در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مصباح الانس 635

متن درس

 

بازبینی درس گفتارهای حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 635)

مقدمه

این نوشتار، تدوینی است از درس‌گفتارهای عمیق و ژرف آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، که در جلسه‌ای با محوریت تبیین مفاهیم عرفانی و الهیاتی کتاب شریف مصباح الانس ارائه شده است. موضوع اصلی این گفتار، کاوش در رابطه میان عظمت بی‌کران ذات الهی و محدودیت‌های ادراک بشری است که از منظری توحیدی و با رویکردی فلسفی-عرفانی مورد بررسی قرار گرفته است. متن با طرح اشکالات و پاسخ‌هایی در باب استیفای حمد الهی، تمایز میان حمد اجمالی و تفصیلی، و نقش انبیا در هدایت به سوی قرب الهی، به تبیین مفاهیم بنیادین عرفان اسلامی می‌پردازد.

بخش نخست: محدودیت ادراک بشری در برابر عظمت الهی

طرح اشکال در باب استیفای حمد الهی

یکی از مسائل بنیادین مطرح‌شده در این گفتار، ناتوانی انسان در استیفای کامل حمد و شکر الهی است که ریشه در محدودیت وجودی انسان به‌عنوان ممکن‌الوجود دارد. این اشکال با استناد به عبارات مأثوری مانند
«الْحَمْدُ لِلَّهِ حَقَّ حَمْدِهِ»
(: «ستایش خدای را سزاست چنان که شایسته ستایش اوست») و
«حَمْدًا لَا مُنْتَهَى لَهُ دُونَ عِلْمِهِ»
مطرح می‌شود. این عبارات به غایت علم و قدرت الهی اشاره دارند که از توان ادراک بشری فراتر است. انسان، به دلیل متناهی بودن، قادر به ادای حمدی نیست که شایسته جلال و کمال ذات الهی باشد. این مسئله، تقابل میان محدودیت وجودی انسان و عظمت نامحدود واجب‌الوجود را برجسته می‌سازد. همان‌گونه که دریایی بی‌کران در برابر قطره‌ای ناچیز قرار می‌گیرد، ادراک انسانی نیز در برابر بی‌نهایت الهی به ناتوانی خود اقرار می‌کند.

درنگ: ناتوانی انسان در استیفای حمد الهی، نه از نقصان او، بلکه از عظمت بی‌کران ذات الهی ناشی می‌شود. این عجز، گواهی بر محدودیت ادراک بشری در برابر بی‌نهایت الهی است.

پاسخ به اشکال: تمایز حمد اجمالی و تفصیلی

پاسخ به این اشکال، در تمایز میان حمد اجمالی و تفصیلی نهفته است. حمد اجمالی، اقرار کلی انسان به عظمت الهی است، بدون آنکه جزئیات آن را درک کند، در حالی که حمد تفصیلی نیازمند احاطه کامل بر کمالات الهی است که از توان انسان خارج است. به‌سان راهرویی که در برابر اقیانوسی بی‌کران ایستاده و تنها به عظمت آن اقرار می‌کند، انسان نیز به‌طور اجمالی به جلال الهی معترف است. مثالی که در این راستا مطرح می‌شود، اقرار به آنچه پیامبر اکرم (ص) آورده‌اند، بدون آگاهی از جزئیات کامل آن است. این دیدگاه با آیه شریفه
«آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ»
(البقرة: ۲۸۵، : «پیامبر به آنچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده ایمان آورد») همخوانی دارد. مؤمنان به آنچه بر پیامبر نازل شده ایمان می‌آورند، حتی اگر از جزئیات آن آگاه نباشند. این تمایز، ریشه در آرای عرفانی ابن‌عربی و قونوی دارد که ادراک بشری را در برابر ذات الهی، ناقص و اجمالی می‌دانند.

درنگ: حمد انسانی در برابر ذات الهی، اجمالی است و نه تفصیلی. این اقرار کلی به عظمت الهی، نشانه عجز انسان از احاطه بر کمالات بی‌نهایت الهی است.

عجز از استیفای حمد به دلیل غیرمتناهی بودن ذات الهی

عباراتی مانند
«حَمْدًا یَلِیقُ بِجَلَالِ وَجْهِهِ وَکَمَالِ ذَاتِهِ»
و
«کَمَا أَثْنَى عَلَى نَفْسِهِ»
به دلیل اشاره به کمال غیرمتناهی الهی، از توان ادراک و بیان انسان خارج‌اند. این عجز، نه نشانه استیفای کامل حمد، بلکه گواهی بر ناتوانی انسان در برابر عظمت بی‌کران الهی است. همان‌گونه که آفتابی فروزان، دیدگان را از مشاهده مستقیم خود ناتوان می‌سازد، عظمت الهی نیز ادراک بشری را در حیرتی عمیق فرو می‌برد. این مفهوم با آیه کریمه
«لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ»
(الشوری: ۱۱، : «هیچ چیز مانند او نیست») پیوند دارد که بر تمایز ذاتی میان خدا و مخلوقات تأکید می‌ورزد.

درنگ: عجز انسان از استیفای حمد الهی، نتیجه عظمت غیرمتناهی ذات الهی است که فراتر از هرگونه ادراک و توصیف بشری قرار دارد.

بخش دوم: فصاحت و اعجام در برابر عظمت الهی

فصاحت ناتوان در برابر بی‌نهایت الهی

متن به مفهوم «اعراب» به معنای اظهار و بیان واضح اشاره دارد و تأکید می‌کند که حتی فصاحت کامل نیز در برابر عظمت الهی به گنگی و اعجام منجر می‌شود. این گنگی، نشانه ناتوانی انسان در بیان کامل حقیقت ذات الهی است، مانند قاصری که در برابر عظمتی بی‌کران، زبانش به لکنت می‌افتد. این مفهوم با آیه شریفه
«سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ»
(القلم: ۲۹، : «منزه است پروردگارمان، ما ستمکار بودیم») همخوانی دارد که در آن، انسان در برابر عظمت الهی به ناتوانی خود اعتراف می‌کند. اعجام، نشانه‌ای است از محدودیت ادراک بشری که در برابر بی‌کرانگی الهی، به سکوت و حیرت فرو می‌رود.

درنگ: فصاحت انسانی در برابر عظمت الهی به اعجام و گنگی می‌انجامد، چرا که ذات الهی فراتر از هرگونه بیان و توصیف بشری است.

حیرت کبری و محدودیت‌های ادراک بشری

مفهوم «حیرت کبری» در این گفتار، به حیرت عمیقی اشاره دارد که پس از علم و در مواجهه با عظمت الهی پدید می‌آید، در مقابل «حیرت صغری» که با شک و نادانی همراه است. این حیرت، در هر مرتبه از شهود و وجود رخ می‌دهد و انسان را به ناتوانی خود در برابر خدا آگاه می‌سازد. همان‌گونه که دریانوردی در اقیانوس بی‌کران، در برابر عظمت امواج به شگفتی و حیرت فرو می‌رود، سالک نیز در برابر جلال الهی به حیرتی عمیق گرفتار می‌شود. این مفهوم، ریشه در آرای عرفانی ابن‌عربی و قونوی دارد که حیرت کبری را نشانه‌ای از ناتوانی ادراک بشری در برابر بی‌نهایت الهی می‌دانند.

درنگ: حیرت کبری، نتیجه مواجهه با عظمت بی‌نهایت الهی است که در هر مرحله از شهود، انسان را به عجز خود آگاه می‌سازد.

نقص امکاناتی و عجز در احاطه بر ذات الهی

ناتوانی انسان در بیان و ادراک عظمت الهی، به نقص امکاناتی، حدوث و قصور او بازمی‌گردد. این نقص، مانع از احاطه کامل بر ذات الهی می‌شود، مانند پرنده‌ای که بال‌هایش برای پرواز در آسمان بی‌کران الهی ناتوان است. این دیدگاه با آیه کریمه
«وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا»
(الإسراء: ۸۵، : «و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است») همخوانی دارد که بر محدودیت علم بشری تأکید می‌ورزد. این عجز، ریشه در تمایز میان واجب‌الوجود و ممکن‌الوجود دارد که در فلسفه و عرفان اسلامی به تفصیل بحث شده است.

درنگ: نقص امکاناتی انسان، به دلیل حدوث و قصور ذاتی، او را از احاطه بر ذات الهی بازمی‌دارد.

بخش سوم: عظمت الهی و نقد خودکوچک‌بینی

عظمت الهی به‌عنوان دلیل اصلی عجز

برخلاف تصور رایج، ناتوانی انسان در ادراک الهی، نه به دلیل نقص ذاتی او، بلکه به سبب عظمت بی‌نهایت الهی است. این دیدگاه با عبارت
«اللَّهُ أَکْبَرُ»
تقویت می‌شود که به برتری ذات الهی بر هر توصیف و ادراکی اشاره دارد. به‌سان خورشیدی که نورش، نه به دلیل ضعف دیده، بلکه به سبب شدت درخشش، مانع از مشاهده مستقیم آن می‌شود، عظمت الهی نیز ادراک بشری را در برابر خود ناتوان می‌سازد. این اصل توحیدی، ذات الهی را
أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَف
می‌داند و بر عظمت بی‌کران خدا تأکید می‌ورزد.

درنگ: عجز ادراک بشری، نتیجه عظمت بی‌نهایت الهی است، نه صرفاً نقصان ذاتی انسان.

نقد خودکوچک‌بینی در برابر عظمت الهی

یکی از نکات برجسته این گفتار، نقد خودکوچک‌بینی است که در آن، انسان به‌جای تمرکز بر عظمت الهی، خود را ناتوان و حقیر می‌پندارد. این خطای معرفتی، با رویکرد عرفانی که انسان را مظهر تام اسما و صفات الهی می‌داند، در تضاد است. انسان، به‌عنوان خلیفه‌الله، دارای شأن بلندی است، اما این شأن در برابر عظمت الهی همچنان محدود است. مانند گلی که در برابر خورشید سر به زیر می‌افکند، نه از حقارت خود، بلکه از عظمت نور خورشید، انسان نیز در برابر ذات الهی به تواضع و حیرت فرو می‌رود.

درنگ: خودکوچک‌بینی در برابر عظمت الهی، خطایی معرفتی است که انسان را از درک شأن خلیفه‌اللهی خود بازمی‌دارد.

بخش چهارم: نقش انبیا و هدایت به قرب الهی

نقش انبیا در رهایی از نادانی

انبیا الهی، به‌سان غواصانی ماهر، آمده‌اند تا انسان را در دریای معرفت الهی هدایت کنند و او را از نادانی و خودکوچک‌بینی به سوی قرب الهی رهنمون شوند. این آموزش، به استعاره غواصی در اقیانوس بی‌کران الهی تشبیه شده است که انسان را قادر می‌سازد تا در این دریا شنا کند. این مفهوم با آیه کریمه
«وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ»
(المائدة: ۳۵، : «و به سوی او وسیله‌ای بجویید») همخوانی دارد. انبیا با آموزش شریعت و معرفت، راه قرب به ذات الهی را هموار می‌سازند.

درنگ: انبیا الهی، با آموزش معرفت و شریعت، انسان را از نادانی به سوی قرب الهی هدایت می‌کنند.

کفر به معنای ستر و نادانی

کفر در این گفتار، به معنای پنهان کردن معرفت الهی در نفس تعریف شده که نتیجه نادانی است، نه انکار کامل خدا. کافر، به دلیل جهل، قادر به اظهار ایمان و قرب به خدا نیست، مانند کسی که گنجی در سینه دارد، اما از بیان آن عاجز است. این تعریف با آیه کریمه
«وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ»
(النمل: ۱۴، : «و آن را انکار کردند در حالی که در دل‌هایشان به آن یقین داشتند») مرتبط است. کفر، در این نگاه، نوعی جهل و ناتوانی در اظهار معرفت الهی است.

درنگ: کفر، نتیجه نادانی و پنهان کردن معرفت الهی در نفس است، نه انکار کامل حقیقت الهی.

حجت بالغه الهی و مسئولیت‌پذیری انسان

با استناد به سخن امام صادق (ع)، خداوند در روز قیامت حجت بالغه‌ای بر خلق دارد. انسان یا نادان است و باید معرفت کسب کند، یا عالم است و باید به علم خود عمل کند. این حجت، با آیه کریمه
«رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ»
(النساء: ۱۶۵، : «پیامبرانی که بشارت‌دهنده و هشداردهنده بودند تا پس از پیامبران، برای مردم بر خدا حجتی نباشد») پیوند دارد. این اصل، بر عدالت الهی و مسئولیت‌پذیری انسان در برابر معرفت و عمل تأکید می‌ورزد.

درنگ: حجت بالغه الهی، انسان را در برابر معرفت و عمل مسئول می‌داند و راه هدایت را از طریق انبیا فراهم می‌سازد.

بخش پنجم: حجاب‌های ظلمانی و نورانی

تمایز میان حجاب‌های ظلمانی و نورانی

این گفتار، میان حجاب‌های ظلمانی (ناشی از نقصان و ضعف انسانی) و حجاب‌های نورانی (اسما و صفات الهی) تمایز قائل می‌شود. حجاب‌های ظلمانی، مانند جهل و هوای نفس، موانعی درونی‌اند که انسان را از معرفت الهی بازمی‌دارند. در مقابل، حجاب‌های نورانی، اسما و صفات الهی‌اند که به دلیل کمال و عظمتشان، مانع ادراک کامل ذات الهی می‌شوند. مانند خورشیدی که نورش، نه تنها مانع دیدن دیوار است، بلکه خود مانع مشاهده مستقیم خویش می‌شود. این تمایز، یکی از مفاهیم کلیدی عرفان نظری است که در آثار ابن‌عربی و قونوی به تفصیل بحث شده است.

درنگ: حجاب‌های ظلمانی از نقصان انسانی ناشی می‌شوند، در حالی که حجاب‌های نورانی، اسما و صفات الهی‌اند که به دلیل عظمتشان، ادراک ذات را دشوار می‌سازند.

وصول به ذات و محدودیت ادراک کُنه

وصول به ذات الهی ممکن است، اما ادراک کُنه ذات، به دلیل عظمت بی‌نهایت الهی، ناممکن است. سالک با طی مراحل صفات، به مقام لا تعین می‌رسد که در آن، از تعینات نفسانی و حتی صفات الهی عبور کرده و در ذات الهی فانی می‌شود. این مفهوم با آیه کریمه
«کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ»
(القصص: ۸۸، : «هر چیز جز وجه او نابودشدنی است») همخوانی دارد. در این مقام، سالک خود را نمی‌بیند و غرق در ذات الهی می‌شود، مانند قطره‌ای که در اقیانوس بی‌کران محو می‌گردد.

درنگ: وصول به ذات الهی در مقام لا تعین ممکن است، اما ادراک کُنه ذات، به دلیل عظمت بی‌نهایت الهی، از توان انسان خارج است.

مقام لا تعین و فنا در ذات

مقام لا تعین، بالاترین مرتبه عرفانی است که در آن، سالک از تمام تعینات و محدودیت‌ها رها شده و در ذات الهی فانی می‌شود. در این مقام، دنیا و آخرت برای اهل الله بی‌معنا می‌گردد، مانند پرنده‌ای که از قفس تعینات رها شده و در آسمان بی‌کران الهی پرواز می‌کند. این مفهوم، با «فنا فی الله» در عرفان اسلامی پیوند دارد و در آثار ابن‌عربی به تفصیل بحث شده است.

درنگ: مقام لا تعین، مرتبه‌ای است که سالک در ذات الهی فانی شده و از تعینات نفسانی و حتی صفات الهی رها می‌گردد.

نقد آرزوی افراطی مقامات عرفانی

این گفتار هشدار می‌دهد که آرزوی افراطی برای رسیدن به مقامات عالی عرفانی، ممکن است انسان را از زندگی عادی محروم کند. سالک در این مسیر، ممکن است همه چیز را از دست بدهد، مانند راهرویی که در طلب قله‌های رفیع، از پای‌نهادن بر زمین بازمی‌ماند. این دیدگاه، بر لزوم رعایت اعتدال و توازن در سلوک عرفانی تأکید دارد و با توصیه‌های عرفا برای حفظ تعادل در زندگی همخوانی دارد.

درنگ: آرزوی افراطی برای مقامات عرفانی، ممکن است به از دست دادن تعادل در زندگی منجر شود.

جمع‌بندی

درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در باب مصباح الانس، با رویکردی عرفانی و فلسفی، به کاوش در رابطه میان عظمت بی‌کران ذات الهی و محدودیت‌های ادراک بشری پرداخته و مفاهیمی چون حمد اجمالی و تفصیلی، عجز امکاناتی، نقش انبیا در هدایت، و تمایز میان حجاب‌های ظلمانی و نورانی را تبیین کرده است. این گفتار، با تأکید بر عظمت الهی به‌عنوان دلیل اصلی عجز ادراک بشری، خودکوچک‌بینی را نقد کرده و انسان را به درک شأن خلیفه‌اللهی خود دعوت می‌کند. مفهوم وصول به ذات در مقام لا تعین، از برجسته‌ترین مباحث این متن است که با آرای ابن‌عربی و قونوی همخوانی دارد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، چرا انسان نمی‌تواند حمد خدا را به طور کامل استیفا کند؟

2. طبق متن درسگفتار، حیرت کبری در چه مرحله‌ای رخ می‌دهد؟

3. بر اساس درسگفتار، چرا انسان در برابر عظمت خدا گنگ و لال است؟

4. طبق متن، حجاب‌های نورانی چیستند؟

5. بر اساس درسگفتار، وصول به ذات الهی در مقایسه با وصول به صفات چگونه است؟

6. در درسگفتار، حمد خدا به صورت تفصیلی توسط انسان قابل استیفا است.

7. طبق متن، حیرت کبری به معنای ناتوانی انسان در برابر شهود وجود الهی است.

8. بر اساس درسگفتار، حجاب‌های ظلمانی به صفات الهی مربوط می‌شوند.

9. در درسگفتار، عجز انسان به دلیل بزرگی خدا نیست، بلکه به نقص امکانی او مربوط است.

10. طبق متن، وصول به ذات الهی نیازمند طي صفات و از دست دادن تعین است.

11. منظور از حیرت کبری در درسگفتار چیست؟

12. چرا انسان نمی‌تواند حمد خدا را به طور کامل استیفا کند؟

13. تفاوت حجاب‌های ظلمانی و نورانی در درسگفتار چیست؟

14. چرا انسان در برابر عظمت خدا گنگ و لال است؟

15. وصول به ذات الهی چگونه ممکن می‌شود؟

پاسخنامه

1. چون انسان به صورت اجمالی حمد می‌کند

2. بعد از علم و در مواجهه با شهود

3. به دلیل عجز و نقص امکانی انسان

4. صفات ثبوتی و تعینات الهی

5. وصول به ذات ممکن است، اما به کُنه ذات خیر

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. درست

11. حیرت کبری ناتوانی انسان پس از علم در برابر شهود وجود الهی در هر مقام و مرتبه است.

12. زیرا انسان تنها به صورت اجمالی حمد می‌کند و قادر به تفصیل آن نیست.

13. حجاب‌های ظلمانی نقص‌ها و ضعف‌های انسانی هستند، اما حجاب‌های نورانی صفات ثبوتی الهی‌اند.

14. به دلیل عجز و نقص امکانی انسان در برابر عظمت بی‌کران الهی.

15. با طي صفات الهی و از دست دادن تعین، سالک به ذات الهی واصل می‌شود.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده