در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 552

متن درس





تأملات در باب النفس: مراتب تجلی و تطهیر در منازل السائرین

تأملات در باب النفس: مراتب تجلی و تطهیر در منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۵۲)

دیباچه

کتاب «منازل السائرین» اثر عارف نامدار، خواجه عبدالله انصاری، چونان چراغی فروزان، راه سلوک الی‌الله را برای سالکان طریق حقیقت روشن می‌سازد. در میان ابواب این اثر گران‌سنگ، باب النفس جایگاهی ویژه دارد، چه آنکه نفس، آینه‌دار تجلیات الهی و منزلگاه تطهیر باطنی است. درس‌گفتار شماره ۵۵۲ از مجموعه سخنان آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، شرحی عمیق و عرفانی بر مراتب دوم و سوم باب النفس ارائه می‌دهد که به ترتیب، نفس در حال تجلی (شاخص به روح المعانیه) و نفس مطهر به ماء القدس (صدف النور) نامیده می‌شوند.

نفس دوم، سالک را از مقام سرور به سوی نسیم معاینه و حضرة الجمع رهنمون می‌سازد، و نفس سوم، با رفع غیریت و کثرت، او را به شهود احدیت و بقاء قدیم می‌رساند. این مراتب، چونان پله‌های نردبانی آسمانی، سالک را از ظلمت نفس به نور وجود الهی هدایت می‌کنند.

بخش نخست: کلیات باب النفس و مراتب آن

تعریف باب النفس و تقسیم‌بندی مراتب

باب النفس در «منازل السائرین»، چونان دریچه‌ای به سوی حقیقت وجود، نفس را در سه مرتبه متمایز ترسیم می‌کند. مرتبه نخست، نفس در استتار است که در وحشت و هجران غوطه‌ور بوده و چون چراغی هدایتگر، سالک را به سوی نور رهنمون می‌شود. مرتبه دوم، نفس در حال تجلی است که از مقام سرور به سوی روح المعانیه پیش می‌رود و چون معراجی آسمانی، سالک را به حضرة الجمع می‌رساند. مرتبه سوم، نفس مطهر به ماء القدس است که با رفع غیریت و حدوث، به مقام صدف النور رسیده و چون تاجی بر سر سالک، او را به شهود احدیت و بقاء قدیم نائل می‌گرداند.

این تقسیم‌بندی، ریشه در حکمت قرآنی دارد و با آیه ۲۹ سوره زمر همخوانی می‌یابد:

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِيهِ شُرَكَاءُ مُتَشَاكِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ

(: خدا مثلی زد: مردی که شریکانی ناسازگار دارد و مردی که یکسره از آنِ یک مرد است). این آیه، رفع شرک و کثرت را به‌عنوان مقصد سلوک معرفی می‌کند، که در مراتب نفس به‌تدریج محقق می‌گردد.

درنگ: باب النفس، چونان آینه‌ای است که مراتب سلوک را از استتار و هجران تا تجلی و تطهیر بازمی‌نماید. نفس دوم، سالک را به نسیم معاینه و حضرة الجمع رهنمون می‌سازد، و نفس سوم، با رفع کثرت، او را به شهود احدیت می‌رساند.

جایگاه باب النفس در سیر سلوک

باب النفس، پس از باب السرور قرار دارد و گذرگاهی است از وجد باطنی به سوی فناء و توحید. نفس دوم، سالک را از سماع اجابت و سرور به روح المعانیه می‌برد، جایی که نسیم معاینه بر جان او می‌وزد. نفس سوم، فراتر از این، با تطهیر از غیریت، سالک را به شهود احدیت و بقاء قدیم هدایت می‌کند. این پیشرفت، چونان سفری از ظلمت به نور، با ساختار منازل السائرین همخوانی دارد و سالک را به سوی وحدت محض رهنمون می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

باب النفس، با تقسیم‌بندی سه‌گانه خود، نقشه‌ای جامع از سیر و سلوک ارائه می‌دهد. مرتبه نخست، سالک را از هجران و وحشت رهایی می‌بخشد؛ مرتبه دوم، او را به حضرة الجمع و نسیم معاینه می‌رساند؛ و مرتبه سوم، با تطهیر کامل، او را به مقام احدیت و بقاء قدیم نائل می‌گرداند. این مراتب، چونان نردبانی آسمانی، سالک را به سوی مقصد نهایی سلوک هدایت می‌کنند.

بخش دوم: نفس دوم، نفس در حال تجلی

تعریف و ویژگی‌های نفس دوم

نفس دوم، نفسی است که در پرتو تجلی الهی، از مقام سرور فراتر رفته و به سوی روح المعانیه گام برمی‌دارد. این نفس، چونان ظرفی مملو از نور وجود، در حضرة الجمع جای می‌گیرد و سالک را به منقطع الاشارة رهنمون می‌سازد، جایی که اشاره و کنایه، نشانه‌های دوری، محو می‌گردد. سالک در این مقام، نسیم حق را احساس می‌کند، گرچه هنوز به رؤیت کامل نرسیده است، مانند انسانی با چشمان بسته که نسیمی روح‌افزا را لمس می‌کند، اما منبع آن را نمی‌بیند.

این مقام، با آیه ۳۵ سوره نور در قرآن کریم پیوند دارد:

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ

(: خدا نور آسمان‌ها و زمین است). این آیه، نور وجود را منشأ تجلیات الهی معرفی می‌کند که نفس دوم را روشن می‌سازد.

حضرة الجمع و منقطع الاشارة

حضرة الجمع، مقامی است که نفس دوم در آن جای می‌گیرد، مملو از نور وجود، نه خود وجود. در این مقام، سالک به منقطع الاشارة می‌رسد، جایی که اثنیت و کثرت محو شده و حق به‌صورت احدیت صرفه شهود می‌گردد. این مقام، چونان دری است که به وحدت شهود گشوده می‌شود، گرچه هنوز عیان کامل محقق نشده است. اشاره و کنایه، که نشانه‌های دوری‌اند، در این مقام قطع می‌گردند و سالک، چونان پرنده‌ای آزاد از قفس کثرت، به سوی وحدت بال می‌گشاید.

درنگ: نفس دوم، در حضرة الجمع، چونان آینه‌ای است که نور وجود را منعکس می‌کند. سالک، با قطع اشاره و کنایه، به شهود احدیت صرفه نزدیک می‌شود، گرچه هنوز به عیان کامل نرسیده است.

تمایز نفس دوم از نفس اول

نفس اول، در استتار و وحشت هجران گرفتار است، اما نفس دوم، با تثبیت در هجران و کظم غیظ، به روح المعانیه می‌رسد. این مقام، چونان برزخی است میان استتار و عیان، جایی که سالک نسیم حق را لمس می‌کند، اما هنوز به رؤیت نائل نشده است. این تثبیت، با سیره اولیاء، مانند صبر حضرت حسین (ع) در کربلا، همخوانی دارد که با استقامت در هجران، به معاینه الهی دست یافتند.

جمع‌بندی بخش دوم

نفس دوم، چونان پلی است میان سرور و شهود، که سالک را از وجد باطنی به حضرة الجمع و نسیم معاینه رهنمون می‌سازد. این مقام، با نور وجود روشن شده و با قطع اشاره و کنایه، سالک را به وحدت شهود نزدیک می‌کند. تمایز آن با نفس اول، در رفع وحشت و تثبیت در هجران است، که زمینه‌ساز تجلیات الهی می‌گردد.

بخش سوم: نفس سوم، نفس مطهر به ماء القدس

تعریف و ویژگی‌های نفس سوم

نفس سوم، نفسی است که با ماء القدس، شهود منزه از کثرت، از غیریت، حدوث و خلقیت تطهیر شده و به مقام صدف النور رسیده است. این نفس، قائم به اشارات ازل است و چونان حفاظی برای نور الهی، جز وحدت محض در آن ظهور نمی‌یابد. سالک در این مقام، با رفع اثنیت، به شهود احدیت و بقاء قدیم نائل می‌گردد، مانند گوهری که از هر ناخالصی پاک شده و تنها نور حق را بازمی‌تاباند.

این مقام، با آیه ۲۱ سوره حشر در قرآن کریم همخوانی دارد:

لَوْ أَنْزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا

(: اگر این قرآن را بر کوهی نازل می‌کردیم، آن را خاشع و متلاشی می‌دیدی). این آیه، شدت تجلی احدیت را نشان می‌دهد که نفس را از هر کثرتی منزه می‌سازد.

تطهیر از غیریت و حدوث

نفس سوم، با ماء القدس، از امکان، حدوث و غیریت تطهیر شده و به وحدت محض می‌رسد. این نفس، دیگر خلقیت ندارد و تنها حق در آن ظهور می‌یابد. صدف النور، چونان حفاظی است که نور وجود را در خود حفظ کرده و جز وحدت، چیزی را متجلی نمی‌سازد. این تطهیر، با حدیث «التَوْحِيدُ أَنْ تَرَى کُلَّ شَیْءٍ بِاللَّهِ» همخوانی دارد، که سالک همه‌چیز را با خدا می‌بیند و غیریت را محو می‌کند.

درنگ: نفس سوم، چون صدف النور، حفاظ نور وجود است که با تطهیر از غیریت و حدوث، تنها وحدت محض را متجلی می‌سازد. سالک در این مقام، جز حق چیزی نمی‌بیند و به بقاء قدیم نائل می‌گردد.

رفع کثرت و نجاست شرک

شرک، به معنای کثرت و تعدد در حقیقت واجبیه، نجاست حقیقی است که حق را آلوده می‌سازد. برخلاف نجاست ظاهری (مانند و غائط)، شرک نجاست ذاتی است که نفس سوم با ماء القدس از آن تطهیر می‌شود. این دیدگاه، با آیه ۳۰ سوره زمر در قرآن کرم تأیید می‌شود:

إِنَّ الْمُشْرِكِينَ نَجَسٌ

(: همانا مشرکان نجس‌اند). توحید، تلاشی فعال در رفع این نجاست است که سالک را به وحدت محض می‌رساند.

صدف النور و تجلی احدیت

نفس سوم، صدف النور نامیده می‌شود، زیرا حفاظ نور وجود الهی است که جز احدیت در آن ظهور نمی‌یابد. این نفس، از اسماء و صفات، که خود کثرت‌اند، فراتر رفته و به بقاء قدیم و فیض سرمدی می‌رسد. این مقام، چونان قله‌ای است که سالک در آن، تنها نور حق را می‌بیند و هیچ غیری را متصور نمی‌شود. آیه ۳۵ سوره نور در قرآن کریم، این نور را مبدأ ظهور کل می‌داند:

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ

(: خدا نور آسمان‌ها و زمین است).

جمع‌بندی بخش سوم

نفس سوم، با تطهیر از ماء القدس، سالک را به مقام صدف النور می‌رساند، جایی که غیریت و کثرت محو شده و تنها احدیت متجلی است. این مقام، مقصد نهایی سلوک است که با رفع شرک و نجاست، سالک را به بقاء قدیم و شهود وحدت محض هدایت می‌کند.

بخش چهارم: نقد نجاست و تبیین توحید

نجاست شرک و کفر، حقیقت نجاست

شرک و کفر، نجاست حقیقی‌اند که برخلاف نجاست ظاهری (مانند بول و غائط)، حق را آلوده می‌سازند. برخلاف دیدگاه‌های فقهی که نجاست کافر را اعتباری می‌دانند، شرک نجاست ذاتی است که توحید، با رفع آن، سالک را به پاکی می‌رساند. این دیدگاه، با آیه ۲۸ سوره توبه در قرآن کریم تأیید می‌شود:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ

(: ای ایمان‌آورندگان، همانا مشرکان نجس‌اند).

درنگ: شرک، نجاست حقیقی است که حق را آلوده می‌سازد. توحید، تلاشی فعال برای تطهیر از این نجاست است که سالک را به وحدت محض هدایت می‌کند.

توحید، باب تفعیل و تلاش فعال

توحید، برخلاف انفعال، باب تفعیل است که نیازمند تلاش و فاعلیت سالک است. سالک باید با کوشش، غیریت و کثرت را از خود بزداید تا به وحدت برسد. این دیدگاه، با سخن امام علی (ع) همخوانی دارد: «التَّوْحِيدُ لَيْسَ بِمُجَرَّدِ الْقَوْلِ بَلْ بِالْعَمَلِ». توحید، عملی است که با تلاش و مجاهدت محقق می‌شود، مانند باغبانی که با زراعت، زمین دل را از علف‌های هرز پاک می‌کند.

کاهش حساسیت به نجاست شرک در عصر کنونی

در عصر حاضر، حساسیت به نجاست شرک و کفر کاهش یافته و این نجاست، عادی تلقی می‌شود. در گذشته، عالمان با شنیدن سخن کفرآمیز، نجاست را احساس کرده و غیریت را محکوم می‌کردند، مانند مجتهدی که به دلیل شنیدن کفر، ظرفش را شست. اما امروز، این حساسیت کمرنگ شده و شرک چون گردی غبارآلود، بر روح نفوس نشسته است. این نقد، با سیره علمای سلف همخوانی دارد که غیریت دینی را با غیرت حفظ می‌کردند.

جمع‌بندی بخش چهارم

نقد نجاست شرک، بر حقیقت آن تأکید دارد که برخلاف نجاست ظاهری، حق را آلوده می‌سازد. توحید، تلاشی فعال برای تطهیر از این نجاست است که با مجاهدت سالک محقق می‌شود. کاهش حساسیت به شرک در عصر کنونی، هشداری است برای بازنگری در سلوک و بازگشت به غیرت دینی.

بخش پنجم: تجلی احدیت و بقاء قدیم

تجلی احدیت و رفع حدوث

نفس سوم، با تجلی احدیت، حدوث را محو کرده و به بقاء قدیم می‌رسد. این تجلی، فیض سرمدی و اتصالی است که کل را به قیومیت ذات ازلی مبقی می‌دارد. جز حق، چیزی باقی نمی‌ماند، مانند دریایی که همه نهرها در آن محو می‌شوند. این مفهوم، با آیه ۱۱ سوره شوری در قرآن کریم همخوانی دارد:

لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ

(: چیزی مانند او نیست).

صدف النور و حفاظت نور وجود

صدف النور، نفسی است که حفاظ نور وجود الهی است، ظهوری که به‌ذات خود ظاهر و مظهر کل است. این نفس، غیریت را محو کرده و تنها حق را می‌ظاهرند، مانند آینه‌ای که جز نور خورشید چیزی را بازنمی‌تابد. این دیدگاه، با سخن ابن‌عربی در «فصوص الحکم» همخوانی دارد: «النور الإلهي هو الوجود الذي يظهر الكل». نور الهی، وجودی است که کل را ظاهر می‌کند.

درنگ: صدف النور، چون حفاظی است که نور وجود را حفظ می‌کند و جز احدیت را متجلی نمی‌سازد. تجلی احدیت، با رفع حدوث، سالک را به بقاء قدیم می‌رساند.

رفع کثرت الفاظ و معانی

کثرت الفاظ، نشانه کثرت معانی است و حتی احدیت را به کثرت می‌کشاند. نفس سوم، با رفع کثرت الفاظ و معانی، به وحدت محض می‌رسد، مانند رودی که در دریا محو شده و جز وحدت دریا چیزی باقی نمی‌ماند. این مفهوم، با سخن مولوی در مثنوی همخوانی دارد: «از کثرت گفتار برون آی به وحدت / کاندر کثرت راه نباشد به سعادت». وحدت، مقصد نهایی سلوک است.

جمع‌بندی بخش پنجم

تجلی احدیت، مقصد نهایی نفس سوم است که با رفع حدوث و کثرت، سالک را به بقاء قدیم می‌رساند. صدف النور، چون حفاظی نور وجود را حفظ می‌کند و وحدت محض را متجلی می‌سازد. رفع کثرت الفاظ و معانی، این مسیر را به سرانجام می‌رساندد.

سخن پایانی

مراتب باب النفس در «منازلزل‌السائرین»، چونان نقشه‌ای آسمانی، راه سلوک را از ظلمت نفس به نور وجود الهی روشن می‌سازد. نفس دوم، با تجلی الهی، سالک را به حضرة الجمع و نسیم معاینه رهنمون می‌کند، و نفس سوم، با تطهیر از ماء القدس، او را به شهود احدیت و بقاء قدیم می‌رساند. نقد نجاست شرک و تأکید بر توحید، این سلوک را تلاشی فعال برای رفع کثرت می‌داند. این نوشتار، با استناد به آیات قرآن کریم و سیره اولیاء، سالک را به سوی تطهیر و وحدت هدایت می‌کند، تا چون صدف النور، جز نور حق را متجلی نسازد.

با نظارت صادق خادمی
منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده