در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 630

متن درس





منازل السائرین: باب الوجود

منازل السائرین: باب الوجود

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۳۰)

مقدمه: درآمدی بر مفهوم وجود در عرفان اسلامی

در ساحت عرفان اسلامی، مفهوم وجود به مثابه نوری است که تمامی مراتب هستی را روشن می‌سازد و سالک را از ظلمات تعینات خلقی به سوی انوار وحدت الهی هدایت می‌کند. باب الوجود، چنان‌که در درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۶۳۰ تبیین شده، به بررسی دقیق تمایز میان وجود به معنای اسم ذات الهی و مشتقات حدوثی آن در قرآن کریم می‌پردازد. این بحث، که با تمرکز بر آیات قرآنی و تحلیل‌های عرفانی شکل گرفته، به تبیین مراتب معرفت، علم لدنی، و وصول به حقیقت وجودی می‌پردازد. این مقام، چونان دروازه‌ای است که سالک را از کثرت خلقی به وحدت حقی رهنمون می‌سازد.

بخش اول: تمایز وجود و مشتقات آن

خلط میان وجود و مشتقات در متون عرفانی

در متون فلسفی و عرفانی، گاه خلطی میان مفهوم وجود به معنای اسم ذات الهی و مشتقات حدوثی آن رخ داده است:

«ماتن و شارح هر دو مشكل دارند وجود را با مشتقات وجود خلط كرده‌اند.»

وجود به معنای حقیقت مطلق و ثابت، که تنها به ذات الهی اختصاص دارد، با مشتقات آن، که دلالت بر ظهور و حدوث دارند، متفاوت است. این خلط، به دلیل عدم دقت در اصطلاحات، به سوءتفاهم در تحلیل متون دینی و عرفانی منجر شده است. وجود ذاتی، چونان اقیانوسی بی‌کران است که تمامی موجودات در آن چون قطراتی ظهور می‌یابند، اما مشتقات وجود، چونان سایه‌هایی‌اند که از این نور مطلق بر عالم افتاده‌اند. این تمایز، بنیادی برای فهم عرفانی و فلسفی در منازل السائرین است و سالک را به سوی تمییز حقیقت از ظهورات آن هدایت می‌کند.

درنگ: خلط میان وجود به معنای اسم ذات الهی و مشتقات حدوثی آن، مانعی در فهم دقیق متون عرفانی است. تمایز این دو، برای درک مراتب سلوک و وحدت وجود ضروری است.

عدم ذکر اسم وجود در قرآن کریم

قرآن کریم از به‌کار بردن واژه «وجود» به معنای اسم ذات الهی پرهیز کرده و در عوض، مشتقات حدوثی آن را به کار برده است:

«آنچه در لسان قران است مشتقات است يك مورد هم در قران اسم وجود نداريم و مشتقات حدوثى است، حدوث از ان مشتق است.»

این ویژگی، از عظمت قرآن کریم حکایت دارد، زیرا به جای استفاده از اسم وجود، که ممکن است به شائبه تشبیه یا تجسیم منجر شود، از مشتقات فعلی مانند «وجد» استفاده کرده که بر ظهور و حدوث دلالت دارند. برای نمونه، در آیه:

«وَجَدَهُ تَوَّابًا رَحِيمًا» (النساء: ۶۴)

: «و او را توبه‌پذیر و مهربان یافت.»
فعل «وجد» به معنای یافتن و ظهور صفات الهی است، نه وجود ذاتی. این رویکرد، چونان آینه‌ای است که نور حق را در قالب صفات برای خلق بازمی‌تاباند، بی‌آنکه ذات الهی را در چارچوب مفاهیم محدود کند.

مشتقات حدوثی در قرآن کریم

بررسی آیات قرآنی نشان می‌دهد که مشتقات وجود، مانند «وجد»، در ۹۸ مورد به کار رفته و همگی دلالت بر معنای حدوثی دارند:

«98 مورد معناى حدوثى وجود در قران آمده و در قران اصلا وجود نداريم كه عظمت قران هم همين است.»

این مشتقات، به ظهور صفات یا اشیاء در عالم اشاره دارند و نه به وجود ذاتی. این ویژگی، چونان نشانه‌ای از حکمت الهی در قرآن کریم است که با پرهیز از اسم وجود، از هرگونه شائبه تشبیه دوری کرده و بر توحید افعالی و ذاتی تأکید دارد. سالک در این مقام، چونان رهرو راهی است که از ظهورات به سوی حقیقت وجود هدایت می‌شود.

درنگ: قرآن کریم با پرهیز از به‌کار بردن اسم وجود و تأکید بر مشتقات حدوثی، عظمت توحیدی خود را در بیان ظهورات الهی نشان می‌دهد.

بخش دوم: وجود الهی و ظهور موجودات

اختصاص وجود به ذات الهی

وجود به معنای ذاتی و ثابت، تنها به ذات الهی اختصاص دارد و نمی‌توان آن را به موجودات نسبت داد:

«الله موجود، وجود وصف ثبات است، دیگر نمی‌شود گفت الانسان موجود، باید گفت الانسان ظهور للوجود.»

انسان و سایر موجودات، مظاهر وجود الهی‌اند و نه دارای وجود مستقل. این دیدگاه، که با اصل وحدت وجود در عرفان اسلامی هم‌خوانی دارد، موجودات را چونان سایه‌هایی می‌بیند که از نور وجود حق بر عالم افتاده‌اند. وجود، چونان حقیقتی شخصی و یکتاست که ثانی ندارد، و موجودات، ظهورات این حقیقت‌اند. سالک در این مقام، چونان پرنده‌ای است که از قفس تعینات خلقی رها شده و در آسمان وحدت پرواز می‌کند.

ظهور عالم به‌عنوان مظهر حق

عالم هستی، به‌عنوان مظهر حق تعالی، نه خیال است، نه عدم، و نه دارای وجود مستقل:

«همه عالم ظهور حق تعالى است، خيال نيست، عدم نيست، وجود هم نيست.»

این دیدگاه، عالم را چونان آیینه‌ای می‌بیند که نور حق در آن منعکس شده است. موجودات، ظهورات وجود حق‌اند و نه دارای وجود مستقل. این حقیقت، سالک را از خلط میان وجود ذاتی و ظهورات آن بازمی‌دارد و او را به سوی فهم وحدت وجود هدایت می‌کند. عالم، نه وهم است و نه عدم، بلکه چونان موجی است که در اقیانوس وجود حق به رقص درآمده است.

درنگ: عالم، مظهر وجود حق است و نه دارای وجود مستقل. این تمایز، سالک را به فهم وحدت وجود و رهایی از تعینات خلقی هدایت می‌کند.

بخش سوم: مشتقات وجود و معنای حدوثی

مفعول‌پذیری مشتقات وجود

مشتقات وجود در قرآن کریم، مانند «یجد»، دلالت بر ظهور و یافتن دارند و معمولاً با مفعول همراه‌اند:

«مشتقات معناى حدوثى دارند، مفعول هم برمى‌دارد، يجدالله توابآ رحيمآ، خود الله هم مفعول است.»

در آیه:

«وَجَدَهُ تَوَّابًا رَحِيمًا» (النساء: ۶۴)

: «و او را توبه‌پذیر و مهربان یافت.»
مفعول (تواب و رحیم) به صفات الهی اشاره دارد، نه به ذات خدا. این ویژگی، نشان‌دهنده آن است که یافتن صفات الهی، مقدمه‌ای برای شناخت ذات است، اما ذات الهی مستقیماً قابل ادراک نیست. این مشتقات، چونان پل‌هایی‌اند که سالک را از ظهورات صفات به سوی حقیقت ذات هدایت می‌کنند.

تمایز یافتن صفات از ذات

در مشتقات وجود، آنچه یافت می‌شود صفات الهی است، نه ذات حق:

«الله را يافت نه بلكه الله را تواب و رحيم يافت، تواب و رحيم را يافت نه الله را.»

این تمایز، چونان نوری است که راه سالک را از خلط میان ذات و صفات روشن می‌سازد. ذات الهی، چونان قله‌ای است که فراتر از دسترس مفاهیم و ادراکات است، اما صفات، چونان دامنه‌هایی‌اند که سالک در آن‌ها سیر می‌کند تا به سوی قله هدایت شود.

درنگ: مشتقات وجود در قرآن کریم، مانند «وجد»، به ظهور صفات الهی اشاره دارند و نه به ذات مطلق، که این امر سالک را به شناخت تدریجی حقیقت هدایت می‌کند.

بخش چهارم: ظفر به حقیقت شیء

معنای ظفر و ارتباط آن با فناء

ظفر به حقیقت شیء، یکی از مراتب عالی شهود در سلوک عرفانی است:

«الظفر بحقيقة الشقىء، خود شىء معناى حدوثى است، اين معناى الوجود نيست.»

ظفر، که به معنای وصول به حقیقت وجودی اشیاء است، با فناء کامل رسوم و تعینات خلقی همراه است. در این مرتبه، سالک از دوئیت و کثرت عبور کرده و به وحدت وجود می‌رسد. این ظفر، چونان برشی است که پرده‌های خیال را می‌درد و سالک را به دیدار عیان حق می‌رساند. چنان‌که در کلام عرفانی آمده:

«كأنهم أشاروا به الى وجود الحق عينه بعينه فهو عين الحقيقة عند فناء الرسوم بالكلية و الاثنينية.»

این مرتبه، سالک را به جایی می‌رساند که جز وجود حق، چیزی نمی‌بیند، گویی که در اقیانوس وحدت غرق شده و تمامی رسوم خلقی در او محو گشته است.

عدم امکان تعریف معرفت وصولی

معرفت وصولی، که در این مرتبه رخ می‌دهد، قابل تعریف با مفاهیم نیست:

«لا يمكن تعريفه لان معرفته وجوده.»

این معرفت، چونان حضور بی‌واسطه در ساحت حق است که از چارچوب مفاهیم و زبان خارج است. سالک در این حالت، چونان پروانه‌ای است که در شعله حق سوخته و جز وجود او چیزی باقی نمانده است. این مرتبه، هدف نهایی سلوک در منازل السائرین است که سالک را به وحدت کامل با حق می‌رساند.

درنگ: ظفر به حقیقت شیء، مرتبه‌ای از شهود است که با فناء کامل رسوم خلقی همراه است و سالک را به معرفت وصولی و وحدت وجود هدایت می‌کند.

بخش پنجم: علم لدنی و مراتب آن

ماهیت علم لدنی

علم لدنی، علمی است که بدون واسطه و اسباب ظاهری از جانب حق تعالی به سالک عطا می‌شود:

«مرحله اول ظهور وجودى علم لدنى است. علمى كه اسباب ندارد.»

این علم، برخلاف علم اکتسابی، از کثرت، غرور، تاریکی، و استکبار مبراست و مستقیماً از غیب الهی نشأت می‌گیرد. در قرآن کریم، این مفهوم در آیه:

«وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَدُنَّا عِلْمًا» (الكهف: ۶۵)

: «و از نزد خود به او علمی آموختیم.»
این آیه، به علم لدنی حضرت خضر اشاره دارد که بدون واسطه از حق تعالی دریافت شده است. علم لدنی، چونان چشمه‌ای است که از اعماق غیب الهی می‌جوشد و دل سالک را سیراب می‌کند.

مراتب علم لدنی

علم لدنی، دارای مراتب مختلفی است که از مرتبه متوسط تا عالی امتداد دارد:

«جناب خضر در مرتبه متوسط علم لدنى است نه مرتبه عالى.»

حضرت خضر، که در قرآن کریم به عنوان «عبدآ من عبادنا» معرفی شده، دارای علم لدنی در مرتبه متوسط است. این علم، اگرچه از غیب الهی نشأت گرفته، اما هنوز در چارچوب تعینات قرار دارد. مرتبه عالی علم لدنی، که در آن تمامی تعینات و دوئیت محو می‌شود، به اولیاء کامل اختصاص دارد. این مرتبه، چونان قله‌ای است که تنها سالکان والامقام به آن می‌رسند.

ویژگی‌های علم لدنی

علم لدنی، به دلیل بی‌واسطه بودن، از ویژگی‌های منحصربه‌فردی برخوردار است:

«علم لدنى اصلا كثرت نمى‌آورد، غرور نمى‌آورد، تاريكى نمى‌آورد، استكبار نمى‌آورد، سبب هم ندارد.»

این علم، چونان نوری است که از غیب الغیوب ساطع شده و دل سالک را از هرگونه حجاب و تعین پاک می‌سازد. برخلاف علم اکتسابی، که در چارچوب اسباب و استدلال محدود است، علم لدنی سالک را به شهود بی‌واسطه حق می‌رساند. این علم، چونان گوهری است که در صدف دل سالک جای گرفته و او را از نیاز به مدرسه و استدلال بی‌نیاز می‌کند.

درنگ: علم لدنی، علمی بی‌واسطه از غیب الهی است که سالک را از کثرت، غرور، و استدلال رها ساخته و به شهود بی‌واسطه حق هدایت می‌کند.

بخش ششم: مکاشفه حق و معرفت وصولی

مکاشفه حق ایاک

مکاشفه حق ایاک، مرتبه‌ای از شهود است که در آن حق سالک را می‌بیند:

«مكاشفة الحق اياك، يعنى يقطع العلوم الاستدلالية عند كشف الحق لك.»

این مکاشفه، برخلاف مکاشفه خلقی که در آن سالک حق را می‌بیند، حالتی است که حق سالک را مشاهده می‌کند. در این مرتبه، علوم استدلالی و شهودی خلقی قطع شده و سالک به معرفت وصولی می‌رسد. این حالت، چونان لحظه‌ای است که پرده‌های حجاب دریده شده و نور حق مستقیماً بر دل سالک می‌تابد.

تمایز مکاشفه حقی و خلقی

تمایز میان مکاشفه حقی و خلقی، یکی از نکات کلیدی این مقام است:

«اين مكاشفه الحق اياك غير آن مكاشفه‌اى است كه در باب معاينه گفتيم آنجا مكاشفه خلقى بود حق مفعول بود اينجا حق فاعل است.»

در مکاشفه خلقی، سالک با ریاضت و تلاش خویش به شهود حق می‌رسد، اما در مکاشفه حقی، حق فاعل است و سالک مفعول مشاهده او. این مرتبه، چونان لحظه‌ای است که سالک در برابر نگاه حق چون طفلی بی‌ریا قرار می‌گیرد و تمامی تعینات در او محو می‌شود.

وصول وجودی و مراتب آن

وصول وجودی، دارای سه مرتبه است که اولین آن، ظهور علم لدنی است:

«و هو اسم لثلاثه معان: أولها وجود علم لدنى يقطع علم الشواهد فى صحبة مكاشفة الحق اياك.»

این مرتبه، سالک را از علوم استدلالی و شهودی خلقی جدا کرده و در همراهی با مکاشفه حق ایاک، به شهود بی‌واسطه هدایت می‌کند. این وصول، چونان گشایشی است که سالک را از قیود تعینات رها ساخته و به ساحت وحدت می‌رساند.

درنگ: مکاشفه حق ایاک، مرتبه‌ای از شهود است که در آن حق سالک را می‌بیند و علوم استدلالی و خلقی را قطع می‌کند، و او را به معرفت وصولی هدایت می‌نماید.

بخش هفتم: داستان موسی و خضر و علم لدنی

مرتبه علم لدنی خضر

داستان موسی و خضر در قرآن کریم، نمونه‌ای روشن از علم لدنی است:

«وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَدُنَّا عِلْمًا» (الكهف: ۶۵)

: «و از نزد خود به او علمی آموختیم.»
خضر، که در قرآن کریم به عنوان «عبدآ من عبادنا» معرفی شده، دارای علم لدنی در مرتبه متوسط است:

«جناب خضر در مرتبه متوسط علم لدنى است نه مرتبه عالى.»

این علم، اگرچه از غیب الهی نشأت گرفته، اما هنوز در چارچوب تعینات قرار دارد. خضر، چونان چراغی است که نور علم لدنی را در عالم ناسوت می‌تاباند، اما مرتبه عالی علم لدنی، که در آن تمامی تعینات محو می‌شود، به اولیاء کامل اختصاص دارد.

تمایز مقام موسی و خضر

موسی و خضر، هر یک دارای فعلیت و مقام خاص خود هستند:

«خضر خودش يك فعليت دارد موسى يك فعليت دارد خضر دارد مى‌گويد تو همين شريعتت نمى‌گذارد جلالت نمى‌گذارد كه با من همراه باشى.»

موسی، به عنوان پیامبر اولوالعزم و صاحب شریعت، در مقام جلال الهی قرار دارد، در حالی که خضر، در مقام علم لدنی و رحمت عمل می‌کند. این تفاوت، چونان تمایز میان دو رود است که هر یک به سوی مقصدی خاص جاری‌اند، اما هر دو از سرچشمه حق سرچشمه می‌گیرند. آیه:

«إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا» (الكهف: ۶۷)

: «تو هرگز نمی‌توانی با من شکیبایی ورزی.»
نشان‌دهنده تفاوت در فعلیت این دو مقام است، نه نقص در ظرفیت موسی. این آیه، چونان نشانه‌ای است که بر تفاوت مراتب سلوک و مقامات اولیاء دلالت دارد.

درنگ: علم لدنی خضر، در مرتبه متوسط قرار دارد و با مقام جلالی موسی متفاوت است. این تفاوت، نشان‌دهنده مراتب مختلف سلوک و فعلیت‌های اولیاء است.

جمع‌بندی

باب الوجود، چنان‌که در درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۶۳۰ تبیین شده، یکی از منازل بنیادین سلوک عرفانی است که به تمایز میان وجود ذاتی الهی و مشتقات حدوثی آن در قرآن کریم می‌پردازد. قرآن کریم، با پرهیز از به‌کار بردن اسم وجود و تأکید بر مشتقات حدوثی، عظمت توحیدی خود را در بیان ظهورات الهی نشان می‌دهد. علم لدنی، به عنوان یکی از مراتب عالی معرفت، سالک را از تعینات خلقی و علوم استدلالی رها ساخته و به شهود بی‌واسطه حق هدایت می‌کند. ظفر به حقیقت شیء، که با فناء کامل رسوم و دوئیت همراه است، سالک را به معرفت وصولی و وحدت وجود می‌رساند. داستان موسی و خضر، نمونه‌ای روشن از مراتب علم لدنی و تفاوت مقامات اولیاء است.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده