در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 280

متن درس

 

جایگاه انسان کامل در نظام هستی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 280)

مقدمه: انسان، آینه تمام‌نمای اسما و صفات الهی

در منظومه عرفان نظری، انسان به مثابه مظهری بی‌همتا از اسما و صفات الهی، جایگاهی والا و بی‌بدیل دارد. درس‌گفتار حاضر، که از مجموعه گران‌سنگ مصباح الانس استخراج شده، به کاوش در این جایگاه والا می‌پردازد و با طرح پرسش‌هایی عمیق، به تبیین تمایز انسان از دیگر موجودات در تحقق جامع بودن می‌نشیند. این نوشتار، با تکیه بر سخنان حکیمانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی دقیق مفاهیم کلیدی عرفان نظری، نظیر حضرات خمس، تجلی ساری، و مقام جمع انسان کامل پرداخته و این مفاهیم را برای مخاطبان متخصص در حوزه الهیات و عرفان تبیین می‌کند.

بخش نخست: اصل «کل شیء فیه کل شیء» و جایگاه انسان

طرح پرسش بنیادین: چرا انسان جامع است؟

درس‌گفتار با طرح پرسشی عمیق در حوزه عرفان نظری آغاز می‌شود: اگر تمامی موجودات، بر اساس اصل عرفانی «کل شیء فیه کل شیء» (هر چیز در خود همه چیز را دارد)، از مراتب پنج‌گانه حضرات خمس برخوردارند، چرا تنها انسان به عنوان موجود جامع معرفی می‌شود؟ این پرسش، به تمایز میان استعداد بالقوه همه موجودات برای جامع بودن و تحقق بالفعل این جامع بودن در انسان اشاره دارد.

در عرفان نظری، اصل «کل شیء فیه کل شیء» بیانگر آن است که هر موجود، به دلیل برخاستن از فیض الهی، بالقوه قابلیت انعکاس تمامی اسما و صفات حق را در خود دارد. این استعداد، ریشه در عين ثابت هر موجود دارد که در مرتبه غیب، امکان ظهور تمامی صفات الهی را فراهم می‌سازد. با این حال، انسان به دلیل ظرفیت وجودی بی‌همتایش، این استعداد را به صورت بالفعل در ظرف ظهور محقق می‌کند. این تمایز، همانند تفاوت میان دانه‌ای است که در دل خاک، استعداد شکوفایی به درختی تنومند را دارد، اما تنها درختی که در خاک مناسب و با نور و آب کافی رشد کند، به تمامی این استعداد را به فعلیت می‌رساند.

درنگ: انسان، به دلیل قابلیت تحقق بالفعل تمامی اسما و صفات الهی، از سایر موجودات متمایز است. این تمایز، نه در استعداد بالقوه، بلکه در ظهور بالفعل و متعادل صفات الهی در اوست.

تمایز عرفان و فلسفه در فهم جامع بودن

یکی از تمایزات بنیادین میان عرفان و فلسفه در اصل «کل شیء فیه کل شیء» نهفته است. در فلسفه، اصل «کل شیء نفسه لا غيره» (هر چیز خودش است و نه غیر خودش) حاکم است، که هر موجود را به هویت خاص خود محدود می‌کند. اما در عرفان، هر موجود به مثابه آینه‌ای از حق، قابلیت انعکاس تمامی اسما و صفات الهی را دارد. این دیدگاه عرفانی، انسان را در جایگاهی قرار می‌دهد که می‌تواند تمامیت وجود را در خود متجلی سازد، گویی او دریایی است که تمامی رودهای وجود در آن جمع می‌شوند، در حالی که سایر موجودات، چون جویبارهایی محدود، تنها بخشی از این جریان را منعکس می‌کنند.

بخش دوم: مراتب پنج‌گانه حضرات خمس و شمول وجودی

مفهوم حضرات خمس

حضرات خمس، چارچوبی بنیادین در عرفان نظری برای فهم ظهورات وجودی ارائه می‌دهد. این مراتب شامل غیب (مرتبه ذات الهی)، شهادت (عالم مادی)، ظرف جامع (عالم کلی وجود)، ارواح جامع (مرتبه عقول)، و مثال مقید (عالم خیال متصل) است. هر موجودی، به دلیل برخاستن از فیض الهی، از این مراتب برخوردار است، اما تحقق این شمول در انسان به گونه‌ای متمایز رخ می‌دهد.

عين ثابت هر موجود، به عنوان حقیقت وجودی آن در مرتبه غیب، امکان ظهور تمامی اسما را فراهم می‌کند. ربوبیت، رابطه وجودی میان موجود و حق را نشان می‌دهد، صورت، تجلی ظاهری موجود است، تشخص، هویت خاص آن را تعیین می‌کند، و فیض وجودی، جریان وجود از حق به موجودات را نمایان می‌سازد. این عناصر، هر موجود را به صورت بالقوه جامع می‌سازد، اما انسان، چونان آینه‌ای صیقل‌یافته، این جامع بودن را به تمامی در ظرف وجود خود متجلی می‌کند.

محدودیت ظهوری در موجودات غیرانسانی

موجودات غیرانسانی، هرچند استعداد جامع بودن دارند، در ظهور برخی اسما غلبه دارند و نمی‌توانند تمامی اسما را به صورت بالفعل متجلی کنند. برای مثال، گل در صفت لطافت غلبه دارد، اما در صفت جبروت یا قهار بودن ناتوان است. این محدودیت ظهوری، مانع از تحقق جامع بودن در این موجودات می‌شود، گویی هر یک چون پرتوی از نور الهی، تنها بخشی از طیف آن را منعکس می‌کنند، در حالی که انسان، چون خورشیدی درخشان، تمامی طیف‌های نور الهی را در خود جمع می‌آورد.

درنگ: موجودات غیرانسانی، در ظهور برخی اسما غلبه دارند و به استهلاک ظهوری می‌رسند، اما انسان، به دلیل ظرفیت وجودی‌اش، تمامی اسما را به صورت متعادل و بالفعل متجلی می‌کند.

ظهور جمعی انسان در ذیل خودش

ظهور جمعی سایر موجودات، تنها در ذیل انسان محقق می‌شود، نه در متن خودشان. انسان، به عنوان مظهر کامل حق، ظرفی است که تمامی ظهورات وجودی در او جمع می‌شود. این جایگاه، انسان را چونان قله‌ای در منظومه هستی قرار می‌دهد که تمامی دره‌ها و رودهای وجود در دامنه آن گرد می‌آیند. سایر موجودات، هرچند استعداد ظهور جمعی دارند، تنها در سایه انسان و در نسبت با او به این مقام نزدیک می‌شوند.

بخش سوم: انسان کامل و اعتدال حقیقی

اعتدال حقیقی در اولیای الهی

انسان کامل، که در اولیای الهی متجلی است، به دلیل اعتدال حقیقی و الهی، جامع تمامی اسما و صفات است. این اعتدال، برخاسته از اتصال کامل به حق تعالی است و در لطف و قهر او به گونه‌ای متعادل ظهور می‌یابد. برای مثال، امیرالمؤمنین علیه‌السلام در لطف با یتیمان، فقرا و حتی قاتل خود مهربان است و در قهر، قاطع و فصل‌الخطاب. این تعادل، چونان ترازویی است که هیچ‌گاه به سوی افراط یا تفریط کج نمی‌شود، بلکه همواره در میانه حقیقت می‌ایستد.

نقص در غیر اولیا

در غیر اولیا، لطف به رقت قلب و قهر به غلظت قلب منجر می‌شود، که هر دو نقص هستند. رقت قلب، گاه به از دست رفتن ایمان یا دین می‌انجامد، و غلظت قلب، به خشونت و بی‌رحمی منجر می‌شود. این انحرافات، چونان کژراهه‌هایی هستند که از مسیر حقیقت دور می‌افتند، در حالی که اولیای الهی، چونان راه‌رفتگان راه راست، در تمامی احوال خود متعادل‌اند.

درنگ: اعتدال حقیقی در انسان کامل، ناشی از اتصال او به حق تعالی است، که لطف و قهر او را از هرگونه انحراف نفسانی مصون می‌دارد.

مثال گل و خار: ظهورات استهلاکی

گل و خار، هر دو مظهر لطف و قهر هستند، اما ظهور آنها استهلاکی است و نه جامع. گل با لطف ظاهری و قهر باطنی، و خار با قهر ظاهری و لطف باطنی، نشان‌دهنده محدودیت ظهوری در موجودات غیرانسانی هستند. عارف، با نظاره گل، آن را در جایگاه مظهر حق می‌بیند و از تعدی به آن پرهیز می‌کند، شاعر شعر می‌سراید، و جاهل گل را می‌چیند، که عملی جهل‌آلود است. این تمایز، چونان تفاوت میان نگاهی است که حقیقت را درمی‌یابد، کلامی که زیبایی را ستایش می‌کند، و دستی که به نادانی تخریب می‌کند.

بخش چهارم: قلم اعلی و محدودیت در جامع بودن

چرا قلم اعلی جامع نیست؟

پرسشی دیگر در درس‌گفتار مطرح می‌شود: چرا قلم اعلی، که اولیت وجودی را دارد، مقام جمعی ندارد، در حالی که انسان این مقام را داراست؟ پاسخ این است که قلم اعلی، به دلیل فقدان ظرف تجدد و تدرج، نمی‌تواند جامع تمامی مراتب وجودی باشد. حق تعالی، به عنوان کمال مطلق، در ظرف تدرج ظهور می‌یابد، و انسان، به دلیل داشتن مراتب اول و آخر و قابلیت تجدد، این کمال را به صورت بالفعل متجلی می‌کند. قلم اعلی، چونان نوری دفعی، در لحظه‌ای می‌درخشد، اما انسان، چونان جریانی پیوسته، تمامی مراتب وجود را در خود جمع می‌آورد.

درنگ: قلم اعلی، به دلیل فقدان ظرف تجدد، نمی‌تواند جامع باشد، در حالی که انسان، با داشتن ظرف تدرج و لم‌یکن، تمامی مراتب وجود را در خود متجلی می‌سازد.

تجلی ساری و مثال مقید

پرسشی دیگر درباره قونوی مطرح می‌شود: چرا او در شمول مراتب، به جای مثال مقید، از تجلی ساری سخن گفت؟ پاسخ این است که تجلی ساری، به معنای جریان وجود در تمامی مراتب، تمامی مراتب را در بر می‌گیرد و به همین دلیل جایگزین مثال مقید شده است. این مفهوم، چونان رودی است که در تمامی دشت‌های وجود جاری می‌شود، بدون آنکه به یک مرتبه خاص محدود گردد.

بخش پنجم: انسان کامل در آیینه قرآن کریم

آیه «هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنْسَانِ» و مقام انسان کامل

قرآن کریم در آیه‌ای ژرف به مقام انسان کامل اشاره دارد:

هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا

(سوره انسان، آیه ۱، : آیا بر انسان زمانی از روزگار گذشته است که چیز قابل ذکری نبوده است؟). این آیه، به لم‌یکن بودن انسان و سپس ظهور او به عنوان مظهر کامل حق اشاره دارد. انسان کامل، پس از مرتبه لم‌یکن، به تمامی مراتب وجودی احاطه می‌یابد، گویی از نیستی به هستی‌ای فراگیر گام می‌نهد که تمامی اسما و صفات الهی را در خود جمع می‌آورد.

نقد دیدگاه‌های مخالف عرفان

برخی مخالفان عرفان، مدعی‌اند که مفاهیم عرفانی در قرآن کریم یافت نمی‌شود. این دیدگاه، از فهم عمیق آیات محروم است. مفاهیم عرفانی، مانند جامع بودن انسان، در آیاتی چون آیه فوق به صورت صریح و ضمنی وجود دارد. نادیده گرفتن این معانی، چونان نگریستن به آینه‌ای غبارگرفته است که حقیقت را پنهان می‌دارد.

بخش ششم: نقد تنهایی خدا و فیض الهی

نقد سخن «یکی بود، یکی نبود»

درس‌گفتار به نقد سخنی عامیانه می‌پردازد که می‌گوید: «یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچ‌کس نبود». این سخن، نادرست است، زیرا تنهایی خدا به معنای ناتوانی یا بخل نیست. فیض الهی، علم و قدرت او، خلقت موجودات را ایجاب می‌کند. انسان، به عنوان مظهر کامل این فیض، نتیجه جریان بی‌پایان رحمت الهی است. این دیدگاه، چونان نوری است که تاریکی جهل را می‌زداید و حقیقت خلقت را روشن می‌سازد.

درنگ: تنهایی خدا به معنای ناتوانی یا بخل نیست، بلکه فیض الهی، خلقت انسان را به عنوان مظهر کامل اسما و صفات ایجاب می‌کند.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در جایگاه انسان در نظام هستی از منظر عرفان نظری پرداخت. انسان، به عنوان موجود جامع، به دلیل ظرفیت وجودی بی‌همتایش، تمامی اسما و صفات الهی را به صورت بالفعل و متعادل متجلی می‌سازد. این تمایز، در اعتدال حقیقی انسان کامل، که در اولیای الهی چون امیرالمؤمنین علیه‌السلام تجلی یافته، به اوج خود می‌رسد. سایر موجودات، هرچند استعداد جامع بودن دارند، در ظهورات خود به استهلاک می‌رسند و تنها در ذیل انسان به این مقام نزدیک می‌شوند. قلم اعلی، با وجود اولیت وجودی، به دلیل فقدان ظرف تجدد، از جامع بودن محروم است. آیات قرآن کریم، به ویژه آیه

هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا

، این مقام والای انسان را تأیید می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، مراتب خمس شامل چه مواردی است؟

2. بر اساس درسگفتار، چرا انسان به عنوان موجود جامع معرفی می‌شود؟

3. در درسگفتار، چرا قلم اعلی نمی‌تواند مقام جمع داشته باشد؟

4. طبق درسگفتار، تفاوت انسان کامل با دیگر موجودات در چیست؟

5. بر اساس درسگفتار، چرا تجلی ساری به جای مثال مقید ذکر شده است؟

6. طبق درسگفتار، هر موجودی استعداد ظهور همه اسما و صفات الهی را دارد.

7. بر اساس درسگفتار، ظهور جمع در موجودات غیر انسان در متن خودشان است.

8. در درسگفتار، انسان کامل به دلیل اعتدال حقیقی الهی از انحراف مصون است.

9. طبق درسگفتار، قلم اعلی به دلیل اول بودن، مقام جمع دارد.

10. بر اساس درسگفتار، تجلی ساری همان مثال مقید جامع است.

11. تفاوت ظهور جمع در انسان با دیگر موجودات در درسگفتار چیست؟

12. چرا قلم اعلی نمی‌تواند مقام جمع داشته باشد؟

13. منظور از اعتدال حقیقی الهی در انسان کامل چیست؟

14. چرا تجلی ساری به جای مثال مقید در مراتب ثلاث ذکر شده است؟

15. چگونه استعداد جمع در موجودات غیر انسان محقق می‌شود؟

پاسخنامه

1. غیب، شهادت، ارواح، مثال مقید، نفس رحمان

2. چون انسان برخلاف دیگر موجودات، ظهور تحققی جمع دارد.

3. چون فاقد ظرف تجدد و حدوث است.

4. انسان کامل دارای اعتدال حقیقی الهی است.

5. چون تجلی ساری شامل همه مراتب ثلاث است.

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. انسان ظهور تحققی جمع در متن خود دارد، اما دیگر موجودات ظهورشان استهلاکی و در ذیل انسان است.

12. زیرا قلم اعلی فاقد ظرف تجدد و حدوث است و ظهور آن دفعی است.

13. اعتدال حقیقی الهی یعنی ظهور متعادل همه اسما و صفات الهی بدون انحراف.

14. چون تجلی ساری شامل هر سه مرتبه صورت، وجود و نفس رحمان است.

15. استعداد جمع در موجودات غیر انسان در ذیل انسان و نه در متن خودشان محقق می‌شود.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده