در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 568

متن درس

 

کاوش در مراتب کمال انسان در عرفان نظری

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 568)

دیباچه

این نوشتار، بازنویسی علمی و فاخر درس‌گفتار شماره 568 از مجموعه مصباح الأنْس است که با رویکردی دانشگاهی و تخصصی، به تبیین تفاوت‌های وجودی و کمالاتی میان انسان کامل (اولیای الهی) و غیرکامل (مؤمنان عادی) در عرفان نظری می‌پردازد. این اثر، به بررسی مراتب ظهور، علم و اراده در انسان کامل، و معرفی مفهوم متعالی «انسان تمام» به‌عنوان مرتبه‌ای فراتر از انسان کامل پرداخته و جایگاه اولیای الهی را در حفظ نظام هستی و اتصال به کمال ذاتی الهی تبیین می‌کند.

بخش اول: تمایز میان انسان کامل و غیرکامل

مقدمه‌ای بر محور بحث

درس‌گفتار شماره ۴۰۵ از مجموعه مصباح الأنْس، به کاوش در تفاوت‌های وجودی و کمالاتی میان انسان کامل (اولیای الهی، انبیا و سفرای ربانی) و غیرکامل (مؤمنان عادی) اختصاص دارد. این بحث، با محوریت عرفان نظری، بر جایگاه انسان کامل در فراتر رفتن از ظرف نعیمی و حضور ارادی در عوالم الهی تأکید دارد. انسان کامل، به مثابه قله‌ای رفیع در سلسله وجود، از محدودیت‌های نعیمی عبور کرده و به لقای حق و جنت وصول می‌رسد، در حالی که غیرکامل، در ظرف نعیمی محصور است. این تمایز، مانند تفاوت میان ستاره‌ای که در آسمان بی‌کران سیر می‌کند و سنگی که در بستر زمین آرام گرفته، مراتب متفاوتی از ظهور وجودی را آشکار می‌سازد.

درنگ: انسان کامل، فراتر از نعیم، به لقای حق می‌رسد، در حالی که غیرکامل در ظرف نعیمی محدود است.

تعریف انسان کامل و غیرکامل

انسان کامل، به‌عنوان اولیای الهی، انبیا و سفرای ربانی، دارای ظرف کمال، علو و مرتبه‌ای عالی است: «الْكَامِلُ: أَوْلِيَاءُ اللَّهِ وَالْأَنْبِيَاءُ وَالسُّفَرَاءُ الرَّبَّانِيُّونَ». اینان، محبوبین یا محبینی‌اند که در ظرف علم و اراده، از محدودیت‌های نعیمی و جهیمی فراتر می‌روند. در مقابل، غیرکامل، مؤمنان عادی‌اند که حضورشان در ظرف نعیمی، یعنی بهشت، محصور است: «غَيْرُ الْكَامِلِ: الْمُؤْمِنُونَ الْعَادِيُّونَ». این تمایز، مانند تفاوت میان پرنده‌ای که در آسمان بی‌کران پرواز می‌کند و مسافری که در سرای زمین اقامت گزیده، به مراتب متفاوت وجودی اشاره دارد.

درنگ: انسان کامل، دارای ظرف علم و اراده است و از نعیم فراتر می‌رود، در حالی که غیرکامل در بهشت نعیمی محصور است.

ظرف نعیمی و فرا‌نعیمی

غیرکامل، در ظرف نعیمی، یعنی بهشت، مستقر است و از آن فراتر نمی‌رود: «غَيْرُ الْكَامِلِ فِي الْجَنَّةِ مُسْتَقِرُّونَ». اینان، در عالم خود محصورند و ظرفی جز نعیم ندارند، مانند حور مقصورات در خیمه‌های بهشتی که در قرآن کریم توصیف شده‌اند: «حُورٌ مَقْصُورَاتٌ فِي الْخِيَامِ» (سوره الرحمن، آیه ۷۲؛ : «حوریانی در خیمه‌ها مقصور»). در مقابل، انسان کامل، فرا‌نعیمی است و حتی در بهشت، به جنت لقا، قرب حق و رویت الهی وصول می‌یابد: «الْكَامِلُ فَرَانَعِيمِيٌّ». این مرتبه، مانند تفاوت میان اقامت در باغی زمینی و سیر در افلاک بی‌کران، به تمایز میان جنات نعیم و جنات عدن در قرآن کریم اشاره دارد.

درنگ: غیرکامل در جنات نعیم مستقر است، اما انسان کامل به جنت لقا و رویت حق وصول می‌یابد.

حضور ارادی انسان کامل

انسان کامل، با اراده، در عوالم حضور یا ذهول (غفلت ارادی) دارد: «إِنْ شَاءَ يَرَى وَإِنْ شَاءَ لَا يَرَى». این اختیار، مانند کلیدی است که درهای عوالم را به اراده او می‌گشاید یا می‌بندد. در مقابل، حضور غیرکامل، عرضی و موقت است و فاقد این اختیار ارادی است. انسان کامل، با ظرف علم و اراده، می‌تواند در عوالم مختلف حضور یابد، استشمام کند، استمداد نماید و ظهورات عوالم را در خود و دیگران متجلی سازد. این حضور، مانند نوری است که به اراده، در آیینه‌های مختلف بازتاب می‌یابد، در حالی که غیرکامل، مانند سایه‌ای است که تنها در یک مکان ثابت می‌ماند.

درنگ: انسان کامل با اراده در عوالم حضور یا ذهول دارد، در حالی که حضور غیرکامل عرضی و موقت است.

سیر افاقی و ارضی

انسان کامل، دارای سیر افاقی و سماوی است: «الْكَامِلُ طَيَّارٌ». او مانند پرنده‌ای است که در آسمان‌های وجود سیر می‌کند و به عوالم رب‌العالمینی و جنات عدن و لقا وصول می‌یابد. در مقابل، غیرکامل، سیر ارضی و محدود به عالم ناسوت دارد: «غَيْرُ الْكَامِلِ رَاجِلٌ». اینان، مانند راهرویی زمینی، در ظرف ناسوت محصورند و سیرشان به مراتب نازل محدود است. این تمایز، مانند تفاوت میان پرواز در افلاک و گام زدن در خاک، مراتب متفاوت سلوک عرفانی را نشان می‌دهد.

درنگ: انسان کامل سیر افاقی و سماوی دارد، در حالی که غیرکامل سیر ارضی و محدود به ناسوت است.

ذهول ارادی انسان کامل

ذهول (غفلت ارادی) انسان کامل، خود کمال است: «ذُهُولُهُمْ كَمَالٌ». این ذهول، مانند پرده‌ای است که به اراده بر دیدگان کشیده می‌شود تا از امور غیرضروری منصرف شوند. برخلاف غیرکامل که ذهولشان غیرارادی و ناشی از نقصان است، ذهول کامل، نشانه‌ای از اقتدار وجودی اوست. این مفهوم، با روایت توحید مفضل هم‌خوانی دارد که نسيان را لطفی الهی می‌داند. انسان کامل، مانند باغبانی است که به اراده، شاخه‌های غیرضروری را هرس می‌کند تا درخت وجودش به کمال بارور شود.

درنگ: ذهول ارادی انسان کامل، کمال است، زیرا از امور غیرضروری منصرف می‌شود، برخلاف ذهول غیرارادی غیرکامل.

علم و اشراف انسان کامل

انسان کامل، در همه عوالم حضور علمی و وجودی دارد: «يَعْلَمُونَ مَا مِنْهُمْ خَارِجَ الْجَنَّةِ». او، مانند خورشیدی است که پرتوهایش همه عالم را فرا می‌گیرد و با حقایق عوالم مرتبط است. این علم، حضوری و ذاتی است، نه اکتسابی و ارضی، برخلاف غیرکامل که علمشان محدود به ظرف نعیمی است. انسان کامل، در جنات عدن، لقا و حتی فراتر از اسما و صفات، حضور دارد و ظهورات عوالم را در خود متجلی می‌سازد. این دیدگاه، مانند آیینه‌ای است که همه حقایق وجود را بازتاب می‌دهد.

درنگ: انسان کامل، در همه عوالم حضور علمی و وجودی دارد، برخلاف غیرکامل که علمشان به نعیم محدود است.

کتمان حضور انسان کامل

انسان کامل، حضور خود در عوالم را کتمان می‌کند تا نظام هستی مختل نشود: «حُضُورُهُمْ مَعَ كِتْمَانٍ». این کتمان، مانند پرده‌ای است که نور بی‌کران را مهار می‌کند تا دیده‌های ناقص خلق تاب آن را بیاورند. این اصل، با مفهوم «لا بالممازجه و لا بالمفارقه» در عرفان نظری هم‌خوانی دارد، که حضور حق در عالم را بدون اختلاط یا جدایی توصیف می‌کند. انسان کامل، مانند دریایی است که امواجش در همه سو جاری است، اما ذاتش از تعینات مصون می‌ماند.

درنگ: انسان کامل حضور خود را کتمان می‌کند تا نظام عوالم حفظ شود، مشابه حضور حق بدون ممازجه.

تنزه و تقدس انسان کامل

حضور انسان کامل در عوالم، تنزه و تقدس او را خدشه‌دار نمی‌کند: «لَا يَقْدَحُ فِي كَمَالِ تَنَزُّهِهِمْ وَتَقَدُّسِهِمْ». او، مانند نوری است که در آیینه‌های متعدد بازتاب می‌یابد، اما ذاتش از تعین مصون می‌ماند. این تنزه، مشابه تنزیه الهی است که حق را از هرگونه تعین و محدودیت مبرا می‌داند. انسان کامل، با همه چیز است، اما متعین نیست، مانند ذات حق که معین است، اما از تعینات خلقی مصون است.

درنگ: حضور انسان کامل در عوالم، تنزه و تقدس او را خدشه‌دار نمی‌کند، زیرا متعین نمی‌شود.

انسان تمام در برابر انسان کامل

مفهوم «انسان تمام»، مرتبه‌ای متعالی‌تر از انسان کامل است: «الْإِنْسَانُ التَّامُّ أَعْلَى مِنَ الْإِنْسَانِ الْكَامِلِ». انسان تمام، متم للغیر است، یعنی ظرف غیر را نیز در بر می‌گیرد، در حالی که انسان کامل، ممکن است فاقد این تمامیت باشد. این تمایز، با آیات قرآن کریم در سوره مائده، آیه ۳، هم‌خوانی دارد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي» (: «امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم»). اتمام، مانند افزودن گوهری به تاج کمال، به جامعیت و شمولیت فراتر از کمال اشاره دارد.

درنگ: انسان تمام، متم للغیر و فراتر از انسان کامل است، مانند تمایز میان اتمام و اکمال در قرآن کریم.

لطف نسيان و غفلت

نسيان و غفلت، لطفی الهی برای آرامش خلق است: «النِّسْيَانُ لُطْفٌ إِلَهِيٌّ». این لطف، مانند گردی است که خداوند بر خلق پاشیده تا از هول و هراس حقایق بی‌کران در امان باشند. انسان کامل، این غفلت را ارادی دارد و به اختیار، از برخی امور ذهول می‌یابد، در حالی که غیرکامل، گرفتار غفلت غیرارادی است. این مفهوم، با روایت توحید مفضل هم‌خوانی دارد که نسيان را لطفی برای آرامش بشر می‌داند. انسان کامل، مانند ناخدایی است که به اراده، کشتی وجودش را از امواج غیرضروری دور می‌کند.

درنگ: نسيان و غفلت، لطف الهی برای آرامش خلق است؛ انسان کامل این غفلت را ارادی دارد.

نظام عالم و حضور انسان کامل

حضور انسان کامل، نظام عالم را حفظ می‌کند: «يَنْحَفِظُ الْعَالَمُ وَيَدُومُ نِظَامُهُ». او، مانند ستونی است که بنای هستی را استوار نگه می‌دارد. این حضور، به دلیل جامعیت و تمامیت او، ظهورات الهی را در عوالم متجلی می‌سازد و نظام هستی را از اختلال مصون می‌دارد. انسان کامل، مانند قلبی است که خون حیات را در پیکر عالم جاری می‌کند و نظم الهی را پایدار می‌سازد.

درنگ: حضور انسان کامل، نظام عالم را حفظ می‌کند، زیرا جامع همه کمالات و ظهورات است.

نقد عرفان ناقص

عرفان موجود، گرچه بر جامعیت تأکید دارد، اما تمامیت (شامل غیر) را کمتر بررسی کرده است: «الْعِرْفَانُ النَّاقِصُ يَفْتَقِرُ إِلَى التَّمَامِ». این نقد، مانند اشاره به نوری است که گرچه روشن است، اما همه زوایا را فرا نگرفته است. عرفان باید به سوی تمامیت حرکت کند تا انسان تمام را به‌عنوان مرتبه‌ای متعالی‌تر معرفی نماید. این دیدگاه، به ضرورت تکمیل مباحث عرفانی و توجه به شمولیت غیر در عرفان نظری تأکید دارد.

درنگ: عرفان ناقص، به تمامیت کمتر توجه کرده و باید به سوی معرفی انسان تمام حرکت کند.

شکر علم مكنون

شکر برای علم مكنون لازم است، زیرا خداوند بخیل نیست: «فَاشْكُرْ رَبَّكَ حَيْثُ لَمْ يَكُنْ بِالْغَيْبِ عَلَيْكَ بِالظَّنِينِ». اگر حقایق به خلق اعطا نمی‌شود، به دلیل نبود ظرف امان است، نه بخل الهی. این اصل، مانند دعوتی است به سپاس‌گزاری از نعمتی که به اندازه ظرفیت خلق عطا شده است. انسان کامل، با شکر علم مكنون، به مقام تمامیت نزدیک‌تر می‌شود، مانند درختی که با آبیاری شکر، به باروری کامل می‌رسد.

درنگ: شکر علم مكنون لازم است؛ خداوند بخیل نیست، اما ظرف امان خلق محدود است.

بخش دوم: مقامات انسان کامل و نقش او در هستی

مقام حضور و ظهور انسان کامل

انسان کامل، در همه عوالم حضور و ظهور دارد: «كَائِنُونَ فِي كُلِّ شَيْءٍ». او، مانند نوری است که در هر مرتبه و عالمی متجلی می‌شود و با حقایق عوالم ارتباط برقرار می‌کند. این حضور، نه تنها در جنات نعیم، بلکه در جنات عدن، لقا و حتی ظرف ذاتی اسما و صفات امتداد دارد. انسان کامل، مانند آیینه‌ای است که همه صور وجود را در خود بازتاب می‌دهد و ظهورات الهی را در عوالم متجلی می‌سازد.

درنگ: انسان کامل، در همه عوالم حضور و ظهور دارد و با حقایق عوالم ارتباط برقرار می‌کند.

ارتباط با عوالم و استمداد

انسان کامل، می‌تواند با عوالم ارتباط برقرار کند، استشمام نماید، استمداد کند و ظهورات عوالم را در خود و دیگران ایجاد کند: «يَسْتَشِمُّونَ وَيَسْتَمِدُّونَ وَيُظْهِرُونَ». او، مانند دریایی است که همه رودها به سویش جاری‌اند و از او بهره می‌گیرند. این ارتباط، ارادی و ذاتی است و انسان کامل، به اختیار، می‌تواند ظهورات عوالم را متجلی سازد یا از آنها ذهول یابد. این توانایی، مانند کلیدی است که همه قفل‌های وجود را می‌گشاید.

درنگ: انسان کامل، با عوالم ارتباط ارادی دارد، استمداد می‌کند و ظهورات را متجلی می‌سازد.

نقش انسان کامل در حفظ نظام هستی

انسان کامل، با حضور جامع خود، نظام عالم را حفظ می‌کند: «يَنْحَفِظُ الْعَالَمُ بِحُضُورِهِ». او، مانند محور چرخ هستی است که همه اجزا به دورش می‌چرخند و نظم الهی را پایدار می‌سازد. این نقش، به دلیل جامعیت و تمامیت اوست که همه کمالات و ظهورات را در خود گرد آورده است. انسان کامل، مانند قلبی است که حیات عالم را تأمین می‌کند و از اختلال نظام هستی جلوگیری می‌نماید.

درنگ: انسان کامل، با حضور جامع خود، نظام عالم را حفظ می‌کند و از اختلال آن جلوگیری می‌نماید.

مراتب سلوک انسان کامل

سلوک انسان کامل، سماوی و افاقی است: «سَيْرُهُمْ سَمَاوِيٌّ». او، مانند ستاره‌ای است که در مدارهای آسمانی سیر می‌کند و به مراتب عالی وجود وصول می‌یابد. این سلوک، با مراتب عرفانی هم‌خوانی دارد که سالک را از ناسوت به لاهوت می‌رساند. انسان کامل، در هر مرتبه، ظهورات الهی را ادراک می‌کند و به لقای حق نزدیک‌تر می‌شود، مانند پرنده‌ای که به سوی قله‌های بی‌کران پرواز می‌کند.

درنگ: سلوک انسان کامل، سماوی و افاقی است و به مراتب عالی وجود و لقای حق وصول می‌یابد.

ذهول و کمال وجودی

ذهول انسان کامل، نه تنها نقص نیست، بلکه کمال است: «ذُهُولُهُمْ لَا يَقْدَحُ فِي كَمَالِهِمْ». این ذهول، مانند انصراف از شاخه‌های غیرضروری درخت وجود است که به باروری بیشتر آن می‌انجامد. انسان کامل، با اراده، از برخی امور غفلت می‌کند تا به حقیقت متعالی‌تر متصل شود. این اصل، با حکمت الهی در نسيان هم‌خوانی دارد که غفلت را لطفی برای آرامش خلق می‌داند.

درنگ: ذهول انسان کامل، کمال است و او را به حقیقت متعالی‌تر متصل می‌سازد.

بخش سوم: نقد و تکمیل عرفان نظری

نقد عرفان ناقص و ضرورت تمامیت

عرفان موجود، گرچه بر انسان کامل و جامعیت تأکید دارد، اما مفهوم تمامیت را کمتر کاوش کرده است: «الْعِرْفَانُ يَحْتَاجُ إِلَى التَّمَامِ». انسان تمام، به‌عنوان مرتبه‌ای که ظرف غیر را نیز در بر می‌گیرد، باید در کانون توجه عرفان قرار گیرد. این نقد، مانند دعوتی است به تکمیل بنای عرفان تا همه زوایای حقیقت وجود را در بر گیرد. عرفان نظری، مانند دریایی است که باید همه امواج وجود را در خود جای دهد.

درنگ: عرفان باید به سوی تمامیت حرکت کند و انسان تمام را به‌عنوان مرتبه‌ای متعالی معرفی نماید.

شکر و علم مكنون

شکر برای علم مكنون، وظیفه‌ای الهی است: «فَاشْكُرْ رَبَّكَ بِالْعِلْمِ الْمَكْنُونِ». خداوند، بخیل نیست و اگر حقایق را به خلق عطا نمی‌کند، به دلیل محدودیت ظرف امان آنهاست. این اصل، مانند دعوتی است به سپاس‌گزاری از نعمت‌های الهی که به اندازه ظرفیت خلق عطا شده‌اند. انسان کامل، با شکر، به مقام تمامیت نزدیک‌تر می‌شود، مانند ستاره‌ای که با درخشش بیشتر، آسمان وجود را روشن‌تر می‌کند.

درنگ: شکر علم مكنون، خلق را به خداوند نزدیک‌تر می‌کند و محدودیت ظرف امان را جبران می‌نماید.

لطف الهی در نسيان

نسيان، لطفی الهی است که آرامش خلق را تأمین می‌کند: «النِّسْيَانُ لُطْفٌ لِلْخَلْقِ». این لطف، مانند پرده‌ای است که بر دیده‌های خلق کشیده شده تا از هول حقایق بی‌کران در امان باشند. انسان کامل، این نسيان را ارادی دارد و به اختیار، از برخی امور ذهول می‌یابد، در حالی که غیرکامل، گرفتار نسيان غیرارادی است. این مفهوم، مانند نغمه‌ای الهی است که خلق را به آرامش دعوت می‌کند.

درنگ: نسيان، لطف الهی است که آرامش خلق را تأمین می‌کند و در انسان کامل، ارادی است.

