در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 688

متن درس





کتاب اسما و صفات الهی: خیر و شر در فلسفه توحیدی

کتاب اسما و صفات الهی: خیر و شر در فلسفه توحیدی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۸۸)

دیباچه

جهان‌بینی توحیدی، به مثابه نوری که در ظلمات جهل می‌درخشد، راه شناخت حقیقت هستی را روشن می‌سازد و جایگاه خیر و شر را در نظام خلقت تبیین می‌کند. درس‌گفتار شماره ۶۸۸ از سلسله درس‌گفتارهای اسما و صفات الهی، با محوریت خیر و شر، به کاوشی عمیق در این دو مفهوم بنیادین می‌پردازد. این نوشتار درصدد است تا ابعاد چندگانه خیر و شر را در چارچوبی تخصصی روشن سازد. خیر، به مثابه گزینشی آگاهانه و رجحانی متعالی، و شر، به سان شراره‌ای پراکنده و کثرت‌زا، در این متن با رویکردی اشتقاقی و فلسفی بررسی می‌شوند. نقد فقدان علم اشتقاق در علوم دینی، تبیین نسبیت خیر و شر، و تأکید بر ضرورت فرهنگ‌سازی مبتنی بر معرفت، از محورهای اصلی این اثر است.

بخش نخست: تبیین مفهومی خیر و شر

تعریف خیر: گزینش و رجحان

خیر، به مثابه جویباری زلال که از سرچشمه حکمت الهی جاری است، دارای دو ویژگی بنیادین است: گزینش و رجحان. گزینش، انتخابی آگاهانه است که در نفس فاعل رخ می‌دهد، و رجحان، خاصیتی در متعلق خارجی است که آن را مطلوب می‌سازد. این دو بعد، خیر را به مفهومی دوسویه بدل می‌کنند: یکی نفسی، که به اختیار و اراده فاعل بازمی‌گردد، و دیگری خارجی، که به ویژگی‌های شیء، مانند شیرینی، گرما یا زیبایی، وابسته است.

قرآن کریم، این حقیقت را در آیه‌ای روشن بیان می‌کند:

درنگ: خیر، مانند نوری که از سرچشمه حکمت الهی ساطع می‌شود، دارای دو بعد گزینش (نفسی) و رجحان (خارجی) است که فاعل را به سوی متعلق مطلوب هدایت می‌کند.

خیر، فرابشری و عام

خیر، به مثابه جریانی فراگیر در نظام هستی، نه تنها به انسان، بلکه به همه موجودات دارای شعور یا اراده، از حیوانات تا ذات باری‌تعالی، تسری می‌یابد. حیوانات، بر اساس غریزه، متعلقی را گزینش می‌کنند؛ برای مثال، یکی استخوان را مطلوب می‌داند و دیگری علف را. خداوند نیز، به مثابه خالق حکیم، با اراده خود خیر را ایجاد می‌کند، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: ﴿إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ [مطلب حذف شد] : «چون چیزی را اراده کند، به آن می‌گوید باش، پس می‌شود»). این آیه، بر اراده الهی در خلق خیر با رجحانی حکیمانه دلالت دارد.

این دیدگاه، خیر را به مثابه آیینه‌ای از حکمت الهی می‌بیند که در همه مراتب خلقت جاری است. گزینش حیوانات، به غریزه وابسته است، و گزینش الهی، به حکمت بی‌کران. این فراگیری، خیر را از محدوده انسانی فراتر برده و به اصلی وجودی در نظام خلقت بدل می‌کند.

درنگ: خیر، مانند جریانی زلال در نظام هستی، در همه موجودات دارای شعور یا اراده، از حیوانات تا ذات الهی، جاری است و به گزینش و رجحان متکی است.

تعریف شر: کثرت و پراکندگی

شر، به سان شراره‌ای که از آتش می‌جهد، به کثرت، پراکندگی و به‌هم‌ریختگی اشاره دارد. برخلاف خیر، که وحدت‌بخش و ایجابی است، شر، وجودی است که به تعدد و فساد می‌انجامد. شر ممکن است اختیاری باشد، مانند ظلم، یا غیراختیاری، مانند افتادن کاسه‌ای که می‌شکند. این ویژگی، شر را از خیر متمایز می‌کند، زیرا خیر همواره به گزینش آگاهانه وابسته است، اما شر می‌تواند بدون قصد فاعلی رخ دهد.

قرآن کریم، این حقیقت را در آیه‌ای تبیین می‌کند: ﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي [مطلب حذف شد] : «فساد در خشکی و دریا آشکار شد»). این آیه، شر را به مثابه فسادی می‌بیند که از اعمال انسانی یا شرایط وجودی نشأت می‌گیرد، اما همواره در برابر خیر، محدود و نسبی است.

درنگ: شر، مانند شراره‌ای پراکنده، به کثرت و فساد اشاره دارد و می‌تواند اختیاری یا غیراختیاری باشد، اما در برابر خیر، محدود و نسبی است.

خیر و شر: نه تضاد، نه تقابل، بلکه تفاوت

خیر و شر، برخلاف تصور رایج، نه متضادند و نه متقابل، بلکه متفاوت‌اند. تضاد، مستلزم غایت الخلاف است، که در خیر و شر وجود ندارد. تقابل نیز، مانند آنچه بین علف و استخوان دیده می‌شود، نسبی است و نه مطلق. برای مثال، یخ در زمستان شر است، زیرا مطلوب نیست، اما در تابستان خیر است، زیرا نیاز را برآورده می‌کند. این نسبیت، خیر و شر را به مثابه دو سوی یک طیف می‌بیند که به زمان، مکان و شرایط وابسته‌اند.

قرآن کریم، این نسبیت را در آیه‌ای روشن می‌کند: ﴿وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ [مطلب حذف شد] : «و شاید چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است»). این آیه، بر نسبی بودن خیر و شر و حکمت الهی در پس این نسبیت تأکید دارد. خیر و شر، مانند دو رنگ در نقاشی خلقت، در مراتب مختلف، جلوه‌های متفاوتی می‌یابند.

درنگ: خیر و شر، مانند دو سوی یک طیف، نه متضاد و نه متقابل، بلکه متفاوت‌اند و به زمان، مکان و شرایط وابسته‌اند.

نسبیت خیر و شر

خیر و شر، به مثابه دو جویبار که در بستر زمان و مکان جاری‌اند، نسبی‌اند. یک شیء ممکن است برای فردی خیر باشد و برای دیگری شر. برای مثال، آب برای تشنه خیر است، اما برای کسی که سیراب است، ممکن است خیر نباشد. این نسبیت، خیر و شر را از مطلق‌گرایی جدا می‌کند و به حکمت الهی در خلقت اشاره دارد، که همه چیز را در مراتب و شرایط خاص خود قرار داده است.

قرآن کریم، این حقیقت را در آیه‌ای تأیید می‌کند: ﴿كُلٌّ مِنْ [مطلب حذف شد] : «بگو همه از جانب خداست»). این آیه، بر منشأ الهی خیر و شر دلالت دارد، اما نسبیت آن‌ها را در نظام خلقت نشان می‌دهد. خیر و شر، مانند سایه و نور، در نسبت با یکدیگر معنا می‌یابند.

درنگ: خیر و شر، مانند سایه و نور، نسبی‌اند و به شرایط، زمان و مکان وابسته‌اند، و این نسبیت، حکمت الهی را در خلقت آشکار می‌کند.

جمع‌بندی بخش نخست

خیر، با گزینش نفسی و رجحان خارجی، به مثابه نوری وحدت‌بخش در نظام هستی جاری است و در همه موجودات، از حیوانات تا ذات الهی، متجلی می‌شود. شر، به سان شراره‌ای پراکنده، کثرت‌زا و فسادآور است و می‌تواند اختیاری یا غیراختیاری باشد. خیر و شر، نه متضاد و نه متقابل، بلکه متفاوت و نسبی‌اند و به شرایط وجودی وابسته‌اند. آیات قرآن کریم، مانند آیات بلد، یس و بقره، بر این حقیقت تأکید دارند. این بخش، زمینه را برای بررسی اهمیت علم اشتقاق و نقد مطلق‌گرایی فراهم می‌آورد.

بخش دوم: علم اشتقاق و ضرورت معرفت‌شناسی خیر و شر

اهمیت علم اشتقاق

علم اشتقاق، به مثابه آزمایشگاهی که معانی واژگان را تجزیه و تحلیل می‌کند، دقیق‌ترین و علمی‌ترین روش برای فهم خیر و شر است. این علم، مانند شیمی‌دانی که مواد را در بوته آزمایش می‌سنجد، ریشه‌ها و معانی واژگان را سبر و تقسیم می‌کند تا حقیقت آن‌ها را آشکار سازد. فقدان اشتقاق در علوم دینی، مانند غباری بر آینه معرفت، به نادانی، نزاع و جنگ منجر شده است.

برای مثال، در تحلیل حرمت خمر، اشتقاق نشان می‌دهد که حرمت، نه به رنگ، مزه یا مایعیت خمر، بلکه به خاصیت مخمر و مست‌کننده آن وابسته است. این دقت، مانند نوری در تاریکی، حقیقت را از تحریف جدا می‌کند. قرآن کریم، این روش علمی را در آیه‌ای ترویج می‌کند: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا [مطلب حذف شد] : «ما رسولانمان را با دلایل روشن فرستادیم»). این آیه، بر ضرورت دلایل روشن و علمی در فهم حقیقت تأکید دارد.

درنگ: علم اشتقاق، مانند آزمایشگاهی دقیق، معانی خیر و شر را تجزیه و تحلیل می‌کند و فقدان آن، به نادانی و نزاع می‌انجامد.

نقد فقدان فلسفه مدرن

فلسفه سنتی، مانند آثار ملاصدرا و ابن‌سینا، به مثابه کلام دینی است، نه فلسفه علمی. اشتقاق، نیازمند فلسفه مدرن است که ذهن را به آزمایشگاهی برای تحلیل معانی بدل می‌کند. حوزه‌های علمیه، مانند باغی که از فلسفه مدرن محروم مانده، به کلام دینی اکتفا کرده‌اند و از علم اشتقاق غافل شده‌اند. این غفلت، مانند سایه‌ای بر معرفت، علوم دینی را از دقت و عمق محروم ساخته است.

اشتقاق، علمی دشوارتر از علوم تجربی است، زیرا بدون ابزار مادی، ذهن را به کاوش در ریشه‌های معانی وا می‌دارد. این علم، مانند ستاره‌ای در آسمان معرفت، راه فهم حقیقت را روشن می‌کند، اما نیازمند فیلسوفی است که ذهنش به فلسفه مدرن مسلح باشد.

درنگ: اشتقاق، نیازمند فلسفه مدرن است و فقدان آن در حوزه‌های علمیه، مانند سایه‌ای بر معرفت، علوم دینی را از دقت محروم کرده است.

خیر و شر: مقسم تمام امور

خیر و شر، به مثابه دو بال نظام هستی، مقسم همه امورند. هر چیزی یا خیر است یا شر، اما این دو، خود شامل زیرمجموعه‌هایی با تفاوت‌های نسبی‌اند. خیر، صفات کمالی مانند زیبایی و خوبی را در بر می‌گیرد، اما هر زیبایی خیر نیست. شر نیز، صفاتی مانند دشمنی و ضلال را شامل می‌شود، اما این‌ها با شر تفاوت دارند.

قرآن کریم، این حقیقت را در آیه‌ای تبیین می‌کند: ﴿وَكُلُّ شَيْءٍ [مطلب حذف شد] : «و هر چیزی نزد او به اندازه است»). این آیه، بر نظم الهی در تقسیم خیر و شر و تفاوت‌های نسبی آن‌ها تأکید دارد. خیر و شر، مانند دو شاخه از یک درخت، در مراتب مختلف، جلوه‌های متفاوتی می‌یابند.

درنگ: خیر و شر، مانند دو بال نظام هستی، مقسم همه امورند و زیرمجموعه‌های آن‌ها، مانند زیبایی و دشمنی، با تفاوت‌های نسبی متجلی می‌شوند.

تفاوت صفات کمالی و خیر

صفات کمالی، مانند زیبایی و خوبی، به مثابه شاخه‌هایی از درخت خیر، زیرمجموعه آن‌اند، اما با خیر تفاوت دارند. زیبایی، به ظاهر وابسته است، مانند چهره‌ای دل‌انگیز، و خوبی، به محتوا، مانند عقلی حکیم. برای مثال، عقل خوب است، اما قشنگ نیست، زیرا قشنگ‌بودن به صورت وابسته است. این دقت، مانند نوری که تاریکی جهل را می‌زداید، اهمیت اشتقاق در استخدام واژگان را نشان می‌دهد.

اشتقاق، تفاوت‌های ظریف را آشکار می‌کند: قشنگ، به زیبایی جلف اشاره دارد، مانند عروسکی دل‌فریب، و زیبا، به زیبایی باوقار، مانند انسانی وارسته. قرآن کریم، این دقت را در آیه‌ای ترویج می‌کند: ﴿قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ [مطلب حذف شد] : «بگو هر کس بر شیوه خود عمل می‌کند»). این آیه، بر تفاوت‌های ظریف در اعمال و صفات تأکید دارد.

درنگ: صفات کمالی، مانند زیبایی و خوبی، زیرمجموعه خیرند، اما با آن تفاوت دارند؛ زیبایی به ظاهر و خوبی به محتوا وابسته است.

جمع‌بندی بخش دوم

علم اشتقاق، به مثابه آزمایشگاهی برای تجزیه معانی، خیر و شر را با دقتی علمی تبیین می‌کند. فقدان فلسفه مدرن در حوزه‌های علمیه، مانند سایه‌ای بر معرفت، این علم را به غربت کشانده است. خیر و شر، مقسم همه امورند و صفات کمالی، مانند زیبایی و خوبی، زیرمجموعه خیرند، اما با آن تفاوت دارند. آیات قرآن کریم، مانند آیات حدید و رعد، بر ضرورت دلایل روشن و نظم الهی در فهم خیر و شر تأکید دارند. این بخش، زمینه را برای نقد مطلق‌گرایی و ضرورت فرهنگ‌سازی فراهم می‌آورد.

بخش سوم: نقد مطلق‌گرایی و ضرورت فرهنگ‌سازی

نقد مطلق‌گرایی

مطلق‌گرایی، به مثابه غباری بر آینه حقیقت، از نادانی نشأت می‌گیرد و به نزاع و نابودی می‌انجامد. خیر و شر، نسبی‌اند و مطلق وجود ندارد. برای مثال، کافر و مؤمن، شرقی و غربی، همه انسان‌اند و تفاوت‌هایشان نسبی است. این تفاوت‌ها، مانند رنگ‌های مختلف در یک تابلوی نقاشی، به حکمت الهی اشاره دارند، نه به تضاد یا تقابل.

قرآن کریم، این حقیقت را در آیه‌ای روشن می‌کند:

درنگ: مطلق‌گرایی، مانند غباری بر حقیقت، از نادانی نشأت می‌گیرد و خیر و شر، به مثابه رنگ‌های یک تابلو، نسبی و متفاوت‌اند.

نسبیت در خیر و خیر، شر و شر

خیر با خیر و شر با شر، مانند شاخه‌های یک درخت، تفاوت‌های نسبی دارند. برای مثال، آب خوب برای تشنه خیر است، اما آب شیرین‌تر ممکن است خیرتر باشد. لیوان شکسته به دو تکه، شر است، اما شکسته به بیست تکه، شر بیشتری دارد. خیر، وحدت‌بخش و ایجابی است، اما شر، کثرت‌زا و پراکنده. این تفاوت‌ها، مانند موج‌های دریا، نسبیت خیر و شر را در نظام خلقت نشان می‌دهند.

قرآن کریم، این نسبیت را در آیه‌ای تأیید می‌کند: ﴿وَكُلُّ شَيْءٍ [مطلب حذف شد] : «هر چیزی را به اندازه آفریدیم»). این آیه، بر نظم و نسبیت در خلقت دلالت دارد و خیر و شر را در مراتب مختلف قرار می‌دهد.

درنگ: خیر با خیر و شر با شر، مانند موج‌های دریا، تفاوت‌های نسبی دارند؛ خیر وحدت‌بخش و شر کثرت‌زاست.

ظلم و تصور خیر

ظالم، ظلم را خیر نمی‌داند، بلکه خیری موهوم، مانند کسب مال، در آن تصور می‌کند. این تصور، مانند سرابی در بیابان، رجحان خارجی نیست، بلکه توهمی است که نفس را فریب می‌دهد. برای مثال، ظالمی که یتیمی را به قتل می‌رساند، خیر مال را تصور می‌کند، اما شر ظلم را مرتکب می‌شود. این تسویل نفس، خیر واقعی را از شر متمایز می‌کند.

قرآن کریم، این حقیقت را در آیه‌ای تبیین می‌کند: ﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ [مطلب حذف شد] : «محبت شهوات برای مردم آراسته شده»). این آیه، بر فریب نفس در تصور خیر موهوم تأکید دارد و ظلم را شر واقعی می‌داند.

درنگ: ظالم، مانند کسی که سرابی را آب می‌پندارد، خیری موهوم در ظلم تصور می‌کند، اما شر واقعی مرتکب می‌شود.

ضرورت فرهنگ به‌جای سنت

جامعه اسلامی، به مثابه باغی که از فرهنگ محروم مانده، سنت دارد، نه فرهنگ. فرهنگ، مانند چشمه‌ای زلال، نیازمند ماده‌شناسی، درک تفاوت‌ها و معرفت است، اما سنت، مانند تکرار کورکورانه، به عادت وابسته است. اشتقاق، پایه فرهنگ‌سازی است، زیرا معانی را روشن می‌کند و انسان را به تعالی می‌رساند.

قرآن کریم، این حقیقت را در آیه‌ای ترویج می‌کند: ﴿تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ [مطلب حذف شد] : «بیایید به سوی کلمه‌ای مشترک»). این آیه، بر ضرورت وحدت و فرهنگ‌سازی مبتنی بر معرفت تأکید دارد. جامعه‌ای که اشتقاق را نیاموزد، مانند بیماری است که زخم خود را زینت می‌پندارد.

درنگ: فرهنگ، مانند چشمه‌ای زلال، نیازمند ماده‌شناسی و معرفت است، اما سنت، مانند تکرار کورکورانه، به عادت وابسته است.

جمع‌بندی بخش سوم

مطلق‌گرایی، مانند غباری بر حقیقت، از نادانی نشأت می‌گیرد و خیر و شر را به تفاوت‌های نسبی بدل می‌کند. ظلم، با تصور خیری موهوم، شر واقعی است و فرهنگ، به جای سنت، نیازمند معرفت و اشتقاق است. آیات قرآن کریم، مانند آیات نوح و آل عمران، بر نسبیت، نظم الهی و ضرورت وحدت تأکید دارند. این بخش، راهکارهایی برای فرهنگ‌سازی و دوری از نادانی ارائه می‌دهد.

نتیجه‌گیری کلی

خیر و شر، به مثابه دو سوی نظام هستی، در فلسفه توحیدی جایگاه ویژه‌ای دارند. خیر، با گزینش نفسی و رجحان خارجی، در همه موجودات جاری است و شر، به سان شراره‌ای پراکنده، کثرت‌زا و نسبی است. خیر و شر، نه متضاد و نه متقابل، بلکه متفاوت‌اند و به شرایط وجودی وابسته‌اند. علم اشتقاق، مانند آزمایشگاهی دقیق، این مفاهیم را تبیین می‌کند و فقدان آن، به نادانی و نزاع منجر شده است. خیر و شر، مقسم همه امورند و صفات کمالی، مانند زیبایی و خوبی، زیرمجموعه خیرند، اما با آن تفاوت دارند. ظلم، با تصور خیری موهوم، شر واقعی است و مطلق‌گرایی، ریشه در جهل دارد. فرهنگ، به جای سنت، نیازمند معرفت و ماده‌شناسی است. آیات قرآن کریم، مانند ﴿وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ﴾ (بلد: ۱۰) و ﴿تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ﴾ (آل عمران: ۶۴)، بر گزینش، نسبیت و وحدت تأکید دارند. این نوشتار، زمینه‌ای برای مطالعات میان‌رشته‌ای در الهیات، فلسفه و علوم انسانی فراهم می‌آورد و انسان را به معرفت، دوری از مطلق‌گرایی و فرهنگ‌سازی دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، خیر دارای چه دو ویژگی اصلی است؟

2. طبق متن، شر از چه کلمه‌ای مشتق شده و به چه معناست؟

3. بر اساس درسگفتار، چرا خیر و شر ضد یکدیگر نیستند؟

4. طبق متن، علم اشتقاق چه نوع علمی توصیف شده است؟

5. بر اساس درسگفتار، خیر و شر در چه چیزی با هم تفاوت دارند؟

6. بر اساس درسگفتار، خیر و شر در همه موارد تقابل دارند.

7. طبق متن، علم اشتقاق نیازمند فلسفه مدرن است و بدون آن نمی‌توان به آن تسلط یافت.

8. متن بیان می‌کند که خیر و شر هر دو می‌توانند گزینش شوند، اما خیر دارای رجحان خارجی است.

9. بر اساس درسگفتار، تضاد بین خیر و شر در همه موارد وجود دارد.

10. متن اشاره دارد که بسیاری از جنگ‌ها و ستیزها در دنیا به دلیل نادانی و عدم شناخت اشتقاق است.

11. طبق درسگفتار، تفاوت اصلی خیر و شر چیست؟

12. چرا طبق متن، خیر و شر ضد یکدیگر نیستند؟

13. بر اساس درسگفتار، چرا علم اشتقاق اهمیت دارد؟

14. طبق متن، چرا ظالم ممکن است ظلم را خیر بداند؟

15. چرا به گفته درسگفتار، زیبایی و خوبی زیرمجموعه خیر هستند اما با آن تفاوت دارند؟

پاسخنامه

1. گزینش و رجحان

2. شراره، به معنای به‌هم‌ریختگی و کثرت

3. چون خیر و شر هر دو وجودی هستند

4. علم تجربی دقیق و فلسفی

5. در نسبیت و مرتبه

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. خیر دارای گزینش در نفس و رجحان در شیء است، در حالی که شر به به‌هم‌ریختگی و کثرت اشاره دارد و لزوماً گزینش نیست.

12. زیرا هر دو وجودی هستند و در مراتب مختلف ممکن است خیر در یک مرتبه شر شود و بالعکس.

13. زیرا علم اشتقاق به تحلیل دقیق مفاهیم کمک می‌کند و از نادانی و ستیز ناشی از سوءتفاهم جلوگیری می‌کند.

14. زیرا ظالم با تصور خیر توهمی، مانند کسب منفعت، ظلم را گزینش می‌کند.

15. زیرا زیبایی به ظاهر و خوبی به محتوا مربوط است، اما هر دو می‌توانند خیر باشند.