در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 557

متن درس





باب الغربة: غربت شهود و احدیت

باب الغربة: غربت شهود و احدیت

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۵۷)

مقدمه: غربت، منزلگاه انفراد عارف

باب الغربة در «منازل السائرین»، چونان قله‌ای رفیع در سلوک عرفانی است که سالک را به انفراد از خلق و فناء در ذات الهی رهنمون می‌شود. این مقام، در قسم الولایات، منزلگاهی است که عارف در آن از رسوم خلقی و تعینات اسمایی فراتر رفته و در وادی قدس، غریبی راستین را تجربه می‌کند. در درس‌گفتار جلسه ۵۵۷، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره با بیانی ژرف به تبیین درجات دوم و سوم این باب، یعنی غربة الشهود و غربة الأحدية، پرداخته و بر تمایز میان عقل و عقلاء تأکید کرده‌اند. غربة الشهود، سالک را به کتمان شهود و صمت در برابر خلق مکلف می‌سازد، و غربة الأحدية، او را به مقام فناء کامل و وحدت ذاتی می‌رساند، جایی که هیچ رسم، اسم یا تعینی باقی نمی‌ماند. نقد خلط میان عقل و عقلاء، جایگاه والای عقل را به‌عنوان ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَاكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ برجسته می‌سازد و تنقیص عقل در برخی جریان‌های عرفانی را خطایی مخالف برهان و دیانت می‌داند.

بخش نخست: غربة الشهود و کتمان حقیقت

ماهیت غربة الشهود

غربة الشهود، منزلگاهی است که سالک در آن چیزی را مشاهده می‌کند که از مدار ادراک عقلاء خارج است: الشَّهُودُ لَا يُقْبَلُ الْعَرْضَ وَيَسْتَوْجِبُ الْكَتْمَانَ. شهود عارف، چونان گوهری است که در صدف دل او نهان است و نمی‌توان آن را در معرض عرضه یا اثبات قرار داد. این شهود، به دلیل غیرمردمی بودن و ناتوانی عقلاء از درک آن، سالک را به صمت و کتمان مکلف می‌سازد، گویی عارف در میان خلق، چون مسافری غریب در دیاری بیگانه است.

درنگ: غربة الشهود، عارف را به کتمان شهود و انفراد از خلق وا می‌دارد، زیرا حقیقت شهود از ادراک عقلاء خارج است.

آیت‌الله نکونام قدس‌سره تأکید می‌کنند که شهود، به دلیل فقدان طریقی برای اثبات، از خطاب و مخاطب تهی است. عارف در این مقام، چونان ستاره‌ای در آسمان شب است که نورش برای چشم‌های ناتوان، نامرئی است. این انفراد، غربت او را در میان خلق تشدید می‌کند، چنان‌که حتی خواص متوسط نیز نمی‌توانند حقیقت شهود او را درک کنند.

تمایز عقل و عقلاء

یکی از نکات محوری درس‌گفتار، نقد خلط میان عقل و عقلاء است: الْعَقْلُ غَيْرُ الْعُقَلَاءِ. عقل، آن گوهر الهی است که ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَاكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ، اما عقلاء، به معنای عموم خلق یا حتی خواص متوسط، در مراتب نازله عقل گرفتار وهم و خیال‌اند. این تمایز، چونان خطی روشن میان نور معرفت و ظلمت مشهورات خلقی است.

عقل دارای مراتب است: الْعَقْلُ لَهُ مَرَاتِبُ عَالِيَةٌ وَنَازِلَةٌ. مراتب نازله، که در عوام به وهم و خیال آلوده است، نمی‌تواند حقایق شهود را درک کند، اما مراتب عالی عقل، به عبودیت و جنان می‌رسد. آیت‌الله نکونام قدس‌سره با اشاره به این مراتب، عقل را اساس معرفت و عرفان می‌دانند: الْعَقْلُ أَسَاسُ الْمَعْرِفَةِ وَالْعِرْفَانِ. تنقیص عقل، که در برخی جریان‌های عرفانی رایج است، خطایی جرم‌گونه علیه برهان و دیانت است، گویی کسی بخواهد مشعل هدایت را خاموش کند.

درنگ: عقل، گوهر الهی و اساس عرفان است؛ تنقیص آن، جرم علیه حق و مقدسات است، و خلط آن با عقلاء، خطایی معرفتی است.

عشق، شکوفایی عقل صافی

عشق، چونان گلی است که از بوستان عقل صافی می‌شکفد: الْعِشْقُ شَكُوفَائِيُّ الْعَقْلِ الصَّافِي. عقل عاری از وهم و خیال، به معرفت و عشق منتهی می‌شود، گویی عقل صافی، آینه‌ای است که نور حق را بازمی‌تاباند. آیت‌الله نکونام قدس‌سره تأکید می‌کنند که عرفانی که عقل را در برابر عشق قرار دهد، ناقص است، زیرا عشق، کمال عقل است. این دیدگاه، چونان نسیمی است که غبار بدفهمی را از عرفان می‌زداید و عقل را در جایگاه والای خود بازمی‌نشاند.

بخش دوم: غربة الأحدية و فناء در ذات

ماهیت غربة الأحدية

غربة الأحدية، قله رفیع سلوک است که عارف در آن از همه تعینات و اسماء فانی می‌شود: غُرْبَةُ الْعَارِفِ فِي عَيْنِ الْأَحَدِيَّةِ تَفْنِيهِ عَنْ كُلِّ تَعَيُّنٍ. در این مقام، عارف چونان قطره‌ای است که در اقیانوس ذات الهی غرق می‌شود، و هیچ رسم، اسم یا وصفی برای او باقی نمی‌ماند. این غربت، چونان انفرادی است در وادی قدس، جایی که عارف از ظلمات عالم رجس و حتی نور عالم قدس فراتر می‌رود.

درنگ: غربة الأحدية، عارف را به فناء کامل در ذات الهی می‌رساند، جایی که هیچ تعینی باقی نمی‌ماند.

آیت‌الله نکونام قدس‌سره این مقام را غربة الغربة می‌نامند، زیرا عارف از عادات خلقی، رسوم نفسانی، و حتی احوال و تجلیات عالم قدس گذشته و در جذبه حق، فانی شده است. این غربت، چونان تنهایی ستاره‌ای در بی‌کران آسمان الهی است که نه اهل دنیا و نه اهل آخرت او را نمی‌شناسند.

کمال فقر و سواد الوجه

کمال فقر، مقامی است که در آن إِذَا تَمَّ الْفَقْرُ فَهُوَ اللَّهُ. این مقام، عارف را به سَوَادُ الْوَجْهِ فِي الدَّارَيْنِ می‌رساند، جایی که نه به دنیا تعلق دارد و نه به آخرت: لَا يَعْرِفُهُ أَهْلُ الدُّنْيَا وَلَا أَهْلُ الْآخِرَةِ. عارف در این مقام، چونان پرنده‌ای است که از قفس دنیا و آخرت آزاد شده و تنها در آسمان الوهیت پرواز می‌کند.

آیت‌الله نکونام قدس‌سره تأکید می‌کنند که دنیا بر اهل آخرت و آخرت بر اهل دنیا حرام است، و هر دو بر اهل الله: الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ حَرَامَانِ عَلَى أَهْلِ اللَّهِ. این حرمت، نشانه آزادی کامل عارف از هر تعلقی است، گویی او تنها به حق متعلق است و در وادی قدس، غریبی راستین را تجربه می‌کند.

درنگ: کمال فقر، عارف را به مقام سَوَادُ الْوَجْهِ فِي الدَّارَيْنِ می‌رساند، جایی که تنها اهل الله است.

عبودیت و ربوبیت

نهایت عبودیت، ربوبیت است: الْعُبُودِيَّةُ كُنْهُهَا الرُّبُوبِيَّةُ. عارف با تمامیت عبودیت، به مقام قرب و فناء می‌رسد، گویی در ذات الهی حلول کرده و ربوبیت باطنی او آشکار می‌شود. این مقام، چونان آینه‌ای است که نور حق را در وجود عارف بازمی‌تاباند، و او را از هر تعین و رسم آزاد می‌کند.

بخش سوم: وجد و وجود، مشرب کافوری و زنجبیلی

تفاوت وجد و وجود

وجد، نشانه تلوین و نقص است، اما وجود، صافی و کامل: الْوَجْدُ مُشَعِّرٌ بِالتَّلْوِينِ وَالْوُجُودُ صَافٍ عَنْهُ. وجد، چونان موجی است که در دریای شهود به تلاطم می‌افتد، اما وجود، چونان اقیانوسی آرام است که در آن هیچ کدرت یا تلوینی یافت نمی‌شود. عارف در مقام وجود، از وجد غریب است، زیرا وجد با اضطراب و اثنینیت همراه است، در حالی که وجود، ثبات و وحدت را به ارمغان می‌آورد.

آیت‌الله نکونام قدس‌سره با اشاره به مشرب کافوری و زنجبیلی، تفاوت این دو مقام را روشن می‌سازند: مَشْرَبُ أَهْلِ الْوُجُودِ كَافُورِيٌّ وَمَشْرَبُ أَهْلِ الْوَجْدِ زَنْجَبِيلِيٌّ. مشرب کافوری، صفا و وحدت را نشان می‌دهد، و مشرب زنجبیلی، تلوین و کثرت را. این اشاره، ریشه در آیات سوره انسان دارد که در ادامه بررسی می‌شود.

آیات قرآن کریم

قرآن کریم در سوره انسان (آیات ۵-۲۱)، به مشرب کافوری و زنجبیلی اشاره دارد:

إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا
(: به‌راستی نیکان از جامی می‌نوشند که آمیزه‌اش کافور است.)
وَيُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْسًا كَانَ مِزَاجُهَا زَنْجَبِيلًا
(: و در آنجا از جامی که آمیزه‌اش زنجبیل است، سیراب می‌شوند.)

کافور، نشانه صفا و وحدت است، و زنجبیل، نماد تلوین و کثرت. عارف در مقام وجود، از مشرب کافوری می‌نوشد و در وحدت ذاتی غرق می‌شود، اما در مقام وجد، هنوز در تلوین و اضطراب است.

بخش چهارم: عبادت حقیقی و نقد ولع کثرت

عبادت، فراتر از رسوم ظاهری

عبادت حقیقی، فراتر از رسوم ظاهری است: الْعِبَادَةُ لَيْسَتْ مُنْحَصِرَةً فِي التَّسْبِيحِ وَالسَّجَّادَةِ. آیت‌الله نکونام قدس‌سره با اشاره به حدیث ضربة علی یوم الخندق أفضل من عبادة الثقلین، تأکید می‌کنند که عبادت، در قرب و شهود نهفته است، نه در کثرت اعمال ظاهری. این ضربة، چونان مشعلی است که نور معرفت را در جامعه می‌افروزد، و از تسبيح و سجاده متعارف فراتر می‌رود.

نقد ولع کثرت نیز در این مقام برجسته است: السَّالِكُ فِي الشَّهُودِ يَتَحَرَّرُ مِنْ وَلَعِ الْكَثْرَةِ. سالک در مقام شهود، از تقلید کورکورانه اعمال اولیا، مانند خواندن هزار رکعت نماز، آزاد می‌شود. او به جای ولع کثرت، به نماز با حضور قلب روی می‌آورد، گویی به جای پر کردن کامیون پیاز، گوهری ناب را در صدف دل خود جای می‌دهد.

درنگ: عبادت حقیقی، در قرب و معرفت است، نه در کثرت اعمال ظاهری یا تقلید از اولیا.

نقد خدمت خلق به‌تنهایی

خدمت خلق، عبادت است، اما نه همه عبادت: الْخِدْمَةُ لِلْخَلْقِ عِبَادَةٌ وَلَيْسَتْ كُلُّ الْعِبَادَةِ. آیت‌الله نکونام قدس‌سره تأکید می‌کنند که خدمت بدون نیت قرب الهی، عبادت نیست. این دیدگاه، چونان خطی روشن میان عبادت ظاهری و باطنی می‌کشد، و عارف را به سوی اخلاص و خلاص هدایت می‌کند: الْإِخْلَاصُ هُوَ الْخَلَاصُ.

بخش پنجم: شهود بدون اشاره و غربت حقیقی

شهود بی‌تعین

امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: كَشْفُ سُبُحَاتِ الْجَلَالِ مِنْ غَيْرِ إِشَارَةٍ. شهود عارف در احدیت، بی‌تعین و بی‌اسم است، گویی او در دریای بی‌کران ذات الهی غرق شده و هیچ اشاره‌ای به او راه ندارد. این شهود، عارف را در غربت کامل قرار می‌دهد، زیرا از همه رسوم و تعینات فراتر رفته است.

درنگ: شهود عارف در احدیت، بی‌تعین و بی‌اسم است، و او را در غربت حقیقی قرار می‌دهد.

غربت عارف، غربت حقیقی

غربت عارف، غربة الغربة است: غُرْبَةُ الْعَارِفِ غُرْبَةُ الْحَقِيقَةِ. او از عادات خلقی، رسوم نفسانی، و حتی احوال و تجلیات عالم قدس گذشته و در وادی قدس، غریب است. این غربت، چونان تنهایی پرنده‌ای است که در آسمان بی‌کران الوهیت پرواز می‌کند، و هیچ کس، نه اهل دنیا و نه اهل آخرت، او را نمی‌شناسد.

آیت‌الله نکونام قدس‌سره این مقام را با بیانی شاعرانه تبیین می‌کنند: این همه آوازها از شه بود، گرچه از حلقوم عبدالله بود. عارف در این مقام، چونان شیری است که حمله‌اش از باد حق است، و وجودش در حضرة ذات، قدیم و از محدثات غریب است: الْوُجُودُ الْقَدِيمُ غَرِيبٌ بَيْنَ الْمُحْدَثَاتِ.

بخش ششم: آیات و روایات در تبیین غربت

آیات قرآن کریم

قرآن کریم در آیات متعدد، به غربت عارف و انفراد او اشاره دارد. آیه ۲۰ سوره مزمل، به تکلیف به قدر طاقت اشاره می‌کند:

فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ
(: پس هر چه از قرآن برایتان میسر است بخوانید.)

این آیه، نشان می‌دهد که عبادت حقیقی، به قدر طاقت و معرفت است، نه در کثرت اعمال ظاهری. همچنین، آیه ۵ سوره انسان، به مشرب کافوری اشاره دارد که پیش‌تر بررسی شد.

روایات و مثال‌های اولیا

روایات نیز غربت عارف را تأیید می‌کنند. حدیث ضربة علی یوم الخندق أفضل من عبادة الثقلین نشان می‌دهد که عبادت حقیقی، در قرب و شهود است. همچنین، کلام امیرالمؤمنین علیه‌السلام، كَشْفُ سُبُحَاتِ الْجَلَالِ مِنْ غَيْرِ إِشَارَةٍ، شهود بی‌تعین را تبیین می‌کند که عارف را در غربت کامل قرار می‌دهد.

بخش هفتم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

جمع‌بندی بخش‌ها

باب الغربة، منزلگاهی است که عارف را از خلق و تعینات جدا کرده و به وحدت ذاتی می‌رساند. در غربة الشهود، سالک به کتمان شهود و انفراد از عقلاء مکلف است، و در غربة الأحدية، به فناء کامل در ذات الهی می‌رسد. نقد خلط عقل و عقلاء، جایگاه عقل را به‌عنوان اساس عرفان و عشق را به‌عنوان شکوفایی عقل صافی تثبیت می‌کند. مشرب کافوری و زنجبیلی، تفاوت وجد و وجود را نشان می‌دهد، و کمال فقر، عارف را به مقام سَوَادُ الْوَجْهِ فِي الدَّارَيْنِ می‌رساند. عبادت حقیقی، در قرب و معرفت است، نه در کثرت اعمال ظاهری یا خدمت خلق بدون نیت الهی.

نتیجه‌گیری کلی

باب الغربة، چونان دریچه‌ای است به سوی وادی قدس که عارف را از ظلمات عالم رجس و حتی نور عالم قدس فراتر می‌برد. غربة الشهود، عارف را در میان خلق غریب می‌سازد، و غربة الأحدية، او را در ذات الهی فانی می‌کند. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره با تبیینی عمیق، این مقامات را روشن ساخته و با نقد تنقیص عقل، عرفان را به سوی کمال هدایت می‌کنند. این مقام، عارف را به آزادی از دنیا و آخرت و تعلق به حق می‌رساند، گویی او در آسمان الوهیت، چون ستاره‌ای غریب می‌درخشد.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده