در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 423

متن درس




منازل السائرین: تبیین عرفانی مقام انس

منازل السائرین: تبیین عرفانی مقام انس

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۲۳)

دیباچه

مقام *انس* در *منازل السائرین* خواجه عبدالله انصاری، منزلگاهی است که سالک پس از عبور از مرحله یقین، به قرب الهی دست می‌یابد و روح و نسیم این قرب را در وجود خویش حس می‌کند. این مقام، تجلی حس الهی و کام‌یابی از حق است که سالک را از عبادت وجوبی به سوی عبادت عاشقانه سوق می‌دهد. در این اثر، با تکیه بر درس‌گفتارهای جلسه ۴۲۳، مفهوم *انس* در چارچوب عرفان شیعی ولایی و ربوبی تبیین می‌گردد.

بخش نخست: تبیین مفهوم انس در سلوک عرفانی

انس: روح قرب و تجلی یقین

انس، منزلگاهی است که پس از یقین در سلوک عرفانی پدیدار می‌شود. سالک، پس از استقرار یقین به حق و اعتماد به او، به حس و لمس الهی دست می‌یابد. این مقام، روح قرب است که در وجود سالک تجلی می‌یابد و او را به لذت و کام‌یابی از حق می‌رساند. همان‌گونه که نسیم صبحگاهی چهره را نوازش می‌دهد، انس نیز نسیمی است که از قرب الهی بر جان سالک می‌وزد و او را به آرامش و وصال رهنمون می‌سازد. این مفهوم با آیه شریفه وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ (بقره: ۱۸۶؛ : «و چون بندگانم از تو درباره من بپرسند، بگو که من نزدیکم، دعای دعاکننده را هنگامی که مرا بخواند اجابت می‌کنم») همخوانی دارد. این آیه، قرب بی‌واسطه خداوند را به بندگانش نوید می‌دهد و انس را به‌عنوان تجلی عملی این قرب معرفی می‌کند.

درنگ: انس، روح قرب و تجلی حس الهی است که سالک را از یقین به سوی لذت و کام‌یابی از حق رهنمون می‌سازد. این مقام، با آیه فَإِنِّي قَرِيبٌ تأیید می‌شود که قرب بی‌واسطه خداوند را به تصویر می‌کشد.

انس: حس و لمس حق در وجود سالک

انس، حس و لمس حق در وجود سالک است که در عبادت، ذکر، و معرفت به لذت و شیرینی می‌انجامد. این حس، عبادت را از حالت وجوبی به عاشقانه تبدیل می‌کند، چنان‌که سالک در ذکر الهی، گویی شربتی گوارا می‌نوشد و در سماع صدای حق، سیراب می‌شود. این مفهوم با روایت «إن لله عباداً یعرفونه بقلوب» (کافی، ج۲، ص۲۴۲) پیوند دارد که معرفت قلبی را زمینه‌ساز انس می‌داند. سالک در این مرحله، حق را نه‌تنها می‌شناسد، بلکه او را در جان خویش لمس می‌کند، می‌چشد، و می‌بوید، گویی حق در وجودش جریان می‌یابد و روحش را متعالی می‌سازد.

درنگ: انس، لمس و چشیدن حق در عبادت و معرفت است که سالک را به سوی عبادت عاشقانه سوق می‌دهد و با معرفت قلبی، وجود او را از حضور الهی سرشار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

انس، به‌عنوان منزلگاهی عظیم در سلوک عرفانی، سالک را از یقین به سوی قرب الهی هدایت می‌کند. این مقام، با حس و لمس حق در عبادت و معرفت، عبادت را به تجربه‌ای عاشقانه بدل می‌سازد. آیه وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ و روایات، این قرب را تأیید کرده و انس را تجلی عملی آن می‌دانند.

بخش دوم: مراتب و ویژگی‌های انس

مرتبه نخست: استحلاء ذکر و اشارات الهی

مرتبه نخست انس، استحلاء ذکر است که در آن، ذکر الهی در کام سالک شیرین می‌شود، گویی شربتی گوارا در جانش ریخته می‌شود. این شیرینی، ذکر را از لقلقه زبان به تجربه‌ای عاشقانه بدل می‌کند. سالک در این مرحله، به اشارات الهی وقوف می‌یابد، گویی خداوند با او بازی دالی می‌کند و با نسیمی از گوشه‌ای، او را به سوی خویش جذب می‌نماید. آیه فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ (بقره: ۱۵۲؛ : «مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم») این ارتباط متقابل را تأیید می‌کند.

درنگ: استحلاء ذکر، شیرین شدن ذکر الهی در کام سالک است که با وقوف به اشارات الهی، او را به سوی حق جذب می‌کند.

مرتبه دوم: تغذی بالسماع و هیمان در صفات حق

در مرتبه دوم، سالک با سماع صدای حق، سیراب می‌شود. این سماع، نه‌تنها گوش جان را نوازش می‌دهد، بلکه روح را تغذیه می‌کند و او را به وصال نزدیک‌تر می‌سازد. این مرحله، با هیمان در صفات حق همراه است، جایی که سالک در تجلیات صفات الهی غرق می‌شود و وجودش از نور حق سرشار می‌گردد. این هیمان، مقدمه‌ای است برای مرتبه سوم، که در آن سالک از تعینات نفسانی آزاد می‌شود.

درنگ: تغذی بالسماع، سیراب شدن روح سالک از صدای حق است که با هیمان در صفات الهی، او را به وصال نزدیک‌تر می‌کند.

مرتبه سوم: اضمحلال فی شهود الحضرة

مرتبه سوم انس، *اضمحلال فی شهود الحضرة*، اوج سلوک عرفانی است که سالک در آن، تعینات نفسانی خویش را محو می‌بیند و جز حق، چیزی نمی‌بیند. این مقام، با آیه شریفه قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (انعام: ۱۶۲؛ : «بگو: همانا نماز من و قربانی‌ام و زندگی‌ام و مرگم برای خداوند، پروردگار جهانیان است») تأیید می‌شود. در این حالت، سالک نه خود را می‌بیند و نه غیر را، بلکه فقط حق را مشاهده می‌کند. اضمحلال، مانند حل شدن شکر در آب است که تعین شکر محو می‌شود، اما اثرش (شیرینی) باقی می‌ماند. سالک در این مقام، بلاتعین شده و در شهود حضرت احدیه، فانی می‌گردد.

درنگ: اضمحلال فی شهود الحضرة، محو تعینات نفسانی سالک در شهود حضور الهی است که او را به توحید محض و شهود حق رهنمون می‌سازد.

ویژگی‌های اضمحلال

اضمحلال، با سه ویژگی ممتاز همراه است:

  • لا یعبر عن عینه: حقیقت سالک در این مقام، قابل توصیف با عبارات عقلی نیست، زیرا عبارات، محدود به حدود حرف‌اند و این مقام، فراتر از تعینات عقلی است.
  • لا یشار إلى حده: نمی‌توان به حد سالک اشاره کرد، زیرا او بی‌تعین است و مانند شکر حل‌شده در آب، قابل تعیین مکان یا حد نیست.
  • لا یوقف على کنهه: کنه سالک، قابل احاطه نیست، زیرا او در حق محاط است و حقیقتش در شهود الهی مضمحل شده است.
درنگ: اضمحلال، با عدم امکان توصیف، اشاره، یا احاطه به حقیقت سالک، او را در شهود محض حق قرار می‌دهد.

مثال شکر و آب

اضمحلال، مانند شکر حل‌شده در آب است که تعینش محو می‌شود، اما اثرش (شیرینی) باقی می‌ماند. سالک در این مقام، وجودش در حق مضمحل می‌شود، اما اثر الهی او، یعنی شهود حق، باقی می‌ماند. این تمثیل، به زیبایی نشان می‌دهد که اضمحلال، نابودی وجود نیست، بلکه رفع تعینات نفسانی است.

