متن درس
باب البقاء فی منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۲۱)
دیباچه: درآمدی بر مقام بقاء
در ساحت عرفان اسلامی، مقام بقاء چونان قلهای رفیع پس از وادی فناء رخ مینماید، جایی که سالک، پس از محو تعینات نفسانی و غیری، در ذات حق مقیم میشود. این مقام، که در منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری از جایگاه ویژهای برخوردار است، نهتنها نتیجه فناء کامل، بلکه تجلی وحدت وجودی با حق است. درسگفتار آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۶۲۱، با تبیینی عمیق و دقیق، مراتب سهگانه بقاء را تشریح کرده و با استناد به آیات قرآن کریم و تمثیلات عرفانی، راه را برای فهم این مقام والا هموار میسازد. بقاء، که در سه مرتبه معلوم، مشهود و ازلی ظهور مییابد، سالک را از علم حصولی و شهود عبدی به سوی وحدت محض و اقامت دائمی در حق رهنمون میکند.
بخش نخست: مبانی و چیستی بقاء
بقاء: نتیجه فناء کامل
بقاء، چونان میوهای است که از درخت فناء کامل به بار مینشیند. سالک پس از محو تعینات نفسانی و خلقی، به مقامی میرسد که وجودش با وجود حق متحد شده و گفتار و کردارش جز برای حق و در حق نیست. در این مقام، چنانکه در درسگفتار آمده، سالک به وحدتی الهی دست مییابد که وقتی «من» میگوید، مرادش حق است. این وحدت وجودی، نشاندهنده محو کامل انانیت و تحقق ربوبیت در ظرف عبودیت است، گویی سالک چون آینهای صیقلیافته، تنها انعکاس نور حق را بازمیتاباند.
درنگ: بقاء، نتیجه فناء کامل است که سالک را به وحدت وجودی با حق میرساند، چنانکه گفتار و کردارش به حق نسبت داده شده و هیچ اثری از انانیت در او باقی نمیماند.
این مقام، که اوج سلوک عرفانی است، سالک را از هرگونه حظوظ نفسانی رها ساخته و او را به مظهر اسمای حسنی حق تبدیل میکند. در این حالت، عبد نهتنها در حق فانی شده، بلکه با وجود حقی موجود گشته و به خلعت صفات الهی آراسته میشود.
جمعبندی بخش نخست
بقاء، به عنوان نتیجه فناء کامل، سالک را به وحدت وجودی با حق رهنمون میسازد. این مقام، که با محو انانیت و تحقق ربوبیت در ظرف عبودیت همراه است، سالک را به مظهری از صفات الهی تبدیل میکند، گویی او دیگر خود نیست، بلکه حق است که در او تجلی یافته است.
بخش دوم: مراتب سهگانه بقاء
مرتبه اول: بقاء المعلوم بعد سقوط العلم
در مرتبه نخست بقاء، که چونان سپیدهدم سلوک رخ مینماید، علم عبدی سالک محو شده و تنها حق به عنوان معلوم باقی میماند. این بقاء، از جنس عین ذات حق است، نه علم حصولی، گویی سالک از پردههای دانش نفسانی گذشته و به معرفت حضوری حق دست یافته است. چنانکه در درسگفتار آمده: «بقاء المعلوم بعد سقوط العلم عينآ لا علمآ»، یعنی حق تعالی به عنوان معلوم باقی میماند، در حالی که علم عبدی به کلی ساقط شده است.
این مرتبه، نشاندهنده محو هرگونه ادراک نفسانی و تحقق معرفت ذاتی به حق است. سالک در این حالت، حق را نه از طریق علم حصولی، بلکه به عنوان عین ذات مشاهده میکند، گویی تمامی حجابهای معرفتی فرو افتاده و تنها نور حقیقت باقی مانده است.
درنگ: بقاء المعلوم، محو علم عبدی و ظهور حق به عنوان عین ذات است، که سالک را به معرفت حضوری و بیواسطه حق رهنمون میسازد.
امیرمؤمنان (ع) به عنوان نمونهای والا از این مرتبه معرفی شدهاند، که در عین حضور در جهان مادی، هیچ اثری از نفس و حظوظ نفسانی در ایشان نبود. چنانکه گفته شده: «الميت على وجه الارض»، یعنی در زمین بودند، اما نفسیت نداشتند. این توصیف، نشاندهنده محو کامل تعینات نفسانی و بقای ایشان در حق است.
مرتبه دوم: بقاء المشهود بعد سقوط الشهود
در مرتبه دوم، که چونان ظهرگاه سلوک است، شهود عبدی محو شده و تنها حق به عنوان وجود مطلق باقی میماند. در این حالت، حق نه به عنوان مشهود، بلکه به عنوان وجود ذاتی شناخته میشود. درسگفتار این مرتبه را چنین توصیف میکند: «بقاء المشهود بعد سقوط الشهود وجودآ لا نعتآ»، یعنی بقای حق تعالی از حیث وجودش، نه از حیث مشهودیتش. در این مقام، دیگر دوگانگی میان شاهد و مشهود وجود ندارد، زیرا حق خود شاهد و مشهود است.
این مرتبه، چونان محو نامحرم از پیشگاه حق است، گویی سالک دیگر خود را به عنوان شاهد جداگانه نمیبیند و تنها وجود مطلق حق را مشاهده میکند. این رفع دوگانگی، سالک را به وحدتی عمیقتر با حق رهنمون میسازد.
درنگ: بقاء المشهود، محو شهود عبدی و ظهور حق به عنوان وجود مطلق است، که دوگانگی میان شاهد و مشهود را از میان برمیدارد.
مرتبه سوم: اصل البقاء
اصل البقاء، چونان شامگاه سلوک، اوج مقام بقاء است که در آن تنها بقای ازلی حق باقی میماند. درسگفتار این مرتبه را چنین توصیف میکند: «بقاء مالم يزل حقآ، بإسقاط مالم يكن محوآ»، یعنی بقای ازلی حق با محو کامل هر آنچه غیر حق است. در این مقام، هیچ اثری از غیریت باقی نمیماند و سالک به تمامی در حق محو شده و به خلعت صفات الهی آراسته میگردد.
این مرتبه، که اوج کمال عرفانی است، سالک را به اقامت دائمی در حق میرساند، گویی او دیگر مسافر نیست، بلکه مقیم حضرة الأحدية شده است. عبد در این مقام، با وجود حقی موجود شده و به عنوان مظهر اسمای حسنی حق عمل میکند.
درنگ: اصل البقاء، بقای ازلی حق با محو کامل هرگونه غیریت است، که سالک را به اقامت دائمی در ذات حق و تجلی صفات الهی میرساند.
جمعبندی بخش دوم
مراتب سهگانه بقاء، از محو علم و شهود عبدی تا بقای ازلی حق، سالک را در سفری وجودی از تعینات نفسانی به وحدت محض هدایت میکنند. هر مرتبه، گامی است به سوی محو کامل غیریت و تحقق وجود حقی، که در اوج خود به اقامت دائمی در حق منتهی میشود.
بخش سوم: اولیاء کامل و ندرت بقاء
محو حظوظ نفسانی در اولیاء
اولیاء کامل، چونان ستارگان درخشان در آسمان عرفان، به مقامی میرسند که هیچ اثری از حظوظ نفسانی، خصوصیات خلقی یا آثار غیری در آنها باقی نمیماند. چنانکه در درسگفتار آمده، اینان «آنچه حق میچشد، میچشند» و حیات و موتشان در حق محو شده است. این خلوص کامل در عبودیت، آنها را به مظهر حق تبدیل میکند، گویی وجودشان جز جلوهای از حق نیست.
امام حسین (ع) به عنوان مثالی والا ذکر شدهاند، که ظرف عبودیتشان چنان شکسته شد که جز حق در آنها باقی نماند. این توصیف، نشاندهنده اوج بقاء است، جایی که عبد به «خدای زمینی» تبدیل شده و حتی در خاک افتادنش، تجلی ربوبیت الهی است.
درنگ: اولیاء کامل در مقام بقاء، از هرگونه حظوظ نفسانی رها شده و به مظهر حق تبدیل میشوند، چنانکه حیات و موتشان در حق محو است.
ندر بودن اولیاء کامل
اولیاء کامل که به مقام بقاء میرسند، چونان گوهرهایی نادر در ظرف تنزیل یافت میشوند. درسگفتار تأکید میکند که اینان «واحد بعد واحد» و «وارد بعد وارد» هستند، یعنی بهندرت در جهان مادی ظهور مییابند. این ندرت، نشاندهنده عظمت و دشواری مقام بقاء است، که تنها با سلوک عمیق و خلوص کامل ممکن میشود.
درنگ: اولیاء کامل در مقام بقاء، بهندرت در ظرف تنزیل یافت میشوند، که نشاندهنده دشواری و عظمت این مقام است.
جمعبندی بخش سوم
اولیاء کامل، با محو کامل حظوظ نفسانی، به مظهر حق تبدیل شده و در مقام بقاء مقیم میشوند. ندرت این افراد، بر دشواری و عظمت این مقام تأکید دارد، که تنها با خلوص کامل و عنایت الهی ممکن است.
بخش چهارم: آیات قرآنی و قرب الهی
آیه رجوع به حق
قرآن کریم در سوره بقره میفرماید: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾ (سوره بقره، آیه ۱۵۶، : «ما از آن خداییم و به سوی او بازمیگردیم»). این آیه، به رجوع سالک به حق اشاره دارد و نشان میدهد که بقاء، بازگشت به اصل وجودی در حق است. این بازگشت، تنها با رفع موانع نفسانی ممکن میشود، گویی سالک از وطن اصلی خویش آمده و به همان وطن بازمیگردد.
درنگ: آیه ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾ رجوع سالک به حق را نشان میدهد، که بقاء را به عنوان بازگشت به اصل وجودی در حق تأیید میکند.
قرب الهی و نبود مانع
قرآن کریم در سوره نجم میفرماید: ﴿فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى﴾ (سوره نجم، آیه ۹، : «تا آنکه به فاصله دو کمان یا نزدیکتر شد»). این آیه، به امکان قرب بینهایت به حق اشاره دارد و نشان میدهد که هیچ مانعی از جانب حق وجود ندارد. تنها موانع نفسانی سالک هستند که او را از وصول به بقاء بازمیدارند.
درسگفتار تأکید میکند که راه به سوی حق باز است و اگر سالک موانع نفسانی را بردارد، به هر مرتبهای از قرب میتواند دست یابد. این معنا، با تمثیل «از تو به سر دویدن، از او بیسر دویدن» به زیبایی بیان شده، که نشاندهنده لطف بیکران الهی در برابر تلاش سالک است.
درنگ: قرب الهی هیچ مانعی از جانب حق ندارد، و تنها موانع نفسانی سالک او را از وصول به بقاء بازمیدارند.
جمعبندی بخش چهارم
آیات قرآنی، چونان مشعلهایی، راه بقاء را روشن میکنند. آیه رجوع به حق، بازگشت سالک به اصل وجودی را تأیید کرده و آیه قرب الهی، بر نبود مانع از جانب حق تأکید میورزد. این آیات، سالک را به رفع موانع نفسانی و حرکت به سوی اقامت دائمی در حق دعوت میکنند.
بخش پنجم: اقامت در بقاء و تفاوت با منزل و مقام
اقامت دائمی در حق
بقاء، چونان مقصدی است که سالک پس از پیمودن منازل و مقامات سلوک، در آن مقیم میشود. درسگفتار این تمایز را چنین بیان میکند: «در ظرف سلوک، یک دسته مبادی است. یکجا به راه میافتد، میشود منزل. میرسد، میشود مقام. به بقاء که میرسیم، حالا مقیم میشود، دیگر مسافر نیست». در این مقام، سالک دیگر مسافر وادیهای سلوک نیست، بلکه چونان مهمانی عزیز در خلوت حق جای گرفته و به اقامت دائمی رسیده است.
این اقامت، با تحقق ربوبیت در ظرف عبودیت همراه است، گویی حق، سالک را به خلعت صفات خود آراسته و او را به مظهر اسمای حسنی تبدیل کرده است. در این حالت، سالک با عین حق، حق را مشاهده میکند و قائم به مقام عبودیت است، اما این عبودیت، دیگر به ربوبیت مبدل شده است.
درنگ: بقاء، اقامت دائمی در حق است که سالک را از حالت مسافر به مقیم تبدیل کرده و او را به مظهر صفات الهی آراسته میسازد.
جمعبندی بخش پنجم
بقاء، فراتر از منزل و مقام، اقامت دائمی در حق است که سالک را به وحدت کامل با ذات الهی میرساند. این اقامت، با محو کامل تعینات نفسانی و تحقق ربوبیت در ظرف عبودیت همراه است، که اوج کمال عرفانی را نشان میدهد.
نتیجهگیری کلی
باب البقاء در منازل السائرین، چونان گوهری درخشان، مقصد نهایی سلوک عرفانی را به تصویر میکشد. این مقام، که پس از فناء کامل محقق میشود، سالک را از تعینات نفسانی رها ساخته و به اقامت دائمی در ذات حق رهنمون میسازد. مراتب سهگانه بقاء، از محو علم و شهود عبدی تا بقای ازلی حق، راه را برای وحدت وجودی هموار میکنند. اولیاء کامل، که به ندرت یافت میشوند، در این مقام به مظهر حق تبدیل شده و حیات و موتشان در حق محو میگردد. آیات قرآنی، چونان مشعلهای هدایت، رجوع به حق و امکان قرب بینهایت را تأیید میکنند.
با نظارت صادق خادمی