متن درس
تحول کیهانی و سیالیت عوالم: تبیین عرفانی حرکت غیرمستمر خورشید در مصباحالأنس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 461)
مقدمه
کتاب حاضر، تبیین علمی درسگفتار شماره 461 از مجموعه مصباحالأنس، ارائهشده توسط آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در تاریخ ۲۹ آذر ۱۳۸۱، است که با رویکردی تخصصی برای پژوهشگران حوزه الهیات، عرفان نظری و فلسفه اسلامی نگاشته شده است. این اثر، با تمرکز بر تبیین حرکت غیرمستمر خورشید (طلوع از مغرب) بهعنوان نشانه تحول نظام کیهانی و پایان عالم ناسوت، دیدگاههای عرفانی را در پرتو نقدهای فلسفی و علمی بررسی میکند. متن، ضمن رد دیدگاههای سنتی درباره پایان عالم به معنای نابودی کامل، بر دوام فیض الهی، سیالیت عوالم و نورمندی همه موجودات تأکید دارد. نقدهای عمیق بر تحلیلهای شارح درباره تاریکی ذاتی ماه و امکان عالم، همراه با تحلیل تکمیلی نقش آب و هوا در حیات، به غنای علمی متن افزوده است.
بخش اول: حرکت غیرمستمر خورشید و تحول نظام کیهانی
مفهوم حرکت غیرمستمر خورشید
درسگفتار، حرکت غیرمستمر خورشید، مانند طلوع از مغرب، را نشانهای از پایان نظام کیهانی و عالم ناسوت معرفی میکند. این حرکت، با آیاتی از قرآن کریم، مانند:
إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ
(تکویر: ۱؛ : «آنگاه که خورشید درهم پیچیده شود»)، مرتبط است و به انقمار (پنهان شدن) نور رحمانی و آغاز قیامت اشاره دارد. این دیدگاه، با روایات اسلامی درباره نشانههای آخرالزمان همخوانی دارد، اما به معنای نابودی کامل عالم نیست، بلکه به تحول و تبدل عوالم تعبیر میشود.
حرکت غیرمستمر، در مقابل حرکت مستمر خورشید (طلوع از مشرق)، بهسان لحظهای است که چرخه عادی طبیعت از نظم خود خارج شده و به سوی مرتبهای متعالیتر گام برمیدارد. این تحول، مانند گذر از شبی طولانی به سپیدهدمی نو، نشانهای از تجدید حیات کیهانی است.
انقمار نور رحمانی و پایان ناسوت
انقمار نور رحمانی، به معنای احتجاب یا پنهان شدن تجلی الهی است که حیات و بقای عالم به آن وابسته است. این احتجاب، بهسان پردهای است که بر نور خورشید کشیده شود و عالم را به سوی مرتبهای غیبی و احدی سوق دهد. درسگفتار تأکید دارد که این پایان، نه به معنای بازگشت به عدم، بلکه به مثابه انتقال به عالمی جدید است که در آن، نظام کیهانی کنونی جای خود را به نظمی متعالیتر میدهد.
این دیدگاه، عالم را مانند کتابی میداند که هر فصل آن، عالمی نو است و پایان یک فصل، آغاز فصلی دیگر را نوید میدهد. قیامت، نه ایستگاه پایانی، بلکه دروازهای به سوی عوالم بیشمار الهی است.
جمعبندی بخش اول
حرکت غیرمستمر خورشید، بهعنوان نشانهای عرفانی، از تحول کیهانی و پایان عالم ناسوت حکایت دارد. این پایان، نه نابودی، بلکه تبدل و انتقال به عالمی جدید است که در پرتو انقمار نور رحمانی رخ میدهد. تأکید بر سیالیت عوالم، عرفان را به معرفتی پویا و زنده تبدیل میکند که عالم را آینه ظهورات بیپایان الهی میداند.
بخش دوم: دوام فیض الهی و سیالیت عوالم
نفی پایانپذیری اسمای الهی
درسگفتار، با رد دیدگاه پایانپذیری عالم، تأکید میکند که هیچ اسمی از اسمای الهی افول نمییابد. فیض الهی، ازلی و ابدی است و عوالم، مانند روز و شب یا فصول سال، متبدل میشوند، نه نابود. این اصل، با دعای «یا دائم الفضل علی البریه» همخوانی دارد و عالم را مظهر دوام فیض الهی میداند.
اسمای الهی، بهسان چشمههایی جوشاناند که پیوسته فیض وجود را بر عالم میریزند. تبدل عوالم، مانند تغییر رنگهای بهار و خزان در باغ خلقت، جلوهای از این فیض بیپایان است.
سیالیت عوالم و حشرهای متعدد
عالم، سیال و حشرها متعددند. نظام کیهانی کنونی، تنها یکی از بیشمار عوالم الهی است و خداوند از خلقت خسته نمیشود. این دیدگاه، عالم را بهسان اقیانوسی بیکران میداند که هر موج آن، عالمی نو است و حشرها، مراتب ظهور الهیاند، نه محدود به یک قیامت.
خداوند، مانند نقاشی است که هر لحظه بر بوم وجود، نقشهایی تازه میآفریند. هر عالم، تابلویی است که در گالری بیانتهای خلقت الهی جای میگیرد و هیچگاه قلم او از ترسیم بازنمیماند.
نقد دیدگاه پایان عالم در عرفان محییالدین
درسگفتار، دیدگاه محییالدین ابنعربی را که پایان عالم را انتقال اسمای دنیوی به آخرت میداند، نقد میکند. عالم نه به عدم بازمیگردد و نه بهطور کامل پایان مییابد، بلکه عالم جدید جایگزین عالم پیشین میشود. این نقد، مانند رد فرضیهای است که باغ خلقت را پس از خزان، برای همیشه عاری از شکوفه میداند.
خلقت الهی، مانند جویباری است که پیوسته در جریان است و هرگز به پایان نمیرسد. توقف فیض، مانند خشک شدن این جویبار، با عظمت الهی ناسازگار است.
جمعبندی بخش دوم
دوام فیض الهی و سیالیت عوالم، از اصول بنیادین عرفان توحیدی است. اسمای الهی افول نمییابند و عوالم، مانند فصول طبیعت، در چرخهای بیپایان متبدل میشوند. نقد دیدگاه محییالدین، بر پویایی خلقت و نفی توقف فیض تأکید دارد و عالم را جلوهگاه ابدی ظهورات الهی معرفی میکند.
بخش سوم: نقد دیدگاههای فلسفی و کلامی
نقد فلاسفه مشایی
فلاسفه مشایی، عالم را قدیم و ماندگار میدانند، زیرا فیض الهی را ازلی و ابدی فرض میکنند. درسگفتار این دیدگاه را رد میکند، زیرا فیض الهی قدیم است، اما مستفیض (عالم) قابل تبدل است. مانند کاسبی که سی سال در بازار است، اما مشتریانش تغییر میکنند، فیض الهی ثابت و عوالم متغیرند.
این نقد، مانند اصلاح نقشهای است که مقصد را ثابت، اما مسیرها را متغیر میداند. عالم، مانند کاروانی است که در مسیر فیض الهی، منزل به منزل دگرگون میشود.
نقد متکلمان
متکلمان، پایان عالم را به معنای نابودی کامل آن میدانند. درسگفتار این دیدگاه را نیز رد میکند، زیرا فیض الهی ابدی است و عالم، هرچند متبدل میشود، به عدم بازنمیگردد. این نقد، مانند رد فرضیهای است که پایان روز را پایان نور خورشید میپندارد.
عالم، مانند رودی است که مسیرش تغییر میکند، اما جریانش هرگز قطع نمیشود. توقف خلقت، با دوام فیض الهی ناسازگار است.
جمعبندی بخش سوم
نقد دیدگاههای فلاسفه و متکلمان، بر تمایز میان فیض قدیم الهی و مستفیض متبدل تأکید دارد. عالم، نه قدیم و ماندگار است و نه به عدم بازمیگردد، بلکه در چرخهای سیال، پیوسته دگرگون میشود. این دیدگاه، عرفان توحیدی را بهعنوان معرفتی پویا و سازگار با عظمت الهی معرفی میکند.
بخش چهارم: نقد تاریکی ذاتی ماه و امکان عالم
نقد تاریکی ذاتی ماه
درسگفتار، دیدگاه شارح که ماه را ذاتاً تاریک و دارای نور عرضی از خورشید میداند، رد میکند. ماه، مانند سایر موجودات، نور ذاتی دارد و تاریکی ذاتی منتفی است. این نقد، با علم نجوم (انعکاس نور خورشید توسط ماه) و عرفان توحیدی (نورمندی همه موجودات) همخوانی دارد.
ماه، مانند آیینهای است که نور خورشید را بازمیتاباند، اما این بازتاب، گواه نورمندی ذاتی آن است، نه تاریکی. نسبت دادن تاریکی به ماه، مانند انکار گوهر نورانی موجودات است.
نقد امکان بهمثابه تاریکی
درسگفتار، تعبیر امکان عالم به تاریکی ذاتی را رد میکند. همه ظهورات، نور الهیاند و امکان، مرتبهای از ظهور وجود است، نه نقص یا تاریکی. این دیدگاه، با اصل «کل شیء فی کل شیء» همخوانی دارد که عالم را مظهر اسمای حسنی میداند.
امکان، مانند بذری است که در خاک وجود نهفته است و با فیض الهی، به درختی نورانی تبدیل میشود. نسبت دادن تاریکی به امکان، مانند انکار نور نهفته در بذر است.
جمعبندی بخش چهارم
نقد تاریکی ذاتی ماه و امکان عالم، بر نورمندی همه موجودات و ظهورات الهی تأکید دارد. این نقد، دیدگاههای ناسازگار با عرفان توحیدی را اصلاح کرده و عالم را جلوهگاه نور بیپایان حق معرفی میکند.
بخش پنجم: ضرورت تولید و نفی اتلاف
نقد رفتارهای غیرمولد
درسگفتار، با نقد رفتارهای غیرمولد، مانند نصب و جمعآوری تزئینات موقت، بر ضرورت تولید و پایداری تأکید میکند. این نقد، به خلقت الهی نیز تعمیم مییابد که مولد و دائمی است. مانند کشاورزی که بذر میکارد تا درو کند، خلقت الهی نیز مولد است، نه مبتنی بر ولو و جمع کردن بیثمر.
رفتارهای غیرمولد، مانند بافتن و گشودن پیوسته یک پارچه، با حکمت الهی ناسازگارند. خلقت، مانند باغی است که هر نهالش به بار مینشیند، نه آنکه کاشته و کنده شود.
تولید بهمثابه حکمت الهی
تولید، مانند کاشت سیبزمینی یا گندم، نه تنها به نفع جامعه است، بلکه جلوهای از حکمت الهی در خلقت است. خداوند، مانند باغبانی است که هر دانه را با دقت میکارد تا میوهای جاودان برویاند. این دیدگاه، عرفان را به معرفتی عملی و پویا تبدیل میکند که از اسراف و اتلاف پرهیز دارد.
جمعبندی بخش پنجم
تأکید بر تولید و نفی اتلاف، عرفان را به معرفتی مولد و سازنده تبدیل میکند. خلقت الهی، مانند باغی پربار است که هر نهالش به ثمر میرسد و رفتارهای غیرمولد، با حکمت اسلامی و عرفانی ناسازگارند.
بخش ششم: عرش، طبیعت کلیه و عظمت الهی
عرش و طبیعت کلیه بهمثابه مظهر الوهیت
درسگفتار، عرش و طبیعت کلیه را مظهر الوهیت دائم میداند، اما این دوام را به معنای ماندگاری ناسوت نمیگیرد. عرش، در عالم احتجاب و غیب ذات، بیمعناست و برای ناسوت است. مانند تخت شاهی که در قصر پادشاه معنا دارد، عرش نیز در عالم ناسوت، مظهر احاطه الهی است.
طبیعت کلیه، مانند روحی است که در کالبد عالم جریان دارد، اما در مرتبه غیب، نیازی به این کالبد نیست. این دیدگاه، عالم را جلوهگاه موقت ظهورات الهی میداند.
عظمت الهی و سیالیت خلقت
خداوند، نه آغازگر محدود و نه پایاندهنده خلقت است. او «هو الأول بلا أول کان قبله والآخر بلا آخر یکون بعده» است و خلقتش سیال و بیانتها ادامه دارد. این دیدگاه، مانند توصیف اقیانوسی است که هیچ ساحلی آن را محدود نمیکند و خلقت، موجهای بیپایان این اقیانوس است.
عظمت الهی، مانند خورشیدی است که هرگز غروب نمیکند و نورش، پیوسته عوالم را روشن میسازد. اولیاء الهی، در برابر این عظمت، مانند عاشقانیاند که در نور معشوق، محو و مدهوش میشوند.
جمعبندی بخش ششم
عرش و طبیعت کلیه، مظهر الوهیت در عالم ناسوتاند، اما در مرتبه غیب، بیمعنایند. عظمت الهی، در سیالیت خلقت و دوام فیض متجلی است و خداوند، مانند نقاشی است که هر لحظه، تابلویی نو بر بوم وجود میآفریند.
بخش هفتم: تحلیل تکمیلی نقش آب و هوا در حیات
نقد دیدگاه سنتی درباره اهمیت هوا
درسگفتار، دیدگاه سنتی که هوا را مهمتر از آب میداند (زیرا قطع تنفس سریعتر به مرگ منجر میشود) نقد میکند. آب، انبار شده در بدن، امکان حیات طولانیتر را فراهم میکند، برخلاف هوا که لحظهبهلحظه مصرف میشود. مانند ثروتمندی که از ذخیره خود بهره میبرد، بدن انسان از ذخیره آب استفاده میکند، اما هوا، مانند کارگری است که روزانه مزد میگیرد.
این نقد، مانند اصلاح فرضیهای است که سایه را مهمتر از نور میداند. آب، مانند ریشهای است که حیات را استوار نگه میدارد.
آب بهمثابه اساس حیات
آب، ۶۰ تا ۷۰ درصد بدن را تشکیل میدهد و برای همه فرایندهای حیاتی، از جمله تنفس، ضروری است. هوا، بدون رطوبت، در بدن حرکت نمیکند و ریهها، مانند باغی خشک، از کار میافتند. این تحلیل، مانند اثبات ریشهدار بودن درخت حیات در خاک آب است.
خداوند، آب را مانند جویباری حیاتبخش آفریده که همه موجودات، از آن سیراب میشوند. این دیدگاه، با آیه قرآن کریم:
وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ
(انبیاء: ۳۰؛ : «و هر چیز زندهای را از آب پدید آوردیم») همخوانی دارد.
جمعبندی بخش هفتم
آب، اساس حیات و ریشه همه فرایندهای زیستی است. نقد دیدگاه سنتی، بر ضرورت تحلیل علمی تأکید دارد و آب را، مانند جویباری الهی، منشأ حیات معرفی میکند. این تحلیل، عرفان را با علم پیوند داده و خلقت را جلوهگاه حکمت الهی میداند.
نتیجهگیری کل
درسگفتار شماره 461 مصباحالأنس، با تبیین حرکت غیرمستمر خورشید، پایان نظام کیهانی را نه نابودی، بلکه تبدل عوالم در پرتو فیض بیپایان الهی میداند. اسمای الهی افول نمییابند و خلقت، مانند اقیانوسی سیال، پیوسته در موجهای نوظهور ادامه مییابد. نقد دیدگاههای فلاسفه، متکلمان و محییالدین، بر پویایی عرفان توحیدی تأکید دارد که عالم را آینه ظهورات بیکران حق میبیند. رد تاریکی ذاتی ماه و امکان عالم، نورمندی همه موجودات را اثبات میکند و ضرورت تولید، عرفان را به معرفتی مولد و سازنده تبدیل مینماید. عرش و طبیعت کلیه، در ناسوت معنا دارند، اما در غیب ذات، بینیاز از مظهرند. تحلیل نقش آب در حیات، عرفان را با علم پیوند داده و خلقت را جلوهگاه حکمت الهی معرفی میکند.
با نظارت صادق خادمی