متن درس
باب الإحسان: مدخلی به ساحت رؤیت و حقیقت
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۵۴)
مقدمه
باب الإحسان، به مثابه یکی از منازل بنیادین سلوک عرفانی در منظومه منازل السائرین، جایگاهی بس رفیع و چندلایه دارد که از نیکوکاری عملی تا مقام رؤیت حق و استحکام نفسانی را در بر میگیرد. این باب، نهتنها فضیلتی اخلاقی، بلکه مقامی معرفتی است که سالک را از عبادات صوری و معاملات مادی به سوی شهود الهی و آگاهی از نظارت حق سوق میدهد. درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه چهارصد و پنجاه و چهارم، با نگاهی عمیق و نقادانه، این منزل را تبیین کرده و با استناد به آیات قرآنی، احادیث نبوی، و تحلیلهای فلسفی و عرفانی، راهنمای سالکان طریق حقیقت قرار داده است.
بخش نخست: تبیین مفهوم احسان و استنادات قرآنی
آیه محوری و معنای ظاهری احسان
آیه شریفه هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ (الرحمن: ۶۰) محور بحث این باب قرار گرفته است. بر اساس ، این آیه چنین است: «آیا پاداش نیکی جز نیکی است؟» در نگاه نخست، این آیه به اصل تقابل نیکوکاری اشاره دارد، اما در بستر عرفان اسلامی، معنای آن به مراتب فراتر از نیکوکاری عملی میرود و به مقام رؤیت حق و استحکام نفسانی اشاره میکند. احسان در این معنا، نهتنها یک عمل خیر، بلکه حالتی وجودی است که سالک را به آگاهی از حضور الهی و شهود حقیقت رهنمون میسازد.
درنگ: احسان، فراتر از نیکوکاری عملی، مقامی معرفتی است که سالک را به سوی عبادت شهودی و رؤیت حق هدایت میکند. |
این آیه، به مثابه مشعلی فروزان، مسیر سلوک را روشن میسازد و سالک را دعوت میکند تا از سطح ظاهر به سوی باطن حقیقت گام بردارد. معنای ظاهری احسان، خیررسانی به دیگران است، اما معنای باطنی آن، چنانکه در ادامه تبیین خواهد شد، به استواری نفس و شهود الهی بازمیگردد.
معنای دوگانه احسان
احسان در این باب، به دو وجه تعریف شده است:
- احسان عملی (إنعام على الغير): نیکوکاری و خیررساندن به دیگران، که در سطح تعاملات اجتماعی و اخلاقی قرار دارد.
- احسان نفسانی (استحکام الشیء): استواری و کمال درونی که به رؤیت حق و آگاهی از نظارت الهی منجر میشود.
این دوگانگی، به مثابه دو بال پرواز سالک، او را از زمین عمل به آسمان معرفت میرساند. احسان عملی، چون رودی جاری، خیر را به دیگران میرساند، اما احسان نفسانی، چون کوهی استوار، نفس را در برابر طوفانهای نفسانی و توقعات حفظ میکند. این تمایز، احسان را به ظرفی برای حقایق عرفانی بدل میسازد که سالک را از مبادی سلوک به سوی مقاصد متعالی هدایت میکند.
بخش دوم: نقد تفاسیر نادرست و تبیین معنای صحیح احسان
نقد تفسیر کفرآمیز حدیث
حدیث شریف «إحْذَرْ شَرَّ مَنْ أحْسَنْتَ إِلَيْهِ» به اشتباه به معنای «بترس از شر کسی که به او نیکی کردهای» تفسیر شده و به ضربالمثلی کفرآمیز منجر گشته است که میگوید: «پاداش نیکی، بدی است.» این تفسیر، نهتنها با اصول فلسفی و عرفانی سازگار نیست، بلکه به مثابه حجابی بر حقیقت احسان، سالک را از فهم صحیح بازمیدارد.
درنگ: تفسیر «پاداش نیکی، بدی است» کفر عملی و جهل فلسفی است، زیرا نیکی ذاتاً نمیتواند به بدی منجر شود. |
این برداشت نادرست، ریشه در سوءفهم معنای حدیث دارد. معنای صحیح آن، چنانکه در ادامه تبیین میشود، پرهیز از شر ناشی از احسان خود سالک است، نه شر دیگران. این نقد، بر ضرورت فهم دقیق متون دینی و اجتناب از تفاسیر سطحی تأکید دارد.
محال بودن ضدیت علت و معلول
از منظر فلسفی، ادعای «پاداش نیکی، بدی است» محال است، زیرا هیچ شیء نمیتواند علت ضد خود باشد. همانگونه که آب نمیتواند آتش را پدید آورد یا سرما گرما را، نیکی نیز نمیتواند بدی را به وجود آورد. این استدلال، به مثابه تیغی برنده، تفسیرهای نادرست را میگسلد و حقیقت احسان را آشکار میسازد.
این دیدگاه، با نقد رفتارهای شیطانی در عرصه سیاست تقویت میشود. برخی سیاستمداران، به دلیل ترس از قدرت تخریبی نیکوکار، او را نابود میکنند. این عمل، نه از منطق الهی، بلکه از شیطنت و رذالت سرچشمه میگیرد و با حقیقت احسان بیگانه است.
تبیین معنای صحیح حدیث
معنای صحیح حدیث «إحْذَرْ شَرَّ مَنْ أحْسَنْتَ إِلَيْهِ» این است: «بترس از شر احسان خودت.» مقصود، پرهیز از آفاتی مانند ریا، منتگذاری، و توقع است که ممکن است پس از نیکوکاری پدید آید. اگر سالک به کسی کمکی کند و سپس توقعاتی مانند احترام یا سلام داشته باشد، این توقع، شر ناشی از احسان است که عمل خیر را تباه میکند.
این تفسیر، به مثابه آینهای صاف، حقیقت احسان را بازمینمایاند. سالک باید احسان را برای خدا انجام دهد و از هرگونه توقع یا خودبینی پرهیز کند. این دیدگاه، اخلاص را به عنوان جوهره احسان معرفی میکند و سالک را به سوی عبادت خالصانه هدایت مینماید.
پیامدهای احسان بدون اخلاص
آفاتی مانند ریا، منت، و توقع، چون زهری مهلک، احسان را بیاثر میکنند. اگر سالک برای نیکی خود توقع پاداش داشته باشد، این شر، عمل او را ضایع میسازد. به عنوان مثال، اگر کسی خانهای برای دیگری بخرد و سپس توقع احترام کند، این توقع، شر ناشی از احسان است که خیر را به شر بدل میکند.
درنگ: احسان بدون اخلاص، با آفاتی مانند ریا و توقع، ضایع میشود. سالک باید عمل خیر را برای خدا انجام دهد. |
این نکته، به مثابه ناقوسی بیدارگر، سالک را به استقامت در احسان فرا میخواند. احسان، چون گلی ظریف، نیازمند مراقبت از آفات نفسانی است تا عطر حقیقت آن در جان سالک بپیچد.
بخش سوم: احسان به مثابه رؤیت حق
تعریف احسان نفسانی
احسان در معنای نفسانی، به رؤیت حق و استحکام درونی اشاره دارد. حدیث نبوی أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ (عبادت خدا کن چنانکه گویی او را میبینی) این مقام را تبیین میکند. این تعریف، احسان را به عبادتی شهودی بدل میسازد که سالک را به آگاهی از حضور الهی میرساند.
احسان نفسانی، چون ستارهای درخشان در آسمان سلوک، سالک را به سوی مقصد متعالی هدایت میکند. این مقام، فراتر از عمل صوری است و به معرفت قلبی و حضور در محضر حق وابسته است.
مراتب رؤیت در احسان
رؤیت در احسان، در دو مرتبه تبیین شده است:
- مرتبه نخست: وَاعْبُدْ رَبَّكَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ (خدا را چنان عبادت کن که گویی او را میبینی). این مرتبه، برای سالکان مبتدی است که عبادت را با تصور رؤیت حق انجام میدهند.
- مرتبه دوم: عَمِيَتْ عَيْنٌ لَا تَرَاكَ كَأَنَّكَ تَرَى (کور است چشمی که تو را نبیند، در حالی که تو او را میبینی). این مرتبه، به آگاهی عمیقتر از نظارت الهی اشاره دارد و برای سالکان در مقام شهود است.
درنگ: رؤیت در احسان، از تصور حضور حق به شهود واقعی سیر میکند و عبادت را به مقام معرفتی ارتقا میدهد. |
این مراتب، چون پلههای نردبانی آسمانی، سالک را از زمین عبادت صوری به افلاک شهود میرسانند. مرتبه دوم، به مثابه قلهای رفیع، سالک را به آگاهی از نظارت دائم حق دعوت میکند.
عبادت بدون رؤیت
عبادتی که فاقد رؤیت یا آگاهی از نظارت الهی باشد، صرفاً اسقاط تکلیف است و ارزش شهودی ندارد. چنین عبادتی، چون بدنی بیروح، فاقد حیات معنوی است.
این نکته، به مثابه آیینهای روشن، تفاوت میان عبادت صوری و شهودی را نشان میدهد. سالک حقیقی، عبادت را نه برای اسقاط تکلیف، بلکه برای تقرب به حق انجام میدهد.
روایت موسی (ع) و مقام رؤیت
داستان حضرت موسی (ع) و تجلی الهی (إِنِّي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا – طه: ۱۴) نمونهای برجسته از مقام رؤیت است. موسی با شنیدن «منم خدا»، دچار تردید شد و «سبحان الله» گفت، اما خداوند با تأکید بر حضور خود (إِنِّي أَنَا اللَّهُ)، او را به مقام شهود هدایت کرد.
این روایت، چون نقشی بر لوح دل، دشواریهای مسیر رؤیت را ترسیم میکند. تردید موسی، نمایانگر چالشهای سالک در مواجهه با تجلی الهی است، اما عنایت حق، او را به مقصد میرساند.
لزوم خلوت و ترک غیر
مقام رؤیت، مستلزم خلوت، ترک غیر، و انس با بلاست. سالک در این مقام، از بلا نمیگریزد، بلکه آن را به عنوان بخشی از سلوک میپذیرد. این انس، چون آتشی پاککننده، نفس را از تعلقات میرهاند.
درنگ: رؤیت حق، خلوت و ترک غیر میطلبد و بلا را به مثابه پلی به سوی تقرب معرفی میکند. |
سالک، چون عاشقی در خلوت معشوق، باید از هرچه غیر حق است دل بکند و با بلا انس گیرد تا به مقام شهود نائل آید.
بخش چهارم: عشق، بلا، و استقامت در احسان
عشق و بلا در سلوک
عشق الهی، از ابتدا تا انتها سرشار از سرکشی و بلاست. روایت «البلاء للولاء» نشان میدهد که بلا، نشانه ولایت و محبت الهی است. سالک حقیقی، بلا را نه عذاب، بلکه فرصتی برای پالایش نفس میبیند.
عشق، چون رودی خروشان، سالک را در گرداب بلا میافکند، اما این گرداب، او را به ساحل قرب میرساند. بلا، چون کیمیایی گرانبها، نفس را از زنگار تعلقات پاک میکند.
استقامت در برابر بلا
سالک در مواجهه با بلا، برای دفع آن دعا نمیکند، بلکه آن را به عنوان عافیت الهی میپذیرد. عافیت در این مقام، پذیرش مشیت الهی و تسلیم در برابر خواست خداست.
این استقامت، چون صخرهای استوار در برابر امواج، سالک را از لغزش حفظ میکند. او بلا را نه مانع، بلکه نردبانی به سوی حق میبیند.
مثال تاریخی استقامت
اشاره به مبارزان پیش از انقلاب ۵۷، که در برابر شکنجهها و سختیها مقاومتی بینظیر نشان دادند، نمونهای عملی از استقامت در احسان است. این استقامت، ریشه در ایمان به حضور الهی و توکل بر حق داشت.
این مبارزان، چون ستارگان در شب تاریک ظلم، با نور ایمان خود راه را روشن کردند. سختیها، نهتنها آنها را تضعیف نکرد، بلکه چون آتشی گدازنده، آنها را پختهتر و استوارتر ساخت.
ترس از کسی که از خدا میترسد
روایت «بترسید از کسی که از خدا میترسد» نشان میدهد که ضعیفترینترین افراد، اگر متکی به خدا باشند، از ظالمان نیرومندترند. این افراد، چون درختی ریشهدار در خاک ایمان، از هر طوفانی استوارترند.
درنگ: ضعیف متکی به خدا، از هر نیرومندی برتر است، زیرا حق در او متعین میشود. |
این روایت، به مثابه آیینهای، قدرت حقیقی را در ایمان و توکل نشان میدهد. سالک با اتکا به حق، از هر نیرویی برتر است، حتی اگر در ظاهر ناتوان باشد.
بخش پنجم: احسان به مثابه ظرف حقایق
احسان و حقایق عرفانی
احسان، به مثابه ظرف اولیه حقایق عرفانی، سالک را به سوی شهود و رؤیت حق هدایت میکند. این مقام، نه به معنای معاملات و عبادات صوری، بلکه به معنای آگاهی از نظارت الهی و حضور در محضر حق است.
احسان، چون کوزهای زرین، حقایق عرفانی را در خود جای میدهد و سالک را از مبادی سلوک به سوی مقاصد متعالی میبرد. این ظرف، تنها با اخلاص و رؤیت حق پر میشود.
نقد نظر شارح
شارح منازل السائرین، همه مراحل سلوک از یقظه تا نهایه را حقایق دانسته، اما این نظر مردود است. حقایق، به مراتب پس از ولایت نسبت داده میشود و یقظه، توبه، و محاسبه، مبادی سلوکاند، نه حقایق.
این نقد، به مثابه تیغی تیز، مرز میان مبادی و حقایق را مشخص میکند. یقظه، مانند بیداری از خواب غفلت، تنها مقدمهای برای سلوک است، اما حقایق، چون گنجینهای گرانبها، در مراحل متعالی سلوک یافت میشود.
تفاوت احسان و معاملات
در مقام احسان، سالک به دنبال رؤیت حق است، نه بهشت و جهنم. معاملات، به نیت کسب بهشت یا دفع جهنم انجام میشود، اما احسان، فراتر از این نیتهاست و به شهود الهی معطوف است.
احسان، چون پرندهای آزاد، از قفس معاملات رها میشود و به سوی آسمان شهود پرواز میکند. سالک در این مقام، نه به پاداش میاندیشد و نه به کیفر، بلکه تنها به دیدار معشوق دل بسته است.
مثال زیارت عاشورا
زیارت عاشورا برای عامه، وسیلهای برای حاجتروایی است، اما برای سالک، ابزاری برای تعالی دل و تسلیم در برابر مشیت الهی است. سالک، زیارت را نه برای منافع دنیوی، بلکه برای تقرب به حق میخواند.
این زیارت، چون رودی زلال، دل سالک را شستوشو میدهد و او را به سوی تسلیم و رضا هدایت میکند. عامه، در پی خانهای بزرگترند، اما سالک، در جستوجوی دلی وسیعتر است.
بخش ششم: شهامت و تسلیم در احسان
امام حسین (ع) و احسان نفسانی
امام حسین (ع)، به مثابه سلطان عشق، نمونهای بینظیر از احسان نفسانی است که با تسلیم کامل به مشیت الهی، شهامتی بیمانند نشان داد. ایشان، در کربلا، با پذیرش بلا و فدا کردن همهچیز در راه حق، اوج احسان را به نمایش گذاشت.
درنگ: امام حسین (ع)، با تسلیم و شهامت در برابر بلا، اوج احسان نفسانی را به تصویر کشید. |
این شهادت، چون خورشیدی فروزان، راه عاشقان حق را روشن کرد. امام حسین (ع)، با گفتن «رضا برضاک»، نشان داد که احسان حقیقی، در تسلیم کامل به خواست الهی است.
مقام وجه و وحدت وجود
آیه شریفه وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ والْإِكْرَامِ (الرحمن: 27) به معنای حقیقت و تعین الهی است. سالک در مقام احسان، تعین خود را در برابر تعین الهی محو میکند و به وحدت وجود میرسد.
وجه حق، چون آیینهای بیغبار، حقیقت هستی را بازمینمایاند. سالک با فانی شدن در این وجه، از خود به سوی حق میرود و در دریای وحدت غرق میشود.
بخش هفتم: حضور الهی در ذکر و اطاعت
حضور حق در ذکر
حدیث قدسی أَنَا جَلِيسُ مَنْ ذَكَرَنِي (من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند) بر حضور الهی در لحظه ذکر تأکید دارد. این حضور، فراتر از دعا و استجابت صوری است و سالک را به قرب الهی میرساند.
ذکر حق، چون کلیدی زرین، درهای قرب را میگشایدد. سالک، با باز کردن دهان دل به ذکر، حق را در جان خود حاضر میبیند.
قرب الهی در اطاعت
حدیث قدسی وَأَنِيسُ مَنْ شَكَرَنِي وَمُطِيعُ مَنْ أَاطَاعَنِي (من انیس کسی هستم که مرا شکر کند و مطیع کسی هستم که مرا اطاعت کند) رابطه متقابل بین سالک و خدا را نشان میدهد. اطاعت و شکر، به انس و قرب الهی منجر میشود.
این اطاعت، چون نخی گرانبها، سالک را به حق میپیوندد. او با شکر و فرمانبرداری، در آغوش انس الهی جای میگیرد.
قصد قربت در اعمال دنیوی
حتی اعمال دنیوی مانند خوردن و آشامیدن، اگر با قصد قربت انجام شود، عبادت محسوب میشود. مؤمن میتواند با نیتهای متعدد، از جمله تقرب به حق، زندگی خود را به عبادت بدل کند.
درنگ: قصد قربت، اعمال دنیوی را به عبادت بدل میکند و زندگی را به میدانی برای تقرب به حق تبدیل میسازد. |
این دیدگاه، چون رنگی الهی، زندگی سالک را رنگین میکند. او با نیت خالص، هر لحظه را به فرصتی برای عبادت بدل میسازد.
جمعبندی
باب الإحسان، به مثابه یکی از منازل کلیدی سلوک عرفانی، سالک را از نیکوکاری عملی به سوی رؤیت حق و استحکام نفسانی هدایت میکند. این مقام، با دو معنای عملی و نفسانی، ظرفی برای حقایق عرفانی است که سالک را به شهود الهی و آگاهی به نظارت حق میرساند. نقد تفاسیر نادرست، مانند برداشت کفرآمیز از حدیث «إحْذَرْ شَرَّ مَنْ أَحْسَنْتَ إِلَيْهِ»، بر ضرورت فهم دقیق متون دینی تأکید دارد. احسان، با تأکید بر اخلاص، استقامت، و تسلیم، سالک را از عبادات صوری به سوی عبادت ذهن میدهد. روایت موسی (ع)، مثال زیارت عاشورا، و شهامت امام حسین (ع)، ابعاد مختلف این مقام را روشن میسازند. حضور الهی در ذکر و اطاعت، و تبدیل اعمال دنیوی به عبادت با قصد قربت، جامعیت احسان را نشان میدهد. این باب، چون دری گشوده به سوی حقیقت، سالک را به وحدت وجود و لقای الهی دعوت میکند.
با نظارت صادق خادمی |