متن درس
منازل السائرین: عزم، استحکام قصد در طوع و اکراه
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۸۸)
دیباچه
کتاب حاضر، بازنویسی علمی و نظاممند درسگفتار شماره ۳۸۸ از سلسله درسگفتارهای *منازل السائرین* است که به تبیین مفهوم *عزم*، بهعنوان یکی از منازل کلیدی در سلوک عرفانی، اختصاص دارد. این اثر، با رویکردی آکادمیک و عمیق، جایگاه *عزم* را بهمثابه تحقق استوار قصد، چه با میل (طوعاً) و چه با اکراه (کرهاً)، بررسی کرده است. *عزم*، گویی تکیهگاهی است که قصد سالک را در برابر تندبادهای نفسانی و شرایط دشوار زندگی استوار میسازد و او را به سوی مقصد الهی رهنمون میکند.
بخش نخست: جایگاه عزم در سلوک عرفانی
مفهوم عزم و تعریف آن
*عزم*، بهمثابه یکی از منازل کلیدی در *منازل السائرین*، تحقق استوار قصد با ارادهای محکم است که سالک را در مسیر سلوک به پیش میبرد. درسگفتار، *عزم* را چنین تعریف میکند: «العزم تحقيق القصد طوعاً او کرهاً»، یعنی استحکام و تحقق قصد، چه با میل و رضایت (طوعاً) و چه با اکراه و بیمیلی (کرهاً). این تعریف، *عزم* را کنشی ارادی معرفی میکند که فراتر از احساسات درونی، قصد را به سرانجام میرساند.
*عزم*، گویی پلی است که سالک را از نیت اولیه به عمل متعهدانه میرساند. برخلاف قصد که آغازگر فعل است، *عزم* استحکام و پایداری آن را تضمین میکند. این منزل، سالک را از پراکندگی و تزلزل نفسانی به سوی تمرکز و استقامت هدایت میکند، مانند کوهنوردی که با ارادهای استوار، صخرههای دشوار را پشت سر میگذارد.
درنگ: عزم، تحقق استوار قصد با ارادهای محکم است که سالک را چه با میل و چه با اکراه به سوی مقصد الهی هدایت میکند. |
عزم طوعاً و کرهاً
درسگفتار تأکید دارد که *عزم* میتواند در دو حالت طوعاً (با میل و رضایت) یا کرهاً (با اکراه و بیمیلی) تحقق یابد. عزم طوعاً، زمانی است که سالک با شوق و انگیزه قلبی به سوی مقصد حرکت میکند، مانند کسی که خانهاش را برای خرید خانهای بزرگتر میفروشد و با رضایت کامل عمل میکند. در مقابل، عزم کرهاً، حالتی است که سالک به دلیل ضرورت عقلانی یا شرایط دشوار، با وجود بیمیلی قلبی، قصد خود را محقق میسازد، مانند کسی که به دلیل بیماری فرزندش مجبور به فروش خانه میشود.
این تمایز، *عزم* را بهمثابه نیرویی پویا معرفی میکند که فراتر از تمایلات نفسانی عمل میکند. عزم طوعاً، گویی نسیمی است که قایق سلوک را بهآرامی به پیش میراند، اما عزم کرهاً، مانند پارویی است که در طوفانهای زندگی، قایق را به ساحل مقصود میرساند.
درنگ: عزم میتواند با میل (طوعاً) یا اکراه (کرهاً) تحقق یابد، که نشاندهنده انعطافپذیری و استحکام اراده در سلوک است. |
بخش دوم: نقد دیدگاههای نادرست درباره عزم
نقد دیدگاه تلمسانی
درسگفتار، دیدگاه تلمسانی، شارح پیشین *منازل السائرین*، را نقد میکند که معتقد است عزم کرهاً ممکن نیست، زیرا اکراه با قصد منافات دارد: «فظاهر ان المكره لا قصد له». تلمسانی، به دلیل ضعف در مبانی فلسفی، تصور کرده که اکراه مانع شکلگیری قصد و عزم است. این دیدگاه، از عدم درک پیچیدگیهای اراده انسانی نشأت میگیرد و با واقعیتهای سلوک عرفانی سازگار نیست.
درسگفتار، با رد این دیدگاه، تأکید دارد که عزم میتواند با وجود اکراه وجود داشته باشد. سالک ممکن است با بیمیلی قلبی، اما با ارادهای عقلانی، قصد خود را محقق کند. این نقد، گویی آینهای است که محدودیتهای معرفتی برخی شارحان را به تصویر میکشد و بر ضرورت تحلیل فلسفی در فهم مفاهیم عرفانی تأکید میکند.
درنگ: دیدگاه تلمسانی مبنی بر ناسازگاری اکراه با قصد، به دلیل ضعف تحلیل فلسفی، نادرست است و عزم کرهاً ممکن است. |
نقد شارح و تلاش برای توجیه
شارح *منازل السائرین*، به تبع تلمسانی، ابتدا ادعا میکند که در اکراه قصد وجود ندارد: «فظاهر ان المكره لا قصد له». اما سپس تلاش میکند این دیدگاه را توجیه کند با این بیان که اکراه به معنای کراهت نفس است و عزم کرهاً زمانی رخ میدهد که قلب سالک به دلیل داعیه حق، با وجود بیمیلی، به عمل وامیدار میشود: «الا ان يراد بالكره كراهة النفس و هو ان يجذب القلب داعى الحق فيجيبه طوعاً و ينجذب اليه قصدأً و عمداً و فى النفس كراهة».
درسگفتار، این توجیه را ناکافی میداند و تأکید دارد که عزم کرهاً، بدون نیاز به چنین توجیهاتی، با اراده عقلانی و قصد همراه است. شارح، گویی در تلاش برای ترمیم بنایی کج نهاده شده، به جای اصلاح بنیادین، به آرایش ظاهر بسنده کرده است. این نقد، بر اهمیت تحلیل دقیق و مستقل در فهم مفاهیم عرفانی تأکید میکند.
درنگ: شارح، با تبعیت از تلمسانی، ابتدا اکراه را ناسازگار با قصد میداند، اما توجیه او ناکافی است، زیرا عزم کرهاً با اراده عقلانی ممکن است. |
بخش سوم: تبیین عزم در بستر تمثیلات
تمثیل فروش خانه با میل (طوعاً)
درسگفتار، برای تبیین عزم طوعاً، مثالی از کسی میآورد که خانهاش را برای خرید خانهای بزرگتر میفروشد. این فرد، با میل و رضایت کامل، اراده میکند و حتی ممکن است نذر کند که در صورت فروش، به فقیر کمک کند. این عزم، گویی گلی است که در باغ رضایت قلبی شکوفا میشود و با انگیزه خیرخواهانه به بار مینشیند.
این مثال، عزم طوعاً را بهمثابه حالتی ایدهآل معرفی میکند که اراده، میل و خیرخواهی در آن به هم میآمیزند. سالک در این حالت، مانند باغبانی است که با شوق، بذر عمل صالح را در خاک ایمان میکارد و میوه خیر برداشت میکند.
درنگ: عزم طوعاً، با میل و رضایت قلبی، اراده سالک را به سوی عمل خیرخواهانه هدایت میکند. |
تمثیل فروش خانه با اکراه (کرهاً)
برای تبیین عزم کرهاً، درسگفتار مثالی از کسی میآورد که به دلیل بیماری یا گرفتاری مالی، مجبور به فروش خانهاش میشود. این فرد، با وجود بیمیلی قلبی، به دلیل ضرورت عقلانی، اراده میکند و معامله را انجام میدهد. او ممکن است حتی التماس کند که خریدار خانه را بخرد، زیرا جان فرزندش در گرو این فروش است.
این عزم، گویی چراغی است که در تاریکی دشواریهای زندگی، با سوخت عقل روشن میماند. سالک در این حالت، مانند مسافری است که در طوفان، با وجود ترس و بیمیلی، پارو میزند تا به ساحل نجات برسد. این مثال، عزم کرهاً را در بستر واقعیتهای زندگی نشان میدهد و بر نقش عقل در غلبه بر کراهت قلب تأکید دارد.
درنگ: عزم کرهاً، با وجود بیمیلی قلبی، به دلیل ضرورت عقلانی، قصد را به سرانجام میرساند. |
تمثیل نصحیت پدر
درسگفتار، با تمثیلی از پدری که به فرزندانش توصیه میکند تابوتش را بلند نکنند، عزم کرهاً را در روابط انسانی تبیین میکند. این پدر، با وجود بیمیلی قلبی، به دلیل مصلحت عقلانی، از فرزندانش میخواهد که دیگران این کار را انجام دهند تا آنها از قساوت قلب مصون بمانند. این توصیه، گویی بذری است که با اکراه کاشته میشود، اما میوهای از خیر و مصلحت به بار میآورد.
این تمثیل، پیچیدگیهای عزم را در بستر روابط خانوادگی نشان میدهد. سالک در این حالت، مانند کشاورزی است که با اکراه، زمینی سخت را شخم میزند، اما به امید برداشت محصول مصلحت، این کار را انجام میدهد.
درنگ: عزم کرهاً در نصحیت پدر، با اکراه قلبی، به دلیل مصلحت عقلانی، خیر و صلاح دیگران را دنبال میکند. |
بخش چهارم: تمایز عزم از جبر و انفعال اراده
تفاوت عزم کرهاً با جبر
درسگفتار، عزم کرهاً را از جبر متمایز میکند. در عزم کرهاً، سالک با اراده خود، هرچند با بیمیلی، عمل میکند، مانند کسی که خانهاش را به دلیل ضرورت میفروشد. اما در جبر، ارادهای خارجی بر فرد تحمیل میشود، مانند کسی که به زور دست و پایش را میگیرند و او را میبرند. در جبر، فرد ممکن است ارادهای ضعیف داشته باشد، زیرا میداند مقاومت بیفایده است.
این تمایز، گویی خطی است که میان اراده مستقل و اراده تحمیلی کشیده میشود. عزم کرهاً، مانند پارویی است که سالک با دست خود در طوفان میزند، اما جبر، مانند موجی است که قایق او را به سویی میبرد. درسگفتار تأکید دارد که در هر دو حالت، ارادهای وجود دارد، اما در جبر، اراده ضعیفتر و تحت تأثیر خارجی است.
درنگ: عزم کرهاً با اراده مستقل، اما با اکراه، انجام میشود، در حالی که جبر با ارادهای ضعیف و تحت تأثیر خارجی همراه است. |
انفعال اراده
درسگفتار، حالتی چهارم را معرفی میکند که انفعال اراده نام دارد. در این حالت، فرد بدون اراده مستقل، به دلیل فشار خارجی همراهی میکند، مانند کسی که دست و پایش را میگیرند و به زور میبرند. این فرد، ارادهای انفعالی دارد که نتیجه اراده دیگران است، نه قصد مستقل او. درسگفتار، این حالت را به مسافری در ماشین تشبیه میکند که حرکتش نتیجه اراده راننده است، نه اراده خودش.
انفعال اراده، گویی سایهای است که از اراده دیگران بر فرد میافتد. این حالت، با عزم و حتی جبر متفاوت است، زیرا فاقد هرگونه اراده مستقل است. درسگفتار تأکید دارد که انفعال اراده، در سلوک عرفانی جایگاهی ندارد، زیرا سالک باید با ارادهای فعال به سوی مقصد حرکت کند.
درنگ: انفعال اراده، نتیجه اراده دیگران است و فاقد قصد مستقل است، که با عزم و جبر متمایز میشود. |
تمثیل ماشین و راننده
برای تبیین انفعال اراده، درسگفتار مثالی از مسافری میآورد که در ماشین توسط راننده برده میشود. این مسافر، ارادهای انفعالی دارد، زیرا حرکت او نتیجه اراده راننده است. اراده اولیه او برای سوار شدن، مستقل بوده، اما در ادامه، حرکت ماشین او را به سوی مقصد میبرد.
این تمثیل، گویی نقاشیای است که تفاوت اراده مستقل و انفعالی را به تصویر میکشد. سالک در سلوک عرفانی، مانند رانندهای است که خود مسیر را تعیین میکند، نه مسافری که به دست دیگران سپرده شده است. این مثال، انفعال اراده را بهمثابه حالتی غیرعرفانی معرفی میکند.
درنگ: انفعال اراده، مانند حرکت مسافر در ماشین، نتیجه اراده دیگران است و در سلوک عرفانی جایگاهی ندارد. |
بخش پنجم: نقد سوءاستفاده از اکراه
سوءاستفاده از اکراه در معاملات
درسگفتار، با مثالی از معاملهای که فروشنده به دلیل نیاز مالی مجبور به فروش خانه است، به نقد سوءاستفاده از اکراه میپردازد. برخی خریداران، با آگاهی از اکراه فروشنده، خانه را به نصف قیمت میخرند و از نیاز او بهره میجویند. این رفتار، گویی دزدی است که در لباس معامله پنهان شده و با اصول اخلاق عرفانی ناسازگار است.
درسگفتار تأکید دارد که سوءاستفاده از اکراه دیگران، نقض ارزشهای عرفانی مانند انصاف و خیرخواهی است. سالک عرفانی، مانند باغبانی است که به جای چیدن میوههای نارس دیگران، به رشد درختان کمک میکند. این نقد، عزم را در چارچوب اخلاق عرفانی قرار میدهد و بر اهمیت عدالت در کنشهای انسانی تأکید میکند.
درنگ: سوءاستفاده از اکراه دیگران، با اخلاق عرفانی ناسازگار است و عزم را از ارزشهای خیرخواهانه دور میکند. |
اخلاق عرفانی و عزم
درسگفتار، عزم را نهتنها کنشی ارادی، بلکه عملی اخلاقی معرفی میکند. سالک با عزم، چه طوعاً و چه کرهاً، باید به ارزشهای عرفانی مانند انصاف، خیرخواهی و عدالت پایبند باشد. سوءاستفاده از اکراه دیگران، مانند چیدن میوهای کال است که نهتنها سودی ندارد، بلکه به درخت آسیب میرساند.
این اصل، عزم را بهمثابه نیرویی معرفی میکند که باید در خدمت خیر و صلاح دیگران باشد. سالک عرفانی، مانند چراغی است که نهتنها مسیر خود را روشن میکند، بلکه به دیگران نیز نور میبخشد.
بخش ششم: مراتب عزم و تحلیل فلسفی
مراتب عزم
درسگفتار، *عزم* را دارای سه مرتبه معرفی میکند: «و هو على ثلاث درجات الدرجة الاولى». اگرچه متن به تفصیل مراتب را شرح نداده، اما اشاره به این ساختار، *عزم* را بهمثابه منزلی چندلایه معرفی میکند که هر مرتبه آن، عمق و کیفیتی متفاوت از اراده را نشان میدهد. این ساختار، با نظام مراتب در *منازل السائرین* همخوانی دارد و *عزم* را بهعنوان کنشی پویا و چندبُعدی تبیین میکند.
مراتب عزم، گویی پلههایی هستند که سالک را از اراده اولیه به سوی استحکام کامل هدایت میکنند. هر مرتبه، مانند لایهای از گوهر است که با صیقل عقل و قلب، درخشش بیشتری مییابد. این اصل، *عزم* را بهعنوان منزل کلیدی در سلوک عرفانی برجسته میکند.
درنگ: عزم، با سه مرتبه، کنشی چندلایه است که اراده سالک را در مسیر سلوک به کمال میرساند. |
تحلیل فلسفی اراده در عزم
درسگفتار، با تحلیل فلسفی، اراده را در چهار حالت بررسی میکند: طوع، اکراه، جبر و انفعال. در طوع، اراده با میل همراه است؛ در اکراه، عقل بر قلب غلبه میکند؛ در جبر، ارادهای خارجی حاکم است؛ و در انفعال، ارادهای مستقل وجود ندارد. این تحلیل، گویی نقشهای است که پیچیدگیهای اراده انسانی را در مسیر سلوک ترسیم میکند.
درسگفتار تأکید دارد که اراده در طوع، اکراه و جبر، مستقل است، اما در انفعال، نتیجه اراده دیگران است. این تمایز، *عزم* را بهمثابه کنشی ارادی و عقلانی معرفی میکند که حتی در شرایط دشوار، سالک را به سوی مقصد هدایت میکند. این تحلیل، بر نقش عقل در غلبه بر کراهت قلب و تحقق قصد تأکید دارد.
درنگ: عزم، کنشی ارادی است که در طوع، اکراه و جبر با اراده مستقل، و در انفعال با اراده دیگران متمایز میشود. |
کراهت نفس و داعیه حق
درسگفتار، به تحلیل شارح درباره کراهت نفس اشاره میکند: «الا ان يراد بالكره كراهة النفس و هو ان يجذب القلب داعى الحق فيجيبه طوعاً و ينجذب اليه قصدأً و عمداً و فى النفس كراهة». کراهت نفس، حالتی است که قلب سالک به دلیل عدم اطمینان کامل (لم تطمئن اطميناناً تاماً)، اکراه دارد، اما عقل او را به سوی داعیه حق میکشاند. این تحلیل، تقابل عقل و قلب را در عزم کرهاً نشان میدهد.
این اصل، گویی پردهای است که میان عقل و قلب کشیده شده و سالک با نور عقل، تاریکی کراهت قلب را میشکافد. درسگفتار تأکید دارد که عزم کرهاً، با وجود بیمیلی قلبی، به دلیل اراده عقلانی، قصد را محقق میسازد.
درنگ: کراهت نفس، نتیجه عدم اطمینان کامل قلب است، اما عقل با داعیه حق، عزم کرهاً را به سرانجام میرساند. |
بخش هفتم: جمعبندی و بازتعریف عزم
جمعبندی مفهوم عزم
*عزم*، بهمثابه منزل کلیدی در سلوک عرفانی، تحقق استوار قصد با ارادهای محکم است که سالک را چه با میل (طوعاً) و چه با اکراه (کرهاً) به سوی مقصد الهی هدایت میکند. این منزل، با سه مرتبه، اراده سالک را از نیت اولیه به استحکام کامل میرساند. عزم طوعاً، با شوق و خیرخواهی، و عزم کرهاً، با عقل و ضرورت، قصد را به سرانجام میرساند.
درسگفتار، با تمثیلاتی مانند فروش خانه، نصحیت پدر و ماشین و راننده، *عزم* را در بستر واقعیتهای انسانی و اجتماعی تبیین میکند. نقد دیدگاههای تلمسانی و شارح، بر ضرورت تحلیل فلسفی در فهم عزم تأکید دارد. عزم، گویی چراغی است که در طوفانهای زندگی، با سوخت عقل و قلب، مسیر سلوک را روشن میکند.
درنگ: عزم، با تحقق استوار قصد در طوع و اکراه، سالک را از تزلزل نفسانی به سوی استحکام الهی هدایت میکند. |
جمعبندی نهایی
درسگفتار شماره ۳۸۸ *منازل السائرین*، با رویکردی تحلیلی و عمیق، *عزم* را بهعنوان شالودهای استوار در سلوک عرفانی تبیین میکند. این منزل، با تحقق قصد در طوع و اکراه، سالک را از پراکندگی به سوی تمرکز و استقامت هدایت میکند. تمایز عزم از جبر و انفعال اراده، و نقد سوءاستفاده از اکراه، بر نقش اخلاق و عقل در سلوک تأکید دارد. تمثیلات فروش خانه، نصحیت پدر و ماشین و راننده، مفاهیم پیچیده عرفانی را به زبانی ملموس و عمیق منتقل میکنند. نقد دیدگاههای نادرست تلمسانی و شارح، بر ضرورت تحلیل فلسفی در فهم عزم تأکید دارد. *عزم*، با سه مرتبه، مانند درختی است که ریشهاش در اراده، تنهاش در عقل و شاخههایش در خیرخواهی به بار مینشیند. این اثر، گویی باغی است که هر شاخهاش با دقت پرورانده شده و خواننده را به تأمل در عمق مفاهیم عرفانی دعوت میکند.
با نظارت صادق خادمی |