در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 549

متن درس






باب‌السرّ: حیرانی و اسارت در عشق حق

باب‌السرّ: حیرانی و اسارت در عشق حق

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۴۹)

مقدمه: سرّ، منزلگاه والهی و اخفای الهی

باب‌السرّ، از ابواب عمیق «منازل السائرین»، منزلگاهی است که سالک را از قصد و همت، و پنهان‌کاری اسرار، به حیرانی و اسارت در عشق حق رهنمون می‌سازد. در مرتبه سوم این باب، حق تعالی سالک را از خود پنهان کرده و با نور تجلی جمالش، او را چنان واله و حیران می‌کند که از حال و ذات خویش غافل می‌گردد. این مقام، که با قصد صادق، حب صادق و وجد غریب متمایز است، سالک را در شهود حق غرق ساخته و او را از غیر حق بی‌خبر می‌دارد. شارح، با نقد دیدگاه تلمسانی و تأکید بر أرق بودن این مقام، آن را برتر از مراتب پیشین، اما نه اشرف مقامات، می‌داند، زیرا مقام جمع و احاطه، اوج کمال است.

بخش نخست: تبیین مرتبه سوم باب‌السرّ

تعریف مرتبه سوم: اسارت و حیرانی در عشق حق

مرتبه سوم باب‌السرّ، مقامی است که در آن، حق تعالی سالک را اسیر عشق خویش کرده و با فروغ جمالش، او را از خود و حالش پنهان می‌دارد. این مقام، چونان جرقه‌ای الهی است که دل سالک را به آتش وجد می‌کشاند، بی‌آنکه او مبدأ این شور را بداند. نور تجلی حق، سالک را چنان حیران می‌سازد که جز شهود جمال الهی، چیزی نمی‌بیند. این حالت، با آیه «فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا» (قرآن کریم، سوره اعراف، آیه ۱۴۳؛ : هنگامی که پروردگارش بر کوه تجلی کرد، آن را متلاشی ساخت و موسی بی‌هوش افتاد) همخوانی دارد، که حیرانی در برابر تجلی حق را به تصویر می‌کشد.

حیرانی و غفلت از ذات

در این مقام، سالک از ذات و حال خویش غافل می‌شود، نه از روی نقص، بلکه به سبب شدت نور تجلی حق. او، مانند عاشقی که دلش را معشوق ربوده و خود را به جای آن نهاده، از خویش تهی شده و پر از حق می‌گردد. این غفلت، با حدیث قدسی «أَنَا عِنْدَ قُلُوبِ الْمُنْكَسِرَةِ» (من نزد دل‌های شکسته‌ام) پیوند دارد، که دل واله را محرم اسرار الهی می‌داند.

شواهد صحت مقام

صحت این مقام، با سه شاهد برجسته تأیید می‌شود:

  • قصد صادق: نیتی خالص که غیبی الهی آن را تهییج می‌کند، بی‌آنکه سالک منشأ آن را بداند. این قصد، چونان بذری است که در خاک دل کاشته شده و با نسیم غیب بارور می‌گردد.
  • حب صادق: عشقی خالص به حق که مبدأ و منشأ آن بر سالک مخفی است. این عشق، مانند رودی است که از سرچشمه‌ای ناپیدا جاری می‌شود.
  • وجد غریب: شوری نادر و آتشین در دل که مانند آتشی است که حق آن را افروخته، اما سالک از موقد آن بی‌خبر است.

این شواهد، چونان آیینه‌هایی، حقیقت مقام سالک را نمایان ساخته و او را از پندار جهال، که او را دیوانه می‌انگارند، مبرا می‌دارند.

درنگ: مرتبه سوم باب‌السرّ، سالک را در اسارت عشق حق و حیرانی نور تجلی غرق ساخته و او را از خود و حالش پنهان می‌دارد.

بخش دوم: تمایز و برتری مراتب باب‌السرّ

مراتب سه‌گانه باب‌السرّ

باب‌السرّ، در سه مرتبه متعالی تعریف می‌شود:

  • مرتبه اول: قصد و همت صادق، که سالک را با نیتی خالص به سوی حق رهنمون می‌سازد.
  • مرتبه دوم: پنهان کردن اسرار الهی توسط سالک، که او را صاحب باطن و سرّ می‌کند.
  • مرتبه سوم: اخفای ذات سالک توسط حق، که او را واله و حیران کرده و از اختیار و فاعلیت تهی می‌سازد.

مرتبه سوم، به دلیل فاعلیت حق و فقدان اختیار سالک، از دو مرتبه پیشین برتر است، زیرا سالک در این مقام، آلت دست حق شده و جز او چیزی نمی‌بیند.

نقد دیدگاه تلمسانی

شارح، دیدگاه تلمسانی را که مرتبه دوم را قوی‌تر از مرتبه سوم می‌داند، بی‌اساس خوانده و آن را رد می‌کند. در مرتبه دوم، سالک هنوز فاعل استتار اسرار است و در نقص شرك گرفتار، اما در مرتبه سوم، حق فاعل اخفاست و سالک را در شهود خویش غرق می‌سازد. این برتری، با عرفان نظری همخوانی دارد که مقامات بی‌اختیاری و فناء را برتر از مقامات اختیاری می‌شمارد.

أرق بودن، نه اشرف بودن

مرتبه سوم، به دلیل خفاء و بطون شدید، حتی از خود سالک، أرق‌ترین مقام ولایت است، اما اشرف مقامات نیست، زیرا هنوز به مقام جمع و احاطه، که سالک هم حق و هم خلق را می‌بیند، نرسیده است. این مقام، با آیه «ذَوَاتَا أَفْنَانٍ» (قرآن کریم، سوره رحمن، آیه ۴۸؛ : دارای شاخسارهای گوناگون) پیوند دارد، که مقام جمع را اوج کمال می‌داند.

درنگ: مرتبه سوم، به دلیل اخفای الهی و حیرانی سالک، أرق‌ترین مقام ولایت است، اما مقام جمع، به دلیل احاطه، اشرف است.

بخش سوم: ویژگی‌های سالک در مرتبه سوم

غفلت از خود و حال

سالک در این مقام، به سبب شدت نور تجلی حق، از ذات و حال خویش غافل می‌شود. حال او چنان رفیع است که علم و عملش به پای آن نمی‌رسد، مانند عاشقی که در لذت وصال غرق است و از حسرت دیگران به حالش بی‌خبر. این غفلت، نه از نقص، بلکه از کمال شهود است، که سالک را از خود تهی کرده و پر از حق می‌سازد.

عشق و حیرانی بدون علم به مبدأ

سالک، عشق صادق به حق دارد، اما مبدأ این عشق بر او مخفی است. او حیران است که چرا و چگونه عاشق شده، مانند کسی که دلش در گرو جرقه‌ای ناگهانی است، بی‌آنکه بداند چه کسی این آتش را افروخته. این حیرانی، با سخن مولوی در مثنوی همخوانی دارد: «عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست / تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست».

تشبیه وجد به آتش

وجد غریب، شوری نادر در دل سالک است که مانند آتشی او را می‌سوزاند، اما موقد آن (حق) برایش ناشناخته است. این وجد، به دلیل کمیاب بودن و شدت تأثیر، غریب نامیده می‌شود، مانند جرقه‌ای که دلی را در لحظه به آتش می‌کشد. این تشبیه، با آیه «كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ» (قرآن کریم، سوره تکاثر، آیه ۶؛ : هرگز، به‌زودی خواهید دانست) پیوند دارد، که شدت تأثیر تجلیات الهی را نشان می‌دهد.

درنگ: سالک در مرتبه سوم، چونان عاشقی واله است که در آتش وجد غریب می‌سوزد، بی‌آنکه مبدأ عشق و شور خویش را بداند.

بخش چهارم: شباهت سالک به ملائکه مهیمون

غرق در شهود جمال حق

سالکان این مقام، مانند ملائکه مهیمون (کروبین)‌اند که در طواف شهود جمال حق چنان غرق‌اند که از خلقت آدم بی‌خبر مانده و مأمور سجده نبودند. آن‌ها، چونان پرندگانی در آسمان حق، از خود و غیر غافل‌اند و جز معشوق نمی‌بینند. این شباهت، با آیه «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ» (قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۳۴؛ : و هنگامی که به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده کنید) تأیید می‌شود، که برخی ملائکه را مستثنی می‌کند.

استثناء از خطاب سجده

ملائکه مهیمون، به دلیل وله و غرق بودن در شهود حق، مخاطب خطاب سجده به آدم نبودند. سالک در این مقام نیز، مانند آن‌ها، از غیر حق غافل است و جز شهود معبود، چیزی او را به خود مشغول نمی‌دارد. این استثناء، با سؤال حق از شیطان در آیه «قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ… أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ» (قرآن کریم، سوره ص، آیه ۷۵؛ : ای ابلیس، چه چیز تو را از سجده بازداشت… یا از برتری‌جویان بودی؟) تأیید می‌شود، که عالین را مستثنی می‌داند.

درنگ: سالک، مانند ملائکه مهیمون، در شهود جمال حق چنان غرق است که از غیر او، حتی خود، بی‌خبر می‌ماند.

بخش پنجم: سیره اولیاء و خطر انحراف

سیره عالم واله و نقد قضاوت ظاهری

شارح، با ذکر داستان عالمی واله که با وجود اجتهاد، در ظاهر ساده و غرق در ذکر حديث كساء بود، نشان می‌دهد که اولیاء در این مقام از قضاوت خلق بی‌نیازند. جهال او را دیوانه پنداشتند، اما محققان، با دیدن قصد صادق و حب صادقش، حال او را درک کردند. این سیره، با سخن امام صادق علیه‌السلام همخوانی دارد: «الْعَارِفُ بِحَقٍّ لَا يَضُرُّهُ قَوْلُ النَّاسِ» (عارف حقیقی از قضاوت مردم متأثر نمی‌شود).

خطر استهلاک بدون امداد حق

شارح هشدار می‌دهد که سالک در این مقام، به دلیل شدت حیرانی، ممکن است بدون امداد و عنایت الهی به استهلاک معنوی کشیده شود. حفظ تعادل و هدایت مربی، چونان ریسمانی است که سالک را از پرتگاه انحراف حفظ می‌کند. این هشدار، با دیدگاه شیخ انصاری در منازل السائرین همخوانی دارد، که سلوک بدون مربی را خطرناک می‌داند.

درنگ: سیره اولیاء در مرتبه سوم، بی‌نیازی از قضاوت خلق را نشان می‌دهد، اما بدون امداد حق، خطر استهلاک سالک را تهدید می‌کند.

بخش ششم: ولایت و باطن نبوت

ولایت، جوهره نبوت و امامت

ولایت، باطن و جوهره نبوت و امامت است. عبودیت، که ظهور ولایت است، علت کمال رسالت و امامت می‌شود. سالک در مرتبه سوم، با غرق شدن در ولایت، به عبودیت محض می‌رسد، مانند ابراهیم علیه‌السلام که در آیه «وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ» (قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۱۲۴؛ : و هنگامی که پروردگار ابراهیم را با کلماتی آزمود و او آن‌ها را به اتمام رساند) به کمال رسید.

غیبت الغیوب و اخفای الهی

ولایت، از غیب الغیوب است و در مرتبه سوم، حق سالک را در ذات خود پنهان می‌کند، نه در چیزی دیگر مانند مال یا علم. این اخفای الهی، چونان پنهان کردن گوهری در دل گوهر است، که سالک را از خود و غیر غافل ساخته و در شهود حق غرق می‌کند. این مقام، با حدیث «الْوَلِيُّ مَنْ يَكُونُ فِي غَيْبِ اللَّهِ» پیوند دارد، که ولی را در غیب الهی سیرکننده می‌داند.

درنگ: ولایت، چونان گوهری در غیب الغیوب است که سالک را در مرتبه سوم به عبودیت محض و اخفای الهی رهنمون می‌سازد.

نتیجه‌گیری: سرّ، منزلگاه حیرانی و عبودیت

باب‌السرّ، در مرتبه سوم، سالک را به حیرانی و اسارت در عشق حق رهنمون می‌سازد، جایی که حق او را از خود پنهان کرده و با نور تجلی، واله و غافل از حالش می‌کند. این مقام، با قصد صادق، حب صادق و وجد غریب متمایز شده و از مراتب پیشین برتر است. شارح، با نقد تلمسانی، این مقام را أرق‌ترین، اما نه اشرف، می‌داند، زیرا مقام جمع اوج کمال است. سالک، مانند ملائکه مهیمون، در شهود حق غرق است و از غیر او بی‌خبر. سیره اولیاء، بی‌نیازی از قضاوت خلق را نشان می‌دهد، اما بدون امداد حق، خطر استهلاک وجود دارد. ولایت، باطن نبوت، سالک را به عبودیت محض و غیب الهی هدایت می‌کند. این مقام، با پیوند به آیات قرآن کریم (اعراف ۱۴۳، بقره ۳۴) و سیره اولیاء، راه سلوک را به سوی حیرانی و تسلیم روشن می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده