متن درس
منازل السائرین: تبیین عرفانی و قرآنی باب الحیاء
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۰۳)
مقدمه: جایگاه حیاء در سلوک عرفانی
حیاء، گوهری نفسانی است که در سلوک عرفانی، چونان چراغی در مسیر سالک میدرخشد و او را به رعایت ادب و کرامت در برابر حق و خلق وامیدارد. در «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری، حیاء بهعنوان یکی از مقامات قسم اخلاق، پس از صبر، رضا، و شکر، جایگاهی ویژه یافته و بهعنوان مرتبهای نازل، متعلق به عامة سالکان، معرفی شده است. این مقام، نهتنها از علم و ایمان نشئت میگیرد، بلکه با تعظیم و محبت به حق، چونان نهالی در دل سالک ریشه میدزند و او را به پرهیز از نقص و حفظ آبروی معنوی هدایت میکند.
در این اثر، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین دقیق و عمیق باب الحیاء پرداختهایم. این تبیین، با نگاهی نقادانه به کاربرد آیات قرآنی در این باب و تحلیل جایگاه حیاء در سلوک عرفانی و اخلاقی، به زبانی علمی نگاشته شده تا دریچهای نو به سوی فهم این مقام معنوی بگشاید. حیاء، در این منظر، نهتنها صفتی انسانی، بلکه پلی است میان سالک و معبود، که با معرفت، ایمان، و محبت، او را به سوی کمال رهنمون میشود.
بخش نخست: تعریف و خاستگاه حیاء در عرفان اسلامی
ماهیت حیاء و ریشههای آن
حیاء، حالتی نفسانی است که از آمیختگی تعظیم و ودّ (محبت) به حق پدید میآید. این مقام، چونان گلی است که در خاک معرفت و ایمان میروید و با آبیاری محبت و بزرگداشت معبود، به شکوفایی میرسد. خواجه عبدالله انصاری در «منازل السائرین» میفرماید: «وَ إنَّمَا یَتَوَلَّدُ مِنَ التَّعْظِیمِ الْمُتَّصِلِ بِالْوُدّ»، به این معنا که حیاء، زاده تعظیم و محبتی است که با یکدیگر پیوندی ناگسستنی دارند.
این تعریف، حیاء را بهعنوان نتیجهای از آگاهی (علم) به عظمت الهی و ایمان به او معرفی میکند. سالک، هنگامی که حضور حق را در تمامی شئون خویش احساس کند و او را رقبیبی دائمالحضور بداند، به رعایت ادب و پرهیز از هر آنچه نقص و عیب شمرده میشود، واداشته میشود. حیاء، در این معنا، چونان سپری است که سالک را از ارتکاب قبایح و غفلت از حضور حق محافظت میکند.
درنگ: حیاء، حالتی نفسانی است که از پیوند تعظیم (بزرگداشت حق) و ودّ (محبت به حق) زاده میشود و با علم و ایمان، سالک را به رعایت ادب و پرهیز از نقص در برابر معبود هدایت میکند. |
پیشنیازهای تحقق حیاء
حیاء، چونان بنایی است که بر چهار ستون استوار است: علم، ایمان، تعظیم، و ودّ. بدون علم، که همان معرفت به حق و عظمت اوست، ایمان به بار نمینشیند؛ و بدون ایمان، تعظیم و محبت به معبود شکل نمیگیرد. این سلسله، چونان زنجیرهای بههمپیوسته، حیاء را در دل سالک پدید میآورد.
علم، دریچهای است که سالک از آن به عظمت و جمال حق مینگرد؛ ایمان، پذیرش این معرفت و التزام به آن است؛ تعظیم، بزرگداشت حق به دلیل عظمت بیکران اوست؛ و ودّ، محبتی است که از این معرفت و ایمان سرچشمه میگیرد. سالک، هنگامی که این چهار عنصر را در خویش گرد آورد، به مقام حیاء نائل میشود و از هر آنچه او را از شأن بندگی دور میکند، شرم میکند.
جمعبندی بخش نخست
حیاء، در منظومه عرفانی «منازل السائرین»، مقامی است که از علم، ایمان، تعظیم، and ودّ نشئت میگیرد و سالک را به رعایت ادب و کرامت در برابر حق وامیدارد. این مقام، نهتنها صفتی نفسانی، بلکه نشانهای از سیر تکاملی سالک در مسیر بندگی است که او را از نقص و غفلت بازمیدارد. در بخشهای آتی، به جایگاه حیاء در سلوک عرفانی و نقد قرآنی این مقام خواهیم پرداخت.
بخش دوم: جایگاه حیاء در سلوک عرفانی و اخلاقی
مرتبه حیاء در قسم اخلاق
در «منازل السائرین»، حیاء بهعنوان مرتبه پنجم قسم اخلاق، پس از صبر، رضا، و شکر قرار دارد. این مرتبه، چونان منزلگاهی است که سالک پس از گذر از مقامات ابتدایی، در آن آرام میگیرد و به رعایت ادب و کرامت در برابر حق و خلق وامیشود. حیاء، در این جایگاه، نشانهای از تکامل اخلاقی سالک است که او را از غفلت و نقص بازمیدارد و به سوی حفظ آبروی معنوی هدایت میکند.
این مرتبه، متعلق به عامة سالکان است، به این معنا که هر سالکی، با هر درجه از معرفت و سلوک، میتواند به آن دست یابد. حیاء، چونان گوهری است که در دسترس همگان قرار دارد، اما تنها کسانی به آن نائل میشوند که علم، ایمان، تعظیم، و محبت را در خویش گرد آورده باشند.
درنگ: حیاء، بهعنوان مرتبه پنجم قسم اخلاق در «منازل السائرین»، پس از صبر، رضا، و شکر قرار دارد و نشانهای از تکامل اخلاقی سالک در مسیر بندگی است. |
تناقض ظاهری در جایگاه حیاء
نکتهای شایان توجه در تبیین خواجه عبدالله انصاری، تفاوت جایگاه حیاء در دو اثر او، یعنی «منازل السائرین» و «صد میدان» است. در «منازل السائرین»، حیاء در قسم اخلاق و در مرتبه چهارم یا پنجم قرار دارد، حالآنکه در «صد میدان»، این مقام در میدان شصتوسوم، تحت عنوان صفا، مطرح شده است. این تفاوت، در نگاه نخست، تناقضی ظاهری به نظر میآید، اما با تأمل در ساختار این دو اثر، روشن میشود که «منازل السائرین» به مقامات نازل و عمومی سالکان پرداخته، درحالیکه «صد میدان» مراتب عالی و خاص عارفان را تبیین میکند.
حیاء، در «منازل السائرین»، چونان مقامی است که سالک مبتدی را به رعایت ادب وامیدارد، اما در «صد میدان»، بهعنوان میوهای از صفا، در مراتب عالی عرفانی ظهور مییابد. این تفاوت، نه تناقض، بلکه نشانهای از عمق و گستردگی نگاه خواجه به مقام حیاء است.
حیاء و نجابت انسانی
حیاء، صفتی است که نهتنها در مؤمنان، بلکه در افراد نجیب و باکرامت، حتی بدون ایمان الهی، نیز بروز میکند. انسان نجیب، به دلیل شرم از نقص یا بیآبرویی، در برابر خلق یا خویشتن، حیاء را رعایت میکند. این حیاء، چونان گوهری است که در نهاد انسان نهاده شده و با تربیت و کرامت، به شکوفایی میرسد.
به تعبیر آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، «آدمهای باکرامت، حیاء دارند، ولو ایمان نداشته باشند». این دیدگاه، حیاء را صفتی انسانی میداند که ریشه در نجابت و اصالت دارد و میتواند در کافر یا مؤمن ظهور یابد. مؤمنی که بیحیاست، نشانهای از نقص در تربیت یا غفلت از حضور حق دارد، درحالیکه کافری با حیاء، به دلیل نجابت خویش، از نقص و قباحت شرم میکند.
حیاء و روانشناسی
حیاء، در برخی موارد، میتواند بهصورت بیمورد و ناشی از ضعف روانی بروز کند. افرادی که از سلام کردن، سخن گفتن، یا حضور در جمع شرم میکنند، نه به دلیل حیاء ممدوح، بلکه به سبب کمبود اعتمادبهنفس یا تربیت ناصحیح، دچار این حالت میشوند. حیاء ممدوح، چونان سپری است که انسان را از فعل قبیح بازمیدارد، اما حیاء بیجا، چونان باری است که سالک را از ابراز خوبیها و شایستگیها محروم میکند.
این تمایز، نشاندهنده عمق نگاه عرفانی به حیاء است که آن را نهتنها صفتی اخلاقی، بلکه حالتی نفسانی میداند که باید با معرفت و تربیت، به کمال برسد.
جمعبندی بخش دوم
حیاء، در سلوک عرفانی، مقامی است که سالک را به رعایت ادب و کرامت در برابر حق و خلق وامیدارد. این مقام، در «منازل السائرین»، بهعنوان مرتبه پنجم قسم اخلاق، و در «صد میدان»، بهعنوان میوهای از صفا، در مراتب عالی عرفانی مطرح شده است. حیاء، نهتنها در مؤمنان، بلکه در افراد نجیب و باکرامت نیز بروز میکند و میتواند نشانهای از نجابت انسانی یا ضعف روانی باشد. در بخش بعدی، به نقد قرآنی باب الحیاء و تحلیل آیات مرتبط خواهیم پرداخت.
بخش سوم: نقد قرآنی باب الحیاء
نقد آیه منتخب: ﴿أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى﴾
یکی از نکات برجسته در درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، نقد کاربرد آیه ﴿أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى﴾ (العلق: ۱۴) در باب الحیاء است. این آیه، به ، چنین است: «آیا او ندانست که خداوند میبیند؟». در نگاه نخست، ممکن است این آیه به دلیل اشاره به علم به حضور حق، با حیاء مرتبط به نظر آید، اما با تأمل در سیاق آن، روشن میشود که این آیه به اقتدار و تهدید الهی اشاره دارد، نه حیاء.
سیاق آیه در سوره علق، به طغیان انسان مستغنی و تکذیب او پرداخته و با تهدید الهی، نظیر ﴿لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِيَةِ﴾ (العلق: ۱۵)، همراه است. این سیاق، نشاندهنده مواجههای است میان حق و انسان سرکش، که در آن، به جای حیاء، قدرت و مجازات الهی برجسته میشود. انسان مورد خطاب در این آیه، نه از خدا شرم میکند، بلکه به دلیل غفلت یا استکبار، از حضور حق بیخبر است و با تهدید الهی مواجه میشود.
آیتالله نکونام، با تکیه بر این تحلیل، کاربرد این آیه را در باب الحیاء نادرست میدانند و معتقدند که افزودن عبارت «فتستحیی» به این آیه، تحریف معنوی است، زیرا سیاق آیه، به جای حیاء، بر اقتدار و ترهیب تأکید دارد.
درنگ: آیه ﴿أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى﴾ به اقتدار و تهدید الهی اشاره دارد و ارتباطی با حیاء ندارد؛ لذا کاربرد آن در باب الحیاء نادرست است. |
آیه پیشنهادی: ﴿فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ﴾
در مقابل آیه پیشین، آیتالله نکونام آیه ﴿فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ﴾ (القص: ۲۵) را برای باب الحیاء مناسبتر میدانند. این آیه، به ، چنین است: «پس یکی از آن دو [دختر] در حالی که با شرم راه میرفت، نزد او آمد».
این آیه، به استحیای یکی از دختران شعیب در برابر موسی علیهالسلام اشاره دارد، که با رعایت ادب و آبروداری، نزد او می آیدآید. استحیاء، در این آیه، به معنای طلب حیاء و رعایت شأن در برابر دیگری است، که با مفهوم حیاء در برابر حق سازگار است. سالک، چونان این بانوی، باید در برابر حضور حق، با ادب و شرم، رفتار خود را تنظیم کند و از هر نقصی بپرهیزد.
این آیه، برخلاف آیه پیشینا، نهتنها به حیاء و ادب اشاره میکند، بلکه الگویی عملی از استحیای آبرودارانه ارائه میدهد که میتوان آن را به حضور در برابر حق تعمیم داد.
درنگ: آیه ﴿فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ﴾ به استحیای آبرودارانه اشاره دارد و برای باب الحیاء مناسبتر است، زیرا با رعایت ادب و کرامت در برابر حق سازگار است. |
حیاء و صفات الهی
یکی از عمیقترین نکات مطرحشده در درسگفتارها، این است که حیاء، صفتی خلقی است و به خدا نسبت داده نمیشود. قرآن کریم در آیه ﴿وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مَنَ الْحَقِِّ﴾ (الأحزاب: ۵۳)، به صراحت میفرماید: «و خداوند از [بیان] حق شرم نمیکند». این آیه، نشان میدهد که حیاء، به دلیل کمال مطلق بودن حق، به او نسبت ندارد.
خدا، کلّ الکمال است و نقص ندارد تا از چیزی شرم کند. حیاء، در انسان، به دلیل وجود نقص و کاستی معنا مییابد، اما در حق، که از هر نقصی مبراست، جایگاهی ندارد. این دیدگاه، حیاء را بهعنوان صفتی معرفی میکند که سالک را به پرهیز از قبایح و حفظ کرامت در برابر حق و خلق وامیدارد، اما در ذات الهی، لاینستحیی به جای یستحیی قرار دارد.
درنگ: حیاء، صفتی خلقی است و به خدا نسبت داده نمیشود، زیرا خدا کلّ الکمال است و نقص ندارد؛ این امر در آیه ﴿وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيَي مِنَ الْحَقِّ﴾ تأیید شده است. |
حیاء و گناه
گناه، نشانهای از بیحیایی است، زیرا انسان گناهکار، از شرم در برابر حق یا خلق بازمانده و نقص خود را نادیده میگیرد. سالکی که به گناه آلوده شود، حیانهاش را از دست میدهد و به غفلت از حضور حق فرومیغلتد.
آیتالله نکونام تأکید میکنند که: «کسی که گناه و معصیت میکند، قهرا حیایش ریخته میشود». این بیحیایی، نهتنها نشانه غفلت از رقابت الهی، بلکه نتیجه فقدان نجابت یا محبت به حق است. سالک باید با تقویت علم، ایمان، تعظیم، و ودّّ، خود را از این غفلت رهایی بخشد و به مقام حیاء بازگردد.
جمعبندی بخش سوم
نقد قرآنی باب الحیاء نشان داد که آیه ﴿أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى﴾ به دلیل تأکید بر اقتدار و تهدید، برای این باب مناسب نیست، درحالیکه آیه ﴿فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ﴾ به دلیل اشاره به استحیای آبرودارانه، با مفهوم حیاء سازگارتر است. حیاء، صفتی خلقی است و به خدا نسبت داده نمیشود، اما در سالک، نشانهای از ادب و پرهیز از نقص است. گناه، نتیجه بیحیایی است که سالک را از حضور حق غافل میکند. در بخش پایانی، به حیاء عارفان و نتیجهگیری کلی خواهیم پرداخت.
بخش چهارم: حیاء در مراتب عالی عرفانی
حیاء عارفان و شرم از حق
حیاء، در مراتب عالی عرفانی، چونان گوهری است که در دل عارف میدرخشد و او را به دلیل معرفت به حق و و شرم از نقص، به رعایت ادب بینظیر در برابر معبود وامیدارد.
خواجه عبدالله در «صد میدان» میفرماید: «شرم عارفان از حق است»، به این معنا که عارف، با بصیرت قلبی و ایمان راسخ، از هر نقص در برابر حق شرم میکند. این حیاء، نه از ضعف، بلکه از شدت معرفت و محبت به حق نشئت میگیرد و عارف را به حفظ کرامت و ادب در حضور عنداللهی هدایت میکند. عارف، چونان عاشقی است که در محضر معشوق، از هر آنچه او را از شأن عاشقان دور کند، شرم دارد.
درنگ: حیاء عارفان، از معرفت و محبت به حق نشئت میگیرد و با بصیرت قلبی، آنها را به رعایت ادب و پرهیز از نقص در برابر حق وامیدارد. |
حیاء و کرامت عرفانی
حیاء، در عارفان، نشانهای از کرامت و نجابت است که با معرفت به حق و حضور عنداللهی، به کمال میرسد. عارف، که چشم دل او به نور حق بیناست، از هر آنچه او را از این حضور دور کند، شرم میکند و با رعایت ادب، خود را به معبود نزدیکتر میسازد.
این حیاء، نهتنها در برابر حق، بلکه در برابر خلق نیز بروز میکند، زیرا عارف، خلق را در منظر حق میبیند و از هر نقص در برابر آنها نیز پرهیز میکند. این دیدگاه، حیاء را بهعنهی پلی میان حق و خلق معرفی میکند که عارف را به حفظ کرامت در هر دو ساحت هدایت میکند.
جمعبندی بخش چهارم
حیاء در مراتب عالی عرفانی، نشانهای از معرفت و محبت به حق است که عارف را به رعایت ادب و کرامت در برابر معبود و خلق وامیدارد. این حیاء، با بصیرت قلبی و ایمان راسخ، به کمال میرسد و عارف را به حفظ شأن بندگی در حضور عنداللهی هدایت میکند. در نتیجهگیری کلی، به جمعبندی نهایی این تبیین خواهیم پرداخت.
نتیجهگیری کلی
حیاء، در «منازل السائرین»، چونان گوهری است که در سلوک عرفانی، سالک را به رعایت ادب و کرامت در برابر حق و خلق هدایت میکند. این مقام، از علم، ایمان، تعظیم، و ودّ نشئت میگیرد و با آگاهی از حضور عنداللهی، سالک را از نقص و غفلت بازمیدارد. نقد قرآنی این باب نشان داد که آیه ﴿أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى﴾ به دلیل تأکید بر اقتدار و تهدید، برای این مقام مناسب نیست، درحالیکه آیه ﴿فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ﴾ به دلیل اشاره به استحیای آبرودارانه، با مفهوم حیاء سازگارتر است.
حیاء، صفتی خلقی است که به دلیل کمال مطلوب حق، به او نسبت داده نمیشود، اما در انسان، نشانهای از نجابت و ادب است. این صفت، در مراتب عالی عرفانی، به دلیل معرفت و محبت به حق، به کمال میرسد و عارف را به حفظ شأن در حضور عنداللهی هدایت میکند. تفاوت جایگاه حیاء در «منازل السائرین» و «صد میدان»، نه تناقض، بلکه نشانهای از عمق و گستردگی نگاه خواجه به این مقام است.
این تبیین، با الهام از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، تلاشی است برای روشن کردن جایگاه حیاء در سلوک عرفانی و ارائه نگاهی علمی به این مفهوم. امید است این اثر، دریچهای نو به سوی فهم عمیقتر عرفان اسلامی و قرآن کریم بگشاید.
با نظارت صادق خادمی |