌رساند، در حالی که فقر، به معنای ناداری، به فلاکت و انحراف منجر می‌شود. قرآن کریم، با آیاتی نظیر ﴿لَىْسَ الْبَرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ﴾، بر اهمیت نیت درونی و عمل صالح تأکید دارد و هرگونه تقدیر از فقر را رد می‌کند.

بخش چهارم: ایثار و انفاق در سلوک عرفانی

تمایز ایثار و انفاق

ایثار، به معنای بخشیدن چیزی است که سالک خود به آن نیاز دارد، در حالی که انفاق، بخشیدن مازاد نیاز است. ایثار، چونان قله‌ای است که تنها عاشقان حقیقی به آن صعود می‌کنند، در حالی که انفاق، دامنه‌ای است که برای همه مؤمنین‌ها قابل دسترسی است.

درنگ: ایثار، با بخشیدن نیاز خویش به دیگران، مقامی والاتر از انفاق دارد که مازاد را می‌بخشد. این فضیلت، نشان‌دهنده عمق سلوک سالک است.

قرآن کریم، ایثار را با اشاره به اهل بیت علیهم‌السلام ستایش می‌کند:

﴿وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ﴾ (سوره الحشر: ۹، : «و دیگران را بر خود مقدم می‌دارند، هرچند خودشان نیازمند باشند»).

ایثار، به‌سان شمعی است که با سوزاندن خویش، تاریکی را برای دیگران روشن می‌کند، و انفاق، چونان چراغی است که با نور خویش، راه دیگران را هموار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش چهارم

ایثار، به‌عنوان فضیلتی والاتر از انفع، نشان‌دهنده عمق سلوک عرفانی است. این فضیلت، که با بخشیدن نیاز خویش به دیگران تجلی می‌یابد، در آیات قرآن کریم، مانند ﴿وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ﴾، ستوده شده است. سالک حقیقی، با ایثار، نه تنها به کمال معنوی می‌رسد، بلکه به جامعه نیز خیر می‌رساند.

بخش پنجم: نقد تحریفات فرهنگی و فقهی

نقد فرهنگ غلامی و سگ‌بودن

استفاده از عناوینی نظیر «غلام» یا «سگ» برای توصیف مؤمنان، به شدت نقد شده و به‌عنوان تحریفی تحقیرآمیز رد می‌شود. مؤمن، باید مقتدر، وارسته و دارای عزت نفس باشد، نه آنکه خود را به سطح بردگان یا حیوانات تنزل دهد. این عناوین، چونان لکه‌ای بر آیینه کرامت انسانی، با روح عرفان اسلامی ناسازگارند.

درنگ: عناوین «غلام» و «سگ» برای توصیف مؤمن، تحقیرآمیز و ناسازگار با کرامت انسانی است. مؤمن باید مقتدر و عزتمند باشد.

قرآن کریم، بر کرامت ذاتی انسان تأکید می‌کند:

﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾ (سوره الإسراء: ۷۰، : «و به‌راستی فرزندان آدم را گرامی داشتیم»).

مؤمن، چونان درختی است که با ریشه‌های عزت و ایمان، سر به آسمان کمال می‌ساید، نه چون خاشاکی که خود را در پای دیگران تحقیر می‌کند.

نقد نجاست مؤمن پس از مرگ

ادعای نجاست مؤمن پس از مرگ، به‌عنوان برداشتی نادرست فقهی، رد شده است. مؤمن، چه زنده و چه مرده، دارای طهارت ذاتی است و غسل میت، عملی عبادی و نشانه احترام به اوست، نه پاک‌کننده نجاست. این نقد، چونان نسیمی است که غبار تحریفات را از آیینه حقیقت می‌زداید.

درنگ: مؤمن، چه زنده و چه مرده، دارای طهارت ذاتی است. غسل میت، عملی عبادی است، نه پاک‌کننده نجاست.

قرآن کریم، بر طهارت و هدایت مؤمنان تأکید دارد:

﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمَانِهِمْ﴾ (سوره یونس: ۹، : «کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، پروردگارشان به سبب ایمانشان هدایتشان می‌کند»).

مؤمن، چون گلی است که حتی پس از مرگ، عطر طهارت و ایمانش فضا را معطر می‌کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

نقولو فرهنگ غلامی، سگ‌بودن و نجاست مؤمن پس از مرگ، تحریفاتی هستند که با روح عرفان و کرامت انسانی ناسازگارند. مؤمن، دارای عزت و طهارت ذاتی است و باید با اقتدار و تواضع، در خدمت خدا و خلق باشد. آیات قرآن کریم، مانند ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمٍَا﴾ و ﴿إنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ﴾، بر این حقیقت تأکید دارند.

نتیجه‌گیری کلی

این کتاب، با تبیین مراتب توکل در منازل السائرین، به بازخوانی این مفهوم در چارچوبی علمی و عرفانی پرداخته است. توکل در مرتبه عام، با طلب، پیگیری اسباب، اشتغال نفس، خیررسانی و تواضع، سالک را به سوی کمال معنوی و اجتماعی هدایت می‌کند. در مقابل، برداشت‌های نادرست، مانند بی‌عملی، گدایی و قلندری، به فلاکت و تحقیر منجر شده‌اند. زهد، به معنای دلنبستن به دنیا، از فقر به معنای ناداری متمایز است و ایثار، به‌عنوان فضیلتی والاتر از انفاق، نشان‌دهنده عمق سلوک است. نقد تحریفات فرهنگی و فقهی، مثل فرهنگ غلامی و نجاست مؤمن، بر کرامت و طهارت ذاتی انسان تأکید دارد.

با نظارت صادق خادمی



“`

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، مرتبه اول توکل چیست؟

2. طبق متن، خیررسانی به خلق چه جایگاهی در توکل دارد؟

3. کدام مثال در متن برای توضیح نادرستی توکل بدون طلب و اسباب آورده شده است؟

4. بر اساس متن، زهد به چه معناست؟

5. طبق متن، چرا فقر به معنای گدایی از فضایل عرفانی نیست؟

6. متن ادعا می‌کند که عارف متوکل باید مدعی مقامات عرفانی باشد.

7. بر اساس متن، خیررسانی به خلق یکی از شروط عارف متوکل در مرتبه اول است.

8. شارح در متن معتقد است که زهد به معنای نداشتن مال است.

9. متن تأکید دارد که توکل به معنای ترک اسباب و انتظار رزق از خداست.

10. بر اساس متن، مومن پس از مرگ نجس نمی‌شود.

11. چرا طبق متن، عارف متوکل باید از ادعا دوری کند؟

12. منظور از «شغل النفس» در مرتبه اول توکل چیست؟

13. چگونه خیررسانی به خلق به توکل کمک می‌کند؟

14. چرا طبق متن، فقر به معنای گدایی با عرفان ناسازگار است؟

15. تفاوت زهد و فقر در متن چیست؟

پاسخنامه

1. طلب، دنبال کردن اسباب، اشتغال نفس، خیررسانی و عدم ادعا

2. یکی از شروط اصلی عارف متوکل است

3. روباه ضعیف که شیر به او غذا می‌دهد

4. دل نبستن به مال و دارایی

5. چون فقر کفر می‌آورد

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا ادعا مانع زندگی عادی و اخلاص در توکل است.

12. اشتغال نفس به معنای دوری از بیکاری و فعالیت مداوم است.

13. خیررسانی وجود سالک را مملو از خیر کرده و او را به خدا نزدیک‌تر می‌کند.

14. چون فقر به معنای گدایی به بدبختی و کفر می‌انجامد.

15. زهد دل نبستن به مال است، اما فقر به معنای گدایی بدبختی و حقارت است.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده