متن درس
کتاب منازل السائرین: تبیین مقامات احسان و اودیه
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۵۸)
مقدمه
این اثر، بازنویسی و تدوینی جامع و علمی از درسگفتارهای عرفانی آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۴۵۸ است که با محوریت تبیین مقامات احسان و اودیه در کتاب شریف منازل السائرین نگاشته شده است. این
بخش اول: مقام احسان در احوال
تعریف احسان در سلوک عرفانی
احسان در سلوک عرفانی، به معنای استحکام نفسانی و شهود حق در عبادت است، نه صرف بخشش مادی به غیر یا احسان عملی. این احسان، حضور در محضر الهی و انجام عبادت با آگاهی کامل از ساحت قدسی است که سالک را به سوی قربت و شهود رهنمون میسازد. استحکام نفسانی، گویی سپری است که قلب سالک را در برابر وسوسهها و انحرافات حفظ میکند و او را به سوی ارتباطی عمیق با مبدأ هستی هدایت مینماید.
درنگ: احسان در سلوک، استحکام نفسانی و شهود حق در عبادت است که سالک را از خودبینی و انحرافات صوفیانه مصون میدارد و به سوی قربت الهی سوق میدهد. |
سه مقام احسان در احوال
مقام احسان در احوال، شامل سه مرحله اساسی است: تصحیح عبادت، تصحیح احوال، و تحقق احوال. این مراحل، گویی پلههایی هستند که سالک را از عبادت ظاهری به سوی شهود باطنی و کمال معنوی هدایت میکنند. هر مرحله، نیازمند دقت و التزام به شریعت و معرفت است تا سالک از انحرافات نفسانی و شیطانی در امان بماند.
تصحیح عبادت
تصحیح عبادت، به معنای انجام عبادت مطابق با موازین شرعی و عاری از نواقص و بدعتهاست. عبادت باید با وضو، رو به قبله، با فراغت از حرام، بدون عناد با دیگران و با دقت و حضور قلب انجام شود. این شرایط، گویی حریمی مقدس ایجاد میکنند که عبادت را از آلودگیهای نفسانی و بدعتهای خودسرانه مصون میدارد. برای مثال، برخی اعمال درویشی و خانقاهی که فاقد استحکام شرعی هستند، از مقام احسان و شهود خارجاند، زیرا از شریعت تبعیت نمیکنند و به جای قربت، به خودنمایی و انحراف منجر میشوند.
تصحیح احوال
تصحیح احوال، به معنای تشخیص احوال رحمانی از احوال شیطانی است. سالک باید با علم و معرفت، احوال ناشی از لطف الهی را از وسوسههای شیطانی تفکیک کند. این فرآیند، گویی جداسازی گوهر از سنگ است که نیازمند تمییز دقیق و هوشیاری معنوی است. احوال رحمانی، با نشاط، سرور و قوت در طاعت همراهاند، در حالی که احوال شیطانی، با خوابآوری، سکر، غرور، شهوت و یأس شناخته میشوند.
تحقق احوال
تحقق احوال، اوج مقام احسان است که در آن، سالک احوال خود را خالص برای خدا میسازد و از نسبت دادن آنها به خود یا نمایش به غیر پرهیز میکند. این مرحله، گویی رسیدن به قلهای است که در آن، سالک تمامی احوال را لطف الهی میبیند و از خودبینی و ریا مصون میماند. تحقق احوال، نیازمند غیبت از خود و کتمان احوال از اغیار است تا عبادت و حالات معنوی، در حریم الهی حفظ شوند.
درنگ: احسان در احوال، شامل تصحیح عبادت، تصحیح احوال و تحقق احوال است که سالک را از عبادت ظاهری به سوی شهود باطنی و خلوص الهی هدایت میکند. |
ویژگیهای عبادت صحیح
عبادت صحیح، باید با شرایط ظاهری و باطنی خاصی انجام شود: با وضو، رو به قبله، با فراغت از حرام، بدون عناد با دیگران و با دقت و حضور قلب. این ویژگیها، گویی آدابی هستند که عبادت را به تجربهای معنوی و تحولآفرین تبدیل میکنند. اگر سالک عبادت را با همان اشتیاق و دقتی انجام دهد که مطالعه علمی را دنبال میکند، حالات معنوی در او پدیدار میشود. در غیر این صورت، عبادت به عملی مکانیکی و فاقد روح تبدیل میشود که صرفاً رفع تکلیف است.
تفاوت عبادت و مطالعه در این است که مطالعه اغلب با میل و رغبت انجام میشود، اما عبادت گاه از سر اجبار صورت میگیرد. سالک باید عبادت را با نیت خالص و قربت انجام دهد تا حالات معنوی در او ایجاد شود. برای مثال، قرآنخوانی بدون انس و توجه، مشابه مطالعهای بیروح است و نمیتواند به شهود منجر شود. گویی قرآن کریم، دریایی است که تنها با انس و حضور قلب میتوان به گوهرهای معنوی آن دست یافت.
نقش نیت در عبادت
نیت خالص، عبادت را از حالت مکانیکی به تجربهای معنوی تبدیل میکند. اگر عبادت با نیت قربت انجام شود، حالات معنوی ایجاد میکند، اما اگر صرفاً برای رفع تکلیف باشد، فاقد اثر معنوی است. این نیت، گویی کلیدی است که درهای شهود و قربت را به روی سالک میگشاید. نسبت دادن عبادت به خود، نشانه مشکل توحیدی و عدم اخلاص است که سالک را از مسیر حق منحرف میکند.
درنگ: نیت خالص، عبادت را به تجربهای معنوی و تحولآفرین تبدیل میکند، در حالی که عبادت بدون نیت قربت، صرفاً رفع تکلیف است و فاقد اثر معنوی است. |
ستر و کتمان احوال
سالک باید احوال خود را از غیر پنهان کند تا از ریا و خودنمایی مصون بماند. ستر احوال، گویی حفظ گوهری گرانبها در حریم الهی است که از دسترس اغیار دور نگه داشته میشود. نمایش احوال به غیر، نشانه آلودگی به ریا و عدم اخلاص است که احوال را از خلوص الهی دور میکند. سالک باید احوال را لطف الهی بداند و از نسبت دادن آنها به خود یا نمایش به دیگران پرهیز کند.
کتمان احوال، به معنای حفظ حریم معنوی و پرهیز از خودنمایی است. سالک باید گویی کیسهای گشاد و بلند داشته باشد که هر چه از مواهب الهی در آن ریخته شود، از دسترس اغیار و حتی خود او پنهان بماند. این کتمان، مانع از آلودگی احوال به آفات دعوی، عجب و طلب جاه میشود و آنها را خالص برای خدا نگه میدارد.
تشخیص احوال رحمانی و شیطانی
تشخیص احوال رحمانی از شیطانی، نیازمند علم، معرفت و مشورت با اهل راه است. احوال رحمانی، با نشاط، سرور، قوت در طاعت، روح، طمأنینه، اجتماع همت با حق، سکون و جمعية باطن همراهاند. این احوال، گویی نسیمی از بهشت الهی هستند که قلب سالک را به سوی آرامش و انسجام هدایت میکنند. در مقابل، احوال شیطانی با قلق، اضطراب، وحشت، تفرقه باطنی، کرب و وسواس شناخته میشوند که قلب را پراکنده و مضطرب میکنند.
آثار احوال رحمانی، ماندگار و سرورآور هستند و سالک را به سوی طاعت و قربت سوق میدهند، در حالی که آثار احوال شیطانی، موقت و همراه با کسالت و خستگیاند. برای مثال، عبادتی که خوابآوری، غرور یا یأس ایجاد کند، شیطانی است، اما عبادتی که نشاط و قوت در طاعت به همراه آورد، رحمانی است. این تشخیص، گویی جداسازی نور از ظلمت است که نیازمند تجربه و راهنمایی مرشد خبره است.
درنگ: احوال رحمانی با نشاط، سرور و جمعية باطن همراهاند و قلب را به سوی قربت هدایت میکنند، در حالی که احوال شیطانی با اضطراب، تفرقه و کسالت، سالک را از مسیر حق منحرف میسازند. |
نقش شیطان در احوال
شیطان، به ویژه در مراحل بالای سلوک، با ایجاد شبهه و وسوسه، تلاش میکند احوال رحمانی را با شیطانی خلط کند. این خطر، حتی برای مخلَصون نیز وجود دارد، مگر معصومان و هدات مهدیین که از آن مصوناند. قرآن کریم به شیطان عظمتی خاص نسبت میدهد، زیرا او مهلت الهی دریافت کرده و از پیچوخمهای عبادت آگاه است. این عظمت، گویی شمشیری دو لبه است که قدرت وسوسه شیطان را نشان میدهد، اما در نهایت در خدمت اراده الهی است.
مثال حضرت موسی علیهالسلام در قرآن کریم، این حقیقت را به زیبایی نشان میدهد. در آیه إِنِّي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي (طه: ۱۴)، چنین است: «منم خدا، جز من خدایی نیست، پس مرا پرستش کن و برای یاد من نماز برپا دار.» این آیه، بر رفع شبهه شیطان و تأکید بر توحید در مواجهه موسی با خداوند دلالت دارد. خوف موسی از شیطان، نشاندهنده هوشیاری او درව
System:
خطر نفوذ شیطان و لزوم عنایت الهی
شیطان، بهویژه در مراتب بالای سلوک، با وسوسهها و شبهات خود، سالک را در معرض خطر قرار میدهد. حتی مخلَصون نیز در این مسیر از خطر عظیم شیطان مصون نیستند، مگر معصومان و هدات مهدیین که به لطف الهی از این وسوسهها در اماناند. قرآن کریم در توصیف شیطان، به عظمتی خاص اشاره دارد، زیرا او مهلت الهی دریافت کرده و از پیچوخمهای عبادت آگاه است. این عظمت، گویی شمشیری دو لبه است که قدرت فریبندگی شیطان را نشان میدهد، اما در نهایت در خدمت حکمت الهی قرار دارد. سالک بدون عنایت و لطف الهی نمیتواند از این وسوسهها در امان بماند و باید با تذلل، توسل و تمسک به اذکار عملی، خود را از شر شیطان حفظ کند. این عنایت الهی، گویی سپری است که سالک را در برابر حملات شیطان محافظت میکند.
درنگ: شیطان در مراحل بالای سلوک با وسوسههای پیچیده خود خطر بزرگی برای سالک ایجاد میکند، اما عنایت الهی و تمسک به شریعت، او را از این مهالک حفظ مینماید. |
مثال حضرت موسی علیهالسلام
نمونه بارز این خطر در داستان حضرت موسی علیهالسلام در قرآن کریم مشاهده میشود. در آیه إِنِّي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي (طه: ۱۴)، چنین است: «منم خدا، جز من خدایی نیست، پس مرا پرستش کن و برای یاد من نماز برپا دار.» این آیه نشاندهنده رفع شبهه شیطان و تأکید بر توحید در مواجهه موسی علیهالسلام با خداوند است. خوف موسی از احتمال نفوذ شیطان، هوشیاری او را در برابر وسوسهها نشان میدهد. گویی موسی علیهالسلام، در وادی مقدس طوی، با لطف الهی از ظلمت شبهات شیطانی به سوی نور توحید هدایت شد.
سلوک و موت اختیاری
سلوک عرفانی، راهی اختیاری برای مرگ معنوی یا موت اختیاری است، در حالی که مرگ طبیعی اجباری است. موت اختیاری، به معنای فنای نفس و رسیدن به حق است که سالک را به حیات معنوی رهنمون میسازد. این مسیر، گویی سفری است که سالک با اختیار خود به سوی فنا در حق و بقا به او گام برمیدارد، در حالی که مرگ طبیعی، مقدر و ناگزیر است.
درنگ: سلوک، راهی اختیاری برای موت معنوی است که سالک را از ظلمت نفس به سوی نور حیات الهی هدایت میکند. |
احوال مقام دوم و سوم
احوال مقام دوم، ثمره اعمال و اجتهاد سالک است، در حالی که احوال مقام سوم، مواهب صرف الهی هستند که در آنها کوشش و اجتهاد دخیل نیست. احوال مقام دوم، گویی میوههایی هستند که از درخت اعمال نیک سالک به بار مینشینند، اما احوال مقام سوم، نعماتی الهیاند که بدون واسطه تلاش انسانی، از جانب حق به سالک عطا میشوند. این تمایز، نشاندهنده تفاوت میان احوال اکتسابی و وهبی است که هر یک در مرتبهای خاص از سلوک متجلی میشوند.
انقیاد به احکام احوال
سالک باید به احکام احوال، مانند انجام واجبات شرعی، پایبند باشد و اجازه ندهد حالات معنوی مانع از انجام وظایف شرعی شوند. هر حالتی که به ترک واجب منجر شود، باطل است و نشانه انحراف از مسیر حق. این انقیاد، گویی تسلیم در برابر اراده الهی است که سالک را از افتادن در دام حالات شیطانی حفظ میکند.
نقش نان حلال در تصحیح احوال
نان حلال و پرهیز از شبهات، نقش مهمی در تصحیح احوال دارد. نان حلال، گویی آبی زلال است که قلب را از آلودگیهای نفسانی پاک میسازد و مانع از نفوذ وسوسههای شیطانی میشود. این پاکی، احوال رحمانی را تقویت کرده و سالک را به سوی قربت الهی سوق میدهد.
درنگ: نان حلال، قلب سالک را از آلودگیهای نفسانی پاک کرده و احوال رحمانی را در او تقویت میکند. |
روشهای تشخیص احوال
تشخیص احوال رحمانی از شیطانی، از دو طریق اصلی ممکن است: طریق لمی (علمی و معرفتی) و طریق انی (تمسک به علامات). طریق لمی، مبتنی بر علم به شریعت و معرفت به ربوبیت است که با تطبیق عبادت بر موازین شرعی و انجام آن با نیت قربت، سالک را از شبهات شیطانی مصون میدارد. این روش، گویی نوری است که مسیر حق را روشن میسازد و از انحراف جلوگیری میکند. اما طریق انی، مبتنی بر علامات و آثار است که کمتر قطعی بوده و نیازمند دقت و تجربه بیشتری است. علامات احوال رحمانی، شامل روشنی، نداهای باطنی و حالاتی است که از جانب ایمن (راست) میآیند، در حالی که احوال شیطانی با قلق، اضطراب و عدم انسجام همراهاند و از جانب ایسر (چپ) ظاهر میشوند.
در مراتب عالی سلوک، احوال فراتر از دوگانگی چپ و راست قرار میگیرند و به مقام لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ میرسند. در آیه اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ (نور: ۳۵)، چنین است: «خدا نور آسمانها و زمین است. مثل نور او چون چراغدانی است که در آن چراغی است، و آن چراغ در شیشهای است، و آن شیشه گویی ستارهای درخشان است که از درخت خجسته زیتونی که نه شرقی است و نه غربی افروخته شده، و روغن آن بیآنکه آتشی به آن رسیده باشد، نزدیک است بدرخشد. نوری بر فراز نور است. خدا هر که را بخواهد به نور خود هدایت میکند.» این آیه، احوال عالیین را به نوری الهی تشبیه میکند که بدون نیاز به سبب ظاهری، در قلب سالک میدرخشد و او را به سوی حق هدایت میکند.
درنگ: احوال عالیین، فراتر از دوگانگی چپ و راست، به نور الهی متصل است که قلب سالک را بدون نیاز به سبب ظاهری روشن میسازد. |
آثار احوال رحمانی و شیطانی
آثار احوال رحمانی، شامل روح، طمأنینه، اجتماع همت با حق، سکون و جمعية باطن است که قلب را به سوی آرامش و انسجام هدایت میکنند. جمعية باطن، گویی حالتی است که سالک در هر مکان و زمان، در محضر حق حضور دارد و عبادت او در همه حالات جاری است. در مقابل، آثار احوال شیطانی شامل قلق، اضطراب، وحشت، تفرقه باطنی، کرب و وسواس است که قلب را پراکنده و مضطرب میکنند. آثار رحمانی ماندگار و سرورآور هستند و سالک را به طاعت و قربت سوق میدهند، در حالی که آثار شیطانی موقت و همراه با کسالت و خستگیاند.
برای مثال، عبادتی که نشاط و قوت در طاعت ایجاد کند، رحمانی است، اما عبادتی که خوابآوری یا غرور به همراه آورد، شیطانی است. تشخیص این آثار، نیازمند تجربه و مشورت با اهل راه است، گویی سالک در این مسیر به راهنمایی نیاز دارد تا از پرتگاههای وسوسه در امان بماند.
جمعبندی بخش اول
بخش اول این اثر، به تبیین مقام احسان در احوال پرداخت که شامل تصحیح عبادت، تصحیح احوال و تحقق احوال است. این مقامات، سالک را از عبادت ظاهری به سوی شهود باطنی و خلوص الهی هدایت میکنند. عبادت صحیح، با رعایت شرایط شرعی و باطنی، حالات معنوی ایجاد میکند، اما باید از آلودگی به ریا و خودنمایی مصون بماند. تشخیص احوال رحمانی از شیطانی، نیازمند علم، معرفت و مشورت با اهل راه است تا سالک از وسوسههای شیطان در امان بماند. آیات قرآن کریم، بهویژه آیه نور، این مقامات را با تمثیل نور الهی تبیین میکنند، گویی سالک در این مسیر، از ظلمت نفس به سوی نور حق هدایت میشود.
بخش دوم: مقام اودیه و آزمونهای سلوک
مقام اودیه: وادی بلا و آزمون
مقام اودیه، وادی پرخطر و پرماجرای سلوک است که سالک را در معرض بلایا، سختیها و آزمونهای الهی قرار میدهد. این وادی، گویی بیابانی است پر از سنگلاخ و پرتگاه که سالک باید با همت و استقامت از آن عبور کند. اگر توفیق الهی شامل حال او شود، به احسان، مشاهده، شهود و رؤیت میرسد، وگرنه در معرض هلاکت قرار میگیرد. این مقام، با ده باب شامل احسان، علم، حکمت، بصیرت، فراست، تعظیم، الهام، سکینه، طمأنینه و همت شناخته میشود که هر یک دروازهای به سوی کمال معنوی است.
درنگ: مقام اودیه، وادی بلاست که سالک را در آزمونهای سخت قرار میدهد، اما با توفیق الهی، او را به سوی شهود و رؤیت هدایت میکند. |
ویژگیهای مقام اودیه
مقام اودیه، با پست و بلندیها، سرما و گرما، و پرتگاههای بسیار همراه است. سالک در این وادی با درد، هجر، رنج، تعب و بلایا مواجه میشود. این مقام، گویی میدان آزمونی است که تنها با همت والا و تمسک به شریعت میتوان از آن به سلامت عبور کرد. خطرهای این وادی، از وسوسههای شیطانی تا تضعیف همت، سالک را در معرض هلاکت قرار میدهند، اما تأیید الهی، گویی مشعلی است که مسیر را برای او روشن میسازد.
ده باب اودیه
مقام اودیه شامل ده باب است: احسان، علم، حکمت، بصیرت، فراست، تعظیم، الهام، سکینه، طمأنینه و همت. این بابها، سالک را از رؤیت ظاهری به سوی همت والای وصول به حق هدایت میکنند. علم، کلیات را میبیند؛ حکمت، جزئیات را؛ بصیرت، احکام جزئیات را؛ و فراست، باطن جزئیات را. تعظیم، عظمت الهی را در همه موجودات مشاهده میکند و الهام، چهره حق را برای سالک میگشاید. این بابها، گویی دروازههایی هستند که سالک را به سوی نور الهی رهنمون میسازند.
درنگ: ده باب اودیه، از احسان تا همت، سالک را از رؤیت ظاهری به سوی همت والای وصول به حق هدایت میکنند، گویی هر باب، دریچهای به سوی نور الهی است. |
مثال موسی علیهالسلام در وادی اودیه
حضرت موسی علیهالسلام، نمونهای برجسته از سالکی است که در وادی اودیه، آزمونهای سخت را پشت سر گذاشت. از لحظه تولد در میان خطر و خوف، تا تربیت در دامان دشمن و فرار و استیصال، او پیوسته در معرض بلایا بود. در قرآن کریم، آیه وَهَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَىٰ إِذْ رَأَىٰ نَارًا … فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ يَا مُوسَىٰ إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى (طه: ۹-۱۲)، چنین است: «و آیا داستان موسی به تو رسیده است؟ هنگامی که آتشی دید … پس چون به سوی آن آمد، ندا داده شد: ای موسی، منم من، پروردگارت، پس کفشهایت را بیرون آر، که تو در وادی مقدس طوی هستی.» این آیه، اوج سختی و سپس لطف الهی در هدایت موسی را به تصویر میکشد. گویی موسی علیهالسلام، در این وادی مقدس، از ظلمت آزمونها به نور رؤیت الهی رسید.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، به تبیین مقام اودیه و آزمونهای سخت سلوک پرداخت. این مقام، وادی بلاست که سالک را در معرض سختیها و پرتگاهها قرار میدهد، اما با توفیق الهی و تمسک به شریعت، او را به سوی شهود و رؤیت هدایت میکند. ده باب اودیه، از احسان تا همت، دروازههای کمال معنویاند که سالک را از ظواهر به سوی باطن حق رهنمون میسازند. مثال موسی علیهالسلام، نشاندهنده لطف الهی در عبور از این وادی پرخطر است.
نتیجهگیری کلی
این اثر، با بازنویسی درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین دو مقام کلیدی از منازل السائرین، یعنی احسان و اودیه، پرداخت. مقام احسان، با تأکید بر استحکام نفسانی، تصحیح عبادت و احوال، و تحقق خلوص الهی، سالک را به سوی شهود و قربت هدایت میکند. مقام اودیه، وادی آزمونهای سخت است که با ده باب خود، سالک را از رؤیت ظاهری به همت والای وصول به حق رهنمون میسازد. این متن، با حفظ تمامی جزئیات و تحلیلها، سالک را به اعتماد به حکمت الهی، تمسک به شریعت و استقامت در برابر وسوسههای شیطانی دعوت میکند. گویی این اثر، مشعلی است که مسیر سلوک را برای سالکان روشن میسازد و آنها را به سوی مقصد الهی هدایت میکند.
با نظارت صادق خادمی |