درنگ: اضمحلال، مانند حل شدن شکر در آب، محو تعینات نفسانی است که اثر الهی سالک را در شهود حق حفظ می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

مراتب انس، از استحلاء ذکر و تغذی بالسماع تا اضمحلال فی شهود الحضرة، سیر تکاملی سالک را از حلاوت ذکر به شهود محض حق نشان می‌دهند. اضمحلال، اوج این سلوک است که سالک را از تعینات نفسانی آزاد کرده و به توحید کامل می‌رساند. مثال شکر و آب، این مفهوم را به زیبایی تبیین می‌کند.

بخش سوم: نقد و تبیین عرفانی

نقد اشعار عرفانی

درس‌گفتار به نقد اشعاری مانند «لیلی و لیلی کیست من» می‌پردازد و آن‌ها را در صورت اشاره به کثرت یا تعین، ناقص می‌داند. شعر صحیح، «هر دو یک روحیم اندر بی‌بدن» است که به وحدت محض اشاره دارد. این نقد، بر اهمیت رفع کثرت و تعین در مقام اضمحلال تأکید می‌کند. آیه وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ (اسراء: ۳۶؛ : «و از آنچه به آن آگاهی نداری پیروی مکن») بر لزوم عقلانیت در عرفان تأکید دارد.

درنگ: اشعاری که به کثرت یا تعین اشاره کنند، ناقص‌اند. شعر صحیح، وحدت محض را در مقام اضمحلال نشان می‌دهد.

نقد شرک در شهود

درس‌گفتار، چهار نوع شهود را نقد می‌کند:

  1. «به دریا بنگرم دریاتو ببینم»: شرک است، زیرا مخلوق را می‌بیند.
  2. «به دریا بنگرم دریا نه، تو ببینم»: شرک است، زیرا مخلوق را نفی می‌کند.
  3. «به دریا بنگرم دریا و تو ببینم»: شرک است، زیرا کثرت را می‌بیند.
  4. «به دریا بنگرم نه دریا، نه تو، فقط حق ببینم»: صحیح است، زیرا فقط حق را می‌بیند.

این نقد، بر لزوم شهود محض حق بدون دخالت مخلوق یا کثرت تأکید دارد.

درنگ: شهود صحیح، شهود محض حق است که بدون دخالت مخلوق یا کثرت، سالک را به توحید کامل می‌رساند.

مثال‌های تاریخی و اجتماعی

درس‌گفتار با مثال‌هایی از پیش از انقلاب، مانند رفتار شاه در برابر عالم یا قاب عکس رجال در فیضیه، اضمحلال را تبیین می‌کند. در این مثال‌ها، فرد در برابر عظمت، خود را گم می‌کند و جرات هیچ عملی ندارد، گویی در حضور الهی، لال و کور و کر شده است. این تمثیلات، محو شدن در برابر عظمت الهی را به زیبایی نشان می‌دهند.

درنگ: مثال‌های تاریخی، مانند رفتار شاه در برابر عالم، محو شدن در برابر عظمت الهی را به تصویر می‌کشند.

جمع‌بندی بخش سوم

نقد اشعار و شهودهای ناقص، بر اهمیت وحدت محض و رفع کثرت در مقام اضمحلال تأکید دارد. مثال‌های تاریخی، این مفهوم را در بستر زندگی اجتماعی تبیین کرده و نشان می‌دهند که اضمحلال، حالتی است که سالک در آن، جز حق نمی‌بیند.

بخش چهارم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

مقام *انس* در *منازل السائرین*، منزلگاهی است که سالک پس از یقین، به قرب الهی دست می‌یابد و حس و لمس حق را در وجود خویش تجربه می‌کند. این مقام، در سه مرتبه استحلاء ذکر، تغذی بالسماع، و اضمحلال فی شهود الحضرة تجلی می‌یابد و سالک را به لذت و کام‌یابی از حق می‌رساند. آیه وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ (بقره: ۱۸۶) قرب بی‌واسطه خداوند را تأیید می‌کند و انس را به‌عنوان روح این قرب معرفی می‌نماید. اضمحلال، اوج این سلوک است که سالک را از تعینات نفسانی آزاد کرده و به شهود محض حق می‌رساند. عرفان شیعی، با تکیه بر ولایت و معرفت، سالک را از خرافات و پراکندگی دور می‌سازد و به سوی وصال الهی هدایت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده