متن درس
منازل السائرین: شرح باب الذوق
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۲۶)
دیباچه
در سیر و سلوک عرفانی، ذوق چونان چشمهای زلال از دل معرفت الهی میجوشد و سالک را به سوی ولایت رهنمون میسازد. این مرتبه، که در منازل السائرین بهعنوان واپسین منزلگاه احوال توصیف شده، نهتنها پایان نوسانات حالات نفسانی است، بلکه دروازهای است به سوی ثبات و استقرار در مقام ولایت. درسگفتار حاضر، شرحی است عمیق و ژرف از باب الذوق، که در آن، ویژگیهای این مرتبه، تفاوت آن با وجد و برق، و رابطهاش با ولایت بهدقت کاویده شده است.
بخش نخست: چیستی و جایگاه ذوق در سلوک عرفانی
تعریف ذوق: چاشنی انفجار ولایت
ذوق، در عرفان اسلامی، مرتبهای است که سالک در آن طعم حقیقت الهی را میچشد و به چشمهزار معرفت و ولایت دست مییابد. این مرتبه، که بهتعبیر درسگفتار «چاشنی انفجار» خوانده شده، حالتی است که در آن، ذائقه الهی در جان سالک شکوفا میشود و او را به مقام ولیاللهی رهنمون میسازد. ذوق، نهتنها نتیجه سلوک پیشین است، بلکه پلی است که سالک را از نوسانات احوال به ثبات ولایت میرساند.
|
درنگ: ذوق، چاشنی انفجار ولایت است که سالک را به ذائقه الهی و مقام ولیاللهی میرساند. |
این تعریف، که ذوق را بهعنوان مرتبه نهایی احوال معرفی میکند، بر این حقیقت دلالت دارد که سالک در این مرحله، از محدودیتهای نفسانی عبور کرده و به ادراکی باطنی از حقیقت دست یافته است. ذوق، چونان جرعهای از شراب معرفت، جان سالک را سیراب میکند و او را آماده ورود به ظرف عظیم ولایت میسازد.
جایگاه ذوق در سلوک
در سلسلهمراتب احوال، ذوق پس از برق و وجد قرار دارد و مرتبهای است که سالک را به آستانه ولایت میرساند. این جایگاه، که در درسگفتار بهعنوان «مرتبه آخر ذوق» توصیف شده، نشاندهنده آن است که ذوق، پایان حالات متغیر و آغاز مقامات ثابت است. سالک در این مرتبه، از شدت و ضعف احوال رهایی یافته و به حالتی پایدار دست مییابد که او را به ظرف ولایت وارد میکند.
برای فهم بهتر این جایگاه، میتوان ذوق را به قلهای تشبیه کرد که سالک پس از پیمودن درههای پرپیچوخم احوال، بر فراز آن ایستاده و افق بیکران ولایت را نظاره میکند. این مرتبه، نهتنها جمعبندی سلوک پیشین است، بلکه دروازهای است که سالک را به سوی مقامی الهی و اثرگذار هدایت میکند.
رابطه ذوق و ولایت
ذوق، بهتعبیر درسگفتار، «چاشنی ولایت» است و سالک را به مقامی میرساند که دست او دست خدا، و ارادهاش اراده الهی میشود. این رابطه، که در عبارت «یدش یدالله است» و «خلیفهالله» تجلی یافته، نشاندهنده آن است که ذوق، سالک را به مقامی میرساند که اعمالش رنگ الهی گرفته و اثرگذاریاش بر دیگران فزونی مییابد. ولایت، ظرفی است که در آن، سالک نهتنها به کمال فردی دست مییابد، بلکه به مقامی میرسد که میتواند دستگیر دیگران باشد.
این مقام، که در درسگفتار به «تسری» و «تعدّی» توصیف شده، بهگونهای است که سالک میتواند بر جماعتی، قامتی، و حتی قیامتی اثر بگذارد. چنین توصیفی، ذوق را بهعنوان کلیدی برای ورود به این مقام عظیم معرفی میکند، مقامی که بدون چشیدن طعم ذوق، دستنیافتنی است.
جمعبندی بخش نخست
ذوق، بهعنوان مرتبه نهایی احوال، چاشنی انفجار ولایت است که سالک را به ذائقه الهی و مقام ولیاللهی میرساند. این مرتبه، پس از برق و وجد، سالک را از نوسانات احوال به ثبات ولایت هدایت میکند. ذوق، نهتنها نتیجه سلوک پیشین است، بلکه دروازهای است که سالک را به مقامی الهی و اثرگذار رهنمون میسازد. این جایگاه، که با تعابیری چون «یدالله» و «خلیفهالله» توصیف شده، نشاندهنده عظمت و اهمیت ذوق در سلوک عرفانی است.
بخش دوم: ویژگیها و مراتب ذوق
ویژگیهای ذوق: ابقی از وجد، اجلی از برق
ذوق، بهتعبیر درسگفتار، «ابقى من الوجد و أجلى من البرق» است، یعنی ماندگارتر از وجد و روشنتر از برق. این ویژگیها، که در متن اصلی با تأکید بر فقدان نفسیت و گذرا نبودن ذوق بیان شده، نشاندهنده برتری این مرتبه بر دو مرتبه پیشین است. وجد، هرچند ماندگار است، اما با نفسیت همراه است، درحالیکه ذوق، از این محدودیت آزاد بوده و به صافی و پایداری دست یافته است. برق، هرچند جرقهای نورانی است، اما گذراست و تنها اذن دخول به احوال را فراهم میکند.
|
درنگ: ذوق، به دلیل فقدان نفسیت و گذرا نبودن، ابقی از وجد و اجلی از برق است. |
این ویژگیها، ذوق را بهمانند نوری زلال و پایدار میسازند که نهتنها جان سالک را روشن میکند، بلکه او را به سوی شهود حقیقت هدایت مینماید. فقدان نفسیت، که در درسگفتار بهعنوان ملاک برتری ذوق معرفی شده، نشاندهنده آن است که سالک در این مرتبه، از خودیت و خودبینی رهایی یافته و به ادراکی ناب از حقیقت دست یافته است.
مراتب ذوق: از تصدیق تا شهود حقیقت
ذوق، دارای سه مرتبه است که در درسگفتار بهتفصیل شرح داده شدهاند: ذوق تصدیقی، ذوق ارادی، و شهود حقیقت. این مراتب، که از معرفت به انس و سپس به فنای کامل میرسند، نشاندهنده سیر تکاملی سالک در این مرتبه هستند.
ذوق تصدیقی: طعم وعده الهی
در مرتبه ذوق تصدیقی، سالک ذائقهای معرفتی مییابد که طعم وعده الهی را به او میچشاند. این مرتبه، که با اطمینان به قرب حق همراه است، سالک را از آزار هجران رهایی میبخشد. درسگفتار، این مرتبه را به چشمهای تشبیه کرده که از دل زمین معرفت جوشیده و سالک را سیراب میکند. سالک در این مرحله، وعده الهی را نزدیک میبیند و از مشکلات و سختیها آزرده نمیشود.
این مرتبه، چونان لحظهای است که سالک پس از کاوشهای بسیار در معدن معرفت، به گوهر گرانبهای قرب دست مییابد و دلش از اطمینان به حق آرام میگیرد.
ذوق ارادی: طعم انس با حق
در مرتبه ذوق ارادی، سالک به ذائقهای میرسد که طعم انس با حق را به او میچشاند. این مرتبه، که با احساس حضور حق و عباراتی چون «لیس فی جیبي سوى الله» توصیف شده، نشاندهنده آن است که سالک جز حق را نمیبیند و با او انس گرفته است. درسگفتار، این حالت را به زمانی تشبیه کرده که سالک در حضور حق، خود را تنها نمیبیند و همهچیز را در او مییابد.
این انس، چونان نسیمی است که از گلستان حق میوزد و جان سالک را عطرآگین میسازد، بهگونهای که جز حق، هیچچیز او را به خود مشغول نمیکند.
شهود حقیقت: فنای کامل
مرتبه نهایی ذوق، شهود حقیقت است که در آن، سالک به فنای کامل رسیده و ذائقهای صافی و حقبین مییابد. این مرتبه، که در درسگفتار با عبارت «صفی الذوق بشهود الحقیقة» توصیف شده، نشاندهنده آن است که نفسیت سالک محو شده و او تنها حق را میبیند. این حالت، چونان اقیانوسی بیکران است که سالک در آن غرق شده و جز موجهای حقیقت، چیزی نمیبیند.
|
درنگ: مراتب ذوق، از تصدیقی (طعم وعده) به ارادی (طعم انس) و شهود حقیقت (فنای کامل) میرسد. |
جمعبندی بخش دوم
ذوق، با ویژگیهای ابقی بودن از وجد و اجلی بودن از برق، مرتبهای است که سالک را از نفسیت و گذرایی رهایی میبخشد. این مرتبه، با سه مرحله تصدیقی، ارادی، و شهود حقیقت، سالک را از معرفت به انس و سپس به فنای کامل هدایت میکند. هر مرحله، چونان پلهای است که سالک را به سوی قله ولایت نزدیکتر میسازد، تا جایی که ذائقهاش صافی شده و جز حق را نمیبیند.
بخش سوم: تفاوت ذوق با وجد و برق
برق: اذن دخول و جرقهای گذرا
برق، بهتعبیر درسگفتار، اذن دخول به احوال است، جرقهای کوتاه که سالک را به حالتی جدید وارد میکند. این مرتبه، هرچند نورانی است، اما گذراست و تنها نقشی مقدماتی دارد. درسگفتار، برق را به جرقهای تشبیه کرده که ناگهان در تاریکی میدرخشد و راه را برای لحظهای روشن میکند، اما بهسرعت محو میشود.
سالک در این مرتبه، ممکن است جمال حق یا حقیقتی را بهصورت کوتاه ببیند، اما این دیدن، پایدار نیست. این حالت، چونان نسیمی است که لحظهای چهره را نوازش میدهد و سپس میگذرد.
وجد: ماندگار اما نفسی
وجد، مرتبهای ماندگارتر از برق است، اما با نفسیت همراه است. درسگفتار، وجد را حالتی توصیف کرده که سالک در آن از عبادت و ذکر لذت میبرد، اما این لذت، با خودبینی و نفسانیتی همراه است. وجد، چونان آتشی است که گرمای آن دلانگیز است، اما دود نفسیت، آن را آلوده میکند.
این نفسیت، که در درسگفتار بهعنوان عارضه وجد معرفی شده، مانع از آن است که سالک به صافی کامل برسد. بااینحال، وجد، توشهای است که سالک را در مسیر سلوک همراهی میکند.
ذوق: صافی و پایدار
ذوق، برخلاف برق و وجد، نه گذراست و نه نفسیت دارد. این مرتبه، که در درسگفتار بهعنوان کاملترین حالت احوال توصیف شده، سالک را به ذائقهای میرساند که تنها مزه حق را میچشد. ذوق، چونان جویباری زلال است که از چشمه حقیقت جاری شده و جان سالک را سیراب میکند.
|
درنگ: برق، اذن و گذرا؛ وجد، ماندگار و نفسی؛ ذوق، ماندگار و صافی است. |
مقایسه نورانیت و عوارض
هر سه مرتبه برق، وجد، و ذوق، دارای نورانیت هستند، اما در خصوصیات و عوارض متفاوتاند. درسگفتار، این تفاوت را چنین بیان کرده که برق، به دلیل گذرا بودن، تنها اذن دخول است؛ وجد، به دلیل نفسیت، ماندگار اما آلوده است؛ و ذوق، به دلیل فقدان نفسیت و گذرایی، ماندگار و صافی است. این مقایسه، نشاندهنده سیر تکاملی احوال است که از جرقهای کوتاه به جویباری دائمی میرسد.
جمعبندی بخش سوم
تفاوت ذوق با وجد و برق، در فقدان نفسیت و گذرایی آن نهفته است. برق، جرقهای گذراست که تنها اذن دخول میدهد؛ وجد، حالتی ماندگار اما نفسی است؛ و ذوق، مرتبهای صافی و پایدار است که سالک را به شهود حقیقت هدایت میکند. این تفاوتها، سیر تکاملی احوال را نشان میدهند که از نورانیتی کوتاه به صافی و ثبات میرسد.
بخش چهارم: تعرف الهی و ملکه قدسیه در ولایت
تعرف الهی در برابر تعرف عبادی
درسگفتار، میان تعرف الهی و تعرف عبادی تمایزی عمیق قائل شده است. تعرف الهی، معرفتی است که سالک را به ولایت میرساند، درحالیکه تعرف عبادی، به بهشت و جهنم محدود است. تعرف الهی، چونان سفری است که سالک در آن، فارغ از مقصدهای دنیوی، تنها به سوی حق میشتابد؛ اما تعرف عبادی، چونان سفری است که مقصدش نعیم بهشتی یا رهایی از جحیم است.
این تمایز، نشاندهنده آن است که ولایت، تنها با معرفت الهی محقق میشود. سالکی که در پی بهشت یا دوری از جهنم است، نمیتواند به مقام ولیاللهی دست یابد، زیرا قلبش هنوز به غیر حق مشغول است.
|
درنگ: تعرف الهی، سالک را به ولایت میرساند، اما تعرف عبادی، به نعیم و جحیم محدود است. |
ملکه قدسیه: شرط ولایت
ولایت، با ملکه قدسیه محقق میشود، که در درسگفتار بهعنوان صفای باطن و تعرف الهی توصیف شده است. این ملکه، که در کلام شهید در لمعه نیز به آن اشاره شده، نشاندهنده آن است که دانش ظاهری، هرچند وسیع، بدون صفای باطن نمیتواند سالک را به ولایت برساند. ملکه قدسیه، چونان گوهری است که در دل سالک میدرخشد و او را به مقام شهود و ولایت هدایت میکند.
این شرط، که در درسگفتار با تأکید بر شهادت شهید اول و ثانی بیان شده، نشاندهنده آن است که ولایت، مقامی است که تنها با معرفت الهی و صفای باطن بهدست میآید.
بلا و ولایت
درسگفتار، ولایت را با بلا پیوند داده و آن را مختص اولیاء خدا دانسته است. این بلا، که در عبارت «البلاء للولاء» تجلی یافته، نهتنها مانعی برای اولیاء نیست، بلکه چون کیمیایی است که دل آنها را صافتر میکند. سالک در این ظرف، با عبور از کتلهای دشوار، به مقامی میرسد که دستگیر دیگران میشود.
این پیوند، که در درس با مثالهایی از اولیاء خدا مانند امام حسین علیهالسلام بیان شده، نشاندهنده آن است که ولایت، مقامی است که در آن، سالک نهتنها خود به کمال میرسد، بلکه به دیگران نیز هدایت میبخشد.
جمعبندی بخش چهارم
تعرف الهی، ملکه قدسیه، و بلا، سه عنصر کلیدی در تحقق ولایت هستند. تعرف الهی، سال را به سوی حق هدایت میکند؛ ملکه قدسیه، صفای باطن را به او میبخشد؛ و بلا، چون کیمیایی، دل او را صافتر میسازد. این عناصر، ولایت را به مقامی الهی و اثرگذار تبدیل میکنند که تنها با عبور از نفسیت و تعرف عبادی ممکن است.
بخش پنجم: صافی بودن و بقای ذوق
صافی بودن ذوق: رهایی از اسف و ترح
ذوق، بهتعبیر درسگفتار، صافی از اسف (تأسف) و ترح (اندوه) است، زیرا سالک در این مرتبه، مست حق بوده و از غم دنیا رهایی یافته است. این صافی بودن، که سالک را از دغدغههای دنیوی آزاد میکند، نشاندهنده آن است که ذوق، دل را به حق متصل و از غیر او فارغ میسازد.
درسگفتار، این حالت را با مثال مؤمنانی توصیف کرده که چون خدا را دارند، از هیچ غصهای نمیآزرند. این حالت، چونان آسمانی است که در آن، ابرهای غم و اندوه پراکنده شده و تنها نور حق میدرخشد.
|
درنگ: ذوق، صافی از اسف و ترح است و سالک را از غم دنیا آزاد میکند. |
بقای ذوق: دوام شهود حق
ذوق، دائمی است به دوام شهود حق، و سالک را به عبادت و قرب مداوم با هدایت میدهد. درسگفتار، این بقا را وابسته به شهود مستمر حقیقت دانسته و تأکید کرده که سالک در این مرتبه، نهتنها از عبادت بینیاز نمیشود، بلکه با شوق بیشتری به سوی حق میشتابد.
این بقا، چونان چشمهای است که هر لحظه از دل زمین حقیقت میجوشد و سالک را به سوی قرب تازهای هدایت میکند. سالک در این مرتبه، با هر ذکر و عبادتی، به نور جدیدی از حق دست مییابد.
خطر عدم ثبات
با وجود برتری و صافی، ذوق هنوز به ثبات کامل نرسیده و خطر توقف در آن وجود دارد. درسگفتار، این خطر را با تأکید بر اینکه ذوق هنوز «حال» است و نه «مقام»، بیان کرده است. سالک در این مرتبه، اگر به ولایت نرسد، ممکن است در ذوق متوقف شده و به ثبات کامل دست نیابد.
این خطر، چونان سایهای است که بر قله ذوق افتاده و سالک را به سوی تلاش برای رسیدن به ولایت فرا میخواند. تنها در ظرف ولایت است که سالک به ثبات و استقرار کامل میرسد.
جمعبندی بخش پنجم
ذوق، با صافی بودن از اسف و ترح، سالک را از غم دنیا آزاد میکند و با بقای خود، او را به شهود مستمر حق هدایت مینماید. بااینحال، این مرتبه هنوز به ثبات کامل نرسیده و خطر توقف در آن وجود دارد. تنها با ورود به ولایت است که سالک به مقامی مستقر و پایدار دست مییابد.
نتیجهگیری کلان
ذوق، در منازل السائرین، مرتبهای است که سالک را از نوسانات احوال به ثبات ولایت میرساند. این مرتبه، با ویژگیهای ابقی بودن از وجد و اجلی بودن از برق، و با مراتب تصدیقی، ارادی، و شهود حقیقت، سالک را از معرفت به فنای کامل هدایت میکند. ذوق، چاشنی ولایت است که سالک را به مقامی الهی و اثرگذار میرساند، جایی که دست او دست خدا و ارادهاش اراده الهی میشود. تعرف الهی، ملکه قدسیه، و بلا، این مرتبه را به کمال میرسانند و سالک را از نفسیت و تعرف عبادی رهایی میبخشند. صافی و بقای ذوق، دل را از غم دنیا آزاد کرده و به شهود مستمر حق هدایت میکند، اما تنها در ولایت است که ثبات کامل محقق میشود. این درسگفتار، چون چراغی است که مسیر سلوک را روشن کرده و سالک را به سوی قلههای معرفت و ولایت فرا میخواند.
|
با نظارت صادق خادمی |