متن درس
باب السرّ: تأملاتی در مقامات معنوی اولیاء
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۴۶)
دیباچه
کتاب حاضر، بازنویسی و تدوینی فاخر و علمی از درسگفتار ارزشمند آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۵۴۶ از سلسله مباحث «منازل السائرین» است که با محوریت «باب السرّ» ارائه شده است. این اثر، با هدف بسط و تعمیق مفاهیم عرفانی و الهیاتی در قالبی دانشگاهی و تخصصی، به تبیین مقام معنوی «سرّ» و جایگاه آن در سلسله مراتب اولیاء الهی میپردازد. «باب السرّ»، چونان دری گرانبها به سوی باطن وجود، سالک را به سوی اسرار الهی رهنمون میسازد و از ظواهر عالم ماده به سوی حقیقت غیب الغیوب فرا میخواند.
بخش نخست: تبیین مفهوم سرّ در عرفان اسلامی
تعریف سرّ و جایگاه آن در سلسله مراتب معنوی
سرّ، در عرفان اسلامی، به معنای باطنی تعریف میشود که از دسترس ادراک مشاعر ظاهری و حواس بشری به دور است. این معنا، چونان گوهری پنهان در اعماق وجود، تنها در پرتو تجرد و صفا برای سالک عارف آشکار میگردد. سرّ، همچنین به قلبی اطلاق میشود که از تعلقات مادی رها شده و به مرتبهای نزدیک به روح ارتقا یافته است. این قلب، به سبب خلوص و تجرد، ظرف دریافت اسرار الهی میشود و بدینسان، محل تجلی حقیقت غیبی است.
در عرف عارفان، اطلاق واژه «سرّ» بر قلب، در آغاز جنبهای مجازی داشته، لیکن به مرور زمان و در پرتو اصطلاحات عرفانی، به حقیقتی اصطلاحیه بدل شده است. با این حال، مراد اصلی در این مقام، معنای باطنی سرّ است، نه صرفاً قلب به عنوان محل آن. سرّ، چونان نوری مستور در پس پردههای ماده، تنها برای ذات اقدس الهی و اولیایی که به مقام تجرد نائل آمدهاند، قابل درک است.
درنگ: سرّ، معنای باطنی است که از ادراک مشاعر ظاهری پنهان است و در قلبی متجلی میشود که به مرتبه روح نزدیک شده است. این مقام، پلی است میان قلب و روح، که سالک را به سوی اسرار الهی رهنمون میسازد. |
تمایز سرّ از قلب و روح
در سلسله مراتب معنوی، سرّ مقامی است که پس از قلب و پیش از روح قرار دارد. قلب، محل سرور و شادمانی ربوبی است، اما سرّ، فراتر از این شادمانی ظاهری، به عمق باطن وجود نفوذ میکند. این مقام، نه قلب است که هنوز به تعلقات نفسانی گره خورده، و نه روح که در غایت تجرد و اتصال به مبدأ اعلی قرار دارد. سرّ، چونان منزلگاهی است میان این دو، که سالک در آن از شادیهای ظاهری عبور کرده و به اسرار پنهان الهی دست مییابد.
شارح در تبیین این مقام، گاه به خطا سرّ را به علم الهی نسبت داده و آن را از منظر تعلیم و تعلم تفسیر کرده است. حال آنکه سرّ در این مقام، نه علم، بلکه خیرات باطنی است که در نفس مؤمنان نهفته است و تنها خداوند به حقیقت آن آگاه است. این خیرات، چونان چشمهای زلال در اعماق وجود، از چشم غیرحق مستور میماند.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست به تبیین مفهوم سرّ در عرفان اسلامی اختصاص یافت. سرّ، به عنوان معنای باطنی و مستور، مقامی است که قلب سالک را به سوی روح الهی ارتقا میدهد. این مقام، نه تنها از ادراک مشاعر ظاهری به دور است، بلکه تنها در پرتو تجرد و صفا برای اولیاء الهی آشکار میشود. تمایز سرّ از قلب و روح، جایگاه ویژه آن را در سلسله مراتب معنوی روشن میسازد و بر اهمیت خیرات باطنی به جای علم ظاهری تأکید دارد.
بخش دوم: استناد قرآنی به مقام سرّ
آیه سوره هود و ارتباط آن با سرّ
برای تبیین مقام سرّ، به آیه شریفهای از سوره هود استناد شده است که فرمود:
﴿اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ﴾
: «خداوند به آنچه در دلهایشان است آگاهتر است» (سوره هود، آیه ۳۱).
این آیه، شاهد قرآنی بر مفهوم سرّ است، زیرا علم الهی به محتوای نهان در نفوس انسانها، به معنای باطنی و مستور اشاره دارد که جز خداوند به آن آگاه نیست. در این آیه، حضرت هود علیهالسلام در مواجهه با قوم خود، از ادعای خزائن الهی، علم غیب، و مقام ملکوتی پرهیز میکند و تأکید میورزد که تنها خداوند به حقیقت باطن مؤمنان آگاه است. این کتمان، نشانهای از مقام سرّ است که در آن، حقیقت باطنی از غیرحق پنهان میماند.
درنگ: آیه ﴿اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ﴾ بر علم الهی به اسرار باطنی نفوس دلالت دارد و مقام سرّ را به عنوان حقیقتی مستور از غیرحق تثبیت میکند. |
تبیین مقام کتمان در سیره حضرت هود
حضرت هود علیهالسلام، با کتمان مقامات معنوی خود، از گمراهی قومش جلوگیری میکند. قوم هود، که انتظار داشتند پیامبر دارای خزائن مادی، علم غیب، و نشانههای ظاهری باشد، از درک حقیقت باطنی عاجز بودند. هود، با نفی این عناوین از خود، نه تنها از اظهار داعیه پرهیز کرد، بلکه با تأکید بر علم الهی به باطن مؤمنان، از گمراهی قومش ممانعت نمود. این کتمان، چونان پردهای بر گنجینه اسرار الهی، مانع از آن شد که نامحرمان به حقیقت باطنی دست یابند.
مخاطبان هود، اشراف قوم بودند که مؤمنان را به دلیل ظاهر ساده و فروتنانهشان، خوار و پست میانگاشتند. هود، با اشاره به آیه شریفه، بر این نکته تأکید ورزید که خداوند به خیرات باطنی مؤمنان آگاه است و این خیرات، از چشم اشراف مستور مانده است. این مقام کتمان، هود را در زمره اولیاء سرّ قرار میدهد که از اظهار حقیقت به نامحرمان پرهیز میکنند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، به استناد قرآنی مقام سرّ و تبیین مقام کتمان در سیره حضرت هود اختصاص یافت. آیه شریفه سوره هود، با تأکید بر علم الهی به اسرار باطنی، سرّ را به عنوان حقیقتی مستور معرفی میکند. کتمان هود، نه از روی انکار حقیقت، بلکه به منظور حفظ قوم از گمراهی بود و این امر، جایگاه والای اولیاء سرّ را در برابر نامحرمان روشن میسازد.
بخش سوم: تمایز مقامات معنوی و مراتب اولیاء
تمایز سرور و فرح
در سیر منازل السائرین، پس از مقامات صفا و سرور، مقام سرّ قرار دارد. سرور، حالتی قلبی و عقلانی با منشأ ربوبی است که با شادمانی متعالی همراه است. در مقابل، فرح، به نفس اماره و تمایلات شیطانی و شهوانی نسبت داده میشود و از سرور متمایز است. سرور، چونان نسیمی الهی بر قلب سالک میوزد و او را به سوی استعلای معنوی رهنمون میسازد، حال آنکه فرح، چونان گردابی نفسانی، انسان را به سوی لذتهای زودگذر فرو میکشد.
این تمایز، بر تفاوت میان حالات معنوی و نفسانی تأکید دارد. سرور، به دلیل پیوند با قلب، مقدمهای برای رسیدن به مقام سرّ است، درحالیکه فرح، به سبب گرایش به نفس، مانعی در مسیر سلوک محسوب میشود. لذت سرور، در استعلای قلب نهفته است، اما در مقام سرّ، این شادمانی ظاهری جای خود را به شادمانی پنهانی و باطنی میدهد.
درنگ: سرور، حالتی ربوبی و قلبی است که سالک را به سوی سرّ هدایت میکند، درحالیکه فرح، نفسانی و مانع سلوک است. این تمایز، جایگاه سرور را به عنوان مقدمه سرّ تثبیت میکند. |
موقعیت سرّ در سلسله مراتب معنوی
مقام سرّ، منزلگاهی است میان قلب و روح، که سالک در آن از شادیهای ظاهری عبور کرده و به عمق باطن وجود نفوذ میکند. در مقام سرور، قلب سالک هنوز به شادمانی ربوبی متصف است، اما در مقام سرّ، این شادمانی جای خود را به حالتی پنهانی و مستور میدهد. سرّ، چونان آینهای صیقلی، اسرار الهی را در خود منعکس میسازد و سالک را از ظواهر مادی به سوی حقیقت باطنی رهنمون میکند.
این مقام، به دلیل موقعیت میان قلب و روح، از اهمیت ویژهای برخوردار است. قلب، محل سرور و شادمانی است، اما سرّ، فراتر از این شادمانی، به اسرار الهی متصل میشود. فقدان شادی ظاهری در مقام سرّ، نشانهای از تجرد و تعالی سالک است که از تعلقات مادی رها شده و به سوی مبدأ اعلی گام برمیدارد.
ویژگیهای اولیاء سرّ
اولیاء سرّ، کسانی هستند که باطنی متعالی دارند، اما در ظاهر، عادی یا حتی فروتر از دیگران به نظر میآیند. اینان، چونان گنجینهای پنهان در میان خلق، از اظهار مقامات معنوی خود پرهیز میکنند و به اختفاء و کتمان میکوشند. در میان مردم، گاه چنان ساده و بیآلایشاند که از نظر دیگران، ارزشی کمتر از همگان دارند، حال آنکه در باطن، به اسرار الهی دست یافتهاند.
این اولیاء، متمایز از اولیاء صاحب کسوت (مانند حضرت موسی و عیسی) و اولیاء جمعآوری (مانند پیامبر اکرم) هستند. اولیاء سرّ، نه مأمور به اظهارند و نه داعیهای دارند. گاه ممکن است در میان مردم، در قالب کارگری ساده یا فردی ضعیف ظاهر شوند، اما در باطن، صاحب ولایت و خلاهت باشند. این اختفاء، نه از روی عیب، بلکه از سر تقوا و خیرخواهی است.
درنگ: اولیاء سرّ، با اختن در ظاهر، باطنی متعالی دارند و از اظهار مقامات خود به نامحرمان پرهیز میکنند. این اخفاء، نشانه تقوای معنوی آنهاست. |
تفاوت اولیاء سرّ و اولیاء کسوت
اولیاء کسوت، مانند حضرت موسی، عیسی، و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، دارای مقام ظاهری و باطنی هستند و مأمور به اظهار ولایت خود میباشند. اینان، چونان مشعلهایی فروزان، هدایت خلق را بر عهده دارند و با معجزات و نشانههای ظاهری، رسالت خود را به انجام میرسانند. در مقابل، اولیاء سرّ، صرفاً باطنی هستند و مأموریت اظهار ندارند. اینان، چونان چشمههایی پنهان، در سکوت و اختفاء به هدایت باطنی خلق میپردازند.
گاه، اولیاء سرّ در میان مردم، در جایگاههایی فروتنی مانند کارگری یا باربری ظاهر میشوند، اما در باطن، صاحب مقامات والای معنویاند. این تفاوت، بر دو نوع ولایت در عرفان اسلامی دلالت دارد: ولایت ظاهری که با رسالت و اظهار همراه است، و ولایت باطنی که در سکوت و اخفاءت تجلی مییابد.
مقایسه حضرت موسی و خضر
در داستان قرآنی حضرت موسی و خضر (سوره کهف، آیات ۶۰-۸۲)، تقابل مقام ظاهر و باطن به روشنی نمایان است. موسی علیهالسلام، به دلیل مقام نبوت و رسالت، افضل است و مکلف به اجرای شریعت ظاهری است. در مقابل، خضر، به عنوان صاحب سر و باطن، به اسرار الهی عمل میکند که گاه با ظاهر شریعت در تعارض به نظر میآید. خضر، از امت موسی نیست و از اطاعت او مستثنی است، زیرا مأموریت او به باطن و اسرار الهی معطوف است.
این تفاوت، بر استقلال مقام سرّ از مقام رسالت دلالت دارد. موسی، در کسویت نبوت، به حفظ شریعت ظاهری پایبند است، حال آنکه خضر، در مقام باطن، به اسرار غیبی عمل میکند. این تقابل، نشاندهنده مراتب متفاوت ولایت است که هر یک در جای خود ارزشمند و ضروری است.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم به بررسی تمایز مقامات معنوی و مراتب اولیاء اختصاص یافت. سرور، مقدمهای برای رسیدن به سر است، درحالیکه فرح، مانعی نفسانی است. اولیاء سر، با اخفاء و کتمان، از اولیاء کسوت و جمع متمایز میشوند. مقایسه موسی و خضر، تقابل مقام ظاهر و باطن را روشن میسازد و بر استقلال و ارزش هر یک از این مراتب تأکید دارد.
بخش چهارم: مراتب انبیا و جایگاه خاتمیزم
موقعیت ابراهیم در نسبت با خاتمه
حضرت ابراهیم علیهالسلام، به دلیل مقام نبوت، نمیتواند تابع پیامبری غیر از خاتم باشد، اما در ظرف خاتمیزم، به عنوان پیرو پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله قرار میگیرد. خاتمیزم، به عنوان جامعترین مقام نبوت، تمام انبیای پیشین را در بر میگیرد و ابراهیم، در این نظام، جایگاه خود را به عنوان یکی از شیعیان پیامبر خاتم مییابد.
این جایگاه، بر اهمیت خاتمیزم در سلسله مراتب انبیا دلالت دارد. ابراهیم، که خود پیامبری بزرگ است، در ظرف خاتمه، به تبعیت از پیامبر اکرم درمیآید و این امر، جامعیت و عظمت مقام خاتمیزم را نشان میدهد.
مقایسه هود، عیسی و پیامبر اکرم
حضرت عیسی علیهالسلام، با اظهار معجزات و نشانههای ظاهری، مقام ظهر را نمایندگی میکند. او، با داعیههایی چون زنده کردن مردگان و شفای بیماران، رسالت خود را آشکار میسازد. در مقابل، حضرت هود علیهالسلام، با کتمان مقامات معنوی، مقام سر را نشان میدهد و از اظهار داعیه پرهیز میکند.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، به عنوان صاحب مقام جمع، هم نفی (عدم ادعای خزائن و غیب) و هم اثبات (پیروی از وحی) را در برمیگیرد. در سوره انعام، فرمود:
﴿قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ﴾
: «بگو: من به شما نمیگویم که خزانههای خدا نزد من است» (سوره انعام، آیه ۵۰).
این ترکیب نفی و اثبات، مقام جمع را به عنوان جامعترین مرتبه معرفی میکند که تمام مقامات را در خود جای داده است.
درنگ: پیامبر اکرم، با مقام جمع، نفی و اثبات را در هم میآمیزد و جامعیت مقام خاتمیزم را در برابر مقام ظهر عیسی و سر هود نشان میدهد. |
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، به بررسی مراتب انبیا و جایگاه خاتمیزم اختصاص یافت. ابراهیم، در ظرف خاتمه، تابع پیامبر اکرم است و این امر، عظمت مقام خاتمیزم را نشان میدهد. مقایسه هود، عیسی، و پیامبر اکرم، سه مقام متمایز ظهر، سر، و جمع را روشن میسازد و بر جامعیت مقام جمع تأکید دارد.
بخش پنجم: اولیاء الخفیا و جایگاه آنها در آخرالزمان
اخفیا و ویژگیهای اولیاء سر
اولیاء سر، همان اخخفایا هستند که در حدیث نبوی، محبوبترین بندگان خدا معرفی شدهاند. اینان، چونان ستارگانی پنهان در آسمان روز، در حضور شناخته نمیشوند و در غیاب یادآوری نمیگردند. حدیث شریف فرمود: «أحب العباد إلى الله الخفینان الاتقیاء، إذا حضروا لم یعرفوا وإذا غابوا لم یستذکروا». این اخفاء، نه از عیب، بلکه از تقوای معنوی آنهاست که خیرات خود را از نامحرمان پنهان میکنند.
اولیاء سر، در میان خلق، به سادگی و فروتنی ظاهر میشوند و از اظهار داعیه پرهیز میکنند. اینان، گاه در قالبهای اجتماعی فروتنی مانند کارگری یا باربری زندگی میکنند، اما در بأن، صاحب مقامات والای معنوی هستند. این پنهانکاری، نشانهای از تقرب آنها به خدا و حفاظت از اسرار الهی است.
درنگ: اولیاء سر، به عنوان اخفیا، با تقوای معنوی خود، خیرات باطنی را از نامحرمان پنهان میکنند و در حضور و غیاب، از دیده خلق مستور میمانند. |
نقش اخفاء در آخرالزمان
در آخرالزمان، خوبیها دشمنانی بسیار دارند، در حالی که بدیها آزادانه رواج مییابند. اولیاء سر، در این زمانه، خیرات خود را پنهان میکنند تا از تکفیر و دشمنی در امان بمانند. این اخفاء، چونان حصنی استوار، آنها را از گزند دشمنان محافظت میکند. همانگونه که غیبت حضرت مهدی (عج) به حفاظت از ایشان انجامیده، اولیاء سر نیز در این مقام، پنهانکاری را پیشه میکنند.
این پنهانکاری، نه از ترس، بلکه از خیرخواهی است. اولیاء، چونان باغبانانی که گلهای نازنین را از تندباد حفظ میکنند، اسرار الهی را در قلب خود نهان میدارند تا از دسترس نامحرمان به دور نگه دارند.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، به بررسی اولیاء الخفیا و نقش آنها در آخرالزمان اختصاص یافت. اخفیا، با تقوای معنوی، خیرات خود را پنهان میکنند و از اظهار داعیه پرهیز میکنند. در آخر، اخالزمان، این پنهانکاری به دلیل دشمنی با خوبیها ضروری است و جایگاه والای اولیاء سر را به عنوان حافظان اسرار الهی تثبیت میکند.
نتیجهگیری کلی
کتاب «باب السرعر: تأملاتی در مقامات معنوی اولی»،، با بازنویسی فاخر درسصرار جلسه ۵۴۶ آیتاللهالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین یکی از مهمترین مقام عرفانی در سلسله منازل السائرین پرداخته است. سرر، به عنوان معنای باطنی و مستور، مقامی است میان قلب و روح، که سالک را به سوی اسرار الهی رهنمون میسازد. اولیاء سرر، با اختهتفاء و کتمان، از اظهار مقامات خود به نامحرمان پرهیز میکنند و در ظاهر، فروتن و سادهاندازند.
استناد به آیه شریفه ﴿اللَّهُ أَعْلَمْ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ﴾مْ) و حدیث نبوی درباره اخهخفیا، بر اهمیت پنهانکاری و تقوای اولیاء سرر دلالت دارد. مقایسه هود، عیسی، و پیامبر اکرم، سه مقام ظهر، سرر، و جمع را روشن کرد و جایگاه جامعیت خاتمیزم را تثبیت نمود. در آخرالززمان، اولیاء سرر، به دلیل دشمنی با خوبیها، خیرات خود را پنهان میکنند و این اخهفاء، حفاظتی الهی برای حفظ اسرار آنهاست.
با نظارت صادق خادمی |