در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

مصباح الانس 442

متن درس

 

تبیین عرفانی طبیعت و مراتب ظهور

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 442)

دیباچه

این نوشتار، بازنویسی علمی و فاخر درس‌گفتار شماره 442 از مجموعه مصباح‌الأنس، ارائه‌شده توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در تاریخ ۲۵ آبان ۱۳۸۰، است که با هدف عرضه به مخاطبان متخصص و پژوهشگران حوزه الهیات و عرفان نظری نگارش یافته است.

بخش نخست: تبیین حقیقت طبیعت و کیفیات اربعه

درس‌گفتار با تبیین مفهوم حقایق طبیعی آغاز می‌شود که به مثابه حقیقتی حاکم بر کیفیات اربعه (رطوبت، یبوست، حرارت و برودت) معرفی شده‌اند. این حقایق، دارای دو اعتبار اساسی‌اند: نخست، از حیث آثار توجهات ارواح عالیه، و دوم، از حیث ارتباط با اجسام مادی. طبیعت، در این دیدگاه، نه صرفاً ماده‌ای بی‌روح، بلکه ظرفی است که تجلیات الهی و آثار ارواح را در خود متجلی می‌سازد، گویی آیینه‌ای است که نور اسمای الهی را بازمی‌تاباند.

درنگ: حقایق طبیعی، حاکم بر کیفیات اربعه، ظرف ظهور آثار ارواح عالیه و اسمای الهی‌اند و از دو منظر آثار روحی و ارتباط جسمانی بررسی می‌شوند.

حقایق طبیعی و کیفیات اربعه

در عرفان نظری، حقایق طبیعی فراتر از ماده صرف تعریف می‌شوند. این حقایق، که بر کیفیات اربعه (رطوبت، یبوست، حرارت و برودت) حاکمیت دارند، به مثابه پلی میان عالم ملکوت و ناسوت عمل می‌کنند. کیفیات اربعه، خصوصیاتی‌اند که در نظام خلقت، تجلیات روحی و الهی را در قالب مادی متعین می‌سازند. این مفهوم با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:

وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي [مطلب حذف شد] : «و هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتابی روشن [ثبت] است»).

این آیه بر جامعیت لوح محفوظ به عنوان ظرف ظهور حقایق طبیعی تأکید می‌ورزد، گویی طبیعت، کتابی است که آیات الهی در آن نگاشته شده است.

دو اعتبار طبیعت

طبیعت از دو منظر مورد بررسی قرار می‌گیرد:

  1. اعتبار آثار ارواح عالیه: طبیعت، مظهر توجهات ارواح عالیه است که خود این ارواح، ظهورات اسمای اصلی الهی (حیات، علم، اراده، قدرت) هستند. این اعتبار، طبیعت را به مراتب ملکوتی پیوند می‌زند، جایی که تجلیات الهی در قالب ارواح متعین می‌شوند.
  2. اعتبار ارتباط با اجسام: طبیعت، از حیث ارتباط با اجسام، مظهر عالم مثال و جسم کلی است که در مرتبه ناسوت ظهور می‌یابد. این اعتبار، طبیعت را به عالم مادی و محسوس مرتبط می‌سازد.

این دو اعتبار، طبیعت را به مثابه برزخی میان ملکوت و ناسوت معرفی می‌کنند، گویی طبیعت، دریچه‌ای است که نور الهی را به عالم خاکی می‌رساند.

جمع‌بندی بخش نخست

حقایق طبیعی، به عنوان ظرفی برای ظهور اسمای الهی و آثار ارواح عالیه، در دو ساحت ملکوتی و مادی بررسی می‌شوند. کیفیات اربعه، به مثابه خصوصیات بنیادین طبیعت، در این نظام ظهوری، نقشی واسطه‌ای ایفا می‌کنند. این تبیین، طبیعت را از ماده صرف فراتر برده و آن را مظهر تجلیات الهی معرفی می‌کند.

بخش دوم: لوح و قلم در نظام ظهوری

درس‌گفتار، پس از تبیین طبیعت، به بررسی نسبت لوح و قلم می‌پردازد. لوح، به عنوان مظهر تفصیل، در مقابل قلم، که مظهر اجمال و جمال است، قرار می‌گیرد. لوح، ظرف ظهور اسمای مفصل الهی است و طبیعت، مظهر این لوح معرفی می‌شود.

درنگ: لوح، ظرف تفصیل و مظهر اسمای مفصل الهی است، و طبیعت، به مثابه مظهر لوح، آثار ارواح عالیه را متجلی می‌سازد.

لوح به مثابه ظرف تفصیل

در نظام عرفانی، قلم و لوح، واسطه‌های بنیادین میان مراتب الهی و خلقی‌اند. قلم، مظهر اجمال و سرچشمه تجلیات الهی است، در حالی که لوح، با دریافت این تجلیات، زمینه‌ساز تفصیل حقایق می‌شود. این مفهوم با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:

وَتِلْكَ آيَاتُ الْقُرْآنِ [مطلب حذف شد] : «و اینها آیات قرآن و کتابی روشنگر است»).

لوح محفوظ، به مثابه کتاب مبین، ظرف تفصیل اسمای الهی است که طبیعت، به عنوان مظهر آن، این تفصیل را در عالم خلقت متجلی می‌سازد.

طبیعت به عنوان مظهر لوح

طبیعت، در این دیدگاه، نه تنها ماده‌ای بی‌روح، بلکه مظهر لوح و ظرف ظهور حقایق الهی است. این تبیین، طبیعت را به مثابه بستری معرفی می‌کند که آثار ارواح عالیه و اسمای الهی در آن متعین می‌شوند، گویی طبیعت، پرده‌ای است که نقوش الهی بر آن نقش بسته است.

جمع‌بندی بخش دوم

لوح، به عنوان ظرف تفصیل، در مقابل قلم، مظهر اجمال، قرار می‌گیرد و طبیعت، به مثابه مظهر لوح، نقش واسطه‌ای در ظهور حقایق الهی ایفا می‌کند. این تبیین، جایگاه طبیعت را در نظام ظهوری عرفان نظری برجسته می‌سازد.

بخش سوم: اسمای اصلی الهی و ترتیب آن‌ها

درس‌گفتار به بررسی اسمای اصلی الهی (حیات، علم، اراده، قدرت) به عنوان مبادی ظهور ارواح عالیه پرداخته و ترتیب این اسما را مورد نقد قرار می‌دهد. حیات، به عنوان ام‌الائمه اسما، در صدر قرار دارد، اما در مورد تقدم قدرت بر اراده یا بالعکس، اختلاف‌نظر وجود دارد.

درنگ: اسمای اصلی الهی (حیات، علم، قدرت، اراده) مبادی ظهور ارواح عالیه‌اند و قدرت بر اراده تقدم دارد، زیرا اراده ظهور قدرت است.

ترتیب اسمای الهی

در این تبیین، حیات به عنوان جوهره وجود الهی و مبدأ سایر اسما معرفی می‌شود. قدرت، به عنوان مبدأ فعل الهی، بر اراده تقدم دارد، زیرا اراده، ظهور قدرت است. این دیدگاه با حکمت متعالیه همخوانی دارد و با حدیث قدسی «كُنْتُ كَنْزًا مَخْفِيًّا» پیوند می‌یابد که حیات را سرچشمه خلقت و ظهور معرفی می‌کند.

نقد ترتیب سنتی

برخی دیدگاه‌ها، اراده را بر قدرت مقدم می‌دانند، اما این درس‌گفتار، با استدلال به تقدم قدرت، این ترتیب را نقد می‌کند. قدرت، به مثابه توان الهی، زمینه‌ساز اراده است، گویی اراده، جویباری است که از چشمه قدرت سرچشمه می‌گیرد.

جمع‌بندی بخش سوم

اسمای اصلی الهی، به ویژه حیات و قدرت، مبادی ظهور ارواح عالیه‌اند. تقدم قدرت بر اراده، با استدلال عرفانی و فلسفی، دیدگاه سنتی را اصلاح می‌کند و جایگاه حیات را به عنوان ام‌الائمه اسما تثبیت می‌نماید.

بخش چهارم: طبیعت و مراتب عوالم

درس‌گفتار، جایگاه طبیعت را در مراتب عوالم (جبروت، ملکوت، مثال، ناسوت) بررسی می‌کند. در دیدگاه ارائه‌شده، طبیعت، بالاتر از عالم مثال قرار دارد، اما تحلیل درس‌گفتار، طبیعت را در عالم ناسوت و پس از عالم مثال می‌داند.

درنگ: طبیعت، در عالم ناسوت و پس از عالم مثال قرار دارد و به عنوان ظرف ظهور عالم مثال و جسم کلی عمل می‌کند.

طبیعت و عالم مثال

اختلاف در جایگاه طبیعت، ناشی از تفاوت در تعریف آن (اعم یا مساوی با ماده) و چیدمان مراتب نزول و صعود است. در دیدگاه درس‌گفتار، طبیعت، در مرتبه ناسوت و پس از عالم مثال قرار دارد، گویی طبیعت، سایه‌ای است که از نور عالم مثال بر زمین مادی افتاده است.

طبیعت و جسم کلی

طبیعت، به عنوان مرتبه انوثیت (منفعل) و جسم کلی، به عنوان مرتبه محلیت معرفی می‌شود. جسم کلی، ظرف ظهور طبیعت و عالم مثال است، اما دیدگاه درس‌گفتار، جسم کلی را معادل ماده می‌داند و مفهوم جسم کلی مستقل را رد می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

طبیعت، در مرتبه ناسوت و پس از عالم مثال، به عنوان ظرف ظهور تجلیات الهی عمل می‌کند. جسم کلی، به مثابه ماده، نقش محلیت را ایفا می‌کند، اما استقلال آن مورد نقد قرار می‌گیرد.

بخش پنجم: نقد مفاهیم فلسفی و وحدت وجود

درس‌گفتار به نقد مفاهیم فلسفی مانند حضرت امکان، حضرت ماهیت و حتی حضرت واجب‌الوجود پرداخته و تنها یک حضرت را معتبر می‌داند: حضرت الوجود یا حضرت الحق. همچنین، نظریه ارسطویی ماده و صورت نقد شده و همه ذرات عالم بسیط معرفی می‌شوند.

درنگ: همه موجودات، مظاهر حضرت حق‌اند و مفاهیم امکان، ماهیت و ترکیب ماده و صورت، اعتباری‌اند. ذرات عالم بسیط و ظهورات وحدت الهی‌اند.

نقد مفاهیم فلسفی

مفاهیم امکان، ماهیت و ممتنع، به عنوان تقسیم‌بندی‌های اعتباری رد می‌شوند و هستی، به عنوان وحدت ظهوری معرفی می‌شود. این دیدگاه با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:

كُلَّ يَوْمٍ هُوَ [مطلب حذف شد] : «هر روز او در کاری است»).

این آیه، تجلی مداوم الهی را تأیید می‌کند که همه مراتب وجود، ظهورات حضرت حق‌اند.

نقد ماده و صورت

نظریه ارسطویی ترکیب جسم از ماده و صورت به چالش کشیده شده و همه موجودات، بسیط و مظاهر حضرت حق معرفی می‌شوند. این دیدگاه، با وحدت وجود ابن‌عربی همخوانی دارد که کثرت را ظاهری و وحدت را حقیقی می‌داند.

وحدت وجود و مراتب عوالم

همه عوالم (جبروت، ملکوت، مثال، ناسوت)، مظاهر حضرت حق‌اند. این مفهوم با آیه شریفه قرآن کریم پیوند دارد:

إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا [مطلب حذف شد] : «ما از آنِ خداييم و به سوى او بازمى‌گرديم»).

این آیه، ظهور و بازگشت همه موجودات به حق را تأیید می‌کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

نقد مفاهیم فلسفی و تأکید بر وحدت وجود، هستی را به عنوان تجلی مداوم حضرت حق معرفی می‌کند. ذرات عالم، بسیط و مظاهر وحدت الهی‌اند، و طبیعت، در مرتبه ناسوت، این وحدت را متجلی می‌سازد.

بخش ششم: عارف و وصول به حق

درس‌گفتار، هدف نهایی عارف را وصول به حقیقت حق معرفی می‌کند، نه لذایذ اعتباری یا بهشت. این وصول، در مرتبه‌ای ورای کثرت و ترکیب قرار دارد، گویی عارف، در پی گوهری است که جز نور حق در آن نمی‌درخشد.

درنگ: عارف، به دنبال وصول به حقیقت حق است، نه لذایذ اعتباری. این وصول، رهایی از کثرت و پیوستن به وحدت الهی است.

هدف عارف

عارف، در سلوک خویش، به دنبال معرفت و وصول به حضرت حق است. لذایذ بهشتی، هرچند متعالی، هدف او نیستند، زیرا عارف، در پی حقیقت بی‌کران الهی است. این مفهوم با حدیث قدسی «كُنْتُ كَنْزًا مَخْفِيًّا» همخوانی دارد که هدف خلقت را معرفت و وصول به حق معرفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش ششم

هدف عارف، رهایی از محدودیت‌های اعتباری و وصول به وحدت الهی است. این سلوک، عارف را به مرتبه‌ای می‌رساند که جز حقیقت حق، چیزی در نظرش جلوه نمی‌کند.

نتیجه‌گیری نهایی

این نوشتار، با تبیین عرفانی طبیعت، اسمای الهی، مراتب عوالم و هدف عارف، به بررسی نظام ظهوری هستی در چارچوب وحدت وجود پرداخت. طبیعت، به عنوان ظرف ظهور ارواح عالیه و اسمای الهی، در مرتبه ناسوت و پس از عالم مثال قرار دارد. نقد مفاهیم فلسفی مانند ماده، صورت، امکان و ماهیت، بر بساطت ذرات عالم و وحدت ظهوری تأکید دارد. عارف، در این نظام، به دنبال وصول به حقیقت حق است، نه لذایذ اعتباری.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، طبيعت به چه معنايي به کار رفته است؟

2. کيفيات اربعه در متن به چه اشاره دارد؟

3. بر اساس متن، لوح چه نقشي در ارتباط با قلم دارد؟

4. طبق درسگفتار، کدام يک از ائمه اربعه در چينش اسماء الهي مورد نقد قرار گرفته است؟

5. طبيعت در متن به چه صورتي با عالم مثال مرتبط است؟

6. طبيعت در درسگفتار صرفاً به معناي ماده بدون آثار و خصوصيات است.

7. لوح به عنوان مظهر اسم مفصل در متن توصيف شده است.

8. طبيعت در بيان متن مقدم بر عالم مثال قرار گرفته است.

9. حيات به عنوان ام الاسماء الهيه در متن معرفي شده است.

10. طبيعت به اعتبار ارتباط با اجسام، مظهر حضرت الوهيت نيست.

11. تفاوت اعتبار اول و دوم طبيعت در درسگفتار چیست؟

12. چرا چينش اراده مقدم بر قدرت در متن مورد نقد قرار گرفته است؟

13. منظور از هباء در متن چیست؟

14. چرا استاد فرزانه قدس سره بيان متن را نادقيق مي‌دانند؟

15. طبيعت در ارتباط با جسم کل چه نقشي دارد؟

پاسخنامه

1. ماده همراه با آثار و خصوصياتي که شامل کيفيات اربعه است

2. رطوبت، يبوست، حرارت، برودت

3. لوح ظرف تفصيلي قلم است

4. اراده مقدم بر قدرت است

5. طبيعت مظهر عالم مثال است

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. درست

10. نادرست

11. اعتبار اول طبيعت را مظهر ارواح عاليه و اعتبار دوم آن را مرتبط با اجسام و مظهر حضرت الوهيت مي‌داند.

12. زيرا قدرت مقدم بر اراده است، چرا که اراده ظهور قدرت محسوب مي‌شود.

13. هباء به معناي هيولي کلي است که در حضرت علميه ظهور مي‌يابد و محل کيفيات است.

14. زيرا چينش طبيعت و عالم مثال در متن با ترتيب نزول و صعود عالم همخواني ندارد.

15. طبيعت به عنوان درجه انوثيت و جسم کل به عنوان درجه محليت براي عالم مثال عمل مي‌کند.