در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 542

متن درس





صفای اتصال: شرح مقام وصول در منازل السائرین

صفای اتصال: شرح مقام وصول در منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۴۲)

دیباچه

در ساحت عرفان نظری و عملی، «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری چون چراغی فروزان، راه سالکان را به سوی حقیقت مطلق روشن می‌سازد. این اثر گران‌سنگ، با تبیین منازل و مقامات سلوک، از جمله باب صفاء، نقشه‌ای جامع برای پویندگان طریق معرفت ارائه می‌دهد. در این میان، درجه سوم باب صفاء، موسوم به «صفای اتصال»، جایگاهی رفیع دارد که سالک را به قله وصول و فنای در حق رهنمون می‌سازد. شرح این مقام، که در درس‌گفتار آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۴۲) ارائه شده، چون گوهری درخشان، تجلی حقیقت اتصال به حق را به نمایش می‌گذارد.

بخش نخست: تبیین مفهوم و ویژگی‌های صفای اتصال

تعریف صفای اتصال و مقام وصول

صفای اتصال، سومین مرتبه از باب صفاء در «منازل السائرین»، مقام وصول و فنای در حق است که سالک را از قیود علم و حال رها ساخته و به اتصال حقیقی با حق می‌رساند. در این مقام، نفسيت و غیریت محو می‌گردد و افعال و صفات سالک، جلوه‌ای از افعال و صفات الهی می‌شوند. به تعبیر درس‌گفتار، «اتصال یعنی اتصال شیء به شیء، و صفای وصول یعنی رفع عبد»، که به معنای برچیده شدن موانع نفسانی و وصول به حقیقت وجود الهی است. این مقام، چونان دریایی بی‌کران، وجود سالک را در خود غرق می‌کند تا جز حق، چیزی باقی نماند.

این مرتبه، با آیه شریفه «مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» (سوره ذاریات، آیه ۵۴؛ : جن و انس را نیافریدم مگر برای آنکه مرا بپرستند) پیوندی عمیق دارد. عبودیت در این آیه، نه تنها به معنای اطاعت ظاهری، بلکه به مثابه اتصال به حق از طریق معرفت و فنای در اوست. رفع نفسيت در این مقام، مصداق فنای فی‌الله است که سالک را به وحدت وجودی با حق رهنمون می‌سازد.

رفع نفسيت و غیریت

در صفای اتصال، سالک از بند نفسيت و غیریت رها می‌شود و وجودش چون آیینه‌ای صاف، تجلی‌گاه صفات الهی می‌گردد. به تعبیر درس‌گفتار، «اگر چشمی دارد عین‌الله است، اگر دستی دارد یدالله است، و اگر فعلی دارد فعل‌الله است». این کلام، به زیبایی بیانگر محو تمایز بین خود و غیر است، چنان‌که سالک حتی در تنگدستی، ایثار را حفظ می‌کند و میان خود و دیگران فرقی نمی‌نهد. این ویژگی، با آیه شریفه «يُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ» (سوره حشر، آیه ۹؛ : دیگران را بر خود مقدم می‌دارند، هرچند خودشان در تنگدستی باشند) همخوانی دارد. ایثار در این مقام، چون گلی معطر از باغستان رفع غیریت می‌روید و سالک را به اوج کرامت انسانی می‌رساند.

ادراج عبودیت در ربوبیت

یکی از ویژگی‌های برجسته صفای اتصال، ادراج عبودیت در ربوبیت است. در این مقام، بندگي سالک در ربوبیت حق ادغام می‌شود و افعال او، نه از نفسيت، بلکه از سلطه حق بر خلق سرچشمه می‌گیرد. درس‌گفتار این حالت را چنین توصیف می‌کند: «بندگي، خدایی کردن است». سالک، چون امانی امین، مظهر تجلیات الهی می‌شود و افعالش جلوه‌ای از فعل حق می‌گردد. این مفهوم، با حدیث قدسی «إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ: مَنْ عَادَى لِي وَلِيًّا فَقَدْ آذَنْتُهُ بِالْحَرْبِ… فَإِذَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ… أَكُونُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَبَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ» همخوانی دارد، که نشان‌دهنده اتصال عبد به حق از طریق محو نفسيت است.

درنگ: صفای اتصال، مقام وصول و فنای فعلی است که سالک را از قیود علم و حال رها ساخته و به ادراج عبودیت در ربوبیت می‌رساند. در این مقام، افعال و صفات سالک جلوه‌ای از حق شده و نفسيت او در نور حقیقت محو می‌گردد.

بخش دوم: ویژگی‌های ممتاز صفای اتصال

غرق شدن اخبار در عیان

در صفای اتصال، معارف نقلی و مفاهیم ذهنی (اخبار) در شهود عینی (عیان) غرق می‌شوند و حجاب علم با نور شهود برداشته می‌شود. درس‌گفتار این ویژگی را چنین بیان می‌کند: «یغرق نهایات الخبر فی بدایات العیان». این تعبیر، چونان نسیمی که پرده‌های ذهن را کنار می‌زند، حقیقت را بی‌واسطه به سالک نشان می‌دهد. در این مقام، معرفت حصولی جای خود را به معرفت حضوری می‌دهد، مانند چشیدن شیرینی حلوا که از توصیف آن متمایز است. این تمایز، با مثال درس‌گفتار روشن‌تر می‌شود: «در ظرف خبر، مفهوم شیرینی و تلخی فرقی ندارند، اما در عیان، حقیقت بی‌واسطه درک می‌شود».

طی خسة تکالیف در عز ازل

یکی دیگر از ویژگی‌های صفای اتصال، طی خسة تکالیف در عزت ازلی حق است. در این مقام، سنگینی ظاهری وظایف شرعی (خسة تکالیف) در عزت ازلی حق محو می‌شود و تکالیف به‌عنوان تجلیات فعل الهی درک می‌گردند. درس‌گفتار می‌فرماید: «زالت خستها و کونها تکالیف». سالک در این مقام، تکالیف را نه بار، بلکه چون گوهری گران‌بها، مایه لذت و قرب می‌بیند. این دیدگاه، با آیه شریفه «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ» (سوره انعام، آیه ۱۶۵؛ : و خداوند دارای حجت رساست) همخوانی دارد، که تکالیف را تجلی اراده الهی می‌داند.

فنای فعلی و تمایز آن از فنای ذاتی

صفای اتصال به فنای فعلی منجر می‌شود، که در آن افعال، صفات و اسمای عبد در حق فانی می‌گردند، اما ذات او به‌عنوان مظهر حق باقی می‌ماند. درس‌گفتار این تمایز را چنین تبیین می‌کند: «فنای ما للعبد است… فنای ذاتی، فنای العبد است». این مرتبه، که نازل‌تر از فنای ذاتی است، با مفهوم «بقاء بعد الفناء» در عرفان ابن‌عربی همخوانی دارد. سالک در این مقام، چون آیینه‌ای است که نور حق را بازمی‌تاباند، اما وجودش به‌عنوان مظهر حفظ می‌شود.

درنگ: در صفای اتصال، اخبار در عیان غرق شده، خسة تکالیف در عز ازل محو می‌گردد و فنای فعلی، افعال و صفات سالک را در حق فانی می‌سازد، در حالی که ذات او به‌عنوان مظهر الهی باقی می‌ماند.

بخش سوم: نقد عرفانی و تبیین مفاهیم کلیدی

نقد خودخواهی و شرک در احسان

درس‌گفتار با نقدی تیزبینانه، خودخواهی و دیدن محسن جز خدا را شرک می‌داند و تأکید دارد که احسان، تنها از خداست. «اگر محسنی جز خدا دیدی، این شرک است». رد احسان به دلیل خودبینی، مانع رشد در سلوک و نشانه عدم صفا است. سالک باید احسان را به خدا نسبت دهد و از خودخواهی رها شود. این دیدگاه، با آیه شریفه «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ» (سوره انفال، آیه ۱۷؛ : و تو [ای پیامبر] تیر نینداختی هنگامی که تیر انداختی، بلکه خدا انداخت) همخوانی دارد، که افعال را به خدا نسبت می‌دهد.

تمایز حلال و طیب در رزق

درس‌گفتار بین حلال و طیب تمایز قائل شده و طیب را برتر می‌داند. رزق حلال ممکن است به دلیل تنگ‌نظری یا خست، طیب نباشد و قلب را تاریک کند، اما رزق طیب، به دلیل خلوص و دل‌بازی، قلب را نورانی می‌سازد. «حلال چیزی پایین‌تر از طیب است… هر طیبی حلال است». این تمایز، با دعای «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي رِزْقًا حَلَالًا طَيِّبًا» همخوانی دارد، که رزق طیب را مایه صفا و نورانیت می‌داند.

اخلاص و رفع ثقل تکالیف

اخلاص، جوهره صفای اتصال است که سالک را از غیر خلاص کرده و به شهود حق می‌رساند. درس‌گفتار می‌فرماید: «اخلاص یعنی خلاص عن الغیر… ثقل و سنگینی مال ناخالصی است». تکالیف در این مقام، به دلیل خلوص، سبک و لذت‌بخش می‌شوند. این مفهوم، با حدیث «الإِخْلَاصُ سِرٌّ مِنْ أَسْرَارِي أَوْدَعْتُهُ قَلْبَ مَنْ أَحْبَبْتُ» همخوانی دارد، که اخلاص را موهبتی الهی و کلید رفع ثقل تکالیف می‌داند.

درنگ: اخلاص، کلید صفای اتصال است که با رفع خودخواهی و شرک، قلب سالک را نورانی ساخته و تکالیف را از ثقل به لذت تبدیل می‌کند.

بخش چهارم: صفای اتصال در سیره اولیاء

ایثار و رفع غیریت در اولیاء

اولیاء در صفای اتصال، به مقام ایثار می‌رسند که در آن، هیچ تفاوتی بین خود و غیر قائل نیستند. درس‌گفتار می‌فرماید: «یؤثرون على انفسهم ولو کان بهم خصاصة». این ویژگی، با سیره اهل بیت (ع)، به‌ویژه امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) که در حال گرسنگی، غذای خود را به فقیر، یتیم و اسیر بخشیدند، همخوانی دارد (سوره انسان، آیات ۸-۹). ایثار اولیاء، چون ستاره‌ای درخشان در آسمان سلوک، راه را برای سالکان روشن می‌سازد.

اتصال و فنای اولیاء

اولیاء در این مقام، امین حق و مظهر سلطه الهی بر خلق‌اند. درس‌گفتار می‌فرماید: «عبد یکی از اثرات فعل خداست». در این حالت، افعال و صفات اولیاء فانی در حق شده و تنها تجلیات الهی از آن‌ها ظهور می‌یابد. این مقام، با سیره امام حسین (ع) که فرمود: «رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَيْتِ»، همخوانی دارد، که رضایت آن‌ها را رضایت خدا می‌داند.

بخش پنجم: شریعت و اخلاص در صفای اتصال

حفظ شریعت

در صفای اتصال، تکالیف شرعی نه‌تنها تعطیل نمی‌شوند، بلکه با اخلاص کامل انجام می‌گیرند. درس‌گفتار با استناد به آیه شریفه «قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» (سوره انعام، آیه ۱۶۲؛ : بگو: همانا نماز من و قربانی‌ام و زندگی‌ام و مرگم برای خداوند، پروردگار جهانیان است) تأکید می‌کند که سالک، همه حیات و ممات خود را برای خدا می‌داند و از ثقل تکالیف رها می‌شود.

اخلاص و رفع غیریت

اخلاص، چون کلیدی زرین، درهای صفای اتصال را می‌گشاید و سالک را از غیر خلاص می‌کند. درس‌گفتار می‌فرماید: «اخلاص یعنی خلاص عن الغیر… صاحب اخلاص، ظرف صفاست». این مفهوم، با سخن امام صادق (ع) تأیید می‌شود: «الإِخْلَاصُ خَالِصُ مَا يَكُونُ لِلَّهِ». اخلاص، خالص کردن عمل برای خداست که قلب را به صفا و نورانیت می‌رساند.

درنگ: شریعت در صفای اتصال، با اخلاص کامل انجام می‌شود و سالک، با خلاص از غیر، حیات و ممات خود را وقف حق می‌کند.

جمع‌بندی

صفای اتصال، چون قله‌ای رفیع در سلوک عرفانی، سالک را به مقام وصول و فنای فعلی در حق می‌رساند. در این مرتبه، نفسيت و غیریت محو شده، عبودیت در ربوبیت ادغام می‌گردد و اخبار در عیان غرق می‌شوند. تکالیف، که در نگاه ظاهری سنگین می‌نمایند، در عزت ازلی حق به لذتی معنوی بدل می‌شوند. اولیاء در این مقام، چون آیینه‌های صاف، تجلی‌گاه صفات الهی‌اند و با ایثار و اخلاص، راه را برای سالکان روشن می‌سازند. این مقام، با استناد به آیات قرآن کریم، احادیث و سیره معصومین (ع)، عرفان حقیقی را از انحرافات جدا کرده و سالک را به سوی اتصال به حق هدایت می‌کند. درس‌گفتار آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تبیین دقیق این مقام، چون مشعلی فروزان، راهنمای پویندگان طریق حقیقت است.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده