متن درس
منازل السائرین: مقام عزم
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۹۰)
مقدمه: عزم، استحکام قصد و پایه سلوک
در گستره عرفان عملی، *منازل السائرین* خواجه عبدالله انصاری چون نوری هدایتگر، مسیر سالکان را به سوی حقیقت روشن میسازد. در این میان، *عزم*، بهعنوان منزل دوم از *قسم الأصول*، چون ستونی استوار، اراده سالک را از تزلزل هوس و تردید به سوی ثبات و اخلاص هدایت میکند. این مقام، که با استحکام قصد و تعهد به عمل الهی تعریف میشود، سالک را از ظاهر به باطن، از هوس به فناء، و از علم صوری به حال شهودی رهنمون میسازد. درسگفتار آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه سیصد و نودم، با تبیین مراتب سهگانه عزم و تمرکز بر مرتبه نخست، یعنی *إباء الحال على العلم*، به تحلیل عمیق این مقام میپردازد. عزم، چون جویباری زلال از سرچشمه حقیقت، سالک را به سوی دریای فناء و توحید جاری میکند و او را از پراکندگی نفس و هوس به سوی وحدت و یقین رهنمون میگردد.
بخش اول: تعریف و مراتب عزم
ماهیت عزم: استحکام قصد و ظرف شرف عمل
عزم، در نگاه عرفانی، ارادهای است استوار که سالک را از آغاز تا فرجام عمل به سوی مقصدی الهی متعهد میسازد. این مقام، که در *منازل السائرین* بهعنوان استحکام قصد و ظرف شرف عمل معرفی شده، با سه مرتبه تعریف میشود: مرتبه نخست، *إباء الحال على العلم*، یعنی امتناع حال از پذیرش علم صوری به دلیل تمرکز بر باطن و شهود. مرتبه دوم و سوم، که در این درسگفتار به تفصیل نیامدهاند، به مراحل عمیقتر سلوک اشاره دارند. عزم، برخلاف هوس که چون نسیمی گذرا و بیثبات است، سالک را به سوی هدفی ثابت و الهی هدایت میکند. این استحکام، چون ریشهای عمیق در خاک وجود سالک، او را از تزلزل و پراکندگی مصون میدارد.
وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ (بینه: ۵؛ : «و به آنها جز این فرمان داده نشده بود که خدا را با اخلاص در دین پرستش کنند»). این آیه از قرآن کریم، بر اخلاص در عمل تأکید دارد و عزم را بهعنوان پایهای برای عبادت خالص معرفی میکند.
تمایز عزم از هوس: ثبات در برابر بیثباتی
عزم، در برابر هوس، چون کوهی استوار در برابر بادهای گذرا قرار دارد. هوس، که با بیثباتی و پراکندگی همراه است، انسان را به سوی مقاصدی نامعلوم و متغیر سوق میدهد. درسگفتار، با تمثیل گنجشک که از شاخهای به شاخه دیگر میپرد، بیثباتی هوس را به تصویر میکشد. در مقابل، سالک عازم، چون پرندهای که بر شاخهای ثابت میماند تا کارش را به انجام رساند، از ابتدا تا انتها به عمل خود متعهد است. این تعهد، که با عبارت «از روز اول کأمدَم دستور تا آخر گرفتم» توصیف شده، نشاندهنده ارادهای است که از شبهه و تردید مصون مانده و به سوی حق حرکت میکند.
فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا (کهف: ۱۱۰؛ : «هر کس به دیدار پروردگارش امید دارد، باید عملی شایسته انجام دهد و در پرستش پروردگارش کسی را شریک نکند»). این آیه از قرآن کریم، بر لزوم عمل صالح و دوری از هوس تأکید میکند.
بخش دوم: مرتبه اول عزم: إباء الحال على العلم
امتناع حال از علم صوری
مرتبه نخست عزم، *إباء الحال على العلم*، به امتناع حال از پذیرش علم صوری اشاره دارد. حال، که باطن و حقیقت وجود سالک است، به دلیل اتصال به شهود و باطن، نیازی به علم صوری و ظاهری ندارد. علم، بهعنوان صفت و ظاهر، برای رفع جهل کافی است، اما حال، که واقع و باطن است، سالک را به سوی حقیقت رهنمون میسازد. این امتناع، نه از سر انکار علم، بلکه از سر بینیازی به آن در برابر شهود باطنی است. درسگفتار، با تأکید بر اینکه «علم صفت است، حال واقع است»، برتری حال را بر علم صوری نشان میدهد.
وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا (عنکبوت: ۶۹؛ : «و کسانی که در راه ما کوشیدند، بهیقین آنها را به راههای خود هدایت میکنیم»). این آیه از قرآن کریم، بر هدایت الهی برای سالکانی که به سوی باطن حرکت میکنند، تأکید دارد.
استشمام برق الکشف: جرقه شهود اولیه
در این مرتبه، سالک *برق الکشف* را استشمام میکند، یعنی جرقهای اولیه از شهود را درمییابد. این برق، که استعارهای از رؤیت ابتدایی حقیقت است، هنوز به کشف کامل نرسیده، اما چون مشعلی در تاریکی، مسیر را برای سالک روشن میسازد. درسگفتار، با تمایز بین *برق الکشف* و *کشف*، تأکید میکند که این جرقه، آغاز وصول به باطن است و سالک را به سوی نور پایدار هدایت میکند. این استشمام، چون نسیمی که عطر گلستانی را به مشام میرساند، سالک را از ظاهر به باطن سوق میدهد.
استدامة نور الانس: تداوم نور الهی
استشمام برق الکشف به *استدامة نور الانس*، یعنی تداوم نور انس با حق، منتهی میشود. این نور، که از شهود اولیه سرچشمه میگیرد، سالک را از ظاهر به باطن سوق داده و قلب او را نورانی میسازد. درسگفتار، این فرآیند را چون جویباری توصیف میکند که از جرقهای کوچک به نوری پایدار تبدیل میشود. نور انس، حالتی از قرب و انس با حق است که سالک را از قوای نفسانی و ظاهری دور کرده و به سوی حقیقت الهی نزدیک میسازد.
اجابت برای اماتة الهوى: انتخاب فناء بر هوس
مرتبه اول عزم با *اجابت برای اماتة الهوى*، یعنی پذیرش کشتن هوس و انتخاب فناء، تکمیل میشود. سالک، در دو راهی هوس (نفس) و فناء (حق)، با عزمی استوار، فناء را برمیگزیند. این انتخاب، که با غلبه بر نفس و دوری از قوای نفسانی همراه است، اوج عزم در این مرتبه است. درسگفتار، این اجابت را چون پیمانی الهی توصیف میکند که سالک را به سوی ایثار و گذشت رهنمون میسازد.
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (ذاریات: ۵۶؛ : «جن و انس را جز برای پرستش خود نیافریدم»). این آیه از قرآن کریم، بر هدف عبادت خالص و دوری از هوس تأکید دارد.
بخش سوم: روانشناسی عزم و معیارهای سنجش آن
آزمایش عزم: معیاری برای اخلاص
درسگفتار، عزم را بهعنوان یک فضیلت روانشناختی معرفی میکند که میتوان آن را با معیارهایی عینی سنجید. سالک میتواند با بررسی اعمال خود، عزم یا هوس را در وجودش آزمایش کند: آیا کارهایش را به اتمام میرساند؟ آیا در برابر منافع شخصی بر حق میایستد؟ یا به دلیل شبهه و تردید، از مسیر بازمیماند؟ این آزمایش، چون آیینهای شفاف، اخلاص و ثبات سالک را آشکار میسازد. انسان عازم، با اتمام کارهایش و دوری از هوس، نشان میدهد که ارادهاش به سوی حق متمایل است.
تمثیل حیوانات: تبیین روانشناختی عزم
درسگفتار، با مقایسهای روانشناختی میان حیوانات، عزم و هوس را تبیین میکند. گنجشک، که از شاخهای به شاخه دیگر میپرد، نماد بیثباتی و هوس است، در حالی که کبوتر، به دلیل قابلیت تعلیم و ثبات، به عزم نزدیکتر است. گاو، با گامهایی استوار و نجیب، نشاندهنده عزمی است که با هویت و وقار همراه است. کره الاغ، با پریدنهای بیهدف، نماد هوس و بیثباتی است. این تمثیلات، که از روانشناسی تطبیقی الهام گرفتهاند، تفاوت میان عقل و ثبات را در موجودات نشان میدهند و عزم را بهعنوان فضیلتی متمایز برجسته میسازند.
بخش چهارم: عزم و یقین: دوری از شک و شبهه
پیوند عزم و یقین
عزم، با یقین پیوندی ناگسستنی دارد. شک و شبهه، چون سوراخی در ظرف وجود، حقیقت را هدر میدهند و سالک را از رسیدن به مقصد بازمیدارند. درسگفتار، با تمثیل پارچ سوراخدار، نشان میدهد که شک، مانند آبی که از ظرف میریزد، اراده را تضعیف میکند. در مقابل، سالک عازم، با یقین و استحکام، از شبهات مصون میماند و به سوی حق حرکت میکند. این یقین، چون نوری در دل سالک، او را از تاریکی تردید به سوی روشنایی حقیقت هدایت میکند.
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا (نساء: ۱۳۷؛ : «کسانی که ایمان آوردند، سپس کافر شدند، دوباره ایمان آوردند و باز کافر شدند، سپس بر کفر خود افزودند»). این آیه از قرآن کریم، تردید را نکوهش کرده و بر لزوم یقین تأکید دارد.
نمونههای تاریخی: یقین ائمه اطهار
درسگفتار، با اشاره به یقین ائمه اطهار علیهمالسلام، عزم را در اوج خود به تصویر میکشد. امیرالمؤمنین علیهالسلام، با یقینی استوار، حقیقت را مزد خویش میدانند. امام حسین علیهالسلام، با عزمی پولادین، عیانالله میشوند و امام سجاد علیهالسلام، با تواضع و یقین، خود را «اقل الاقلین» میخوانند. این نمونهها، چون ستارگانی در آسمان هدایت، نشاندهنده پیوند عزم و یقین در سلوک عرفانی هستند.
بخش پنجم: عزم در میدان عمل: شهدا و جانبازان
شهدا: تجلی عزم و فناء
درسگفتار، شهدا را نمونهای بارز از عزم و اجابت برای فناء معرفی میکند. آنان، در دو راهی زندگی و شهادت، با حال و جرقه کشف، شهادت را برگزیده و از هوس نفس گذشتهاند. این انتخاب، که با ایثار و فداکاری همراه است، نشاندهنده عزمی است که به نورانیت و فناء منتهی میشود. درسگفتار، با اشاره به فیلم «اخراجیها»، نشان میدهد که حتی انسانهای عادی، با صدق و صفا، میتوانند به این مقام برسند. شهدا، چون مشعلهایی فروزان، راه ایثار و عزم را برای آیندگان روشن ساختهاند.
جانبازان: چالشهای عزم در محیط جدید
درسگفتار، با نگاهی نقادانه، به چالشهای جانبازان پس از بازگشت از جبهه میپردازد. برخی جانبازان، که در خاک جبهه با عزمی استوار جنگیدهاند، در محیط آسفالت شهرها، به دلیل ناتوانی در تطبیق با شرایط جدید، از عزم خود فاصله میگیرند. این گروه، که درسگفتار از آنها بهعنوان «رفوزه» یاد میکند، به دلیل ضعف در حفظ حال و نورانیت، به دام هوس و منافع شخصی میافتند. با این حال، برخی دیگر، با تبصره یا بدون آن، عزم خود را حفظ کرده و چون ستارگانی درخشان، در مسیر حق باقی میمانند.
بخش ششم: نقد اجتماعی و پیامدهای ضعف عزم
سوءاستفاده از موقعیت: نقد سودجویان
درسگفتار، با نگاهی تیزبین، به نقد افرادی میپردازد که پس از جنگ، با سوءاستفاده از موقعیت، به دنبال منافع شخصی بودهاند. این گروه، که از عزم و حال شهدا و جانبازان بیبهرهاند، با ظاهری آراسته و ادعاهای بزرگ، به مقام و ثروت میرسند، در حالی که جانبازان و خانوادههای شهدا در تنگنا و سختی به سر میبرند. درسگفتار، این رفتار را چون غباری بر آینه حقیقت توصیف میکند که عزم خالص را تیره میسازد و جامعه را از برکت ایثار محروم میکند.
جانبازان و فشارهای اجتماعی: نمونهای از ضعف حمایت
درسگفتار، با اشاره به داستان جانبازی که با هفتاد و پنج درصد جراحت و پنجاه درصد استرس، از ترس حذف شدن به دلیل هزینههای درمانی رنج میبرد، به نقد ضعف حمایتهای اجتماعی میپردازد. این جانباز، که با عزمی استوار در جبهه جنگیده، در جامعه به دلیل فشارهای مالی و بیتوجهی، احساس ناامنی میکند. این نمونه، چون آیینهای شفاف، نشاندهنده ناجوانمردی جامعه در قبال ایثارگران است و بر ضرورت حفظ عزم در برابر سختیها تأکید میکند.
وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا (طلاق: ۲؛ : «و هر کس از خدا پروا کند، برایش راه خروجی قرار میدهد»). این آیه از قرآن کریم، بر پاداش استقامت در برابر سختیها تأکید دارد.
بخش هفتم: عزم و چالشهای محیطی
خاکی در برابر آسفالت: تفاوتهای محیطی
درسگفتار، با تمثیل «خاکی و آسفالت»، به تفاوتهای محیطی در حفظ عزم اشاره میکند. سالکانی که در خاک جبهه با عزمی استوار جنگیدهاند، در آسفالت شهرها، به دلیل فقدان بستر مناسب، ممکن است از مسیر حق فاصله بگیرند. این تمثیل، مانند کشتیگیری است که روی تشک مهارت دارد، اما در خیابان در برابر لاتی هار شکست میخورد. عزم، در محیطی که با حال و نورانیت سازگار است، شکوفا میشود، اما در محیطی مملو از هوس و منافع، تضعیف میگردد.
هار و جوانمرد: تفاوت در نفس
درسگفتار، با تمایز بین «هار» و «جوانمرد»، به نقش نفس در عزم میپردازد. انسان هار، مانند سگی که به هر کس حمله میکند، با هوس و خشم حرکت میکند، در حالی که جوانمرد، با نفس رام و عزمی استوار، به سوی حق گام برمیدارد. درسگفتار، با اشاره به کشتیگیران قدیم که با وجود قدرت، هار نبودند، نشان میدهد که عزم، با رام بودن نفس و دوری از هوس همراه است. این تمایز، چون خطی میان نور و ظلمت، عزم را از هوس جدا میسازد.
بخش هشتم: عزم و توفیق ربوبی
عزم: هدیهای الهی
درسگفتار، عزم را توفیقی ربوبی میداند که به هر کس نصیب نمیشود. این مقام، که با حال و نورانیت همراه است، از سرچشمه فیض الهی سرچشمه میگیرد و سالک را به سوی حقیقت رهنمون میسازد. شهادت، که نمونهای از عزم است، نه تنها به فرد، بلکه به نسلها و اجداد او نسبت داده میشود، چنانکه درسگفتار با تمثیل تقسیم ارث ششصدساله، این مفهوم را تبیین میکند. عزم، چون گوهری گرانبها، با توفیق الهی به سالک عطا میشود و او را از هوس و نفس به سوی فناء هدایت میکند.
شهادت: تجلی حال و عزم
درسگفتار، شهادت را حالتی الهی میداند که با علم صوری به دست نمیآید، بلکه از جرقه کشف و نور انس سرچشمه میگیرد. شهدا، با عزمی استوار، این حال را درمییابند و به سوی فناء حرکت میکنند. این مقام، که با صفا و صدق همراه است، حتی به انسانهای عادی نیز ممکن است عطا شود، چنانکه درسگفتار با اشاره به شهدای جارف نشان میدهد. شهادت، چون دری باز به سوی حقیقت، تنها برای کسانی گشوده میشود که با عزم و حال به سوی آن گام برمیدارند.
نتیجهگیری و جمعبندی
مقام عزم، بهعنوان دومین منزل از *قسم الأصول* در *منازل السائرین*، پایهای استوار برای سلوک عرفانی است که سالک را از هوس و تزلزل به سوی ثبات، اخلاص و فناء رهنمون میسازد. مرتبه اول عزم، *إبأ الحال على العلم*، با امتناع حال از علم صوری، استشمام برق کشف، تداوم نور انس و اجابت برای اماتة الهوى، سالک را از ظاهر به باطن و از نفس به حق هدایت میکند. درسگفتار آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با تبیین این مرتبه و تمایز عزم از هوس، چارچوبی دقیق برای فهم سلوک ارائه میدهد. عزم، با پیوند به یقین، دوری از شک و تعهد به عمل الهی، سالک را به سوی نورانیت و قرب الهی سوق میدهد. نقدهای اجتماعی درسگفتار، با اشاره به چالشهای جانبازان و سوءاستفاده سودجویان، بر ضرورت حفظ عزم در برابر سختیها و هوسها تأکید دارند. شهدا و جانبازان، چون مشعلهایی فروزان، تجلی عزم و ایثار هستند که راه حقیقت را برای آیندگان روشن ساختهاند. این مقام، چون پلی استوار، سالک را به سوی توحید و فناء هدایت میکند و از او انسانی میسازد که جز به سوی حق متمایل نمیگردد.