متن درس
منازل السائرین: تبیین مقام نفس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۵۰)
مقدمه: درآمدی بر مقام نفس در سلوک عرفانی
مقام نفس، در سلسله مراتب سلوک عرفانی، منزلگاهی است که سالک در آن با تجلی نفس الرحمن و حالتی مرکب از راحتی، هجران و حیرت مواجه میشود. این مقام، که پس از مقامات وقت، وجد، سرور و سرّ قرار دارد، چونان آینهای است که نور حق را بازتاب میدهد و سالک را در برزخ شیرینی حال و سوز فراق معلق میسازد. درسگفتار حاضر، با استناد به آیه شریفه فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ (اعراف: ۱۴۳) و شرح و تحلیل آن، به تبیین این مقام پرداخته و جایگاه آن را در سیر و سلوک عرفانی روشن میسازد.
بخش اول: ماهیت و جایگاه مقام نفس
تعریف نفس: ظهور نفس الرحمن
نفس، در اصطلاح عرفانی، ظهور نفس الرحمن است که چونان نسیمی الهی، حیات معنوی سالک را تازه میسازد. این مقام، که با راحتی موقت (تروح) همراه است، پس از مقامات وقت، وجد، سرور و سرّ پدیدار میشود و سالک را در لحظهای خاص (حین) به تجربهای از قرب و هجران رهنمون میکند. نفس، نه تنها جوهره حیات متنفس است، بلکه لحظهای است که این حیات در قالب راحتی، حیرت و فراق متجلی میگردد. مانند کوهنوردی که پس از صعودی دشوار، نفسی عمیق میکشد، سالک در این مقام، پس از کرب و صعق، به راحتی میرسد، اما این راحتی با سوز هجران آمیخته است.
درنگ: نفس، ظهور نفس الرحمن است که سالک را در برزخ شیرینی حال و سوز هجران قرار میدهد. |
این مقام، با استناد به آیه شریفه قرآن کریم، فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ (اعراف: ۱۴۳)، تبیین شده است. بر اساس : «و چون به هوش آمد، گفت: منزهی تو! به سوی تو توبه کردم و من نخستین مؤمنانم.» این آیه، حال حضرت موسی (ع) را پس از صعق و افاقه به تصویر میکشد، که نمونهای از مقام نفس است.
ارتباط نفس با داستان موسی (ع)
داستان حضرت موسی (ع) در قرآن کریم، که در آیه فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا (اعراف: ۱۴۳) آمده، زمینهساز تبیین مقام نفس است. بر اساس : «و چون پروردگارش بر کوه تجلی کرد، آن را متلاشی ساخت و موسی بیهوش بر زمین افتاد.» در این روایت، موسی (ع) پس از درخواست رؤیت (أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ)، با تجلی حق بر کوه مواجه شد که به صعق او انجامید. افاقه، لحظه بازگشت به هوش است که با راحتی (نفس) و حیرت (توبه) همراه است. این افاقه، چونان لحظهای است که سالک پس از کرب و ناتوانی، خود را در حضور حق مییابد، اما با سوز فراق و حیرت.
این داستان، مانند آینهای است که مقام نفس را بازمیتاباند: صعق، کرب و ناتوانی سالک را نشان میدهد؛ افاقه، راحتی و بازگشت به خود است؛ و توبه، حیرت و آگاهی از محدودیت خویش. نفس، در این لحظه، چونان نسیمی است که پس از طوفان کرب، روح سالک را نوازش میدهد، اما با سوز هجران همراه است.
تمایز نفس و نفس
در تبیین مقام نفس، تمایز میان «نفس» و «نفس» اهمیت بسزایی دارد. نفس، جوهره حیات و متنفس (حق یا نفس انسانی) است، در حالی که نفس، ظهور این حیات در لحظهای خاص (حین) است. نفس الرحمن، حیاتی است که متنفس آن حق است و در سالک ظهور مییابد، مانند نوری که از سرچشمه الهی ساطع میشود. در مقابل، نفس حیوانی، حیاتی است که متنفس آن نفس انسانی است و به سلوک ربطی ندارد، مانند آتشی که از هیزم خویش تغذیه میکند. سالک، با اتصال به نفس الرحمن، به قرب الهی میرسد، در حالی که نفس حیوانی، او را به غربت میکشاند.
درنگ: تمایز نفس الرحمن و نفس حیوانی، در سلوک عرفانی، راهنمای سالک برای اتصال به حق یا دوری از اوست. |
ویژگیهای مقام نفس
مقام نفس، لحظهای خاص (حین) است که سالک در آن به ترکیبی از راحتی، سرور و هجران دست مییابد. این مقام، مانند دریایی است که امواج شیرینی حال و سوز فراق را در خود جمع کرده است. سالک، پس از کرب و صعق، به وجد و سرور میرسد، اما این حال با هجران و حیرت آمیخته است. شیرینی حال، مانند عسلی است که کام سالک را شیرین میکند، اما سوز فراق، چونان آتشی است که دل او را میسوزاند. این دوگانگی، ویژگی اصلی مقام نفس است که سالک را در برزخ قرب و هجران معلق نگه میدارد.
این مقام، با کرب آغاز میشود، مانند صعق موسی (ع) که از شدت تجلی حق بیهوش شد. افاقه، لحظهای است که سالک خود را بازمییابد، اما این بازگشت با حیرت و توبه همراه است. مانند پرندهای که پس از طوفان، به آشیانه بازمیگردد، اما بالهایش هنوز از باد و باران خیس است.
جمعبندی بخش اول
مقام نفس، منزلگاهی است که سالک در آن با ظهور نفس الرحمن و حالتی مرکب از راحتی، هجران و حیرت مواجه میشود. این مقام، پس از مقامات وقت، وجد، سرور و سرّ قرار دارد و با کرب، صعق و افاقه مشخص میشود. داستان موسی (ع) در قرآن کریم، الگوی این مقام است که با شیرینی تجلی و سوز استتار همراه است. تمایز نفس الرحمن و نفس حیوانی، راهنمای سالک برای قرب یا غربت است، و ویژگیهای این مقام، سالک را در برزخ قرب و هجران به سوی کمال هدایت میکند.
بخش دوم: نفس الرحمن و قرب الهی
نفس الرحمن: حیات الهی در سالک
نفس الرحمن، حیات الهی است که در دم و بازدم سالک ظهور مییابد، مانند جویباری که از چشمه حق جاری میشود. اگر متنفس سالک حق باشد، هر عمل او، از خوردن و خوابیدن تا عبادت، قربة الی الله است. این مقام، با آیه شریفه إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (انعام: ۱۶۲) تبیین میشود. بر اساس : «بگو: بیگمان نماز من و آیینهای من و زندگیام و مرگم برای خداوند، پروردگار جهانیان است.» این آیه، نشاندهنده قرب سالک به حق از طریق اتصال به نفس الرحمن است.
در مقابل، اگر متنفس نفس انسانی باشد، اعمال سالک به غربت منجر میشود، مانند راهرویی که از مقصد دور میافتد. سالک مؤمن، با هر دم، نفس الرحمن را متجلی میسازد، در حالی که انسان حیوانی، با هر دم، به قلب صنوبری خویش وابسته است. این تمایز، مانند تفاوت نوری است که از آفتاب ساطع میشود و سایهای که از جسم مادی پدید میآید.
درنگ: نفس الرحمن، هر عمل سالک را به عبادت و قرب الهی تبدیل میکند، در حالی که نفس حیوانی، او را به غربت میکشاند. |
رابطه نفس با کرب و راحتی
نفس، تنها در کسی ظهور مییابد که کرب و درد سلوک را تحمل کرده باشد، مانند گوهری که در دل سنگ پدید میآید. کرب، مانند صعق موسی (ع)، زمینهساز افاقه و راحتی است. این راحتی، چونان نسیمی است که پس از طوفان میوزد، اما با سوز هجران آمیخته است. مانند سالکی که پس از صعود به قله، نفسی عمیق میکشد، اما قلبش از دوری محبوب میسوزد. این کرب، زمینهساز رشد یا ظلمت است، بسته به توانایی سالک در تحمل فراق.
بدون درد و رنج، راحتی نفس حاصل نمیشود، مانند شبی که بدون تاریکی، سپیدهدمان را به ارمغان نمیآورد. سالک، با تحمل کرب، به افاقه میرسد، اما این افاقه با حیرت و توبه همراه است، مانند موسی (ع) که پس از صعق، با توبه به حق بازگشت.
ترکیب مقامات در نفس
نفس، مقامی مرکب است که عناصر وقت (حین مخصوص)، وجد (شوق و حال)، سرور (شادمانی قلبی) و سرّ (اسرار باطنی) را در خود جمع کرده است. این ترکیب، مانند رنگی است که از آمیختن نورهای گوناگون پدید میآید. نفس، پس از طی مقامات پیشین، ظهور کاملتری از نفس الرحمن است، مانند رودی که از چشمههای متعدد تغذیه میشود. این مقام، با کرب، صعق، افاقه و هجران همراه است، مانند سالکی که پس از عبور از گردنههای دشوار، به دشتی وسیع میرسد، اما هنوز راه درازی در پیش دارد.
این ترکیب، نشاندهنده سیر تدریجی سلوک است. سالک، با عبور از وقت، وجد، سرور و سرّ، به نفس میرسد که مانند قلهای است که تمامی مناظر پیشین را در خود جمع کرده است.
جمعبندی بخش دوم
نفس الرحمن، حیات الهی است که در سالک ظهور مییابد و هر عمل او را به قرب الهی تبدیل میکند. این مقام، با کرب و راحتی همراه است، مانند گوهری که در دل سنگ پدید میآید. نفس، مقامی مرکب از وقت، وجد، سرور و سرّ است که سالک را در برزخ قرب و هجران به سوی کمال هدایت میکند. آیه شریفه انعام، این قرب را به تصویر میکشد، و تمایز نفس الرحمن و نفس حیوانی، راهنمای سالک برای سلوک است.
بخش سوم: مراتب نفس و حیرت عرفانی
مراتب سهگانه نفس
نفس، دارای سه مرتبه است که مشابه مراتب وقت است، مانند درختی که شاخههایش به سوی آسمان گسترده شدهاند. مرتبه اول، نفس در حین استتار است که پر از کظم (فروبردن غم) و حزن است. این مرتبه، مانند شبی تاریک است که سالک در آن محبوب را نمیبیند و با سوز فراق و حیرت مواجه است. مانند موسی (ع) که در تُبْتُ إِلَيْكَ با توبه و حزن از درخواست رؤیت بازمیگردد.
در این مرتبه، سالک با تأسف و حزن سخن میگوید یا آه میکشد، مانند پرندهای که در قفس فراق گرفتار است. این کظم، از وحشت استتار پدید میآید، مانند تاریکی که پس از نور شدید، چشم را کور میکند.
درنگ: مرتبه اول نفس، با استتار و کظم همراه است که سالک را در حزن و حیرت فرو میبرد. |
حیرت و ظلمت در نفس
حیرت، نتیجه استتار محبوب و فقدان رؤیت است که سالک را در ظلمت و وحشت فرو میبرد، مانند دریانوردی که در طوفان، راه خویش را گم میکند. این حیرت، مقامی است که سالک با سوز فراق و ناتوانی خویش مواجه میشود، اما اگر آن را تحمل کند، به رشد میرسد. مانند موسی (ع) که پس از صعق، با توبه به حق بازگشت. این ظلمت، مانند شبی است که ستارگان در آن پنهاناند، اما طلوع آفتاب را نوید میدهد.
حیرت، موتور محرک سلوک در این مقام است، مانند بادی که کشتی سالک را به سوی ساحل هدایت میکند. سالک، با پذیرش ظلمت و حزن، به سوی کمال گام برمیدارد.
استتار و تجلی در نفس
استتار، حالتی است که محبوب پس از لحظه تجلی، خود را در حجاب میبرد، مانند خورشیدی که پشت ابر پنهان میشود. این احتجاب، مانند نور شدید یا تاریکی مطلق است که سالک را از رؤیت بازمیدارد. نفس، در این لحظه، با شیرینی تجلی و سوز استتار همراه است، مانند عاشقی که پس از دیدار، در فراق معشوق میسوزد. این دوگانگی، مانند موجی است که سالک را میان ساحل و دریا در نوسان نگه میدارد.
استتار، از عربانی محبوب است که سالک را با حیرت و سوز مواجه میکند، مانند نوری که هم روشن میکند و هم کور میسازد. این مقام، سالک را به تحمل و استقامت دعوت میکند.
جمعبندی بخش سوم
مراتب سهگانه نفس، مانند شاخههای درختی هستند که سالک را به سوی آسمان هدایت میکنند. مرتبه اول، با استتار و کظم همراه است که حزن و حیرت را به دنبال دارد. حیرت، موتور محرک سلوک است که سالک را از ظلمت به سوی نور رهنمون میشود. استتار و تجلی، دو روی سکه مقام نفس هستند که سالک را در برزخ قرب و هجران به سوی کمال هدایت میکنند.
بخش چهارم: نقد و پاسخ به شبهات
شبهه: عدم تبیین کامل آیه
یکی از شبهات مطرحشده، عدم تبیین کافی آیه فَلَمَّا أَفَاقَ در ارتباط با مقام نفس است. این شبهه، از آنروست که درسگفتار اصلی، ارتباط آیه را با افاقه و بدون توضیح تفصیلی مطرح کرده است. در پاسخ، باید گفت که آیه، بهدرستی به مقام نفس مرتبط است، زیرا افاقه موسی (ع) پس از صعق، لحظهای است که راحتی (نفس) با حزن و حیرت (توبه) آمیخته شده است. آیه فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ (اعراف: ۱۴۳)، زمینه صعق و افاقه را نشان میدهد که به مقام نفس مرتبط است.
این تبیین، مانند کلیدی است که قفل شبهه را میگشاید و ارتباط آیه با مقام نفس را روشن میسازد.
نقد شارح: ناکامل بودن توضیح نفس
شارح، نفس را بهعنوان راحتی پس از کرب معرفی کرده، اما ترکیب آن با وقت، وجد، سرور و سرّ را بهصورت کامل توضیح نداده است. در پاسخ، باید گفت که شارح، بهدرستی نفس را ظهور راحتی دانسته، اما عدم تبیین کامل ترکیب مقامات، به دلیل تمرکز بر افاقه بوده است. درسگفتار، این خلأ را با تأکید بر ترکیب وقت، وجد، سرور و سرّ جبران کرده و نفس را مقامی مرکب معرفی میکند. این تبیین، مانند تکمیل یک نقاشی است که جزئیات را به تصویر کامل میافزاید.
جمعبندی بخش چهارم
نقد و پاسخ به شبهات، نشاندهنده عمق و دقت در تبیین مقام نفس است. آیه شریفه اعراف، بهدرستی با مقام نفس مرتبط است، و نقص شارح در تبیین ترکیب مقامات، با توضیحات تکمیلی درسگفتار رفع شده است. این بخش، مانند آینهای است که نقاط قوت و ضعف تبیین را بازتاب میدهد و راه را برای فهم دقیقتر مقام نفس هموار میسازد.
نتیجهگیری کلی
مقام نفس، در سلسله مراتب سلوک عرفانی، منزلگاهی است که سالک در آن با ظهور نفس الرحمن و حالتی مرکب از راحتی، هجران و حیرت مواجه میشود. این مقام، پس از وقت، وجد، سرور و سرّ قرار دارد و با کرب، صعق و افاقه مشخص میشود. داستان موسی (ع) در قرآن کریم، الگوی این مقام است که با شیرینی تجلی و سوز استتار همراه است. نفس الرحمن، دم سالک را به قرب الهی تبدیل میکند، در حالی که نفس حیوانی، او را به غربت میکشاند. مراتب سهگانه نفس، حیرت و استتار، سالک را در برزخ قرب و هجران به سوی کمال هدایت میکنند. نقد و شبهات مطرحشده، با تبیینهای قرآنی و تحلیلهای دقیق پاسخ داده شدهاند. این مطالعه، مانند چراغی است که مسیر سلوک را روشن میسازد و سالک را به سوی حقیقت رهنمون میکند.
با نظارت صادق خادمی |