در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 449

متن درس





شرف بندگی: بازخوانی عرفانی درجه دوم باب المراد

شرف بندگی: بازخوانی عرفانی درجه دوم باب المراد

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۴۹)

دیباچه

در ساحت عرفان اسلامی، «باب المراد» منزلگاهی است که سالک در آن به مقام برگزیدگی الهی نائل می‌گردد و از اسباب نقص رهایی می‌یابد. این مقام، که در چارچوب «منازل السائرین» تبیین شده، از مراتب والای سلوک معنوی است که در آن، خداوند سالک را به شرف بندگی و انکسار در برابر خویش رهنمون می‌سازد. درجه دوم این باب، موضوع بحث حاضر، به تبیین فرآیند تبدیل نقص به کمال، نفی خودیت و حفظ عصمت اولیای الهی می‌پردازد.

بخش نخست: تبیین مراتب باب المراد

تمایز مراتب سلوک: نفس، مرید و مراد

در سلوک عرفانی، مراتب وجودی سالکان به سه سطح متمایز تقسیم می‌شود: باب نفس، باب مرید و باب مراد. باب نفس، جایگاه عموم خلق است که در بند هواهای نفسانی گرفتارند. باب مرید، منزل محبین است که با ریاضت و ارادت، در مسیر قرب الهی گام برمی‌دارند. اما باب مراد، مقام محبوبین است که با اجتباء و اصطفای الهی، به قله‌های کمال معنوی دست می‌یابند. این تمایز، ریشه در دیدگاه عرفانی شیعی دارد که سلوک را به مراحل گوناگون تقسیم می‌کند. باب المراد، به مثابه قله‌ای رفیع، مقامی است که سالک در آن به دلیل برگزیدگی الهی، بدون نیاز به تلاش صرف انسانی، به کمال می‌رسد.

درنگ: تمایز میان باب نفس، مرید و مراد، نشان‌دهنده مراتب مختلف سلوک است. باب المراد، مقامی است که در آن، عنایت الهی نقش اصلی را در ارتقای سالک ایفا می‌کند.

مراتب استشراف و اشراف

در باب المراد، دو مرتبه اصلی استشراف و اشراف قابل شناسایی است. استشراف، حالتی است که سالک میل به گناه را در خود احساس می‌کند، اما خداوند او را از ارتکاب آن حفظ می‌نماید. این میل، نه به معنای گناه عملی، بلکه به مثابه امتحانی الهی برای تطهیر نفس است. در مرتبه اشراف، سالک به درک کامل حقیقت گناه و طهارت دست می‌یابد و در درجه دوم باب المراد، این اشراف به شرف بندگی ارتقا می‌یابد. شرف بندگی، مقامی است که سالک در آن، با نفی خودیت و پذیرش عبودیت کامل، به قرب الهی نائل می‌شود. این فرآیند، با مفهوم «فناء فی الله» همخوانی دارد، جایی که سالک از صفات نفسانی رها شده و به تسلیم کامل می‌رسد.

«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» (الأحزاب: ۳۳، : «خداوند اراده کرده که پلیدی را از شما اهل بیت بزداید و شما را پاکیزه کند»).

بخش دوم: شرف بندگی و انکسار

شرف بندگی: نفی خودیت

شرف بندگی، در نفی خودیت و پذیرش عبودیت کامل نهفته است. سالک در این مقام، با درک تمایز میان خود و خداوند، از هرگونه ادعای استکبار یا استغناء رها می‌شود. این مقام، با حدیث «حسنات الأبرار سیئات المقربین» پیوند دارد، که نشان می‌دهد آنچه برای ابرار حسنات است، برای مقربین به دلیل نزدیکی به خدا، سیئه محسوب می‌شود، زیرا هرگونه خودبینی مانع قرب است. شرف بندگی، به مثابه آیینه‌ای است که در آن، سالک جز خدا چیزی نمی‌بیند و هرگونه بزرگی را به حق تعالی نسبت می‌دهد.

درنگ: شرف بندگی، در انکسار و نفی خودیت متجلی می‌شود. سالک با پذیرش عبودیت کامل، از هرگونه خودبینی و استکبار رها می‌گردد.

انکسار: کلید کمال

انکسار، شکستگی نفس در برابر خداوند، کلید رسیدن به کمال در سلوک است. گاه گناه یا غفلت در این مقام، به مثابه ابزاری برای شکستن غرور و نفسانیت سالک عمل می‌کند تا او را به توبه نصوح و قرب الهی رهنمون سازد. این دیدگاه، با حدیث «البلاء للولاء» همخوانی دارد، که بلا را وسیله‌ای برای رسیدن به ولایت الهی می‌داند. انکسار، به سان بارانی است که خاک سخت نفس را نرم می‌کند و بذر کمال را در آن می‌کارد.

گناه در این مقام، نه گناه عادی مانند قتل یا شرب خمر، بلکه نقص‌های معنوی متناسب با شأن سالک است. این نقص‌ها، برای تطهیر و انکسار به کار می‌روند و سالک را به توبه و بازگشت به سوی خدا سوق می‌دهند. به تعبیری، گناه در باب المراد، چون خاری است که در پای سالک فرو می‌رود تا او را از خواب غفلت بیدار کند و به سوی مقصد الهی رهنمون سازد.

بخش سوم: نقد نسبت‌های ناروا به انبیاء

حفظ عصمت انبیاء

نسبت دادن گناه یا غفلت به انبیاء، مانند داستان قتل اسب‌ها توسط حضرت سلیمان، با عصمت انبیاء و اولیاء در دیدگاه شیعی ناسازگار است. این نسبت‌ها، اغلب از منابع غیر معتبر یا تفاسیر غیر شیعی سرچشمه گرفته‌اند و فاقد مستند قرآنی و عقلی‌اند. قرآن کریم، در توصیف حضرت سلیمان، او را بنده‌ای نیکو و اواب می‌داند:

«وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ ۚ نِعْمَ الْعَبْدُ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ» (ص: ۳۰، : «و به داود سلیمان را عطا کردیم، چه بنده نیکویی، او بسیار توبه‌کننده بود»).

این آیه، بر عصمت و اواب بودن حضرت سلیمان دلالت دارد و هرگونه نسبت ناروا را رد می‌کند. تفسیر آیات مربوط به عرضه اسبان (ص: ۳۱-۳۳) به معنای غفلت یا گناه نیست، بلکه می‌تواند به توجه به خیر (اسب‌ها) به عنوان ابزار جهاد اشاره داشته باشد. چنین تفاسیری، با حفظ مقام عصمت، به فهم دقیق‌تر آیات یاری می‌رسانند.

درنگ: نسبت دادن گناه به انبیاء، مانند داستان قتل اسب‌ها توسط حضرت سلیمان، با عصمت انبیاء ناسازگار است و فاقد مستند قرآنی است.

تحلیل داستان حضرت سلیمان

آیات مربوط به حضرت سلیمان در سوره ص (آیات ۳۰-۳۳) بر مقام اواب بودن و عطای الهی به او دلالت دارند. عبارت «إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِنَاتُ الْجِيَادُ» و «فَقَالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي» (ص: ۳۱-۳۲، : «هنگامی که اسبان تیزتک به او عرضه شد، گفت: من دوستی خیر را بر یاد پروردگارم ترجیح دادم») به معنای غفلت از ذکر الهی نیست. این آیات، می‌توانند به توجه حضرت سلیمان به اسبان به عنوان ابزار جهاد و خیر الهی اشاره داشته باشند. نسبت دادن قتل اسب‌ها به غفلت یا گناه، نه از آیات قرآن کریم استخراج می‌شود و نه با عصمت انبیاء سازگار است.

برخی تفاسیر، که از منابع غیر شیعی یا نقل‌های غیر معتبر سرچشمه گرفته‌اند، این داستان را به گونه‌ای روایت کرده‌اند که گویی حضرت سلیمان به دلیل غفلت، اسبان را کشته است. چنین برداشتی، نه تنها با آیات قرآن کریم همخوانی ندارد، بلکه با منطق عقلانی و دیدگاه شیعی در باب عصمت نیز در تعارض است. حضرت سلیمان، به عنوان نبی اواب، از هرگونه گناه یا غفلت مصون بوده و اقدامات او در راستای خیر و عبودیت الهی تفسیر می‌شود.

بخش چهارم: وضع عوار النقص و مراتب آن

مرتبه عالی: اذهاب اسباب نقص

وضع عوار النقص، به معنای برداشتن اسباب نقص از سالک، دو مرتبه دارد. در مرتبه عالی، خداوند اسباب گناه را از سالک، مانند ائمه معصومین علیهم‌السلام، به کلی برمی‌دارد، به گونه‌ای که داعی گناه در آن‌ها ایجاد نمی‌شود. این مرتبه، با آیه شریفه تطهیر همخوانی دارد:

«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» (الأحزاب: ۳۳، : «خداوند اراده کرده که پلیدی را از شما اهل بیت بزداید و شما را پاکیزه کند»).

این آیه، بر اذهاب رجس و تطهیر کامل اهل بیت علیهم‌السلام دلالت دارد. در این مرتبه، سالک به مقامی می‌رسد که شیطان در حريم او راه ندارد و اسباب نقص به کلی از او سلب می‌شود.

درنگ: در مرتبه عالی وضع عوار النقص، خداوند اسباب گناه را از سالک به کلی برمی‌دارد، چنان‌که در مورد ائمه معصومین علیهم‌السلام محقق شده است.

مرتبه نازل: تبدیل نقص به کمال

در مرتبه نازل، نقص یا غفلت در سالک رخ می‌دهد، اما خداوند آن را به کمال تبدیل می‌کند. این نقص، به مثابه ابزاری برای انکسار و توبه نصوح عمل می‌کند و سالک را به قرب الهی می‌رساند. این فرآیند، با داستان حضرت مریم در قرآن کریم همخوانی دارد:

«فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا» (مریم: ۱۷، : «پس او به‌صورت بشری خوش‌پیکر بر او نمایان شد»).

در این آیه، ملامت ظاهری حضرت مریم به علامت طهارت و کمال باطنی او تبدیل می‌شود. خداوند، با عنایت خویش، نقص‌های ظاهری سالک را به کمال باطنی مبدل می‌سازد و او را از علامت ملامت معاف می‌کند.

بخش پنجم: توبه نصوح و شجاعت در برابر شکست

توبه نصوح: بازگشت به سوی کمال

توبه نصوح، نتیجه انکسار و ندامت سالک از هفوات است که با استغفار و انابه، حجاب‌های نفسانی را برمی‌دارد و کمالات الهی را در او ظاهر می‌کند. این توبه، به سان کلیدی است که قفل‌های نفس را می‌گشاید و سالک را به سوی نور الهی هدایت می‌کند. در داستان حضرت سلیمان، آیه شریفه «ثُمَّ أَنَابَ» (ص: ۳۴، : «سپس توبه کرد») بر بازگشت او به سوی خدا و کسب کمال دلالت دارد، نه ارتکاب گناه.

درنگ: توبه نصوح، با انکسار و استغفار، حجاب‌های نفسانی را برمی‌دارد و سالک را به کمال الهی می‌رساند.

شجاعت در برابر شکست

شجاعت در پذیرش شکست و هفوات، سالک را از ترس و خودبینی رها کرده و او را به انکسار و قرب الهی می‌رساند. ترس از شکست، به مثابه زنجیری است که سالک را در بند نگه می‌دارد، اما شجاعت، این زنجیر را می‌گسلد و او را به سوی گنج‌های معنوی هدایت می‌کند. به تعبیر یکی از عارفان، «یک وجب آن سوی ترس، گنجی نهفته است». سالک شجاع، شکست را نه پایان راه، بلکه آغازی برای پیروزی معنوی می‌بیند.

این شجاعت، در سلوک عرفانی، به مثابه شمشیری است که حجاب‌های نفسانی را می‌درد. سالکانی که از شکست نمی‌هراسند، به مقاماتی دست می‌یابند که ترسوها حتی تصورش را نمی‌کنند. این دیدگاه، با حکایت‌هایی از سلوک عرفانی همخوانی دارد، جایی که مریدان برای رهایی از ترس، به امتحانات سخت معنوی سپرده می‌شدند.

بخش ششم: عنایت الهی و تملیک عواقب هفوات

تملیک عواقب هفوات

عنایت الهی، هفوات سالک را به فرصتی برای توبه و کمال تبدیل می‌کند. خداوند، با فضل و رحمت خویش، سالک را مالک عواقب هفوات می‌سازد، به گونه‌ای که نقص‌های ظاهری او به کمالات باطنی مبدل می‌شوند. این فرآیند، با آیه شریفه زیر همخوانی دارد:

«فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ» (ص: ۳۶، : «پس باد را برای او مسخر کردیم که به فرمانش به نرمی هر کجا بخواهد بوزد»).

این آیه، نشان‌دهنده عطای الهی به حضرت سلیمان پس از توبه اوست. خداوند، با تسخیر باد برای او، نقص ظاهری را به کمال باطنی تبدیل کرد و او را از نیاز به اسبان بی‌نیاز ساخت.

درنگ: عنایت الهی، هفوات سالک را به فرصتی برای توبه و کمال تبدیل می‌کند و او را مالک عواقب مثبت نقص‌ها می‌سازد.

معافیت از سمة الائمة

معافیت از سمة الائمة، به معنای حفظ سالک از ملامت و عتاب به دلیل نقص‌های ظاهری است. خداوند، با عنایت خویش، این نقص‌ها را به کمال تبدیل کرده و سالک را از علامت ملامت معاف می‌کند. این مفهوم، به سان پوششی است که عیوب ظاهری را می‌پوشاند و باطن پاک سالک را نمایان می‌سازد. داستان حضرت مریم، که ملامت ظاهری او به علامت طهارت تبدیل شد، نمونه‌ای روشن از این مقام است.

جمع‌بندی

درجه دوم باب المراد، به تبیین شرف بندگی، انکسار و تبدیل نقص به کمال می‌پردازد. در این مقام، خداوند اسباب نقص را از سالک برمی‌دارد یا نقص‌های ظاهری او را به کمال مبدل می‌سازد. توبه نصوح، انکسار و شجاعت در برابر شکست، سالک را به قرب الهی رهنمون می‌کنند. نقد نسبت‌های ناروا به انبیاء، مانند داستان قتل اسب‌ها توسط حضرت سلیمان، بر اهمیت حفظ عصمت اولیای الهی تأکید دارد. آیات قرآن کریم، مانند «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ» و «وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ ۚ نِعْمَ الْعَبْدُ»، بر عصمت و کمال اولیاء دلالت دارند. این مقام، سالک را به اخلاص، شجاعت و تسلیم کامل در برابر خداوند فرا می‌خواند.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده