در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 340

متن درس






باب الخُلق: تأملی عرفانی در مقام محبت و عدالت

باب الخُلق: تأملی عرفانی در مقام محبت و عدالت

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۴۰)

مقدمه: خُلق، پلی به سوی کمال انسانی

در ساحت عرفان اسلامی، مقام خُلق به مثابه دریچه‌ای است که سالک را به سوی تعالی معنوی و خدمت به خلق رهنمون می‌شود. این مقام، که در کتاب شریف منازل السائرین اثر خواجه عبدالله انصاری به تفصیل بررسی شده، نه تنها بر محبت و مرحمت به خلایق تأکید دارد، بلکه بر رعایت حدود شرعی و عدالت در رفتار اجتماعی و معنوی اصرار می‌ورزد. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه سیصد و چهلم، به شرح و تحلیل باب الخُلق اختصاص دارد.

بخش نخست: تبیین مقام خُلق و جایگاه آن در سلوک

امنیت خلایق از سالک

مقام خُلق، به مثابه باغی سرسبز در مسیر سلوک، سالک را به سوی تأمین آسایش و امنیت خلایق فرا می‌خواند. در این مقام، سالک چون چوپانی مهربان، نه تنها از آزار خلق پرهیز می‌کند، بلکه با طلب راحتی ایشان و دفع آزارشان، بستری از امنیت و آرامش فراهم می‌آورد. این ویژگی با کلام گهربار پیامبر اکرم (ص) همخوانی دارد که فرمودند: «المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه»؛ یعنی مسلمان کسی است که دیگران از دست و زبان او در امان باشند. این امنیت، چون سپری است که خلایق را از گزند سالک حفظ می‌کند و او را به محبتی بی‌ریا و عملی مؤثر دعوت می‌نماید.

درنگ: سالک در مقام خُلق، با پرهیز از آزار و تأمین آسایش خلایق، بستری از امنیت و محبت فراهم می‌آورد که هم در دنیا آرامش‌بخش است و هم در آخرت رستگاری‌آفرین.

محبت و نجات خلایق در دنیا و آخرت

سالک در این مقام، چون خورشیدی تابان، با محبت و شفقت خود، خلایق را از شر خویش در امان نگه می‌دارد و با ارشاد و هدایت، راه سعادت اخروی را به ایشان نشان می‌دهد. این محبت، که ریشه در عشق الهی دارد، نه تنها در دنیا خلق را به سوی آرامش رهنمون می‌سازد، بلکه در آخرت، با هدایت به سوی صلاح، زمینه‌ساز رستگاری ایشان می‌شود. این مقام، سالک را به مثابه باغبانی می‌داند که با آبیاری نهال‌های محبت، باغ سعادت خلایق را بارور می‌سازد.

وظیفه ارشاد و تزکیه

یکی از وظایف برجسته سالک در مقام خُلق، آموزش راه رشد و تزکیه نفوس است. او چون معلمی حکیم، با نشان دادن مسیر رشاد، خلایق را به سوی صلاح دنیا و آخرت هدایت می‌کند. این وظیفه، که در متن اصلی با عبارت «لانّ من المعروف و ان يعلمهم طريق الرشاد و يزكيهم و يهديهم الى ما فيه صلاح الدارين» بیان شده، بر مسئولیت سالک در تربیت معنوی و اخلاقی خلق تأکید دارد. این امر، با اصول عرفانی و اخلاقی اسلام، که تزکیه و هدایت را از ارکان رسالت انبیا می‌داند، هم‌راستا است.

بخش دوم: محبت و مرحمت، ارکان حیات معنوی

محبت، جوهره خُلق

محبت، چون چشمه‌ای زلال در ساحت عرفان، حیات معنوی سالک را سیراب می‌کند. سالک در این مقام، باید با قلبی سرشار از عشق و لطف، همه خلایق را دوست بدارد و ایشان را چون مظهر پروردگار ببیند. این دیدگاه، که ریشه در عرفان توحیدی دارد، خلق را آیینه‌ای از جمال الهی می‌داند و سالک را به محبتی بی‌ریا و فراگیر دعوت می‌کند. این محبت، نه تنها به خلق، بلکه به خالق نیز بازمی‌گردد و سالک را در مسیر قرب الهی پیش می‌برد.

درنگ: محبت به خلق، نشانه‌ای از محبت به خالق است و سالک را به سوی دید توحیدی و عشق الهی رهنمون می‌سازد.

ویژگی‌های سالک در مقام خُلق

سالک در این مقام، چون ستاره‌ای در آسمان عرفان، با ویژگی‌هایی چون آزادگی، سلامت و صلاح می‌درخشد. او از شر و آزار به دور است، با محبت و مهربانی رفتار می‌کند و خلایق را چون خود می‌بیند. این ویژگی‌ها، که در متن اصلی با عباراتی چون «مهربان باشد، آزاده باشد، سالم و صالح باشد» توصیف شده‌اند، سالک را به مثابه آیینه‌ای از فضایل الهی معرفی می‌کنند که با رفتار خود، دیگران را به سوی کمال رهنمون می‌سازد.

بخش سوم: نقد انحرافات در مسیر خُلق

نقد جبرگرایی

یکی از انحرافات مورد نقد در این درس‌گفتار، جبرگرایی است که با متهم ساختن خداوند به هر عملی، اختیار و مسئولیت انسانی را نفی می‌کند. این دیدگاه، که در متن اصلی با عباراتی چون «جبر درست نیست، هر چیزی را بگویید خدا خواسته نمی‌شود» مورد نقد قرار گرفته، با اصول کلامی و عرفانی اسلام ناسازگار است. سالک باید با پذیرش اختیار نسبی خود، مسئولیت اعمالش را بر عهده گیرد و از متهم ساختن خداوند به جبر پرهیز کند.

درنگ: جبرگرایی، با نفی اختیار انسانی، مسئولیت سالک را سلب کرده و او را از مقام خُلق دور می‌سازد.

اختیار نسبی انسان

انسان، هرچند مختار کامل نیست، اما از اراده‌ای برخوردار است که او را مسئول اعمالش می‌سازد. این اختیار نسبی، که در متن اصلی با عباراتی چون «ما انسان‌ها به کمترین اراده و اختیار هم که باشیم مجبور نیستیم» تبیین شده، سالک را به پذیرش مسئولیت اعمالش دعوت می‌کند. این دیدگاه، با کلام اسلامی که بین جبر و تفویض، اختیار نسبی را تأیید می‌کند، همخوانی دارد.

حدود شرعی و عقلی در محبت

محبت و مرحمت، هرچند از ارکان خُلق هستند، باید در چارچوب شرع، عدالت و عقل قرار گیرند. متن اصلی با تأکید بر اینکه «مرحمت و مهربانی همه به جای خود، حدود شرعیت و دیانت و عدالت و عقل باید محفوظ بماند»، بر ضرورت تعادل در رفتار تأکید دارد. این اصل، سالک را از افراط در محبت یا چشم‌پوشی از عدالت بازمی‌دارد و او را به رعایت قواعد دینی و عقلی دعوت می‌کند.

درنگ: محبت بدون رعایت حدود شرعی و عقلی، به انحراف می‌انجامد و از خُلق واقعی دور است.

نقد محبت بی‌قاعده به ظالم

یکی از نکات برجسته درس‌گفتار، نقد محبت بی‌قاعده به ظالمان و گناهکاران است. متن اصلی تأکید می‌کند که «لازم نیست همه مهربانی‌هامون را خرج ظالم و آدم‌کش کنیم». این دیدگاه، با استناد به آیات قرآن کریم، بر لزوم تمایز بین محبت به خلق و رفتار با ظالمان تأکید دارد. محبت به ظالم، اگر به معنای چشم‌پوشی از عدالت باشد، با اصول دینی ناسازگار است.

آیه: لَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ
: در [اجرای] دین خدا نسبت به آن دو [زناکار] رأفت به خرج ندهید، اگر به خدا ایمان دارید (سوره نور، آیه ۲).

بخش چهارم: نقد تاریخی انحرافات دینی

دو فرهنگ غلط تاریخی

درس‌گفتار، دو انحراف تاریخی در فهم دین را مورد نقد قرار می‌دهد: خشونت اهل ظاهر و لاابالی‌گری دراویش و قلندران. این دو گروه، که در متن اصلی با عباراتی چون «اهل ظاهر خشن بودند» و «درویش‌ها و قلندرها بی‌خیال، خدا خواسته» توصیف شده‌اند، با افراط و تفریط خود، دین را از مسیر صراط مستقیم دور ساخته‌اند. این نقد، چون آیینه‌ای روشن، ضرورت میانه‌روی در رفتار دینی را نشان می‌دهد.

درنگ: افراط در خشونت و تفریط در لاابالی‌گری، دین را از رونق انداخته و به انحراف کشانده است.

تفاوت در و دروازه

استعاره «در و دروازه» در متن اصلی، چون مشعلی فروزان، تفاوت بین محبت اصیل و لاابالی‌گری را روشن می‌سازد. محبت واقعی، که در چارچوب شرع و عقل قرار دارد، چون دری به سوی کمال است، اما لاابالی‌گری، چون دروازه‌ای بی‌حصار، به انحراف می‌انجامد. این تمثیل، سالک را به رعایت قواعد دینی در محبت دعوت می‌کند.

تأثیر افراط و تفریط بر دین

افراط و تفریط، چون دو لبه تیغ، دین را از رونق انداخته و آن را به چالش کشیده‌اند. متن اصلی با عباراتی چون «این دو دسته باعث شد دین به زمین نشست، دین عقب افتاد، دین منحرف شد»، بر تأثیر منفی این انحرافات تأکید دارد. این نقد، سالک را به سوی صراط مستقیم، که میانه‌روی و تعادل است، رهنمون می‌سازد.

بخش پنجم: مصادیق انحرافات و نقد رفتارها

نقد محبت بی‌قاعده در آموزش

درس‌گفتار با ذکر مثالی از استادی که به دلیل محبت بی‌قاعده، به همه دانشجویان نمره می‌داد، بر زیان این رفتار تأکید دارد. این محبت، که در متن اصلی با عباراتی چون «من تحمل ندارم گردن کسی را کج ببینم، بیست می‌دهم» توصیف شده، به افول علم و دانش منجر می‌شود. سالک باید محبت را با عدالت و معیارهای علمی همراه سازد تا به رشد جامعه کمک کند.

نقد رفتارهای نمایشی

متن اصلی مثالی از فردی می‌آورد که گوشت خود را به سگ می‌داد، اما با خانواده‌اش خشن بود. این رفتار، که با عباراتی چون «گوشت خودش را به سگ می‌خورد… گلدان را برداشت همچین زد که بزند تو مخ این زنه» توصیف شده، نشان‌دهنده نفاق و محبت نمایشی است. خُلق واقعی، محبتی است که با عدالت و صداقت همراه باشد، نه رفتاری دوگانه و نمایشی.

درنگ: محبت نمایشی، که با رفتار خشن در تضاد است، با خُلق واقعی ناسازگار بوده و نشانه نفاق است.

نقد خشونت والدین

درس‌گفتار از خشونت والدین در برابر فرزندان، مانند تجسس در امورشان یا سخت‌گیری در مسائل دینی، انتقاد می‌کند. این رفتار، که با عباراتی چون «پدر و مادرها چه قدر تو خونه به بچه‌ها گیر می‌دهند» توصیف شده، به جای تربیت، به بی‌اعتمادی و انحراف منجر می‌شود. سالک باید در روابط خانوادگی، محبت و امنیت را جایگزین خشونت و تجسس کند.

تأثیر انقلاب ۵۷ بر بهبود رفتار

متن اصلی با اشاره به تأثیر انقلاب ۵۷، بیان می‌دارد که «الحمدلله به برکت انقلاب مردم یک مقدار خوب شدند». این نکته، نشان‌دهنده نقش تحولات اجتماعی در ارتقای خُلق و کاهش خشونت است. انقلاب، چون نسیمی روح‌بخش، رفتارهای اجتماعی را بهبود بخشیده و زمینه‌ساز ترویج محبت و عدالت شده است.

بخش ششم: اصول و قواعد خُلق محمدی

محبت در چارچوب قاعده

محبت و مرحمت، هرچند ستون‌های خُلق هستند، باید در چارچوب قواعد دینی و عقلی قرار گیرند. متن اصلی با تأکید بر اینکه «محبت خیلی خوب است ولی قاعده هم تو کار است»، سالک را به رعایت تعادل دعوت می‌کند. این اصل، چون ترازویی دقیق، محبت را با عدالت و شرع هماهنگ می‌سازد.

رفتار در هنگام عصبانیت

خُلق واقعی، در لحظات خشم و فشار آشکار می‌شود. متن اصلی با عباراتی چون «موقعی که عصبانی می‌شود چه قدر صفا داری، چه قدر لطف داری، اون مهم است»، بر اهمیت کنترل خشم و حفظ محبت در شرایط دشوار تأکید دارد. سالک باید چون دریایی آرام، در طوفان خشم نیز محبت و صفا را حفظ کند.

درنگ: خُلق واقعی در لحظات خشم و فشار آشکار می‌شود، جایی که سالک با حفظ محبت و صفا، عظمت اخلاقی خود را نشان می‌دهد.

محبت به دشمن

درس‌گفتار، با تأکید بر محبت حتی به دشمنان، بیان می‌دارد که «دشمن هم باشد بهش محبت می‌کنیم، چه ضرری می‌کند». این اصل، که با سیره پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) همخوانی دارد، سالک را به کرامت و محبت فراگیر دعوت می‌کند، مشروط بر اینکه در چارچوب شرع و عدالت باشد.

خُلق محمدی

خُلق محمدی، چون گوهری درخشان در ساحت عرفان، نماد محبت و کرامت به همه خلایق است. متن اصلی با توصیف خُلق محمدی به‌عنوان «هر که با ما طرف بشه ضرر نمی‌کنه»، بر این نکته تأکید دارد که سالک باید با دوست و دشمن، با محبت و عدالت رفتار کند. این اصل، سالک را به تقلید از سیره پیامبر اکرم (ص) دعوت می‌کند.

چهار اصل خُلق خوش

درس‌گفتار، چهار اصل بنیادین برای خُلق خوش ارائه می‌دهد:

  1. پرهیز از جبرگرایی: سالک نباید خدا را به جبر متهم کند، بلکه باید مسئولیت اعمال خود را بپذیرد.
  2. پرهیز از خشونت: رفتار خشن، حتی با دشمنان، با خُلق واقعی ناسازگار است.
  3. پرهیز از لاابالی‌گری: محبت بی‌قاعده و چشم‌پوشی از عدالت، به انحراف می‌انجامد.
  4. ترویج محبت و سخاوت: سالک باید با محبت و سخاوت، به خلایق خدمت کند.

این اصول، چون چهار ستون استوار، مقام خُلق را برپا می‌دارند و سالک را به سوی کمال رهنمون می‌سازند.

درنگ: خُلق خوش، با پرهیز از جبر، خشونت و لاابالی‌گری و ترویج محبت و سخاوت، سالک را به سوی کمال انسانی و قرب الهی هدایت می‌کند.

بخش هفتم: نقش عالم و سالک در هدایت جامعه

عالم، ماهی شناور در دل مردم

عالم در مقام خُلق، چون ماهی‌ای است که در دریای محبت مردم شنا می‌کند. متن اصلی با استعاره‌ای زیبا بیان می‌دارد که «عالم اگر تو دل مردم شنا نکند، مردار است». این تمثیل، بر نقش عالم به‌عنوان حامی و هدایتگر مردم تأکید دارد. عالم باید با محبت و شفقت، در خدمت جامعه باشد و قلبش برای خلایق بتپد.

هدایت به سوی صلاح دنیا و آخرت

وظیفه عالم و سالک، هدایت خلایق به سوی صلاح دنیا و آخرت است. متن اصلی با عباراتی چون «و یهدیهم الی ما فیه صلاح الدارین» و «و یبلغهم منجاتهم»، این مسئولیت را تبیین می‌کند. سالک باید چون مشعلی فروزان، راه نجات و سعادت را به خلق نشان دهد و ایشان را به سوی کمال رهنمون سازد.

هدایت متناسب با استعداد

هدایت سالک باید متناسب با استعداد و ظرفیت هر فرد باشد. متن اصلی با تأکید بر «بقدر ما یلیق بکل منهم و یقبلون باستعداداتهم»، بر ضرورت شناخت استعدادهای مخاطبان و ارائه هدایت به شیوه‌ای مناسب تأکید دارد. این اصل، سالک را به مثابه پزشکی حاذق می‌داند که برای هر بیمار، دارویی متناسب تجویز می‌کند.

قیام برای مصالح دنیوی و اخروی

سالک در مقام خُلق، باید برای مصالح مادی و معنوی خلایق قیام کند. متن اصلی با عبارت «و یقوم بمصالهم الدنیویه والاخرویه علی احسن الوجوه»، این وظیفه را به زیبایی توصیف می‌کند. سالک باید چون باغبانی دلسوز، با بهترین روش‌ها، به رشد و تعالی جامعه کمک کند.

درنگ: سالک با قیام برای مصالح دنیوی و اخروی خلایق، به بهترین وجه، رسالت خود را در هدایت و خدمت به جامعه به انجام می‌رساند.

جمع‌بندی

باب الخُلق در منازل السائرین، چون گوهری درخشان در ساحت عرفان اسلامی، سالک را به سوی محبت، مرحمت و هدایت خلایق رهنمون می‌سازد. این مقام، با تأکید بر امنیت خلایق، دفع آزار، ارشاد و تزکیه، سالک را مسئول تأمین آسایش و سعادت دنیا و آخرت مردم می‌داند. نقد جبرگرایی، خشونت و لاابالی‌گری، همراه با ترویج محبت در چارچوب شرع و عدالت، از ارکان این مقام است. چهار اصل خُلق خوش—پرهیز از جبر، خشونت و لاابالی‌گری و ترویج محبت و سخاوت—چارچوبی جامع برای رفتار عرفانی و اخلاقی ارائه می‌دهند. استناد به آیات قرآن کریم، مانند آیه دوم سوره نور، و روایات، مانند کلام پیامبر اکرم (ص)، بر اهمیت رعایت حدود الهی و محبت به خلق تأکید دارد. این مقام، سالک را به تعادل بین محبت و عدالت دعوت می‌کند تا چون ستاره‌ای در آسمان عرفان، هم به تعالی معنوی دست یابد و هم به خدمت جامعه بپردازد.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده