متن درس
میدان بسط: رحمت الهی و سعه اولیاء
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۸۷)
مقدمه
در سیر و سلوک عرفانی، مقام بسط، چون دریایی بیکران است که پس از تنگنای قبض، سالک را به ساحت رحمت و وسعت الهی رهنمون میسازد. این مقام، که در مقابل قبض قرار دارد، اولیاء الهی را با سعه صدر و جاذبهای معنوی به سوی خلق میفرستد تا چون چراغی در شب، راهنمای بندگان و مایه آسایش آنان باشند. در این نوشتار، با تکیه بر درسگفتار جلسه ۵۸۷ از «منازل السائرین» و تحلیلهای تفصیلی آن، به تبیین جامع و دقیق مقام بسط پرداخته میشود.
بخش اول: چیستی مقام بسط و جایگاه آن در سلوک
تعریف مقام بسط
مقام بسط، مرتبهای است که پس از قبض الهی، برخی از اولیاء خدا را به سوی خلق ارسال میکند. این مقام، چون گشایشی است که پس از تنگنا، قلب سالک را به وسعت و رحمت الهی متصل میسازد. خداوند به اولیاء بسط، سعه صدر، قوت نظر و وسعت دل عطا میفرماید تا چون دریایی آرام، پناهگاه بندگان و مایه آسایش آنان باشند. این اولیاء، با جاذبهای معنوی، خلق را به سوی حق هدایت میکنند و فضایی سبز و روحانی برای عباد فراهم میسازند.
بسط در مقابل قبض
بسط، چون بهار پس از زمستان قبض، قلب سالک را به شکوفایی میرساند. قبض، تنگنایی است که سالک را در خود فشرده و او را به سوی انقطاع از غیر حق سوق میدهد، اما بسط، گشایشی است که او را به سوی خلق بازمیگرداند. این بازگشت، نه از سر تعلق، بلکه از سر رحمت و هدایت است. اولیاء بسط، چون طبیبانی هستند که پس از درمان خویش، به مداوای دیگران میپردازند و با نور وجودشان، تاریکیهای خلق را میزدایند.
بخش دوم: ویژگیهای اولیاء بسط
جاذبه و مردمداری
اولیاء بسط، چون خورشیدی هستند که پرتوهای رحمتشان همه را در بر میگیرد. این اولیاء، فاقد کبریایی و دافعهاند و با جاذبهای قوی، بندگان خدا را به سوی خود جذب میکنند. آنان چنان مردمدار و خاکسارند که هیچ بندهای از همنشینی با آنان شرمنده نمیشود. این ویژگی، آنان را به مظهر رحمة للعالمین تبدیل میکند، چنانکه آغوششان برای همه خلق گشوده است و هیچکس را از فیض وجودشان محروم نمیسازند. آنان در و دربان ندارند و حشمت و جلال به خرج نمیدهند، بلکه با سعه صدر، حتی در برابر آزار خلق، تحمل و محبت نشان میدهند.
دوضلعی بودن اولیاء بسط
اولیاء بسط، چون پرندگانی هستند که با یک بال در ساحت خلق پرواز میکنند و با بالی دیگر در آسمان ربوبی سیر میکنند. آنان همزمان الی الخلقی و الی الربّیاند: در ظاهر با خلق محشورند و چون یکی از آنان زندگی میکنند، اما در باطن، سرمست عبودیت و صفای ربوبیاند. این دوضلعی بودن، چون آیینهای است که در یک سو خلق را نشان میدهد و در سوی دیگر، حق را. آنان در عین اختلاط با خلق، سرائر و حقائق باطنی خود را حفظ میکنند و از تظاهر به مقاماتشان پرهیز مینمایند.
حفظ سرائر و عدم تظاهر
اولیاء بسط، چون گنجینههایی هستند که گوهرهای باطنیشان از چشم خلق پنهان است. آنان با وجود اختلاط با خلق، حقائق و سرائر خود را مصون نگه میدارند و از به رخ کشیدن مقاماتشان اجتناب میکنند. این حفظ سرائر، چون نگهبانی از گوهری گرانبها در میان بازار خلق است. آنان منّت بر خلق نمیگذارند و با خاکساری، چنان با مردم محشور میشوند که کسی از شرافت باطنیشان آگاه نمیگردد. این ویژگی، نشانه کمال و شرافت آنهاست که در عین وسعت، باطن خود را از دسترس غیر محفوظ میدارند.
بخش سوم: حدود بسط و عرفان حقیقی
حدود بسط و عدم اذن معصیت
بسط، چون جویی است که تا مرز عدم معصیت جریان دارد. هیچ مقامی، هرچند والا، اذن گناه به سالک نمیدهد. ادعای بسط که با معصیت همراه باشد، چون سرابی است که گمراهی به بار میآورد. این اصل، مرز میان عرفان حقیقی و عرفانبازی را روشن میسازد. اولیاء بسط، با همه وسعت و جاذبه، هرگز به سوی لهو و لغو نمیروند، بلکه در چارچوب شرع، خلق را دستگیری میکنند. هرگونه انحراف به نام بسط، خرافهای است که با حقیقت عرفان بیگانه است.
عرفان حقیقی و رد انحرافات
عرفان حقیقی، چون چشمهای زلال است که از زیباییهای خلقت، چون رقص صنوبر در باد یا ترنم آب، مست میشود. این مستی، نه از دمبک و سماع لهوی، بلکه از شهود جمال الهی در طبیعت است. رقص و سماع همراه با معصیت، چون علفی هرز است که در باغ عرفان نمیروید. عارف حقیقی، در بلا و عبودیت مست میشود، نه در لهو و خوشگذرانی. این اصل، هرگونه انحراف را که به نام عرفان ترویج میشود، مردود میشمارد.
نقد تاریخی و سماع
نقلهای تاریخی درباره سماع و رقص برخی عرفا، چون مولوی، اگر با معصیت همراه بوده باشد، از منظر عرفان حقیقی مردود است. عارف، حتی در کمال، نمیتواند معصیت را توجیه کند. سماع و غنا، در برخی موارد مباح و در برخی حرام است، اما هرگونه افراط که به لهو منجر شود، با شرع و عرفان منافات دارد. اگر مولوی، چنانکه نقل شده، زندگی خود را وقف رقص و سماع کرده باشد، این انحراف است، نه عرفان. عارف حقیقی، چون علی علیهالسلام، رقصش در بلا و عبودیت است، نه در لهو و خوشگذرانی.
بخش چهارم: سعه میدان بسط و اولیاء کامل
سعه میدان بسط
اصطلاح «میدان» در مقام بسط، چون دشتی فراخ است که به وسعت عمل و تصرفات اولیاء اشاره دارد. این اولیاء، با جبلی بودن بسط، بهطور طبیعی مردمدار و رحیماند، نه با تکلف و تصنع. آنان چون طبیبانی هستند که با شناخت همه امراض، خود از بیماری مصوناند و با آغوش باز، خلق را دستگیری میکنند. این سعه، در رفتارشان چنان طبیعی است که گویی از سرشتشان برخاسته و نیازی به تظاهر ندارد.
مثال اولیاء کامل
اولیاء کامل، چون معروف کرخی و ابوسعید ابوالخیر قدس الله روحهما، مظهر تام مقام بسطاند. این اولیاء، با تصرفات گسترده در امور خلق، از دادوستد و کمک به مردم تا حضور در مجامع، خلق را دستگیری میکردند. آنان با حفظ سرائر و بدون تظاهر، چون چراغی در میان خلق میدرخشیدند و با مباشرت و مهماننوازی، رحمت الهی را به بندگان میرساندند. البته، هرگونه نقل تاریخی درباره رفتارهای غیرشرعی منسوب به این اولیاء، نیازمند بررسی دقیق و مستند است.
بخش پنجم: مراتب بسط و جامعیت اولیاء
سه طایفه بسط
مقام بسط دارای سه مرتبه است که هر یک به طایفهای اختصاص دارد. این تقسیمبندی، چون درجات مختلف نور در یک چراغ است که هر کدام جلوهای خاص دارد. با این حال، ممکن است طایفهای وجود داشته باشد که جامع هر سه معنا باشد و همه مراتب بسط را در خود جمع کند. این جامعیت، نشانه کمال اولیاء است که میتوانند در همه ساحتهای بسط، از رحمت به خلق تا حفظ سرائر، عمل کنند.
بخش ششم: نتیجهگیری
مقام بسط، چون دریایی است که اولیاء الهی را با سعه صدر و جاذبه معنوی به سوی خلق میفرستد تا رحمت و آسایش برای بندگان فراهم کنند. این اولیاء، با مردمداری و خاکساری، چون چراغی در میان خلق میدرخشند و با دوضلعی بودن، هم الی الخلقیاند و هم الی الربّی. بسط، تا مرز عدم معصیت مجاز است و هرگونه انحراف به نام عرفان، چون سماع و رقص لهوی، با حقیقت شرع و عرفان منافات دارد. اولیاء کامل، چون معروف کرخی و ابوسعید ابوالخیر، با تصرفات گسترده و حفظ سرائر، مظهر این مقاماند. این مقام، با سعه میدان و جامعیت مراتب، سالک را به اوج رحمت و خدمت به خلق میرساند، در حالی که باطنش در ساحت عبودیت حق مصون است.