در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 400

متن درس





منازل السائرین: در باب اراده و مراتب سلوک عرفانی

منازل السائرین: در باب اراده و مراتب سلوک عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۰۰)

دیباچه

سلوک عرفانی، سفری است از خویشتن به سوی حق، که در آن سالک با اراده‌ای استوار و قلبی منور، مراتب وجود را درمی‌نوردد تا به وصال حقیقت دست یابد. در میان متون عرفانی، «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری جایگاهی رفیع دارد و باب اراده، یکی از فصول محوری این اثر است که مراتب سلوک سالک را در مسیر وصول به حق تبیین می‌کند. درس‌گفتار حاضر، برگرفته از جلسه چهارصدم آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی درجه دوم اراده با تأکید بر «تقطع بصحبة الحال، ترويج الأنس، وسير بين القبض والبسط» می‌پردازد.

بخش نخست: تبیین اراده و مرید در سلوک عرفانی

مفهوم مرید و مراد

اراده، چونان مشعلی فروزان، سالک را در مسیر سلوک هدایت می‌کند. مرید، آن کس است که با قلبی مصمم، حق و صفات الهی را اراده می‌نماید و از تعلقات نفسانی و ناسوتی روی برمی‌تابد. مراد، که شامل حق تعالی، عالم، مربی، پیر، مرشد، و معصومان علیهم‌السلام است، چونان سفینة النجاة (کشتی نجات) و مصباح الهدی (چراغ هدایت)، سالک را در این سفر پرمخاطره یاری می‌رساند. این اولیای الهی، با واسطه‌گری خویش، راه را برای وصول به حقیقت هموار می‌سازند، چنان‌که ستارگان در شب تاریک، راهنمای کاروانیان‌اند.

درنگ: مرید، سالکی است که اراده‌اش معطوف به حق و صفات الهی است، و مراد، واسطه‌ای الهی است که چونان کشتی نجات، سالک را به ساحل حقیقت می‌رساند.

مراتب اراده در سلوک

اراده سالک، در سه منزل متعالی تعریف می‌شود که هر یک، چون پله‌ای از نردبان معرفت، او را به سوی حق تعالی نزدیک‌تر می‌سازد. این مراتب، سیر تکاملی سالک را از نفس به حق نشان می‌دهند و هر منزل، تعینی عرفانی است که سالک باید آن را تجربه کند. در این مسیر، سالک از اراده‌های نفسانی و ناسوتی به سوی اراده حق سوق می‌یابد و با ترک کثرت، به وحدت الهی می‌رسد.

بخش دوم: منزل اول اراده: ترک کثرت و انس با غیب

ترک اراده‌های نفسانی

منزل اول اراده، جایی است که سالک باید اراده حق را با ترک اراده‌های نفسانی، ناسوتی، و کثرت خلقی جایگزین کند. این ترک، با علم، دقت، و پایبندی به شرع محقق می‌شود. سالک در این مرتبه، از هوس‌ها و تعینات نفسانی رها شده و با انس به غیب، از ناسوت فاصله می‌گیرد. این رهایی، چونان پرنده‌ای است که از قفس تن آزاد شده و به سوی آسمان معنا پرواز می‌کند.

ترک کثرت و وصول به وحدت

ترک کثرت، به معنای قطع وابستگی به غیرحق و روی‌آوردن به وحدت الهی است. سالک در این مرتبه، از اراده‌های ناسوتی، نسناسی، و خلقی دست می‌شوید و با قلبی پاک، تنها حق را اراده می‌کند. این فرآیند، مانند پاکسازی آیینه دل از غبار تعلقات است تا نور حق در آن منعکس گردد.

درنگ: منزل اول اراده، با ترک کثرت و انس با غیب، سالک را از تعلقات نفسانی رها کرده و به سوی وحدت الهی هدایت می‌کند.

بخش سوم: منزل دوم اراده: تقطع بصحبة الحال و سیر بین قبض و بسط

ترک قال به حال

منزل دوم اراده، که به مراتب سنگین‌تر از منزل اول است، سالک را به ترک قال (ظاهر) و روی‌آوردن به حال (باطن) دعوت می‌کند. این مرتبه، با معرفت، رویت، و جذبه الهی همراه است. سالک در این منزل، از علم صوری به معرفت شهودی، از مفهوم به مصداق، و از ادراک به رویت می‌رسد. این سیر، مانند گذر از پوسته به مغز حقیقت است، که سالک را به شهود باطنی حق رهنمون می‌سازد.

سیر بین قبض و بسط

سالک در این مرتبه، در نوسان میان قبض (انقباض روانی) و بسط (گشایش عرفانی) سیر می‌کند. این نوسان، چونان امواج دریا، سالک را به سوی ساحل حقیقت می‌کشاند. قبض، انقباض درونی است که سالک را به خودآگاهی و تواضع وا می‌دارد، و بسط، گشایشی است که قلب او را به نور معرفت منور می‌سازد. این سیر، زمینه‌ساز وصول به رویت و معرفت حق است.

ترک غیر به حق

سالک در این مرتبه، غیرحق را ترک کرده و با معرفت الهی، به سوی حق حرکت می‌کند. این ترک، به معنای انصراف از کثرت و دوئیت است، چنان‌که ستاره‌ای در سپیده‌دم محو نور خورشید می‌شود. سالک با این ترک، از غیریت و کثرت رها شده و به وحدت الهی می‌رسد.

ترک علم به معرفت و ادراک به رویت

در این منزل، سالک علم صوری را به نفع معرفت شهودی ترک می‌کند. معرفت، شهود باطنی است که فراتر از مفاهیم ذهنی عمل می‌کند. همچنین، سالک ادراک حسی و عقلی را ترک کرده و به رویت باطنی حق می‌رسد. رویت، معاینه و مکاشفه عرفانی است که سالک را به حقیقت نادیدنی می‌رساند. این فرآیند، مانند گشودن دریچه‌ای به سوی باغی بی‌کران است که عطر حقیقت از آن به مشام جان می‌رسد.

درنگ: منزل دوم اراده، با ترک قال به حال، علم به معرفت، و ادراک به رویت، سالک را از حس ظاهری به شهود باطنی حق رهنمون می‌سازد.

جذبه و مکاشفه

سالک در این مرتبه، با جذبه الهی به سوی حق کشیده شده و مکاشفه و معاینه حق را تجربه می‌کند. این جذبه، مانند نسیمی است که شاخسار وجود سالک را به رقص می‌آورد و او را از حس ظاهری رها می‌سازد. مکاشفه، چونان آیینه‌ای است که جمال حق در آن منعکس می‌شود، و سالک با چشم دل، حقیقت را مشاهده می‌کند.

دشواری وصول به حال

وصول به حال حق، به دلیل نیاز به رهایی از حس ظاهری و عادت‌های نفسانی، فرآیندی دشوار و سنگین است. این دشواری، مانند صعود به قله‌ای بلند است که نیازمند استقامت و ایمان است. سالک باید از عادت به حس ظاهری رها شود تا حس عرفانی او فعال گردد و حق را رویت کند.

بخش چهارم: تمثیلات و تبیین حس باطنی

تمثیل دریادل و قبض

برای تبیین تفاوت حس ظاهری و باطنی، مثالی از فردی آورده شده که در دریا آزادانه شنا می‌کند اما در خشکی دچار قبض می‌شود. این دریادل، مانند سالکی است که در حال حق، چون ماهی در آب، آزاد و رها است، اما در ناسوت، با محدودیت‌های حس ظاهری مواجه می‌شود. این تمثیل، نشان‌دهنده آن است که حس باطنی، در مرتبه‌ای فراتر از حس ظاهری، سالک را به حقیقت می‌رساند.

ملکه شدن حس باطنی

حس باطنی، مانند شنا در دریا، در سالک به ملکه تبدیل می‌شود. این ملکه، او را از وابستگی به حس ظاهری رها کرده و به رویت حق می‌رساند. مانند طلبه‌ای که ادبیات را آموخته و با تمرین، آن را ملکه ذهن خود کرده، سالک نیز با سلوک، حس باطنی را در وجود خویش نهادینه می‌کند.

تمثیل دالی الهی

حق تعالی، با جذبه و مکاشفه، مانند بازی دالی با کودک، سالک را به سوی خود می‌کشاند. این بازی، انس و حال عرفانی را تقویت می‌کند، چنان‌که کودکی با هر دالی، شادمان‌تر می‌شود. سالک در این مرتبه، با چشم معنا، جمال حق را در همه‌چیز رویت می‌کند.

درنگ: حس باطنی، مانند ملکه‌ای در وجود سالک، با سلوک عرفانی فعال شده و او را به رویت حق و انس با حقیقت رهنمون می‌سازد.

ضرورت تجسم عرفان

عرفان حقیقی، باید به رویت و شهود منجر شود. عرفان بدون تجسم و تجربه، چونان کلامی بی‌روح است که به مهملات می‌انجامد. سالک باید با صدق و شهود، حق را رویت کند، وگرنه ادعای رویت، نادرست و گمراه‌کننده خواهد بود.

بخش پنجم: استناد به قرآن کریم و تبیین حواس باطنی

آیه قلوب و اعین

قرآن کریم در سوره اعراف، آیه ۱۷۹ می‌فرماید:

لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا

ترجمه (): «آنان را دل‌هایی است که با آن نمی‌فهمند، و چشمانی که با آن نمی‌بینند، و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند.»

این آیه، به وجود قلب‌ها، چشم‌ها، و گوش‌های باطنی اشاره دارد که به دلیل عدم استفاده، از شهود حق محروم‌اند. هر انسان، دارای حواس باطنی متعددی است که فراتر از حس ظاهری عمل می‌کنند و در سلوک عرفانی برای رویت حق فعال می‌شوند.

حواس متعدد انسان

انسان، چونان گنجینه‌ای از حواس باطنی، هزاران چشم و گوش دارد که با آن‌ها می‌تواند حقایق هستی را شهود کند. اما عادت به حس ظاهری، این حواس را غیرفعال کرده است. سلوک عرفانی، مانند کلیدی است که این گنجینه را می‌گشاید و سالک را به رویت حقیقت رهنمون می‌سازد.

ادراک و احساس در نفس ناسوتی

ادراک و احساس، متعلق به نفس ناسوتی‌اند و در سطح حس ظاهری عمل می‌کنند. رویت عرفانی، فراتر از این مقوله‌هاست و به شهود حقیقت الهی در ظرف معرفت می‌رسد. این رویت، مانند نوری است که ظلمات نفس را می‌شکافد و حقیقت را آشکار می‌سازد.

درنگ: قرآن کریم، با اشاره به قلب‌ها، چشم‌ها، و گوش‌های باطنی، انسان را به فعال‌سازی حواس عرفانی برای شهود حق دعوت می‌کند.

بخش ششم: تمثیلات تکمیلی و تبیین سرعت در سلوک

تمثیل زبان و کارکردهای متعدد

زبان، مانند حواس، کارکردهای متعددی دارد. همان‌گونه که زبان می‌تواند سخن بگوید یا خلال کند، حواس باطنی نیز قابلیت‌های عرفانی برای شهود حق دارند. سالک باید این قابلیت‌ها را کشف کند و از آن‌ها برای وصول به حقیقت بهره گیرد.

تمثیل ماشین و سرعت

حواس باطنی، مانند ماشینی با سرعت‌های مختلف، در مراتب سلوک فعال می‌شوند. سالک باید این حواس را به کار گیرد تا به رویت حق برسد، چنان‌که ماشینی با افزایش سرعت، از محدودیت‌های زمینی فراتر می‌رود و در آب و هوا نیز حرکت می‌کند.

تمثیل فرفره و سرعت

سرعت در سلوک، مانند چرخش فرفره، سالک را از توقف رها کرده و به حال پایدار و رویت حق می‌رساند. این سرعت، جذبه عرفانی است که سالک را چونان پرنده‌ای سبکبال، به سوی آسمان حقیقت پرواز می‌دهد.

بخش هفتم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

باب اراده در «منازل السائرین»، سالک را به سفری عرفانی دعوت می‌کند که در آن، با ترک کثرت، قال، و غیرحق، به حال، معرفت، و رویت الهی وصول می‌یابد. منزل اول، با ترک اراده‌های نفسانی و انس با غیب، سالک را به وحدت الهی نزدیک می‌کند. منزل دوم، با تقطع بصحبة الحال و سیر بین قبض و بسط، او را به شهود باطنی حق رهنمون می‌سازد. تمثیلات دریادل، دالی الهی، و فرفره، ضرورت تحول درونی و فعال‌سازی حواس باطنی را نشان می‌دهند. آیه شریفه «لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا» از قرآن کریم، بر وجود حواس باطنی تأکید دارد که در سلوک عرفانی برای رویت حق به کار گرفته می‌شوند.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده