در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 585

متن درس

 

باب القبض در منازل السائرین: تبیین مقامات اولیاء در سلوک عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۸۵)

دیباچه

باب القبض، از منازل رفیع سلوک عرفانی در منظومه معرفتی منازل السائرین، منزلگاهی است که سالک در آن به تمامی در قبضه الهی قرار می‌گیرد و از ظواهر خلقی به سوی باطن حقانی رهنمون می‌شود. این مقام، که پس از باب الحیاة، از افضل ابواب حقایق شمرده شده، سالک را به ذخیره‌ای الهی بدل می‌سازد که در میان خلق، پنهان و گمنام می‌ماند. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره و تحلیل‌های عمیق عرفانی، به تبیین این مقام والا و مراتب گوناگون اولیاء در آن می‌پردازد. همانند باغی که در پس دیوارهای بلند، گنجینه‌ای از گل‌های نادر را نهان دارد، باب القبض نیز اولیاء حق را در پس حجاب ظواهر خلقی، از چشم عامه محفوظ می‌دارد.

بخش نخست: مفهوم قبض و جایگاه آن در سلوک عرفانی

تعریف قبض و ارتباط آن با حیات حقانی

قبض، در اصطلاح عرفانی، حالتی است که سالک به تمامی در دست قدرت الهی قرار گرفته و از صفات و ظواهر خلقی جدا می‌شود. این مقام، که پس از حیات حقانی پدیدار می‌گردد، سالک را به جلوه‌ای از حقیقت الهی می‌رساند، چنان‌که خداوند او را در قبضه خویش گرفته و به ذخایر الهی (ضنائن الله) تبدیل می‌کند. این گمنامی و پنهان‌سازی، نه از سر انزواطلبی، بلکه به مقتضای حکمت الهی است که سالک را از طمع و توجه خلق مصون می‌دارد.

درنگ: قبض، منزلگاهی است که سالک در آن از خودبینی و ظواهر خلقی رهایی یافته و به باطن حقانی متصل می‌شود. این مقام، او را به ذخیره‌ای الهی بدل می‌سازد که در گمنامی، مظهر حقیقت حق است.

این مقام، بازتابی از فناء فی‌الله است که سالک را به سوی اتحاد با حق هدایت می‌کند. همانند رودی که به دریا می‌پیوندد و در آن محو می‌شود، سالک نیز در قبض، هویت خلقی خویش را در اقیانوس الهی گم می‌کند.

پیوند قبض با آیات قرآن کریم

قبض، با آیاتی از قرآن کریم که به انتخاب و اصطفای اولیاء الهی اشاره دارند، پیوندی عمیق دارد. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:

﴿وَاصْطَفَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾
(ترجمه: و آنان را برگزیدیم و به راه راست هدایتشان کردیم – سوره انعام، آیه ۸۷)

این آیه، به صراحت از اصطفای الهی سخن می‌گوید که در باب القبض، به صورت باطنی و پنهانی در اولیاء تجلی می‌یابد.

بخش دوم: مراتب اولیاء در مقام القبض

تقسیم‌بندی اولیاء در مقام قبض

اولیاء الهی در مقام، به سه دسته تقسیم می‌شوند: اولیاء باطن که در گمنامی و کتمان باقی می‌مانند؛ اولیاء الی‌الخلق که پس از این مقام به سوی هدایت خلق رهنمون می‌شوند، مانند انبیاء و ائمه علیهم‌السلام؛ و گروهی که در این مقام دچار دشواری شده و از ادامه مسیر بازمی‌مانند. این تقسیم‌بندی، همانند شاخه‌های درختی است که هر یک به سویی بارور می‌شوند و بر اساس ظرفیت و استعداد وجودی اولیاء شکل گرفته است.

درنگ: تنوع در مراتب اولیاء، حکاکی از حکمت الهی است که هر را بر اساس استعداد و ظرفیتش در مسیری خاص قرار می‌دهد. برخی در باطن می‌مانند، برخی به خلق هدایت می‌شوند، و برخی از ادامه مسیر بازمی‌مانند.

مرتبه اول: اولیاء عزلت‌جو و گمنام

دسته نخست اولیاء، کسانی هستند که خداوند آن‌ها را از چشم خلق حفظ کرده و به عزلت، سیاحت و خلوت هدایت می‌کند. این گروه، از خلق گریزان‌اند و در انزوای خویش، باطن حقانی را از افشا شدن محافظت می‌کنند. این عزلت، نه از سر بی‌نیازی از خلق، بلکه به مقتضای حفظ الهی است که آن‌ها را از شناخته شدن مصون می‌دارد. همانند گوهری که در صدف نهان است، این اولیاء در خلوت خویش، از چشم عامه پنهان می‌مانند.

این گروه، به دلیل ناتوانی در کتمان کامل باطن حقانی، از حضور در میان خلق پرهیز می‌کنند. اگر در جمع ظاهر شوند، باطن ایشان آشکار شده و از حالت گمنامی خارج می‌گردند. خداوند، با هدایت آن‌ها به سوی عزلت و خمول (گمنامی)، آن‌ها را از خطر افشا محفوظ می‌دارد.

مرتبه دوم: اولیاء متلبس به لباس خلق

دسته دوم، اولیائی هستند که در میان خلق حضور دارند، اما با تلبس به لباس عامه، باطن حقانی خویش را پنهان می‌کنند. این گروه، ظاهری خلقی و باطنی حقانی دارند و با مهارت در انطباق با ظواهر خلق، از طمع و توجه عامه مصون می‌مانند. تلبس در اینجا، نه به معنای فریب یا حیله، بلکه به معنای پوشیدن جامه عادات خلق برای حفظ باطن است. همانند ستاره‌ای که در روز پنهان می‌ماند، این اولیاء در میان خلق حضور دارند، اما نور باطن ایشان از چشم عامه نهان است.

درنگ: تلبس به لباس خلق، مقتضای حکمت الهی است که اولیاء را در ظاهر با عامه همسان می‌سازد، اما در باطن، آن‌ها را به حق متصل نگه می‌دارد. این مهارت، از افشای باطن حقانی جلوگیری می‌کند.

این اولیاء، با حضور در میان خلق، به بازار می‌روند، می‌خورند و می‌نوشند، اما باطن ایشان از ظواهر خلقی متمایز است. خداوند، با افکندن حجابی از عادات عامه (اکله الرسوم) بر ایشان، آن‌ها را از شناخته شدن به ولایت محفوظ می‌دارد.

مرتبه سوم: اولیاء باطن و ذخایر حق

دسته سوم، اولیاء باطن و ذخایر حقیقی حق‌اند که در کتمان کامل باقی می‌مانند. این گروه، تنها در صورت نیاز جامعه یا اذن الهی ظاهر می‌شوند و به عنوان انبیاء باطنی یا محدثان شناخته می‌شوند. آن‌ها، به دلیل کمال استعداد و ظرفیت وجودی، به طور کامل در باطن حق غرق‌اند و از ظواهر خلقی جدا شده‌اند. همانند گنجی که در اعماق زمین نهان است، این اولیاء در کتمان خویش، مظهر حقیقت الهی‌اند.

این گروه، مأمور به تشريع نیستند و در زمان غیبت نبوت، به عنوان محدثان باطنی عمل می‌کنند. باطن ایشان، منبعی از انباء الهی است که بدون واسطه، از حق دریافت می‌کنند. خداوند، آن‌ها را در باطن برگزیده (اصفیا فی‌السر) و از ظواهر خلقی جدا ساخته است.

درنگ: اولیاء مرتبه سوم، ذخایر حقیقی حق‌اند که در کتمان کامل باقی می‌مانند و تنها با اذن الهی ظاهر می‌شوند. باطن ایشان، منبعی از انباء الهی است که آن‌ها را به محدثان باطنی بدل می‌سازد.

بخش سوم: ویژگی‌های اولیاء قبض و حکمت الهی

تفاوت ظاهر و باطن در اولیاء قبض

اولیاء قبض، ظاهری خلقی و باطنی حقانی دارند. این تمایز، آن‌ها را از شناخته شدن به ولایت محفوظ نگه می‌دارد. ظاهر خلقی، همانند حجابی است که باطن حقانی را از چشم عامه پنهان می‌کند. مردم، آن‌ها را به عنوان افراد عادی می‌بینند و از مقام باطنی ایشان بی‌خبرند.

این ویژگی، بازتابی از مقام کتمان است که اولیاء را از افشای حالات و تجلیات الهی محافظت می‌کند. همانند آیینه‌ای که در تاریکی پنهان است، باطن این اولیاء تنها در حضور حق می‌درخشد.

نقش غفلت خلق در پنهان‌سازی اولیاء

غفلت خلق، عاملی است که اولیاء را در میان مردم پنهان می‌کند. خلق، به دلیل غفلت، قادر به تشخیص باطن حقانی اولیاء نیستند. این غفلت، همانند حجابی الهی عمل می‌کند که اولیاء را از چشم عامه دور نگه می‌دارد.

بیت شعری که در درس‌گفتار آمده، این مفهوم را به زیبایی منتقل می‌کند:

گمان مبر که بیشه خالی است
شاید که پلنگ خفته باشد

این بیت، به خلق هشدار می‌دهد که از غفلت از سرو روی اولیاء پرهیز کنند، زیرا در میان عامه، گنجینه‌های الهی نهان‌اند.

تلبس و حکمت الهی

تلبس به لباس خلق، نه به معنای دروغ یا حیله، بلکه به معنای انطباق ظاهری با عامه برای حفظ باطن است. این تلبس، مقتضای حکمت الهی است که اولیاء را از شناخته شدن محفوظ نگه می‌دارد. عارف، با مهارت در تلبس، خود را در میان خلق عادی جلوه می‌دهد، اما باطنش از آن‌ها متمایز است.

این مهارت، همانند هنر نقاشی است که با ظرافت، چهره‌ای عادی را ترسیم می‌کند، اما در پس آن، روحی الهی نهان دارد. اولیاء، با رعایت حدود شرعی، در ظاهر با خلق همسان‌اند، اما در باطن، از معصیت به دورند.

اکله الرسوم و اسبال الهی

خداوند، بر اولیاء قبض، اکله الرسوم (حجاب‌های ظریف عادات عامه) می‌افکند تا آن‌ها را از چشم خلق پنهان کند. این عادات، شامل خوردن، نوشیدن، و رفتارهای مشابه خلق است که اولیاء را به عنوان افراد عادی جلوه می‌دهد.

اسبال، به معنای افکندن پوشش است و اکله، جمع کلة، به معنای حجاب‌های ظریف است. این پوشش‌ها، همانند پارچه‌ای نازک بر روی گنجینه‌ای گران‌بها، اولیاء را از چشم عامه نهان می‌دارند.

درنگ: اکله الرسوم، حجاب‌های ظریفی است که خداوند بر اولیاء قبض می‌افکند تا آن‌ها را در میان خلق پنهان سازد. این پوشش، آن‌ها را به عنوان افراد عادی جلوه می‌دهد، اما باطن ایشان حقانی است.

اصطفاء و تلطیف اولیاء

خداوند، اولیاء قبض را در باطن برگزیده (اصفیا فی‌السر) و آن‌ها را از ظواهر خلقی جدا می‌کند. این اصطفاء، در باطن رخ می‌دهد و در ظاهر نمایان نیست. اولیاء مرتبه سوم، به دلیل کمال استعداد، به انبیاء باطنی یا محدثان بدل می‌شوند که باطن ایشان، منبعی از انباء الهی است.

این گروه، در مقام فناء باقی می‌مانند و به بقاء بعد الفناء بازنمی‌گردند. آن‌ها، از خود و مرتبه‌شان غایب‌اند و به طور کامل در حق محو شده‌اند. همانند قطره‌ای که در اقیانوس گم می‌شود، این اولیاء در حق غرق‌اند.

بخش چهارم: نقش اولیاء قبض در هدایت خلق

اولیاء قبض به عنوان حجت‌های الهی

اولیاء قبض، به ویژه در مرتبه سوم، به عنوان حجت‌های واقعی در میان خلق عمل می‌کنند. آن‌ها، حتی در گمنامی، منشأ برکت و هدایت‌اند. خلق، به واسطه عنایت این اولیاء، از فیض الهی بهره‌مند می‌شوند، هرچند از حضور ایشان بی‌خبرند.

این نقش، همانند چشمه‌ای است که در دل کوه نهان است، اما آب آن به دشت‌ها می‌رسد و حیات می‌بخشد. اولیاء قبض، با دعا، نگاه، و حضور باطنی خویش، خلق را به سوی حق هدایت می‌کنند.

لذت اولیاء در خلوت

اولیاء قبض، در خلوت احساس راحتی می‌کنند و در کثرت (میان خلق) با دشواری حضور می‌یابند. آن‌ها، در تنهایی تنها نیستند، زیرا در حضور حق‌اند. این انس با حق، آن‌ها را از نیاز به خلق بی‌نیاز می‌کند و در مقام حضور دائم قرار می‌دهد.

خلوت این اولیاء، همانند باغی است که در آن، نسیم الهی می‌وزد و روح را تازه می‌کند. در کثرت، آن‌ها با سختی خود را با خلق هماهنگ می‌کنند، اما در خلوت، به حق متصل‌اند.

مثال تاریخی: ظهور ذخایر الهی

اشاره به ذخایر الهی، نشان‌دهنده نقش این اولیاء در هدایت جامعه است. خداوند، در مواقع لزوم، از ذخایر خود برای هدایت خلق استفاده می‌کند و این اولیاء، در زمان مناسب، از گمنامی به ظهور می‌رسند.

این ظهور، همانند طلوع خورشید از پس ابرهای تیره است که نورش، تاریکی‌ها را می‌زداید و راه را روشن می‌کند.

بخش پنجم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

باب القبض، به عنوان یکی از عالی‌ترین مراتب سلوک عرفانی، سالک را به مقام فناء فی‌الله و کتمان باطن هدایت می‌کند. اولیاء قبض، در سه مرتبه عزلت، تلبس به لباس خلق، و کتمان کامل، به عنوان ذخایر الهی شناخته می‌شوند که از چشم عامه پنهان‌اند. این اولیاء، با وجود حضور در میان خلق، باطنی حقانی دارند که تنها با اذن الهی ظاهر می‌شود.

مراتب سه‌گانه اولیاء، از گریختن از خلق تا حضور در میان آن‌ها با تلبس و نهایتاً کتمان کامل، نشان‌دهنده حکمت الهی در حفظ و هدایت اولیاء است. این مقام، همانند دری است که به سوی اقیانوس بی‌کران حقیقت گشوده می‌شود و سالک را به اتحاد با حق می‌رساند.

درنگ: باب القبض، مسیری عمیق و نظام‌مند برای رسیدن به کمال وجودی و اتحاد با حق است که اولیاء را در گمنامی، به مظاهر حقیقت الهی بدل می‌سازد.

اللّهم صل على محمّد و آل محمّد

با نظارت صادق خادمی

 

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده