در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 475

متن درس





باب التعظیم: سیر در مراتب حکمت و توحید

باب التعظیم: سیر در مراتب حکمت و توحید

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۷۵)

مقدمه

باب التعظیم در عرفان اسلامی، منزلگاهی است که سالک در آن به عظمت حق و احکام الهی در دو ساحت تشريع و تکوين نظر می‌افکند و با گذر از احکام ظاهری به حکمت باطنی و سپس به شهود وحدت وجودی حق می‌رسد. این درس‌گفتار، که در جلسه چهارصد و هفتاد و پنجم از سلسله درس‌های آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره ارائه شده، با تبیین مراتب سه‌گانه تعظیم—تعظيم الأوامر والنواهي، تعظيم الحكم، و تعظيم الحق—راهنمای سالکان در مسیر عبودیت محض و وصول به توحید افعالی است.

در این نوشتار، ابتدا به تبیین مراتب تعظیم پرداخته می‌شود، سپس هر مرتبه با تفصیل و استناد به آیات قرآن کریم، روایات، و اصول عرفانی-فلسفی بررسی می‌گردد. نقدهای وارد بر علم ظاهری، خودبینی، و اعتراض به قضای الهی، همراه با مثال‌های قرآنی و عرفانی، تحلیل شده و جایگاه حکمت در برابر علم و عبودیت محض در برابر عوض تبیین می‌شود. در پایان، با جمع‌بندی هر بخش و کل نوشتار، افق‌های معرفتی این باب برای سالک روشن می‌گردد.

بخش اول: مراتب تعظیم در سلوک عرفانی

تعریف و مراتب تعظیم

تعظیم در عرفان اسلامی، به معنای بزرگ‌داشت حق تعالی در ساحت‌های مختلف وجودی و فعلی اوست. این مقام، سالک را از رعایت احکام شرعی به درک حکمت تکوینی و سپس به شهود وحدت وجودی هدایت می‌کند. مراتب سه‌گانه تعظیم عبارت‌اند از:

  • تعظيم الأوامر والنواهي: بزرگ‌داشت احکام شرعی در ساحت تشريع، که سالک احکام را به واجب (آوردنی) و حرام (ترک‌کردنی) تقسیم می‌کند.
  • تعظيم الحكم: بزرگ‌داشت حکمت تکوینی حق، که سالک در عالم هستی کجی و کاستی نمی‌بیند و قضای الهی را عین صواب می‌داند.
  • تعظيم الحق: اوج توحید، که سالک جز حق نمی‌بیند، سبب و اختیاری جز او تصور نمی‌کند، و اراده خود را در اراده حق فانی می‌سازد.

این مراتب، چونان نردبانی است که سالک را از ظاهر شریعت به باطن حقیقت و سپس به مقام خلیفة‌اللهی می‌رساند. چنان‌که در قرآن کریم آمده است:

مَالِكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا

«چرا براى خدا وقارى قائل نمى‌شويد؟» (نوح: ۱۳، ). این آیه، دعوتی است به بزرگ‌داشت حق در همه ساحت‌های وجودی و فعلی او.

درنگ: مراتب تعظیم، سیر سالک را از رعایت احکام ظاهری به درک حکمت باطنی و شهود توحید ترسیم می‌کند، که با نظریه ابن‌عربی در فتوحات مکیه (سیر از ظاهر به باطن) همخوانی دارد.

جمع‌بندی بخش اول

مراتب تعظیم، نقشه راه سالک در سلوک عرفانی است که او را از تشريع به تکوين و سپس به توحید می‌رساند. این سیر، نه تنها به رعایت احکام شرعی محدود نمی‌شود، بلکه با درک حکمت الهی و شهود حق، سالک را به مقام عبودیت محض و خلیفة‌اللهی هدایت می‌کند. در بخش‌های بعدی، هر مرتبه با تفصیل و تحلیل عرفانی-فلسفی بررسی خواهد شد.

بخش دوم: تعظيم الأوامر والنواهي

تقسیم احکام در عرفان

در ساحت عرفان، برخلاف فقه که احکام را به پنج دسته (واجب، حرام، مستحب، مکروه، و مباح) تقسیم می‌کند، احکام به دو دسته واجب (آوردنی) و حرام (ترک‌کردنی) محدود می‌شود. سالک، مباح را نادیده می‌گیرد و هر فعلش یا از سر حب فی‌الله است یا از بغض فی‌الله. این دیدگاه، اعمال را به سوی قربة‌الی‌الله سوق می‌دهد و از پراکندگی در کارهای بی‌ثمر جلوگیری می‌کند.

چنان‌که در حدیث شریف آمده است: «إنما الأعمال بالنيات»، اعمال به نیت‌ها وابسته‌اند. سالک عارف، چونان باغبانی است که هر شاخه‌ای را با نیت الهی می‌پروراند، و هر عملی را که فاقد این نیت باشد، از بوستان وجود خویش می‌چیند. قرآن کریم نیز می‌فرماید:

وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللّهُ

«هر کار نیکی که انجام دهید، خدا به آن داناست.» (بقره: ۱۹۷، ). این آیه، بر اهمیت نیت الهی در اعمال تأکید دارد.

حب و بغض فی‌الله

سالک در این مقام، هر فعل را با معیار حب و بغض فی‌الله می‌سنجد. عملی که در آن حب حق باشد، آوردنی است و عملی که بغض حق در آن باشد، ترک‌کردنی. این دوگانگی، سالک را از سرگردانی در کارهای مباح بازمی‌دارد و او را به سوی عبودیت متمرکز می‌سازد. چونان که عارفی گفت: «سالک، چونان عقابی است که جز اوج حق را نمی‌جوید و از پراکندگی در دشت‌های مباحات پرهیز می‌کند.»

درنگ: در عرفان، احکام به واجب (آوردنی) و حرام (ترک‌کردنی) تقسیم می‌شوند و مباحات از دایره توجه سالک حذف می‌گردند، که با دیدگاه غزالی در احیاء علوم الدین همخوان است.

جمع‌بندی بخش دوم

تعظيم الأوامر والنواهي، گام نخست در سلوک عرفانی است که سالک را به رعایت احکام شرعی با نیت قربة-الی‌الله هدایت می‌کند. این مقام، با تقسیم احکام به آوردنی و ترک‌کردنی، سالک را از پراکندگی در مباحات بازمی‌دارد و او را به تمرکز بر حب و بغض فی‌الله می‌رساند. در بخش بعدی، تعظيم الحكم به‌عنوان مرتبه‌ای عمیق‌تر بررسی خواهد شد.

بخش سوم: تعظيم الحكم

مفهوم تعظيم الحكم

تعظيم الحكم، به معنای بزرگ‌داشت حکمت تکوینی حق در عالم وجود و ظهور است. سالک در این مقام، عالم را عاری از کجی و کاستی می‌بیند و قضای الهی را عین صواب می‌داند. این مرتبه، با سه ویژگی مشخص می‌شود:

  1. عدم تصور کجی (لا ينبغي له عوج): سالک، هیچ نقص یا کاستی در عالم نمی‌بیند.
  2. عدم رد با علم ظاهری (لا يدافع بعلم): سالک، حکمت الهی را با علم صوری و قیاس رد نمی‌کند.
  3. عدم رضایت به عوض (لا يرضى بعوض): سالک، عمل خود را برای پاداش (بهشت یا دوری از جهنم) انجام نمی‌دهد، بلکه به عبودیت محض می‌رسد.

قرآن کریم در این مقام می‌فرماید:

فَارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ هَلْ تَرَىٰ مِن فُطُورٍ

«چشم بازگردان و بار دیگر بنگر، آیا هیچ خلل و نقصى می‌بینی؟» (ملک: ۳-۴، ). این آیه، عالم را عاری از فطور و نقص معرفی می‌کند و سالک را به تأمل در کمال الهی دعوت می‌نماید.

رفع ظرف «اگر»

یکی یکی از نشانه‌های وصول به این مقام، رفع ظرف «اگر» از وجود سالک است. سالک دیگر به «اگر فلان چیز نبود» یا «اگر چنان می‌شد» نمی‌اندیشد، زیرا قضا را عین صواب می‌داند. این دیدگاه، با حدیث شریف **جف القلم بما هو كائن** و **كل ميسر لما خلق له** تأیید می‌شود، که هر چیزی برای آنچه آفریده شده، تسهیل شده است. اعتراض به قضا، چونان کدی است که از نقص ذهن سرچشمه می‌گیرد و سالک عارف، این سد را با رضا به قضا درهم می‌زیست. می‌فرماید:

مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ

«هیچ مصیبتی جز به اذن خدا به کسی نمی‌رسد.» (تغابن: ۱۱,، ). این آیه، بر لزوم رضا به قضا تأکید می‌کند.

حکمت الهی و نظام احسن

در این مقام، هر موجود، ظهور استعداد خویش است و عالم، نظام احسن است. حتی خار، که در ظاهر نازیبا به نظر می‌رسد، در ذات خود کامل است. این دیدگاه، مانند باغی است که هر شاخه و خاری در آن، جلوه‌ای از زیبایی آفرینش است. مثال خار و گل، نشان می‌دهد که هر موجود، از منظر تکوینی، کامل است، چنان که در قرآن کریم می‌فرماید:

لَا تَفَاوُتَ فِي خَلْقِ الرَّحْمٰنِ

«در آفرینش خداى رحمان هیچ تفاوتى نیست.» (ملک: ۳۳,، ترجمه حقیقت، تفسیر متن). این آیه، بر کمال و عدل در آفرینش تأکید دارد.

نظام احسن، نه تنها به معنای کلی، بلکه در هر جزء عالم نیز صدق می‌کند. خار، نه به خاطر گل، بلکه به خودی خود کامل است، مانند نغمه‌ای که هر نت آن، در خود، زیبایی و هماهنگی دارد.

درنگ: عالم، نظام احسن است و هر موجود، ظهور استعداد خویش است. سالک در تعظيم الحكم، عالم را عاری از کجی و کاستی می‌بیند، که با نظریه ملاصدرا در اسفاراربعه همخوانی دارد.

تفاوت علم و حکمت

یکی یکی از محوری‌ترین مفاهیم این درس، تمایز بین علم و حکمت است. علم، بهادراک نظری شيء است، در حالی که حکمت، اادراک عملی آن را در بر می‌گیرد. حکمت، نتیجه عمل به علم است و علم را به مقام بالاتر هدایت می‌کند. این تمایز، مانند تفاوت دانه و میوه است: دانه، علم است و میوه، حکمت، که از پرورش دانه به دست می‌آید.

قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ

«کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند.» (بقره: ۲۷۷,، ). این آیه، بر پیوند ایمان و عمل صالح به عنوان منشأ حکمت تأکید می‌کند.

مثال موسی و خضر در قرآن کریم، این تفاوت را به روشنی تبیین می‌کند. موسی، با علم تشريع، در برابر علم تکوینی خضر قرار می‌گیرد و درمی‌یابد که علم ظاهری در برابر حکمت، ناقص است. چنان که می‌فرماید:

وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ

«و وفوق هر صاحب دانش، دانایى است.» (یوسف: ۷۷۶,، توضیح ). این آیه، بر محدودیت علم ظاهری و برتری حکمت الهی تأکید دارد.

نقد علم ظاهریری

علم ظاهری، گاه به خطا می‌رود، زیرا از قیاس و استدلال‌های ناقص سرچشمه می‌گیرد. حکمت، اما، خطاناپذیر است، زیرا ظهور حکم الهی است. سالک در این مقام، علم را با حکمت تصحیح می‌کند، مانند جواهری که در پرتو نور، عیوبش آشکار می‌شود و با صیقل حکمت، به کمال می‌رسد.

این نقد، با دیدگاه غزالیز در آاحیاء علوم الدین همخوان است، که علم صوری را محدود می‌داند و بر برتری علم لدنی تأکید می‌کند. مثال موسی و خضر، نشان می‌دهد که علم تشريع در برابر علم تکوینی، نیازمند تکامل است.

عبودیت محض

سالک در مقام تعظیميم الحكم، به عوض (مانند بهشت یا دوری از جهنم) رضایت نمی‌دهد. عمل او برای عبودیت محض است، مانند عاشقی که جز وصل معشوق، به چیز دیگر دل نمی‌بندد. این مقام، با بیان شیخ طوسی در اشارات همخوانی دارد، که غایت عارف را وجه‌الله می‌داند. قرآن کریم می‌فرماید:

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ

«جن و انس را نیافریدم جز برای اینکه مرا بپرستند.» (ذاریات: ۵۱,، ). این آیه، عبودیت را غایت آفرینش معرفی می‌کند.

درنگ: حکمت، علم را تصحیح می‌کند و سال را به عبودیت محض می‌رساند، که با آیه وَمَا خَلَقْتُ الْجِنْ وَالإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ همخوان است.

جمع‌بندی بخش سوم

تعظیميم الحكم، سالک را به درک حکمت تکوینی حق و رضا به قضا هدایت می‌کند. در این مقام، عالم عاری از کجی، علم ظاهری ناکارآمد، و عبودیت محض، غایت عمل است. حکمت، به عنوان میوه عمل به علم، سالک را از خطای قیاس و طلب عوض می‌رهاند و به او افقی از معرفت و توحید می‌بخشد. در بخش بعدی، تعظیميم الحق به عنوان اوج سلوک بررسی خواهد شد.

بخش چهارم: تعظیميم الحق

مفهوم تعظیميم الحق

تعظیميم الحق، اوج توحید و مقام محکم است که سالک در آن جز هیچ نمی‌بیند. این مرتبه با سه ویژگی مشخص می‌شود:

  • ندیدن سبب جز حق (لا تجعل دونه سبباً): سالک، هیچ سببی جز را برای ظهور اشیاء تصور نمی‌کند.
  • عدم تصور حق بر ط (لا ترى عليهما حقًا): سالک، هیچ استحقاق یا طلبی را برای خود یا دیگران در برابر حق قائل نیست.
  • ندیدن اختیاری در برابر اختیار حق (لا تنازع له اختيارًا): سالک، اراده خود را در برابر اراده حق فانی می‌سازد.
  • این مقام، مانند اقیانوسی است که هر قطره در آن، به دریا می‌پیوندد و هویت خویش را در وحدت وجودی آن گم می‌کند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

    لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ

    «هیچ معبودی جز نیست.» (صافات: ۳۵,، ). این آیه، اساس توحید افعالی و شهود را تبیین می‌کند.

    کلام اولیاء، مانند «أنا عين الله»، این مقام را تأیید می‌کند، که سالک در عین خود، چشم و دست حق می‌شود.

    رضا به رضایای حق

    در این مقام، رضای سالک، ظهور رضای حق است. او نمی‌گوید «رضای من به رضای تو»، بلکه رضای خود را معلول رضای حق می‌داند، مانند نوری که از خورشید ساطع می‌شود و خود را در آن می‌بیند. این تفسیر از **رضا برضاك**، با بیان مولوی در مثنوی همخوانی دارد، که اراده سالک را فانی در اراده حق می‌داند. قرآن کریم می‌فرماید:

    رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ

    «خدا از آن‌ها راضی است و آن‌ها از او راضی‌اند.» (مائده: ۱۱۹,، ). این آیه، رضا متقابل حق و عبد را تبیین می‌کند.

    حتی مصائب، مانند واقعه کربلا، در ساحت تکوين، کمال می‌آرند، نه کاستی. این دیدگاه، مانند شطرنجی است که در آن، هر حرکت، حتی به ظاهر بازنده، به پیروزی نهایی می‌رسد. سالک عارف، در مصائب، دست حق را می‌بیند و چون امریرالمؤمنین می‌گوید: «فزت و ربّ الكعبة». قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

    وَعَسَىٰ أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ

    «و بسا چیزى را خوش ندارید و آن به خیر شماست.» (بقره: ۲۱۶,، ). این آیه، خیر نهفته در مصائب را تبیین می‌کند.

    واقعه کربلا، نمونه‌ای است که در آن، هر مصیبت، کمال آورد و امام حسین علیه‌السلام و یارانش، در این شطرنج عشق، برندگان کامل شدند.

    درنگ: تعظيم الحق، اوج توحید است که سالک جز حق نمی‌بیند و مصائب را کمال می‌داند، که با کلام امریرالمؤمنین (فزت ورب الكعبة) و نظریه ابن‌عربی (توحید افعالی) همخوان است.

    معرفت و تعظيم

    تعظيم، ظرف ظهور معرفت است. سالک در این مقام، جز حق نمی‌بیند و با هر فعل، خیر یا شر، دست حق را مشاهده می‌کند. این مقام، مانند آینه‌ای است که در آن، جز جمال حق بازتاب نمی‌یابد. قرآن کریم می‌فرماید:

    إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ

    «به یقین پروردگارت در کمین‌گاه است.» (فجر: ۱۴,، ). این آیه، بر حضور حق در همه‌چیز تأکید دارد.

    کلام امریرالمؤمنین در برابر ضربت شمشیر، «فزت ورب الكعبه»,، نمونه‌ای است که سالک، حتی در مرگ، دست حق را می‌بیند و به کمال می‌رسد.

    جمع‌بندی بخش چهارمح

    تعظيم الحق‌، اوج سلوک عرفانی است که سالک را به توحید افعالی و شهود وحدت هدایت می‌کند. در این مقام، هیچ سبب، حق، یا اختیاری جز جز دیده نمی‌شود و رضای سالک، ظهور رضای حق است. مصائب، کمالینند و معرفت، میوه تعظیم است. این مرتبه، سالک را به عبودیت محض و خللیفة‌الله‌یی می‌رساند.

    نتیجه‌گیری کلی

    باب التعظيم، در درس‌گفتار چهارصد و هفتاد و پنجم، نقشه‌ای جامع از سلوک عرفانی ارائه می‌دهد که سال را از رعایت احکام تشريع به درک حکمت تکوینی و سپس به شهود توحید هدایت می‌کند. تعظيم الأوامر والنواهي,، سالک را به نیت قربة الهی می‌رساند؛ تعظيم الحكم,، او را به رضا به قضا و درک نظام احسن هدایت می‌کند؛ و تعظيم الحق,، او را در اقیانوس توحید غرق می‌سازد. حکمت، به‌عنوان میوه عمل به علم، علم ظاهری را تصحیح می‌کند و سالک را از طلب عوض به عبودیت محض می‌رساند. مصائب، چون واقعه کربلا,، در تکوين و، کمال می‌آرند و معرفت، چون گوهری در ظرف تعظيم، به سالک درخشش می‌بخشد.

    این کار، دریچه‌ای است به سوی معارف عرفانی که با زبان فاخر و ساختار علمی، برای پژوهشگران و متخصصان حوزه الهیات و عرفان، منبعی غنی و منسجم فراهم می‌آورد. امید است که این تلاش,، راهگشای سالکان و حقیقت‌جویان در مسیر حق باشد.

    با نظارت صادق خادمی


    منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
    منو
    مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

    آهنگ فعلی

    آرشیو آهنگ‌ها

    آرشیو خالی است.

    تصویر فعلی

    تصویر فعلی

    آرشیو تصاویر

    آرشیو خالی است.

    غزل

    فوتر بهینه‌شده