متن درس
دهشت: غافلگیری جان در آستان حقیقت
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۱۶)
دیباچه
باب دهشت در «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری، چونان جرقهای ناگهانی، جان سالک را در مواجهه با حقیقت غافلگیر میکند. این مقام، ظرف تازگی و رؤیت دفعی است که سالک را از کثرات خلقی به وحدت احدی سوق میدهد. دهشت، نه عارضهای گذرا، بلکه مقامی است که نتیجه ریاضتهای عمیق سلوک است و سالک را به شهود حضوری حق میرساند.
بخش یکم: مفهوم و مراتب دهشت در سلوک عرفانی
مفهوم دهشت
دهشت، ظرف تازگی و غافلگیری ناگهانی است که سالک، بدون انتظار، با حقیقت مواجه میشود. این مقام، چونان صاعقهای است که بهناگاه در آسمان دل سالک میدرخشد و او را از خلقیت و کثرات فارغ میسازد.
قرآن کریم میفرماید:
فَإِذَا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ
(سوره نازعات، آیه ۱۴؛ : ناگهان ایشان در صحرای محشرند).
این آیه، به غافلگیری ناگهانی در قیامت اشاره دارد که با ماهیت دفعی دهشت همخوانی دارد. دهشت، نتیجه ریاضت و سلوک است و سالک را به وحدت حق هدایت میکند.
درنگ: دهشت، چونان جرقهای ناگهانی است که سالک را از کثرات خلقی به وحدت احدی سوق میدهد.
مراتب دهشت
دهشت در سه مرتبه متجلی میشود:
- مرتبه اول (دهشت مرید): شامل حال (بر علم)، وجد (بر صبر)، و کشف (بر همت) است که به مکاشفه خماری منجر میشود.
- مرتبه دوم (دهشت سالک): شامل صولة الجمع على رسمه (استیلای احدیت بر خلقیت)، سبق على وقته (ظهور ازلیت در حدوث)، و مشاهدة على روحه (شهود حق به بصر حق) است که به شهود کامل میرسد.
- مرتبه سوم (دهشت محب): رفع بقای روحی و رسیدن به لا دهشت، که فنای محض در احدیت است.
این مراتب، چونان پلکانهایی هستند که سالک را از خماری مکاشفه به بیداری شهود و نهایتاً به فنا در حق میرسانند.
درنگ: مراتب دهشت، سیر تکاملی سالک را از مکاشفه خماری تا فنای محض در احدیت نشان میدهند.
بخش دوم: دهشت مرید و مکاشفه خماری
حال و علم
در مرتبه اول دهشت، مرید با حال مواجه میشود که علم را از کار میاندازد. حال، چونان نسیمی است که پردههای عقل و علم را کنار میزند و مرید را به سوی حقیقت سوق میدهد.
مرید در این مرحله، خیال میکند خود به سلوک میپردازد، اما در حال، درمییابد که دیگری او را به این مسیر آورده است.
درنگ: حال، چونان آیینهای است که مرید را از خودبینی به سوی حقیقتجویی هدایت میکند.
وجد و صبر
وجد، مرحلهای است که صبر مرید را از کار میاندازد. مرید در وجد، چونان پرندهای که از قفس رها شده، فریاد میکشد و از خواب غفلت میپرد.
این فریاد، خواب را برطرف میکند و مرید را به سوی مکاشفه سوق میدهد، اما هنوز در خماری است.
درنگ: وجد، چونان فریادی است که مرید را از خواب غفلت بیدار میکند.
کشف و همت
کشف، همت مرید را از کار میاندازد. مرید در این مرحله، میبیند که «لَيْسَ فِي الدَّارِ غَيْرُهُ دَيَّارٌ» (در خانه جز او کسی نیست). این مکاشفه، حالتی خماری است که بین خواب و بیداری قرار دارد.
مرید درمییابد که خود به تنهایی سلوک نکرده، بلکه دیگری او را به این مقام رسانده است.
درنگ: کشف، چونان دریچهای است که مرید را به رؤیت خماری حقیقت میرساند.
تمایز مکاشفه و مشاهده
مکاشفه، حالتی بین خواب و بیداری است که با خماری همراه است، اما مشاهده، رؤیت کامل و بیداری است. مکاشفه در مرتبه اول، مرید را به کشف خماری میرساند، اما در مرتبه دوم، مشاهده با بصر حق رخ میدهد.
این تمایز، چونان تفاوت میان سحرگاه و ظهر روشن است که یکی در ابهام و دیگری در وضوح است.
درنگ: مکاشفه، مقدمهای است برای مشاهده کامل که سالک را از خماری به بیداری میرساند.
بخش سوم: دهشت سالک و شهود کامل
صولة الجمع على رسمه
در مرتبه دوم دهشت، سالک با صولة الجمع على رسمه مواجه میشود؛ یعنی استیلای حضرت احدیت بر خلقیت او. این صولت، کثرات (صورت، خیال، علم، عقل) را فانی میکند و سالک را به تجلی ذات احدی میرساند.
متن اصلی میفرماید:
صولة الجمع على رسم السالك هى استيلاء الحضرة الفردانية على صورة خلقيه، فيفنيها.
قرآن کریم میفرماید:
كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ
(سوره قصص، آیه ۸۸؛ : هر چیزی جز وجه او نابودشدنی است).
این آیه، فنای کثرات در وجه حق را تأیید میکند. صولة الجمع، چونان طوفانی است که رسوم خلقی را در عین واحده جمع میکند.
درنگ: صولة الجمع، چونان طوفانی است که خلقیت سالک را فانی کرده و او را به احدیت میرساند.
سبق على وقته
سبق على وقته، ظهور ازلیت در حدوث است. سالک در این مرحله، هر حادثی را ازلی میبیند و از دعا و حاجت فارغ میشود.
متن اصلی میفرماید:
وصولة السبق على وقته شهود سبق الازل، و هو بقاء الحق القديم و حكمه.
قرآن کریم میفرماید:
كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ
(سوره رحمن، آیه ۲۹؛ : هر روز او در کاری است).
این آیه، تداوم شأن الهی را نشان میدهد که با ازلیت همخوانی دارد. سالک در سبق ازلی، چونان مسافری است که از کاشکیهای حدوث به کاشتههای ازل میرسد.
درنگ: سبق على وقته، چونان کلیدی است که سالک را از حدوث به ازلیت هدایت میکند.
مشاهدة على روحه
مشاهدة على روحه، شهود حق به بصر حق است. سالک در این مرحله، با چشم، گوش، و دست حق، حق را میبیند، اما هنوز بقای روحی دارد.
حدیث قدسی میفرماید:
إِذَا أَحَبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَبَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ
(ترجمه: هنگامی که او را دوست بدارم، گوش او میشوم که با آن میشنود و چشم او که با آن میبیند).
این شهود، سالک را به مقام محبوبیه میرساند، اما بقای روحی، نشانه بیماری اوست که در مرتبه سوم رفع میشود.
درنگ: مشاهدة على روحه، چونان رؤیتی است که سالک با بصر حق، حق را میبیند.
بقای روحی و بیماری سالک
بقای روحی، فاعلیت سالک است که در مرتبه دوم باقی میماند. این بقيه، چونان سایهای است که نور حق را تحتالشعاع قرار میدهد.
متن اصلی میفرماید:
بقية الروح المنورة بنور الحق فى مقام الخفى.
این بیماری، در مرتبه سوم رفع میشود و سالک به لا دهشت میرسد.
درنگ: بقای روحی، چونان سایهای است که در مرتبه سوم فانی شده و سالک را به لا دهشت میرساند.
بخش چهارم: دهشت محب و لا دهشت
رفع بقای روحی
در مرتبه سوم، بقای روحی رفع شده و دهشت به لا دهشت میرسد. سالک در این مقام، فاعلیت خود را فانی میبیند و حق فاعل میشود.
متن اصلی میفرماید:
ولو لم تكن البقيّة، لم تكن الدهشة.
این مقام، فنای محض در احدیت است که سالک را از هرگونه تعین رها میسازد.
درنگ: لا دهشت، چونان مقصدی است که سالک در آن از فاعلیت خود فانی شده و حق را فاعل میبیند.
دهشت بهعنوان مقام
دهشت، برخلاف دیدگاه برخی عرفا که آن را عارضه یا بیماری میدانند، مقامی است که سالک را به تازگی و رؤیت حضوری هدایت میکند. این مقام، نتیجه ریاضتهای عمیق است.
دهشت، چونان چشمهای است که از دل سنگ ریاضت میجوشد و سالک را به سوی حقیقت میکشاند.
درنگ: دهشت، مقامی است که سالک را به تازگی و رؤیت حضوری حق میرساند.
بخش پنجم: خطرات و چالشهای دهشت
خطر رفوزگی و زندقه
باب دهشت، به دلیل تازگی و شدت، خطر رفوزگی یا زندقه دارد. سالک ممکن است در این مقام، دست و پای خود را گم کند و به گمراهی یا نابودی کشیده شود.
قرآن کریم میفرماید:
فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ
(سوره ذاریات، آیه ۵۰؛ : پس به سوی خدا بگریزید).
این آیه، به کنارهگیری از خلق برای حفظ تعادل اشاره دارد که در دهشت ضروری است.
درنگ: دهشت، چونان تیغی دو لبه است که سالک را یا به کمال یا به گمراهی میرساند.
هماهنگی با حال
سالک در دهشت، باید خود را با حال هماهنگ کند تا از وحشت به صفا برسد. این هماهنگی، چونان همراهی با موج حوادث است که از سقوط جلوگیری میکند.
سالک باید با حال خود همراه شود، همانگونه که مسافری در سرازیری، با حرکت ماشین هماهنگ میشود.
درنگ: هماهنگی با حال، چونان کلیدی است که سالک را از وحشت به صفا هدایت میکند.
تأثیر دهشت بر عبادت
در دهشت، سالک ممکن است نتواند عبادت متعارف، مانند نماز، را بهجا آورد. او به سجده یا رکوع نمیرسد، زیرا شدت دهشت او را از استقرار بازمیدارد.
این حالت، چونان طوفانی است که کشتی عبادت سالک را از لنگرگاه خود جدا میکند.
درنگ: دهشت، چونان طوفانی است که عبادت متعارف سالک را مختل میکند.
بخش ششم: کمال پس از دهشت
کمال و تعادل
پس از رفع دهشت، سالک به کمالی میرسد که هم حق و هم خلق را بهصورت متعادل میبیند. او که ابتدا خدا را نمیدید، سپس جز خدا را نمیدید، اکنون همهچیز را در جای خود میبیند.
کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
كُنْ فِي النَّاسِ وَلَا تَكُنْ مَعَهُمْ
(ترجمه: در میان مردم باش، اما با آنها مباش).
این کلام، به تعادل میان حق و خلق اشاره دارد که کمال پس از دهشت است.
درنگ: کمال پس از دهشت، چونان مقصدی است که سالک حق و خلق را در تعادل میبیند.
دهشت و رؤیت حضوری
دهشت، باب رؤیت حضوری و تحصيل عواقب گذشته است. این مقام، نتیجه اعمال گذشته (ریاضت) است که بهصورت ناگهانی ظهور میکند.
قرآن کریم میفرماید:
فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ
(سوره ق، آیه ۲۲؛ : پس پرده از تو کنار زدیم، و امروز دیدگانت تیز است).
این آیه، به رؤیت حضوری پس از رفع حجاب اشاره دارد که با دهشت همخوانی دارد.
درنگ: دهشت، چونان دریچهای است که رؤیت حضوری حق را به سالک مینمایاند.
جمعبندی
باب دهشت در «منازل السائرین»، مقام تازگی و غافلگیری سالک در مواجهه با حقیقت است. این مقام، در سه مرتبه مرید، سالک، و محب متجلی میشود. مرید، با حال، وجد، و کشف به مکاشفه خماری میرسد؛ سالک، با صولة الجمع، سبق ازلی، و مشاهدة به شهود کامل دست مییابد؛ و محب، با رفع بقای روحی به لا دهشت و فنای محض میرسد. دهشت، مقامی دفعی و نتیجهمحور است که سالک را به رؤیت حضوری حق هدایت میکند، اما خطراتی چون رفوزگی و زندقه را نیز در پی دارد. هماهنگی با حال و کنارهگیری موقت از خلق، سالک را از وحشت به صفا میرساند. تحلیل تفصیلی این مقام، با استناد به آیات و روایات، نقش دهشت را در سلوک عرفانی روشن میسازد و نشان میدهد که دهشت، چونان جرقهای است که جان سالک را به سوی حقیقت بیدار میکند.
با نظارت صادق خادمی