متن درس
بصیرت، فراست و حکمت در سلوک عرفانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۶۹)
مقدمه
کتاب عرفانی منازل السائرین، اثری سترگ در تبیین مراتب سلوک عرفانی، راهنمایی است برای سالکانی که در پی وصول به حقاند. درس دوم از باب البصیرة، که در این نوشتار بازنویسی و تحلیل شده، به کاوش در مفاهیم بنیادین بصیرت، فراست، معرفت و حکمت میپردازد و مراتب، شرایط و موانع تحقق آنها را با دقتی عرفانی و فلسفی تشریح میکند.
بخش اول: تبیین مفاهیم بنیادین
تمایز علم، معرفت و بصیرت
علم، به مثابه دانستنی است که با دلیل و استدلال همراه است، اما حکایت از فقدان رؤیت دارد. معرفت، رؤیت بیواسطه است که نیازی به استدلال ندارد، و بصیرت، مرتبهای است که قلب، صاحب رؤیت میشود و معرفت را در خود متجلی میسازد.
علم، معرفت حصولی است که از راه استدلال و برهان به دست میآید، در حالی که معرفت، حضوری و شهودی است، گویی سالک در برابر حقیقت ایستاده و آن را بیواسطه مشاهده میکند. بصیرت، چونان چشمهای زلال در قلب سالک میجوشد و او را از ذهن حسابگر، که در پی سود و زیان است، به سوی دلدار رهنمون میسازد. این تمایز، با دیدگاه ابنسینا در اشارات و تنبیهات همخوانی دارد، که علم حصولی را از معرفت حضوری جدا میداند. قرآن کریم نیز در این باره میفرماید:
لَهُمْ قُلُوبٌ يَفْقَهُونَ بِهَا وَأَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِهَا (اعراف: ۱۷۹)
ترجمه: «آنان را دلهایی است که با آن میفهمند و چشمانی که با آن میبینند.»
این آیه، قلب را جایگاه فهم و رؤیت معرفی میکند، که بصیرت را از ذهن متمایز میسازد.
درنگ: بصیرت، رؤیت قلبی است که قلب را از ذهن حسابگر جدا میسازد و سالک را به معرفت حضوری رهنمون میکند. |
شرایط تحقق بصیرت
بصیرت، نیازمند تطهیر قلب از تعلقات، چه حلال و چه حرام، است. زهد، عبادت و خلوت، دل را صاف میکنند و بستری برای رویش معارف فراهم میآورند.
تطهیر قلب، به مثابه شستوشوی آیینهای است که غبار تعلقات دنیوی آن را زنگار زده است. زهد، نه ترک کامل دنیا، بلکه پرهیز از زیادهخواهی است، چنانکه حدیث شریف از نهجالبلاغه میفرماید: «الزهد في الدنيا يريح القلب». عبادت و خلوت، دل را فارغ از کثرات میکند تا معارف الهی در آن بدرخشد. این شرط، با آیهای از قرآن کریم تأیید میشود:
قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا (شمس: ۹)
ترجمه: «بیتردید، کسی که نفس خویش را تزکیه کند، رستگار است.»
غزالی در احیاء علوم الدین نیز تزکیه نفس را مقدمه معرفت میداند، که با این بیان همراستاست.
درنگ: بصیرت، نتیجه تطهیر قلب از تعلقات دنیوی است که با زهد، عبادت و خلوت محقق میشود. |
نقش اربعین در اخلاص
اخلاص چهلروزه، چشمههای حکمت را از قلب به زبان جاری میکند، چنانکه حدیث نبوی میفرماید: «من أخلص لله أربعين صباحاً، ظهرت ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه».
اربعین، دورهای است مقدس که دل را از ظلمات تعلقات میرهاند و حکمت را در آن متجلی میسازد. این سنت عرفانی، که در خلوت چهلروزه عرفا مانند نجمالدین کبری متجلی است، با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
وَوَاعَدْنَا مُوسَىٰ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً (بقره: ۵۱)
ترجمه: «و با موسی چهل شب وعده گذاشتیم.»
این آیه، اربعین را زمان تکمیل معرفت موسی علیهالسلام معرفی میکند، که نشاندهنده اهمیت این دوره در سلوک عرفانی است.
درنگ: اربعین، با اخلاص و خلوت، چشمههای حکمت را در قلب سالک جاری میسازد. |
بخش دوم: فراست و مراتب آن
فراست مؤمن
فراست مؤمن، نگریستن با نور الهی است، چنانکه حدیث نبوی میفرماید: «اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ». عارف معاین، فراستی برتر دارد.
فراست، چونان چراغی است که با نور الهی روشن میشود و سالک را به رؤیت باطن هدایت میکند. این مفهوم، با دیدگاه سهروردی در حکمت الاشراق، که نوربینی را شهود میداند، همخوانی دارد. عارف معاین، که حق را بالعیان میبیند، با آیهای از قرآن کریم مرتبط است:
وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ (انعام: ۷۵)
ترجمه: «و اینگونه ملکوت آسمانها را به ابراهیم نشان دادیم.»
درنگ: فراست مؤمن، رؤیت با نور الهی است که در عارف معاین به کمال میرسد. |
انواع فراست
فراست بر دو نوع است: نخست، تفرس معانی غیبیه، که شهود حقایق باطنی بدون استدلال است و مختص عرفای کامل است. دوم، تفرس صور ظاهری، که دیدن احوال خلق و مغیبات است و نزد عوام عجیب مینماید.
تفرس معانی غیبیه، چونان غواصی در اقیانوس حقیقت است که سالک را به گوهرهای باطنی رهنمون میسازد. این فراست، با نظریه ابنعربی در فصوص الحکم، که شهود حق در باطن را تبیین میکند، همخوانی دارد. تفرس صور ظاهری، که به عالم مثال متصل است، با دیدگاه شیخ اشراق مرتبط است، اما مرتبهای نازلتر دارد و حتی برای غیرمؤمنان ممکن است.
درنگ: فراست معانی غیبیه، مختص عرفای کامل است، در حالی که فراست صور ظاهری، نازلتر و برای غیرمؤمنان نیز ممکن است. |
مراتب بصیرت
بصیرت در دو مقام متجلی میشود: مقام هیمانیه، که اولیای حقبین فقط توحید میبینند، و مقام آثار، که اولیای صاحب کرامات ظاهریاند و نازلتر است.
مقام هیمانیه، چونان قلهای است که سالک در آن جز حق نمیبیند و با مفهوم فنای فیالله، که مولوی در مثنوی به آن اشاره دارد، همخوانی دارد. مقام آثار، با کرامات ظاهری مانند طیالارض، نزد عوام جذاب است، اما با آیهای از قرآن کریم مرتبط است:
فَإِذَا اسْتَوَيْتَ أَنْتَ وَمَن مَعَكَ عَلَى الْفُلْكِ (مؤمنون: ۲۸)
ترجمه: «پس چون تو و همراهانت بر کشتی استوار شدید.»
این آیه، به هدایت باطنی اشاره دارد که فراتر از کرامات ظاهری است.
درنگ: مقام هیمانیه، که مختص حقبینی است، بر مقام آثار، که با کرامات ظاهری شناخته میشود، برتری دارد. |
بخش سوم: نقد موانع سلوک
نقد توقف در مراتب نازل
برخی سالکان در فراست صور، مانند دیدن مغیبات، توقف میکنند و به دلیل ضعف استعداد، از معارف الهی محروم میمانند.
توقف در کرامات ظاهری، چونان درنگ در سایه درختی است که سالک را از رسیدن به مقصد بازمیدارد. این نقد، با دیدگاه غزالی در کیمیای سعادت، که خطر توقف در لذات نفسانی را گوشزد میکند، همخوانی دارد. سالک حقیقی، با عبور از حجاب مثال، به تجلیات الهی میرسد، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا (عنکبوت: ۶۹)
ترجمه: «و کسانی که در راه ما کوشیدند، به یقین آنان را به راههای خویش هدایت خواهیم کرد.»
درنگ: توقف در فراست صور، نشانه قصور سالک است که او را از معارف الهی محروم میکند. |
نقد اعتکاف غیرصحیح
اعتکاف بدون اخلاص و خلوت حقیقی، به تعزیه میماند و جز حفظ ظاهر، ثمری ندارد.
اعتکاف غیرصادقانه، چونان نمایشی است که فاقد روح و حقیقت است. این نقد، با حدیث شریف «إِنَّمَا الأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ» و دیدگاه عبدالرزاق کاشانی همخوانی دارد. اعتکاف حقیقی، خلوت کامل و اخلاص را میطلبد، نه نمایش اجتماعی.
درنگ: اعتکاف بدون اخلاص، تعزیهای است که از حقیقت سلوک تهی است. |
نقد اشتغال به خلق
اهلالله به احوال خلق مشغول نمیشوند، زیرا شهود حقایق را بر کثرات مقدم میدارند.
اشتغال به خلق، چونان گرفتاری در شاخ و برگ درختی است که سالک را از ریشه حقیقت بازمیدارد. این دیدگاه، با مولوی در مثنوی، که ترک کثرات را برای وصول به حق توصیه میکند، همخوانی دارد. قرآن کریم نیز میفرماید:
قُلِ اللَّهُ ۖ ثُمَّ ذَرْهُمْ (انعام: ۹۱)
ترجمه: «بگو: خدا، سپس آنان را رها کن.»
درنگ: اهلالله، با شهود حق، از اشتغال به احوال خلق بینیازند. |
بخش چهارم: قلب صافی و حکمت
قلب صافی و فطرت
قلب، به فطرت خویش، قابلیت بصیرت دارد، اما تعلق به دنیا، حرامخوری و فضولات، آن را تاریک میکند. قرآن کریم میفرماید:
كَلَّا ۖ بَلْ ۜ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ (مطففین: ۱۴)
ترجمه: «نه، بلکه آنچه مرتکب میشدند، بر دلهایشان زنگار بسته است.»
قلب، گنجینهای است که با فطرت الهی آفریده شده، اما غبار گناه و تعلقات، آن را از نور معرفت محروم میکند. زهد و عبادت، چونان شلاقی است که این غبار را میزداید و قلب را به فطرت اولیه بازمیگرداند. این دیدگاه، با نظریه فطرت ملاصدرا در شواهد الربوبیة همخوانی دارد.
درنگ: قلب صافی، با زهد و عبادت، به فطرت الهی بازمیگردد و معارف را متجلی میسازد. |
حکمت و فراست
حکمت، نتیجه تطهیر قلب و اخلاص است که از دل به زبان جاری میشود. فراست، نشانهای از بصیرت و حکمت است.
حکمت، چونان چشمهای است که از قلب صافی میجوشد و زبان را به نور حقیقت روشن میکند. این مفهوم، با آیهای از قرآن کریم تأیید میشود:
يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ (بقره: ۲۶۹)
ترجمه: «حکمت را به هر که بخواهد عطا میکند.»
فراست، به مثابه شعلهای است که از این حکمت زاده میشود و با حدیث «اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ» مرتبط است.
درنگ: حکمت، نتیجه اخلاص و تطهیر قلب است و فراست، نشانهای از بصیرت و حکمت. |
محدودیت کرامات ظاهری
کرامات ظاهری، مانند طیالارض، حتی برای غیرمؤمنان ممکن است، اما شهود ربوبیت، مختص اهلالله است.
کرامات ظاهری، چونان سایهای است که در برابر نور حقیقت رنگ میبازد. این دیدگاه، با نقد سهروردی در حکمت الاشراق، که شهود الهی را از اقتدار نفسانی متمایز میکند، همخوانی دارد. قرآن کریم میفرماید:
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا (مریم: ۹۶)
ترجمه: «کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، به زودی خدای رحمان برایشان محبتی قرار خواهد داد.»
درنگ: شهود ربوبیت، مختص اهلالله است، در حالی که کرامات ظاهری برای غیرمؤمنان نیز ممکن است. |
جمعبندی
درس دوم باب البصیرة از منازل السائرین، با تبیین بصیرت بهعنوان رؤیت قلبی و معرفت حضوری، آن را نتیجه تطهیر نفس و اخلاص معرفی میکند. بصیرت، با فراست و حکمت همراه است و در دو مرتبه هیمانیه (حقبینی) و آثار (کرامات ظاهری) متجلی میشود. مرتبه هیمانیه، مختص اولیای کامل است، در حالی که مرتبه آثار، نزد عوام جذاب اما نازلتر است. نقد توقف در صور ظاهری، اعتکاف غیرصادقانه و اشتغال به خلق، بر لزوم اخلاص و ترک کثرات تأکید دارد. قلب صافی، با زهد و عبادت، معارف و حکمت را متجلی میسازد، و اهلالله با شهود حق، از کثرات بینیازند.
با نظارت صادق خادمی |