نقش اولیا در حفظ نظام هستی

اولیای الهی، با حضور خود، نظام هستی را حفظ می‌کنند: «الْأَوْلِيَاءُ يَحْفَظُونَ نِظَامَ الْعَالَمِ». اینان، مانند ستون‌های بنای وجودند که نظم الهی را استوار نگه می‌دارند. حضور جامع و تمام اولیا، ظهورات الهی را در عوالم متجلی می‌سازد و از اختلال نظام هستی جلوگیری می‌کند. این نقش، مانند قلبی است که حیات عالم را تأمین می‌کند.

درنگ: اولیای الهی، با حضور جامع خود، نظام هستی را حفظ می‌کنند و نظم الهی را پایدار می‌سازند.

جمع‌بندی

درس‌گفتار شماره 568 از مجموعه مصباح الأنْس، با تبیین تفاوت‌های وجودی و کمالاتی میان انسان کامل و غیرکامل، جایگاه اولیای الهی را در فراتر رفتن از نعیم و حضور ارادی در عوالم الهی برجسته می‌سازد. انسان کامل، با سیر افاقی و سماوی، به جنت لقا و رویت حق وصول می‌یابد، در حالی که غیرکامل، در ظرف نعیمی محصور است. معرفی مفهوم «انسان تمام» به‌عنوان مرتبه‌ای متعالی‌تر از انسان کامل، عرفان را به سوی کمال ذاتی و الهی سوق می‌دهد. نقد عرفان ناقص، تأکید بر لطف نسيان، شکر علم مكنون و نقش اولیا در حفظ نظام هستی، از دیگر نکات کلیدی این درس‌گفتار است. استناد به آیات قرآن کریم، مانند آیه شریفه سوره مائده، آیه ۳، «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي» (: «امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم»)، به تبیین تمایز میان اکمال و اتمام یاری می‌رساند. این متن، مانند نوری که از قله‌های معرفت می‌تابد، خواننده را به تأمل در مراتب کمال انسان و جایگاه او در نظام هستی دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار، مناجات انسان کامل به چه لسانی انجام می‌شود؟

2. بر اساس متن، کدام یک از موارد زیر جزء سه سبقه وجودی در مناجات انسان کامل است؟

3. طبق درسگفتار، صفات جمالی و جلالی پروردگار در مناجات به چه صورت جمع می‌شوند؟

4. بر اساس متن، چرا انسان کامل در مناجات از غضب جلال استعاذه می‌کند؟

5. طبق درسگفتار، بالاترین مرتبه تعین الهی چیست؟

6. مناجات انسان کامل در درسگفتار به وزان سوره فاتحه است.

7. انسان کامل طبق درسگفتار می‌تواند بدون شناخت خدا به سعادت برسد.

8. استعانت در درسگفتار شامل استقامت و استکمال است.

9. خوف از جلال الهی در درسگفتار به معنای ترس از گناهان شخصی است.

10. لقاء ذاتی در عرفان محبوبین طبق درسگفتار بدون اسماء و صفات است.

11. منظور از استدعای هدایت در مناجات انسان کامل طبق درسگفتار چیست؟

12. چرا در درسگفتار استعاذه از غضب جلال پس از استدعای هدایت ذکر شده است؟

13. تفاوت عرفان محبین و عرفان محبوبین در درسگفتار چیست؟

14. چرا در درسگفتار گفته شده که خوف از جلال الهی حتی برای معصومین وجود دارد؟

15. منظور از احدیت در درسگفتار چیست؟

پاسخنامه

1. لسان تغزل و کمال

2. شناخت خلق، شناخت خدا، طلب سعادت

3. به صورت صفات کمالی

4. برای دوری از ضلال و گناه

5. احدیت

6. درست

7. نادرست

8. نادرست

9. نادرست

10. درست

11. استدعای هدایت یعنی طلب انس با حضرت قدس و رسیدن به جمال الهی.

12. زیرا در ختم الخاتمه، ترتیب مناجات برعکس فاتحه است تا با فتح آن همخوانی داشته باشد.

13. عرفان محبین بر صفات متمرکز است، اما عرفان محبوبین به لقاء ذاتی بدون اسماء و صفات می‌رسد.

14. زیرا معرفت بیشتر به جلال الهی، خوف بیشتری از عظمت پروردگار ایجاد می‌کند.

15. احدیت اولین مرتبه تعین الهی است که بالاتر از آن هیچ اسمی وجود ندارد.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده