متن درس
تبیین مقام بصیرت در سلوک عرفانی: بازنویسی درسگفتارهای منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۶۷)
مقدمه
باب البصیرة، یکی از منازل بنیادین در کتاب شریف منازل السائرین اثر خواجه عبدالله انصاری، بهعنوان چراغی فروزان در مسیر سلوک عرفانی میدرخشد. این باب، بصیرت را مقامی والا معرفی میکند که سالک را از تاریکیهای حیرت، شرک، و ظلم رهایی بخشیده و به سوی شهود حق و معرفت الهی رهنمون میسازد. بصیرت، چونان کلیدی است که قفلهای نفسانی را میگشاید و دل سالک را به نور حقیقت روشن میکند.
بخش اول: تعریف و جایگاه بصیرت در سلوک عرفانی
تعریف بصیرت و استناد قرآنی
بصیرت، در نگاه عرفانی، مقامی است که سالک را از حیرت، رؤیت غیریت، کثرت، توهم، ظن، و وهم آزاد میسازد و او را به شهود حقیقت الهی رهنمون میکند. قرآن کریم، در آیه شریفه «قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي ۖ وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (یوسف: ۱۰۸)، بصیرت را مبنای دعوت به سوی خدا معرفی میکند. این آیه چنین است: «بگو این راه من است که من و پیروانم با بصیرت به سوی خدا دعوت میکنیم، و منزه است خدا، و من از مشرکان نیستم.» لفظ «هَٰذِهِ» در این آیه، بر وضوح و روشنی مسیر بصیرت تأکید دارد، گویی این راه، چونان جادهای روشن در برابر سالک قرار گرفته که هیچگونه ابهام و تاریکی در آن راه ندارد.
بصیرت، مانند آیینهای صیقلی است که حقیقت را بیپرده در برابر سالک آشکار میسازد. این مقام، نهتنها دعوتکننده را به آگاهی کامل از مقصد و مسیر دعوت مجهز میکند، بلکه او را از هرگونه شرک، چه خفی و چه جلی، مبرا میسازد. تأکید بر تنزیه حق و نفی شرک در این آیه، نشاندهنده پیوند عمیق بصیرت با توحید ناب است. سالک بصیر، چونان مسافری است که با چراغ معرفت، از پرتگاههای ظن و وهم در امان میماند و جز حق نمیبیند.
درنگ: بصیرت، مقامی است که سالک را از حیرت، شرک، و ظلم رها ساخته و به شهود حق رهنمون میکند. آیه «قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي» بر وضوح این مسیر و ضرورت دعوت آگاهانه به سوی خدا تأکید دارد. |
ویژگیهای صاحب بصیرت
صاحب بصیرت، شخصی است که از بندهای حیرت، رؤیت غیریت، کثرت، توهم، ظن، و وهم آزاد شده و جز نور حق در برابر دیدگانش نیست. این مقام، مانند قلهای است که سالک پس از پیمودن مسیر دشوار تطهیر نفس به آن میرسد. دل او، چونان گواهی صادق، حقیقت را بیواسطه شهود میکند و بدون نیاز به دلیل و برهان، استدلال در جانش جاری است. بصیرت، عقل منور به نور قدس است که با ضیای هدایت الهی کحل شده و خطا در آن راه ندارد. صاحب این مقام، حق را مکشوف و باطل را زائل میبیند، گویی باطل در برابر نور بصیرت، چونان سایهای در برابر خورشید، محو و نابود میگردد.
این ویژگیها، مانند نردبانی هستند که سالک را از تاریکیهای نفسانی به سوی روشنایی الهی بالا میبرند. قلب بصیر، مانند چشمهای زلال، از هرگونه کدورت نفسانی پاک است و تنها انعکاس حقیقت در آن دیده میشود.
مراتب بصیرت
بصیرت، دارای مراتب مختلفی است که از تنزیلی و مقطعی تا دائمی و کامل امتداد مییابد. برخی سالکان، در مرتبه تنزیلی بصیرت قرار دارند و گاه بهصورت موقت به این مقام میرسند، اما اولیای کاملین، چونان ستارگان درخشان، بهطور دائم در این مقام ساکناند. مرید نیز میتواند از طریق تجلی مراد، به بصیرت تنزیلی دست یابد. این مراتب، مانند لایههای یک گوهر گرانبهاست که هرچه عمیقتر میشوی، درخشش آن فزونی مییابد.
درجه اول بصیرت، علم به این است که خبر قائم به شریعت، از ذات صادقهای چون نبی اکرم (ص) صادر شده و نباید از عواقب آن ترسید. این خبر، مانند چشمهای است که از حقیقت جوشیده و به خیر و سعادت منتهی میشود. سالک در این مرتبه، با یقین به احکام شریعت عمل میکند و از شبهات و ترسهای بیجا رها میگردد.
جمعبندی بخش اول
بخش نخست، با تبیین تعریف و جایگاه بصیرت، این مقام را بهعنوان نوری الهی معرفی میکند که سالک را از حیرت و شرک رها ساخته و به شهود حق رهنمون میسازد. آیه شریفه «قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي» بر وضوح مسیر و ضرورت دعوت آگاهانه تأکید دارد. ویژگیهای صاحب بصیرت، مانند آزادی از ظن و وهم و شهود بیواسطه حق، این مقام را به قلهای رفیع در سلوک عرفانی تبدیل میکند. مراتب بصیرت، از تنزیلی تا دائمی، راه را برای سالکان در سطوح مختلف هموار میسازد.
بخش دوم: شرک و ظلم، موانع بصیرت
شرک در میان مؤمنان
قرآن کریم، در آیه شریفه «وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ» (یوسف: ۱۰۶)، به شیوع شرک خفی در میان مؤمنان اشاره دارد. این آیه چنین است: «و بیشترشان به خدا ایمان نمیآورند، مگر آنکه شرک میورزند.» این آیه، مانند آیینهای است که حقیقت ایمان آلوده به شرک را بازمیتاباند. شرک، چه خفی و چه جلی، مانند غباری است که بر آیینه قلب مؤمن مینشیند و مانع از شهود حقیقت میشود.
این شرک، گاه در تعلقات ناسوتی چون قدرت، مال، عمل، و حتی فضائل نفسانی ظاهر میشود. سالک، اگر از این تعلقات رها نشود، نمیتواند به نور بصیرت دست یابد. این تعلقات، مانند زنجیرهایی هستند که روح را در بند میکشند و او را از پرواز به سوی حقیقت بازمیدارند.
درنگ: شرک خفی، حتی در میان مؤمنان شایع است و مانع نیل به بصیرت میشود. رهایی از تعلقات ناسوتی، شرط لازم برای شهود حق به نور بصیرت است. |
ظلم در حکمت عملی
در حکمت عملی، جز در مقام عصمت، هیچکس از ظلم خالی نیست، حتی عادل صادق. قرآن کریم، در آیه شریفه «لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» (بقره: ۱۲۴)، بر این حقیقت تأکید دارد که ظلم، مانع نیل به عهد الهی است. ظلم، مانند سمی است که قلب را مسموم میکند و مانع از تجلی نور بصیرت میشود. حتی ذرهای از ظلم، غیبت، تهمت، یا مردمآزاری، چونان پردهای ضخیم، بصیرت را کور میسازد.
تطهیر نفس از ظلم، با جایگزینی انصاف به جای آن، ممکن میشود. انصاف، مانند آبی زلال، قلب را از آلودگیهای نفسانی شستوشو میدهد و آن را برای دریافت نور بصیرت آماده میسازد.
تطهیر نفس، شرط بصیرت
بصیرت، در گرو صفا و جلای نفس است که از طریق ترک جهل در حکمت نظری و ظلم در حکمت عملی محقق میشود. سالک باید قلب خود را از هرگونه کدورت، از جمله شرک، ظلم، غیبت، و تهمت، پاک کند. این تطهیر، مانند صیقل دادن آیینهای است که تنها با پاکی کامل، توانایی بازتاب نور حقیقت را مییابد. نفس صاف، مانند چشمهای است که از آن جز حقیقت نمیجوشد و بصیرت، میوه این تطهیر است.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تبیین شرک و ظلم بهعنوان موانع اصلی بصیرت، بر ضرورت تطهیر نفس تأکید دارد. شرک خفی، حتی در میان مؤمنان، مانع شهود حق است و تعلقات ناسوتی، مانند زنجیرهایی، سالک را از پرواز به سوی حقیقت بازمیدارند. ظلم، حتی در عادل صادق، مانعی برای نیل به عهد الهی است. تطهیر نفس از جهل و ظلم، با جایگزینی انصاف، راه را برای دریافت نور بصیرت هموار میکند.
بخش سوم: دعوت بصیرتمحور و نقش مراد
دعوت به سوی خدا با بصیرت
دعوت به سوی خدا، همانگونه که در آیه «قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي» آمده، باید با آگاهی کامل و بصیرت انجام شود. این دعوت، مانند جویباری است که از چشمه حقیقت سرچشمه میگیرد و تنها با بصیرت میتواند به مقصد سعادت برسد. دعوتکننده بصیر، میداند چه میکند و هدفش چیست، و این آگاهی، دعوت را از عملی صوری به عملی معرفتی تبدیل میکند.
عبارت «انا و من اتبعنی» نشان میدهد که نهتنها پیامبر (ص)، بلکه پیروان او نیز باید با بصیرت دعوت کنند. این ویژگی، مانند نوری است که هم مراد و هم مرید را در مسیر حق روشن میسازد.
نقش مراد در هدایت به بصیرت
مراد راهیافته، مانند چراغی است که مسیر بصیرت را برای مرید روشن میکند. اگر مراد خود فاقد بصیرت باشد، مرید نیز نمیتواند به این مقام دست یابد. داستان مریدی که در خواب شیطان را با زنجیرهایی برای خلق و زنجیری کلفت برای مرادش میبیند، نشاندهنده لطافت روحی مراد است. مراد توضیح میدهد که این زنجیر، به دلیل وسوسه استقراض از پول امانی بوده است، گویی حتی کوچکترین وسوسه، در برابر بصیرت او آشکار میشود. این داستان، مانند آیینهای است که عمق بصیرت مراد و تأثیر آن بر مرید را بازمیتاباند.
درنگ: مراد راهیافته، با بصیرت خود، مرید را به سوی شهود حق هدایت میکند. لطافت روحی مراد، حتی وسوسههای کوچک را آشکار میسازد و مرید را به آگاهی از این لطافت رهنمون میکند. |
اثرگذاری راه حق
راه حق، باید در نفس سالک اثر بگذارد. اگر عملی مانند نماز جماعت، تأثیری معنوی در دل ایجاد نکند، نشانه بیخاصیتی آن است. این اثرگذاری، مانند بارانی است که زمین دل را سیراب میکند و آن را برای رویش بذر حقیقت آماده میسازد. عملی که فاقد اثر معنوی باشد، مانند پوستهای توخالی است که از روح حقیقت تهی است.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با تأکید بر دعوت بصیرتمحور، نقش مراد و اثرگذاری راه حق، بر ضرورت آگاهی در دعوت الهی و هدایت مرید توسط مراد بصیر تأکید دارد. دعوت به سوی خدا، با بصیرت کامل انجام میشود و مراد راهیافته، مرید را به سوی شهود حق رهنمون میسازد. اثرگذاری اعمال، نشانه اصالت آنهاست و عملی بدون اثر معنوی، از حقیقت تهی است.
بخش چهارم: غیرت و مسئولیت در برابر شریعت
غضب و غیرت برای حق
صاحب بصیرت، نسبت به مخالفان شریعت و کسانی که حقوق آن را ضایع میکنند، غضب و غیرت دارد. این غیرت، نشانه محبت به حق است و مانند شعلهای است که قلب سالک را از بیتفاوتی و نفاق پاک میکند. قرآن کریم، در آیه شریفه «وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ» (حشر: ۹)، سیره امام حسن (ع) را در انفاق مکرر اموال به تصویر میکشد. این آیه چنین است: «و دیگران را بر خود مقدم میدارند، هرچند خودشان نیازمند باشند.» این سیره، مانند تجسمی عینی از بصیرت است که حق آیه را در عمل ادا میکند.
قرائت قرآن توسط امام حسن (ع)، با بصیرت همراه بود و کافر و مؤمن را متزلزل میکرد، گویی قرآن در صدای او از حکایت به عیان تبدیل میشد. این قرائت، مانند نوری است که قلبها را به سوی حقیقت میکشاند.
نقد نفاق و بیغیرتی
نفاق، بدتر از فسق است، زیرا فاسق گناهی محدود دارد، اما منافق از هر اصلی تهی است. حتی دزد، در فسق خود قانون دارد، اما منافق، مانند پوستهای توخالی، هیچ اصلی را در خود جای نداده است. در عصر حاضر، کاهش غیرت نسبت به حق، نشانهای از نفاق است. اگر به ناموس کسی بیحرمتی شود، مردم واکنش نشان میدهند، اما بیحرمتی به حق و شریعت، کمتر واکنشی برمیانگیزد. این ضعف، مانند بیماریای است که قلب امت را از غیرت و محبت به حق تهی کرده است.
درنگ: غیرت برای حق، نشانه محبت به شریعت است. نفاق، به دلیل تهی بودن از هر اصل، بدتر از فسق است و مانع بزرگی برای نیل به بصیرت است. |
حکم شرعی بیحرمتی به اولیا
شریعت، در برابر بیحرمتی به اولیای دین، حکم قتل فوری دارد، اما در عصر حاضر، این حکم به دلیل فقدان غیرت، اجرا نمیشود. این بیغیرتی، مانند سدی است که مانع اجرای احکام الهی میشود. غیرت دینی، مانند سپری است که شریعت را از ضایع شدن حفظ میکند و سالک بصیر را به التزام عملی به احکام ملزم میسازد.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با تأکید بر غیرت و مسئولیت در برابر شریعت، بر نقش غضب و غیرت بهعنوان نشانههای محبت به حق تأکید دارد. سیره امام حسن (ع) در انفاق و قرائت بصیرتمحور قرآن، تجسم عملی بصیرت است. نقد نفاق و بیغیرتی، ضرورت احیای غیرت دینی را نشان میدهد. حکم شرعی بیحرمتی به اولیا، بر التزام عملی به شریعت تأکید دارد و سالک را به دفاع از حق دعوت میکند.
بخش پنجم: ادای حق خبر و تحقق عینی شریعت
خبر قائم به شریعت
خبر قائم به شریعت، از ذات صادقهای چون رسول خدا (ص) صادر شده که جز از عیان و حقیقت سخن نمیگوید. این خبر، مانند چشمهای زلال، به خیر و سعادت منتهی میشود. سالک باید با نور بصیرت، این خبر را به یقین قبول کند و ذمه خود را از آن بری سازد. این پذیرش، مانند کاشتن بذری است که میوه آن، تحقق عینی شریعت در زندگی سالک است.
عبارت «مطلق خبره هو الممهد للدین القویم» نشان میدهد که خبر نبوی، پایه دین راستین است. این خبر، چونان نقشهای است که مسیر سعادت را به سالک نشان میدهد و او را از ترس عواقب بیجا رها میسازد.
عدم ترس از عواقب خبر حق
سالک نباید از عواقب خبر قائم به شریعت بترسد، زیرا ضرر در ترک آن است، نه در اتباع آن. این اطمینان، مانند سپری است که سالک را از شبهات و تردیدها حفظ میکند. سیره امام حسین (ع) و سخن علیاکبر (ع) که «ألسنا بالحق؟» (آیا ما بر حق نیستیم؟) نمونهای از این اطمینان است. این سخن، مانند شعلهای است که تاریکی تردید را میسوزاند و سالک را به سوی شهادت در راه حق هدایت میکند.
ادای حق خبر
حق خبر قائم به شریعت، این است که به عیان و واقعیت تبدیل شود. سالک باید این خبر را با یقین قبول کند و آن را در عمل مجسم سازد. این تجسم، مانند تبدیل حکایت به واقعیت است که قرآن کریم را از قرائت صوری به عملی زنده و پویا بدل میکند. سیره امام حسن (ع) در انفاق مکرر، نمونهای از این تجسم است که آیه «وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ» را در زندگی او متبلور ساخت.
درنگ: حق خبر قائم به شریعت، در تجسم عینی آن در عمل است. سیره امام حسن (ع) در انفاق، نمونهای از ادای حق آیه و تبدیل حکایت به عیان است. |
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، با تبیین خبر قائم به شریعت و ضرورت ادای حق آن، بر اهمیت تحقق عینی احکام الهی تأکید دارد. خبر نبوی، چونان چشمهای زلال، به سعادت منتهی میشود و سالک را از ترس عواقب بیجا رها میسازد. تجسم عملی احکام، مانند سیره امام حسن (ع)، بصیرت را در عمل متبلور میسازد و سالک را به سوی حقیقت هدایت میکند.
نتیجهگیری کلی
باب البصیرة، بهعنوان یکی از منازل کلیدی سلوک عرفانی در منازل السائرین، بصیرت را مقامی معرفی میکند که سالک را از حیرت، شرک، و ظلم رها ساخته و به شهود حق و عمل به شریعت رهنمون میسازد. این مقام، مانند نوری الهی، قلب سالک را از کدورتهای نفسانی پاک میکند و او را به سوی حقیقت هدایت مینماید. آیات قرآن کریم، مانند «قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي» و «وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ»، بر وضوح مسیر بصیرت و ضرورت رهایی از شرک تأکید دارند. تطهیر نفس از جهل و ظلم، غیرت برای حق، و تجسم عملی احکام شریعت، از شرایط اصلی نیل به این مقاماند. سیره اولیا، مانند امام حسن (ع) و امام حسین (ع)، تجسم عینی بصیرت را نشان میدهد که قرآن را از حکایت به واقعیت تبدیل میکند. نقد نفاق و بیغیرتی در عصر حاضر، بر ضرورت احیای غیرت دینی تأکید دارد. این متن، مانند چراغی فروزان، راه معرفت را برای سالکان و پژوهشگران روشن میسازد و با دعوت به تطهیر نفس و التزام به شریعت، جایگاه والای بصیرت را در سلوک عرفانی برجسته میکند.
با نظارت صادق خادمی |