در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 579

متن درس

 

باب معاینه: رؤیت عیانی حق و لقاء الله

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۷۹)

مقدمه: معاینه، منزلگاه شهود بی‌واسطه حق

در ساحت عرفان اسلامی، معاینه منزلگاهی است که سالک در آن به رؤیت عیانی و بی‌واسطه حق تعالی نائل می‌شود. این مقام، که در درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۵۷۹ از کتاب شریف «منازل السائرین» تبیین شده، سومین ضلع باب الحقائق پس از مکاشفه و مشاهده است. معاینه، چون گوهری درخشان در تاج سلوک عرفانی، سالک را به لقاء الله رهنمون می‌سازد، جایی که قلب، روح، و ابصار او در نور تجلیات الهی غرق می‌شود. این مقام، نه تنها اوج شهود عرفانی، بلکه پلی است که سالک را از محدودیت‌های جسمانی به سوی وحدت با حقیقت ربوبی هدایت می‌کند.

بخش یکم: مفهوم معاینه و جایگاه آن در باب الحقائق

تبیین معاینه در سلوک عرفانی

معاینه، سومین مقام در باب الحقائق، پس از مکاشفه و مشاهده، منزلگاهی است که سالک در آن به رؤیت عیانی و محض حق تعالی دست می‌یابد. این مقام، چون قله‌ای رفیع در مسیر سلوک، سالک را از شهود باطنی و قلبی به سوی رؤیت بی‌واسطه هدایت می‌کند. چنان‌که در متن اصلی آمده:

فِي بَابِ حَقَائِقْ ۳ ضَلْعْ أَوَّلْ مَكَاشَفَةٌ، مُشَاهَدَةٌ وَ مُعَايَنَةٌ… فِي ظَرْفِ مُعَايَنَةٍ رُؤيَةُ الْحَقِّ عَيَانًا مَحْضًا اَسْتْ

معاینه، برخلاف مکاشفه که کشف باطنی است و مشاهده که شهود قلبی را در بر می‌گیرد، به رؤیت مستقیم و بی‌واسطه حق اشاره دارد. این مقام، چون دریچه‌ای است که سالک از آن، نور حقیقت الهی را بدون حجاب می‌بیند، گویی وجودش در اقیانوس بی‌کران تجلیات ربوبی غرق شده است.

درنگ: معاینه، منزلگاه رؤیت عیانی و محض حق است که سالک را به لقاء الله و وحدت با حقیقت الهی می‌رساند.

تمایز رؤیت آثار و رؤیت عیانی

رؤیت حق در عرفان اسلامی به دو گونه متمایز است: رؤیت آثار و رؤیت عیانی. رؤیت آثار، معرفتی است که از تأمل در مخلوقات و نشانه‌های الهی حاصل می‌شود، در حالی که رؤیت عیانی، شهود مستقیم حقیقت حق است. متن اصلی این تمایز را چنین تبیین می‌کند:

«یک وقت رؤیة الحق را به رؤیة الآثار می‌گیریم، این در ظرف ماسبق است… رؤیة الحق عیاناً.»

رؤیت آثار، که به مقامات پیشین مانند مکاشفه تعلق دارد، در قرآن کریم چنین توصیف شده است:

فَانْظُرُوا إِلَىٰ آثَارِ رَحْمَةِ اللهِ

(: «پس به آثار رحمت خدا بنگرید»؛ سوره روم: ۵۰)

این رؤیت، چون تأملی است که سالک را از نشانه‌های خلقت به سوی خالق هدایت می‌کند، اما رؤیت عیانی، چون آینه‌ای صاف، حقیقت حق را بی‌واسطه منعکس می‌کند. این تمایز، سالک را از سطح معرفت ظاهری به عمق شهود باطنی می‌برد.

بخش دوم: مراتب معاینه و رؤیت بصری حق

مراتب سه‌گانه معاینه

معاینه در سه مرتبه قلب، روح، و ابصار تعریف می‌شود. این مراتب، مراحل تدریجی شهود حق را نشان می‌دهند که در نهایت به رؤیت بصری منجر می‌شود. متن اصلی این مراتب را چنین بیان می‌کند:

«بعد از ظرف قلب و روح، رؤیت ابصاری است که حق را چشم هم می‌شود دید یا نه؟»

مرتبه قلب، به بصیرت قلبی اشاره دارد که سالک در آن حق را با دل می‌بیند. مرتبه روح، رؤیت عیانی محض است که در آن، سالک با روح خود به شهود حق نائل می‌شود. اما مرتبه ابصار، عالی‌ترین مقام است که در آن، سالک با چشم سر به رؤیت حق می‌رسد. این مرتبه، چون قله‌ای است که سالک پس از عبور از دره‌های قلب و روح، بر آن ایستاده و نور حق را بی‌واسطه مشاهده می‌کند.

درنگ: معاینه در سه مرتبه قلب، روح، و ابصار رخ می‌دهد که رؤیت ابصاری، اوج شهود و متعلق به لقاء الله است.

اختلاف در امکان رؤیت بصری حق

رؤیت بصری حق، یکی از مسائل چالش‌برانگیز در عرفان و کلام اسلامی است که میان اهل ظاهر و عرفا اختلاف نظر وجود دارد. متن اصلی این اختلاف را چنین توصیف می‌کند:

«این یک بحث معکرة الآرائی است که اختلاف فراوان بین اهل اسلام هست.»

اهل ظاهر و متکلمان، به دلیل محدودیت رؤیت بصری به اجسام و اعراض، این رؤیت را محال می‌دانند، در حالی که عرفا با استدلال به امکان رؤیت ظهورات غیرمادی، آن را ممکن می‌شمارند. این اختلاف، چون دو راهی است که سالک را یا به سوی محدودیت‌های ظاهری یا به سوی افق‌های بی‌کران عرفانی هدایت می‌کند.

دیدگاه اهل ظاهر و نقد آن

اهل ظاهر معتقدند که رؤیت بصری تنها به اجسام و اعراض مانند رنگ و سطح تعلق می‌گیرد و چون حق تعالی جسم نیست، رؤیت او محال است. متن اصلی این دیدگاه را چنین بیان می‌کند:

«قاطبه اهل ظاهر… می‌گویند این‌گونه نیست، ممکن نیست چون رؤیت بصری متعلقش جسم و لون و رنگ و عرض است.»

این گروه، آیات لقاء را به مرگ یا قیامت تأویل می‌کنند و معتقدند که چشم تنها اعراض را می‌بیند، نه جوهر، و از آنجا که حق تعالی جوهر یا عرض نیست، رؤیت او غیرممکن است. این دیدگاه، چون قفسی است که چشم را در محدوده جسمانیت محبوس می‌کند و از شهود ظهورات الهی بازمی‌دارد. عرفا این دیدگاه را به دلیل نادیده گرفتن امکان رؤیت نور و تجلی حق نقد می‌کنند.

دیدگاه عرفا و امکان رؤیت بصری

عرفا، برخلاف اهل ظاهر، رؤیت بصری حق را ممکن می‌دانند بدون آنکه ملازمه‌ای با جسمانیت داشته باشد. متن اصلی این دیدگاه را چنین تبیین می‌کند:

«رؤیت ابصاری حق ممکن است اما رؤیت ابصاری ملازمه با جسمانیت حق ندارد.»

عرفا استدلال می‌کنند که چشم می‌تواند ظهورات غیرمادی، مانند عالم مثال، را ببیند. رؤیت حق، رؤیت نور و تجلی اوست، نه جسم یا عرض. این دیدگاه، چون کلیدی است که قفل محدودیت‌های جسمانی را گشوده و سالک را به سوی شهود بی‌واسطه حق هدایت می‌کند.

درنگ: عرفا رؤیت بصری حق را بدون نیاز به جسمانیت ممکن می‌دانند، زیرا چشم می‌تواند ظهورات غیرمادی حق را ببیند.

بخش سوم: آیات قرآنی و روایات در باب لقاء الله

آیات قرآنی و دلالت بر رؤیت حق

قرآن کریم در آیات متعددی به امکان رؤیت حق و لقاء الله اشاره دارد. متن اصلی به دو آیه کلیدی استناد می‌کند:

يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ سَاقٍ

(: «روزی که پرده از پیش گرفته شود»؛ سوره قلم: ۴۲)

وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ

(: «چهره‌هایی در آن روز شاداب‌اند و به پروردگارشان می‌نگرند»؛ سوره قیامة: ۲۲-۲۳)

این آیات، چون مشعل‌هایی فروزان، به تجلی حق و رؤیت او توسط مؤمنان در قیامت یا در سلوک عرفانی دلالت دارند. عرفا این رؤیت را نه تنها در قیامت، بلکه در حیات دنیوی نیز ممکن می‌دانند، گویی سالک در این دنیا نیز می‌تواند پرده‌های حجاب را کنار زده و به لقاء حق نائل شود.

داستان موسی و درخواست رؤیت

داستان حضرت موسی علیه‌السلام و درخواست رؤیت حق، یکی از مهم‌ترین شواهد قرآنی در باب لقاء الله است. قرآن کریم این واقعه را چنین روایت می‌کند:

قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ… فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا

(: «پروردگارا، خود را به من بنمای… چون پروردگارش بر کوه تجلی کرد، آن را خرد و خمیر کرد و موسی بیهوش افتاد»؛ سوره اعراف: ۱۴۳)

درخواست موسی، نه از سر انفعال یا فشار امت، بلکه از شوق عاشقانه به لقاء الله بود. تجلی حق بر کوه، که آن را متلاشی کرد، و بی‌هوشی موسی، نشان‌دهنده عظمت این رؤیت است. با این حال، عرفا تأکید دارند که موسی حق را دید، اما شدت تجلی او را از خود بی‌خود کرد. این داستان، چون آینه‌ای است که عظمت لقاء الله و شوق سالک به آن را منعکس می‌کند.

درنگ: داستان موسی نشان‌دهنده امکان رؤیت بصری حق است که از شوق عاشقانه او به لقاء الله سرچشمه می‌گیرد.

لقاء الله در روایات و ادعیه

روایات و ادعیه شیعی نیز بر امکان و اهمیت لقاء الله تأکید دارند. متن اصلی به دعای ابوحمزه ثمالی از امام سجاد علیه‌السلام استناد می‌کند:

«حبب إلی لقاءک واجعل لی فی لقائک راحة.»

در این دعا، امام سجاد از خداوند می‌خواهد که لقاء او را دوست‌داشتنی و همراه با آرامش قرار دهد، برخلاف تجربه موسی که با بی‌هوشی همراه بود. این دعا، لقاء را تجربه‌ای دوطرفه و آرامش‌بخش می‌داند، گویی سالک و حق در محضری مشترک به وحدت می‌رسند. این بیان، چون گوهری نفیس، عمق معرفت عرفانی امام سجاد را نشان می‌دهد که فراتر از تجربه موسی است.

همچنین، روایات معتبر، مانند حدیث «کُنتُ سَمْعَهُ الَّذِي یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي یَبْصُرُ بِهِ»، بر اتحاد مؤمن با حق تأکید دارند. این حدیث، چون مشعلی است که وحدت سالک با خدا را در مقام لقاء روشن می‌کند، جایی که مؤمن چشم، گوش، و دست خدا می‌شود.

درنگ: دعای ابوحمزه و روایات، لقاء الله را تجربه‌ای دوطرفه و آرامش‌بخش می‌دانند که سالک را به اتحاد با حق می‌رساند.

بخش چهارم: لقاء الله و وحدت وجود

لقاء الله و جایگاه آن در عرفان

لقاء الله، همراه با وحدت شخصی وجود، دو مسئله بنیادین در عرفان نظری هستند که سالک را به وحدت با حقیقت الهی هدایت می‌کنند. متن اصلی این اهمیت را چنین بیان می‌کند:

«اگر بگوییم دو مسئله سنگین در باب عرفان و معرفت هست، یکی همان وحدت شخصی وجود است و یکی همین بحث لقاء.»

لقاء الله، به معنای رؤیت و حضور بی‌واسطه در محضر حق، اوج معرفت عرفانی است. این مقام، چون دری است که سالک از آن به اقیانوس وحدت وجود وارد می‌شود، جایی که جز حق چیزی نمی‌بیند و وجودش در حقیقت الهی مستغرق می‌گردد.

وحدت وجود و ارتباط با لقاء

وحدت شخصی وجود، که یکی از ارکان عرفان نظری است، با لقاء الله پیوندی عمیق دارد. در این مقام، سالک چون شعاعی از خورشید، با حقیقت حق متحد می‌شود. متن اصلی به روایتی اشاره دارد که این وحدت را تبیین می‌کند:

«مَنْ اِتِّصَالُ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِالشَّمْسِ، مؤمن با خدا این‌گونه است.»

این تمثیل، چون آینه‌ای است که وحدت مؤمن با خدا را در مقام لقاء نشان می‌دهد. مؤمن، چون شعاع نور، از خورشید حق جدا نیست، بلکه در اتصال کامل با او قرار دارد. این وحدت، سالک را به مرتبه‌ای می‌رساند که در آن، جز حق چیزی نمی‌بیند و جز او چیزی نمی‌خواهد.

درنگ: لقاء الله و وحدت وجود، دو رکن عرفان نظری‌اند که سالک را به شهود بی‌واسطه و اتحاد با حق هدایت می‌کنند.

جمع‌بندی: معاینه، دروازه لقاء الله

باب معاینه، به عنوان سومین مقام باب الحقائق، سالک را به رؤیت عیانی و بی‌واسطه حق تعالی رهنمون می‌سازد. این مقام، که در سه مرتبه قلب، روح، و ابصار تعریف می‌شود، اوج شهود عرفانی و دروازه لقاء الله است. رؤیت بصری حق، که میان اهل ظاهر و عرفا محل اختلاف است، از منظر عرفا بدون نیاز به جسمانیت ممکن است، زیرا چشم می‌تواند ظهورات غیرمادی حق را ببیند. آیات قرآن کریم، مانند «یَوْمَ یُکْشَفُ عَنْ سَاقٍ» و «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ»، و داستان موسی، شواهد روشنی بر امکان این رؤیت ارائه می‌دهند. روایات و ادعیه، به‌ویژه دعای ابوحمزه ثمالی، لقاء را تجربه‌ای دوطرفه و آرامش‌بخش می‌دانند که سالک را به وحدت با حق می‌رساند. معاینه، چون مشعلی فروزان، راه سالک را به سوی وحدت وجود و لقاء الله روشن می‌کند، جایی که وجودش در نور تجلیات الهی مستغرق می‌شود. این متن، با تبیین دقیق و تفصیلی این مفاهیم، چارچوبی نظام‌مند برای فهم معاینه و نقش آن در سلوک عرفانی ارائه می‌دهد.

با نظارت صادق خادمی

 

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده