متن درس
اسماء و صفات الهی: تأملی در خیر و شر
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۷۰۲)
دیباچه
این نوشتار، تأملی عمیق و نظاممند در مفهوم خیر و شر، به عنوان جلوههایی از اسماء و صفات الهی، بر پایه درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه هفتصد و دوم ارائه میدهد. خیر و شر، چونان دو گوهر متضاد و در عین حال بههمپیوسته، در نظام هستی نقشآفرینی میکنند و انسان، به مثابه موجودی محدود در علم و قدرت، در پی فهم و نیل به خیر است.
خیر، چونان نوری الهی که از اسم «الخیر» سرچشمه میگیرد، و شر، چونان سایهای که در نبود نور پدیدار میشود، در این نوشتار از منظری الهیاتی و عرفانی بررسی میشوند. انسان، در این میانه، چونان مسافری است که با چراغ کمفروغ عقل و ایمان، در جستوجوی خیر گام برمیدارد، در حالی که محدودیتهای معرفتی و اختیاری او، وی را به سوی توکل و تسلیم در برابر اراده الهی هدایت میکند. این اثر، با الهام از درسگفتارهای یادشده، تلاش دارد تا این مفاهیم را با زبانی روشن، وزین و دلنشین، برای مخاطبان متخصص تبیین نماید.
بخش نخست: محدودیت معرفت انسانی در فهم خیر و شر
نقصان علم انسانی در تشخیص مصادیق خیر
انسان، به دلیل محدودیت در حیطه علم و قدرت، از تشخیص مصداقی خیر و شر عاجز است. عقل انسانی، هرچند قادر به درک کلی مفهوم خیر است، در شناسایی مصادیق آن در زندگی فردی و اجتماعی دچار نقصان میشود. برای نمونه، علم، قدرت و زیبایی، به ظاهر خیراتی کمالیاند، اما اینکه آیا این صفات برای فرد خاصی خیرند یا خیر، از دایره فهم بشری خارج است. این محدودیت معرفتشناختی، انسان را به سوی توکل بر خداوند، به عنوان منبع خیر مطلق، رهنمون میسازد.
|
درنگ: محدودیت علم انسانی در تشخیص مصادیق خیر، انسان را به سوی توکل بر خداوند هدایت میکند، زیرا تنها اوست که خیر مطلق را میشناسد و اراده میفرماید. |
این دیدگاه، ریشه در آیه شریفه قرآن کریم دارد که میفرماید:
وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا [مطلب حذف شد] : و به شما از دانش جز اندکی داده نشده است). این آیه، بر قلت علم بشری در برابر علم الهی تأکید دارد و انسان را به فروتنی در برابر دانایی بیکران خداوند دعوت میکند.
پیچیدگی خیر و شر در تجربه انسانی
خیر و شر، در تجربه انسانی، به صورت مطلق قابل شناسایی نیستند. گاهی آنچه شر مینماید، خیر است و بالعکس. قرآن کریم در این باره میفرماید: عَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ [مطلب حذف شد] : شاید چیزی را ناخوش دارید و آن برای شما خیر باشد). این پیچیدگی، انسان را به دوری از شر و نزدیکی به خیر، با آگاهی از محدودیتهای خویش، وامیدارد. اما حتی این تلاش نیز ممکن است به خیر منجر نشود، زیرا نتایج اعمال از فهم انسان پنهان است.
انسان، چونان کوزهای است که محتوای آن از بارانهای گذشته، یعنی عوامل تاریخی، تربیتی و محیطی، پر شده است. همانگونه که از کوزه، جز آنچه در آن است، تراوش نمیکند، تصمیمات و اعمال انسان نیز از نهاد او، که متأثر از گذشته است، سرچشمه میگیرد. این تمثیل، بر وابستگی انسان به عوامل پیشین تأکید دارد و او را به آگاهی از این وابستگی دعوت میکند.
جمعبندی بخش نخست
در این بخش، محدودیت معرفتی انسان در فهم خیر و شر، به عنوان یک اصل بنیادین، تبیین شد. علم انسانی، هرچند واجد ظرفیت کلی برای قضاوت درباره خیر است، در مصادیق دچار نقصان است. این محدودیت، انسان را به سوی توکل بر خداوند، که خیر مطلق در دست اوست، هدایت میکند. پیچیدگی خیر و شر در تجربه انسانی، ضرورت آگاهی از این محدودیتها و تلاش برای دوری از شر و نزدیکی به خیر را برجسته میسازد. آیات قرآن کریم، چونان چراغی روشن، این مسیر را برای انسان روشن میکنند.
بخش دوم: ایمان و تسلیم در برابر خیر الهی
ایمان به معنای واگذاری امور به خداوند
ایمان حقیقی، تسلیم کامل در برابر اراده الهی و واگذاری خیر به خداوند است. انسان مؤمن، با گفتن «بِيَدِكَ الْخَيْرُ» (خیر به دست توست)، حرکت خود را به سوی خیر الهی جهت میدهد. این تسلیم، نه از روی ضعف، بلکه از آگاهی به محدودیتهای خویش و اعتماد به حکمت الهی سرچشمه میگیرد. ایمان، چونان کلیدی است که قفلهای خودمحوری را میگشاید و انسان را به سوی نور الهی هدایت میکند.
|
درنگ: ایمان حقیقی، واگذاری امور به خداوند و پذیرش خیر الهی، حتی اگر تلخ باشد، و رد آنچه خیر نیست، حتی اگر شیرین نماید، است. |
این تعریف از ایمان، با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد: إِنَّمَا يَعْبُدُ اللَّهَ [مطلب حذف شد] : آنان خدا را بر کنارهای میپرستند). این آیه، به ایمان متزلزل اشاره دارد که در مواجهه با خیر آرام میگیرد و در برابر شر فرو میریزد. ایمان حقیقی، اما، مستقل از شرایط خارجی است و در هر حال به خداوند تکیه دارد.
نقد ایمان ظاهری و تکاثر
ایمانی که در برابر خیر آرام گیرد و در مواجهه با شر متزلزل شود، ایمانی ظاهری است، نه حقیقی. این ایمان، چونان جبههای است که در دل، تهی از حقیقت است. انسانهای گرفتار این ایمان، به جای طلب خیر، در پی تکاثر و زیادهخواهیاند. قرآن کریم در این باره هشدار میدهد:
درنگ: خیر نزولی، از هدایت الهی و تبار انسانی سرچشمه میگیرد و انسان را به سوی خیر صعودی، که در تلاش اختیاری اوست، هدایت میکند.
این خیر نزولی، با اسم «الهادی» در اسماء الحسنی پیوند دارد، زیرا هدایت الهی، مبنای خیر در نظام هستی است. انسان، در این خیر نزولی، نقشی ندارد، زیرا زمان، مکان، والدین و محیط، خارج از اختیار اوست.
خیر صعودی، در موجودات به صورت جبلی و در انسان به صورت اختیاری محدود است. انسان، هرچند مختار است، در اختیار خود نیز مجبور به طبیعت خویش است. تصمیمات او، نتیجه ساختار وجودی و گذشته اوست. این اختیار، چونان پرندهای است که در قفس طبیعت و تاریخ پرواز میکند؛ آزاد است، اما در چارچوب قفس. قرآن کریم در این باره میفرماید: فَطَرَ [مطلب حذف شد] : فطرتی که خدا مردم را بر آن آفریده است).
این خیر صعودی، با اسم «التواب» مرتبط است، زیرا تلاش انسان برای نیل به خیر، با توبه و بازگشت به سوی خداوند همراه است. اما این تلاش، به دلیل وابستگی به گذشته، محدود است. حتی تمایل به تغییر گذشته، ریشه در نهاد انسان دارد و از عوامل تاریخی سرچشمه میگیرد.
حقیقت وجودی انسان، نه جبر مطلق است و نه اختیار مطلق، بلکه «امر بین امرین» است. این مفهوم، که در حدیث «لا جَبْرَ وَلا تَفْويضَ وَلَكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ» متبلور است، بر تعامل عوامل الهی، تاریخی و انسانی در تعیین خیر و شر تأکید دارد. هستی، چونان خانهای مشاعی است که هر جزء آن، با دیگران در ارتباط است و خیر و شر، نتیجه این تعامل است.
این دیدگاه، با آیه شریفه قُلِ الرُّوحُ مِنْ [مطلب حذف شد] : بگو روح از فرمان پروردگار من است) همراستاست، که بر محدودیت فهم انسان در برابر حقیقت امور تأکید دارد. انسان، در این نظام مشاعی، چونان دانهای از خرمن تاریخ است که هم جزئی از آن است و هم حامل کل آن.
خیر، در دو بعد نزولی و صعودی، نظام هستی را شکل میدهد. خیر نزولی، از هدایت الهی و تبار انسانی سرچشمه میگیرد، در حالی که خیر صعودی، در تلاش اختیاری انسان متبلور است. اما این اختیار، به دلیل وابستگی به گذشته، محدود است. مفهوم «امر بین امرین»، این تعامل را به زیبایی تبیین میکند و انسان را به آگاهی از جایگاه خود در نظام مشاعی هستی دعوت میکند.
قیامت، صحنه قضاوت مشاعی است که در آن خیر و شر همه موجودات به صورت جمعی محاسبه میشود. خداوند، با عدالت کامل، میان بندگان داوری میکند: وَاللَّهُ [مطلب حذف شد] : و خدا میان بندگان داوری میکند). این قضاوت، چونان ترازویی است که هر عمل، هرچند ناچیز، در آن سنجیده میشود و نقش عوامل الهی، تاریخی و انسانی در آن لحاظ میگردد.
درنگ: قیامت، صحنه قضاوت مشاعی است که در آن خیر و شر، با عدالت الهی و در نظر گرفتن تمامی عوامل، محاسبه میشود.
این دیدگاه، با اسم «العدل» در اسماء الحسنی پیوند دارد، زیرا عدالت الهی، مبنای این قضاوت است. انسان، در این صحنه، نه تنها مسئول اعمال خویش، بلکه متأثر از گذشته و عوامل محیطی است. خداوند، با حکمت خویش، این عوامل را از هم تفکیک میکند و هر کس را به اندازه نقش خود محاسبه میفرماید.
حتی اعمال به ظاهر شر، مانند قتل امام حسین علیهالسلام، ممکن است خیراتی در تاریخ به دنبال داشته باشد. این خیر، اما، به اراده الهی وابسته است. انسان، چونان بازیگری است که در نمایش الهی نقش ایفا میکند، بیآنکه از نتیجه نهایی آگاه باشد. این پیچیدگی، انسان را به فروتنی و آگاهی از محدودیتهای خویش دعوت میکند.
این دیدگاه، با اسم «المقلب» مرتبط است، زیرا خداوند قلبها و سرنوشتها را تغییر میدهد. انسان مؤمن، با ایمان به این حقیقت، از قضاوتهای عجولانه پرهیز میکند و خیر را در دست خداوند میجوید.
قیامت، به عنوان صحنه قضاوت مشاعی، عدالت الهی را در محاسبه خیر و شر تضمین میکند. خداوند، با حکمت و عدالت خویش، نقش هر فرد و عوامل مؤثر بر او را محاسبه میفرماید. حتی اعمال به ظاهر شر، ممکن است خیراتی در تاریخ به دنبال داشته باشند، اما این خیر، به اراده الهی وابسته است. انسان مؤمن، با آگاهی از این حقیقت، به سوی توکل و تسلیم گام برمیدارد.
ایمان، تواضع، فروتنی و اعلام وابستگی به خداوند و گذشته است. انسان مؤمن، خود را جزئی از تاریخ و فعل الهی میداند و از غرور و خودنمایی فاصله میگیرد. این تواضع، چونان جویباری است که از چشمه ایمان سرچشمه میگیرد و دل انسان را سیراب میکند.
درنگ: ایمان، تواضع و آگاهی از وابستگی به خداوند و تاریخ است که انسان را از غرور و خودمحوری رها میسازد.
این دیدگاه، با اسم «التواب» مرتبط است، زیرا توبه، بازگشت به سوی تواضع و وابستگی به خداوند است. ائمه معصومین علیهمالسلام، با تواضع و اظهار کوچکی، چونان امام سجاد علیهالسلام که فرمود: «أنا أقل الأقلین»، حقیقت ایمان را به زیبایی نشان دادهاند.
انسان، مانند دانهای از خرمن تاریخ است، اما در عین حال، همه خرمن را در خود دارد. او هم جزئی از تاریخ است و هم حامل کل آن. این استعاره، به وحدت و کثرت در وجود انسان اشاره دارد و او را چونان آیینهای میداند که نور الهی و تاریخ در آن بازتاب مییابد.
این دیدگاه، با اسم «الواحد» و «الاحد» مرتبط است، زیرا وحدت الهی، مبنای این پیوند است. انسان مؤمن، با آگاهی از این حقیقت، خود را در نظام هستی کوچک میبیند، اما در عین حال، عظمت الهی را در وجود خویش احساس میکند.
ایمان، به عنوان تواضع و آگاهی از وابستگی به خداوند و تاریخ، انسان را از غرور و خودمحوری رها میسازد. انسان، چونان دانهای از خرمن تاریخ، هم جزئی از آن است و هم حامل کل آن. این آگاهی، انسان را به سوی فروتنی و ایمان حقیقی هدایت میکند. ائمه معصومین علیهمالسلام، با تواضع خویش، این حقیقت را به زیبایی نشان دادهاند.
این نوشتار، با تأمل در مفهوم خیر و شر در چارچوب اسماء و صفات الهی، نگاهی عمیق و چندبعدی به جایگاه انسان در نظام هستی ارائه داد. خیر، به عنوان صفتی الهی، در دو بعد نزولی و صعودی تحلیل شد و محدودیتهای معرفتی و اختیاری انسان در برابر این صفت برجسته گردید. ایمان، به مثابه توکل، تسلیم و تواضع در برابر خداوند، راهکار اصلی برای نیل به خیر معرفی شد. مفهوم «امر بین امرین» و مشاعی بودن هستی، بر تعامل عوامل الهی، تاریخی و انسانی در تعیین خیر و شر تأکید کرد. قیامت، به عنوان صحنه قضاوت مشاعی، عدالت الهی را در محاسبه خیر و شر تضمین میکند.
انسان، در این نظام، چونان مسافری است که با چراغ ایمان، در مسیر خیر گام برمیدارد. او، هرچند محدود در علم و قدرت، با توکل و فروتنی، به سوی نور الهی هدایت میشود.
با نظارت صادق خادمی
خیر صعودی: تلاش اختیاری و محدودیتها
امر بین امرین: نه جبر، نه اختیار
جمعبندی بخش سوم
بخش چهارم: قیامت و عدالت الهی در خیر و شر
قیامت: صحنه قضاوت مشاعی
خیر و شر در تاریخ
جمعبندی بخش چهارم
بخش پنجم: ایمان، تواضع و آگاهی از جایگاه انسانی
ایمان و تواضع
دانه و خرمن: انسان در نظام هستی
جمعبندی بخش پنجم
سخن پایانی