متن درس
کتاب اسما و صفات الهی: تناسب و تعامل در عرفان عملی با تأکید بر اسمای فعلی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۶۲)
بخش اول: مبانی تناسب و تعامل در نظام هستی
مقدمه: چیستی تناسب و جایگاه آن در عرفان عملی
نظام هستی، چونان نغمهای موزون، بر پایه تناسب و تعامل استوار است. این اصل بنیادین، که در درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره با دقت و عمق تبیین شده، نشاندهنده نظمی الهی است که هر انحراف از آن به کاستی، انحطاط و فساد میانجامد. در عرفان عملی، تناسب بهمثابه معیاری برای کمال انسانی و هستیشناختی معرفی میشود، که نهتنها در نظام خلقت، بلکه در رفتارها و تعاملات انسانی نیز نمود مییابد. اسمای فعلی، بهویژه «مخفف»، چونان ابزارهایی ظریف، این تناسب را در ساحتهای معنوی و اجتماعی حفظ میکنند. این بخش، با رویکردی علمی و آکادمیک، به تحلیل مفهوم تناسب و تعامل در عرفان عملی میپردازد و نقش اسمای فعلی، بهویژه «مخفف»، را در این چارچوب بررسی میکند.
|
درنگ: تناسب و تعامل، چونان رشتهای نامرئی، نظام هستی را به هم پیوند داده و هرگونه انحراف از این اصل، بهسان گسستن این رشته، به تخریب و فساد منجر میشود. اسمای فعلی مانند «مخفف»، ابزارهای الهی برای حفظ این تعادل هستند. |
تناسب بهعنوان محور نظام خلقت
نظام هستی، چونان باغی موزون، بر پایه تناسب و تعادل بنا شده است. هر موجودی، از جمادات تا انسان، در این نظام جایگاهی متناسب دارد. زیاده یا نقصان در هر صفت یا ویژگی، بهسان شاخهای که بیش از حد رشد کند یا شاخهای که قطع شود، نقص تلقی میگردد. بهعنوان مثال، انگشتان دست که پنج عددند، اگر به چهار یا شش تغییر یابند، ناقصاند، نه کامل. این تناسب، در علوم طبیعی نیز نمود دارد؛ چنانکه در زیستشناسی، تعادل اکوسیستمها برای بقای موجودات ضروری است. در عرفان عملی، این اصل به حکمت الهی در خلقت اشاره دارد که هرگونه انحراف از آن، به فساد و نابودی میانجامد.
آیات قرآن کریم نیز این تناسب را تأیید میکنند. بهعنوان مثال، در سوره اسراء، آیه ۱۱۰، خداوند فرموده است:
قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَٰنَ ۖ أَيًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَٰلِكَ سَبِيلًا
ترجمه: «بگو: خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید، هر کدام را که بخوانید، نامهای نیکو از آن اوست. و نمازت را نه بلند بخوان و نه آهسته، و میان این دو راهی برگزین.» این آیه، بر ضرورت تعادل در عبادت تأکید دارد و نشان میدهد که حتی در قرائت نماز، جهر و تخافت باید در تناسب باشند تا به کمال برسند.
زیادهطلبی نفس اماره و چالش با عقل
نفس اماره، چونان اسبی سرکش، بهطور ذاتی زیادهطلب است و کمال را در افزایش میجوید، در حالی که عقل، چونان باغبانی خردمند، به دنبال تناسب و تعادل است. نفس، به دلیل رشد سریع و بینیازی به تعلیم، بر عقل چیره میشود. این دوگانگی، در روانشناسی نیز بهصورت تقابل غرایز اولیه و کارکردهای شناختی پیشرفته نمود مییابد. نفس، بهسان رودی خروشان، بیمحابا به پیش میتازد، اما عقل، با ظرافت و تأمل، مسیر را تنظیم میکند. در عرفان عملی، تقویت عقل از طریق تعلیم و تربیت، برای مهار زیادهطلبی نفس ضروری است.
|
درنگ: نفس اماره، چونان طفلی بینیاز به آموزش، زیادهطلبی را پیشه میکند، اما عقل، که نیازمند تعلیم است، تناسب را میجوید. این تقابل، ریشه بسیاری از چالشهای انسانی است. |
نقش تعلیم در ایجاد تناسب
تناسب، چون گلی است که نیاز به پرورش دارد. این پرورش، از کودکی و از طریق تعلیم و تربیت ممکن میشود. نفس اماره، بهسان علفی هرزه، بینیاز به آموزش رشد میکند، اما تناسب، نیازمند مراقبت و هدایت است. فقدان تعلیم تناسب، به سیطره نفس و فساد اجتماعی میانجامد. در روانشناسی رشد، آموزش مهارتهای خودتنظیمی در کودکی، به کاهش رفتارهای افراطی در بزرگسالی کمک میکند. در عرفان عملی، این تعلیم بهعنوان بخشی از سلوک معنوی برای دستیابی به کمال انسانی معرفی میشود.
جمعبندی بخش اول
تناسب و تعامل، چونان ستونهای نظام هستی، در تمامی شئون خلقت و رفتار انسانی جاریاند. آیات قرآن کریم، با تأکید بر اعتدال در عبادت و رفتار، این اصل را تأیید میکنند. نفس اماره، با زیادهطلبی خود، این تناسب را به چالش میکشد، اما عقل، با هدایت تعلیم، میتواند آن را مهار کند. این بخش، بنیانهای نظری تناسب را در عرفان عملی تبیین کرد و زمینه را برای بررسی اسمای فعلی، بهویژه «مخفف»، در بخش بعدی فراهم میآورد.
بخش دوم: اسمای فعلی و نقش «مخفف» در تناسب
«مخفف» بهعنوان اسم کمالی و دو وجه جمالی و جلالی
«مخفف»، یکی از اسمای فعلی الهی، صفتی کمالی است که هم در خداوند و هم در انسان (بهصورت ظهوری) جلوهگر است. این اسم، در دو وجه جمالی (آسانسازی و سبک کردن بار) و جلالی (تحقیر و محدود کردن برای تسلط) ظهور مییابد. در وجه جمالی، خداوند با «مخفف» بودن، بار بندگان را سبک کرده و امور را برایشان آسان میسازد، چنانکه در سوره شعراء، آیه ۱۸۵، فرموده است:
يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ ۚ وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفًا
ترجمه: «خدا میخواهد بار شما را سبک کند، و انسان ضعیف آفریده شده است.» این آیه، وجه جمالی «مخفف» را نشان میدهد که خداوند با آسانسازی تکالیف، به ضعف انسانی توجه دارد.
در مقابل، وجه جلالی «مخفف» در رفتارهایی نظیر عملکرد فرعون نمود مییابد، که در سوره زخرف، آیه ۵۴، بیان شده است:
فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ ۚ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ
ترجمه: «پس قومش را سبکمغز کرد و آنها از او اطاعت کردند، زیرا آنها قومی فاسق بودند.» فرعون با تحقیر و محدود کردن قوم خود، آنها را به اطاعت واداشت، که این وجه جلالی، صفتی مذموم و نشاندهنده سوءاستفاده از قدرت است. این رفتار، در جامعهشناسی مدرن، مشابه دیکتاتوریهایی است که با تضعیف اراده مردم، سلطه خود را حفظ میکنند.
|
درنگ: «مخفف» بهعنوان صفتی کمالی، در وجه جمالی، بار انسان را سبک کرده و در وجه جلالی، قدرت دیگران را برای حفظ نظم محدود میکند. این دوگانگی، تعادل را در نظام هستی و رفتار انسانی حفظ مینماید. |
نقش «مخفف» در سبکسازی بار زندگی
دعای «یا مخفف»، چونان کلیدی برای گشودن قفلهای سختیهای زندگی، انسان را به سوی سبکی و آرامش هدایت میکند. این دعا، مشابه تکنیکهای کاهش استرس در روانشناسی، به انسان امکان میدهد تا با آرامش و سبکی، چالشهای جسمی، روانی و معنوی را مدیریت کند. در عرفان عملی، «مخفف» بهعنوان ابزاری برای رفع موانع سلوک و تسهیل مسیر تقرب به خدا معرفی میشود. این صفت، انسان را از سنگینی تکالیف، که چونان باری بر دوش اوست، رها ساخته و او را به سوی تعادل و کمال سوق میدهد.
در سوره غافر، آیه ۴۴، خداوند میفرماید:
لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ
ترجمه: «عذاب از آنها کاسته نمیشود و مهلت داده نمیشوند.» این آیه، به «لا یخفف» اشاره دارد که خداوند به دلیل فقدان صلاحیت، عذاب برخی را سبک نمیکند، اما این امر به معنای سنگینی عمدی (مثقل بودن) نیست. خداوند، برخلاف انسانهای نامرد که از ضعف دیگران سوءاستفاده میکنند، هرگز بار کسی را عمداً سنگین نمیکند، بلکه بر اساس حکمت و عدالت عمل مینماید.
ضرورت تنوع در بهرهگیری از اسمای الهی
انسان، برای رشد معنوی و جسمانی، نیازمند تنوع در بهرهگیری از اسمای الهی است، مشابه تنوع در تغذیه و ورزش. تکرار یکنواخت اسما، مانند «حی» و «قیوم»، چونان خوردن غذایی یکنواخت، مانع پیشرفت معنوی میشود. این دیدگاه، با نظریههای یادگیری و رشد در روانشناسی همخوانی دارد که بر اهمیت تنوع در تجربیات برای تقویت ذهن و جسم تأکید دارند. در عرفان عملی، بهرهگیری از اسمای متنوع، مانند «مخفف»، «کریم» و «لطیف»، به انسان امکان میدهد تا ابعاد مختلف وجودی خود را تقویت کند. همانگونه که بدن با تغذیه یکنواخت ضعیف میشود، روح نیز با تکرار یکنواخت اسما از بالندگی بازمیماند.
|
درنگ: تنوع در بهرهگیری از اسمای الهی، چونان تنوع در تغذیه، روح و جسم را به سوی کمال هدایت میکند. تکرار یکنواخت اسما، مانع رشد معنوی و جسمانی است. |
نقش مربی در ایجاد تنوع و تعادل
در ورزش و تغذیه، مربی با ایجاد تنوع (تزاید و تنازل) به تقویت بدن کمک میکند، در حالی که در مفاسد، مانند اعتیاد، فقدان عقل و مربی به زیادهروی و نابودی منجر میشود. در عرفان عملی، مربی معنوی، چونان باغبانی دانا، با آموزش تنوع در اعمال و اسما، سالک را به تعادل و کمال هدایت میکند. این اصل، با نقش درمانگر در روانشناسی همخوانی دارد که با ارائه راهکارهای متنوع، رفتارها را تنظیم مینماید. مربی، با تنظیم تزاید و تنازل در اعمال، از یکنواختی و زیادهروی جلوگیری کرده و انسان را به سوی تعادل سوق میدهد.
جمعبندی بخش دوم
«مخفف»، بهعنوان صفتی کمالی، در وجه جمالی بار انسان را سبک کرده و در وجه جلالی نظم را حفظ میکند. آیات قرآن کریم، با تأکید بر این صفت، راهکارهایی برای حفظ تعادل در برابر زیادهطلبی نفس ارائه میدهند. تنوع در بهرهگیری از اسمای الهی و نقش مربی در ایجاد این تنوع، از عوامل کلیدی در دستیابی به کمال انسانیاند. این بخش، نقش «مخفف» را در ایجاد تعادل و نقد زیادهطلبی تبیین کرد.
بخش سوم: دستهبندی انسانها و راهکارهای بازگشت به تناسب
دستهبندی انسانها از نظر فیزیولوژی و مزاج
انسانها از نظر فیزیولوژی و مزاج به سه دسته تقسیم میشوند:
- سنگینشوندگان: با افزایش سن، چاقتر و سنگینتر میشوند و مشکلات جسمی و روانی بیشتری دارند. این گروه، چونان درختی که شاخههایش زیر بار میوههای اضافی خمیدهاند، از تعادل دور میمانند.
- معمولیها: گاهی چاق و گاهی لاغر میشوند و وضعیت متغیری دارند، مانند رودی که گاه خروشان و گاه آرام است.
- سبکشوندگان: با افزایش سن، سبکتر شده و مزاجی متعادل دارند، مانند انبیا و اولیا که چونان پرندگانی سبکبال، به سوی آسمان کمال پرواز میکنند.
این دستهبندی، با نظریههای طب سنتی و مدرن در باب مزاج و متابولیسم همخوانی دارد. دسته سوم، به دلیل تعادل مزاجی، از سلامت جسمی و روانی بهتری برخوردارند و در عرفان عملی، بهعنوان نشانهای از کمال انسانی و قرب به خداوند تلقی میشوند.
|
درنگ: انسانهای سبکشونده، چونان پرندگانی سبکبال، با افزایش سن به تعادل و سبکی میرسند و بهترین مزاجها را دارند، در حالی که سنگینشوندگان، از کمال انسانی دور میمانند. |
قدرت بینهایت انسان در ظرف ظهور
انسان، در ظرف ظهور، تواناییهایی به اندازه خدا دارد، اما این تواناییها ظهوری است، نه ذاتی. انبیا و اولیا، با بهرهگیری از این ظرفیت، به قدرتهای خارقالعاده دست مییافتند. این دیدگاه، با مفهوم «خلیفةالله» در عرفان اسلامی همراستاست که انسان را آیینه صفات الهی میداند. تمایز بین «ظهور» و «ذات»، از غلو در باب اولیا جلوگیری میکند و انسان را به کشف ظرفیتهای درونی خود تشویق مینماید. بهعنوان مثال، انبیا با استفاده از اسمای الهی، مانند «مخفف»، «قاطع»، «قامع» و «باطش»، دشمنان را بدون ابزار مادی شکست میدادند، چونان باغبانی که با ابزارهای معنوی، علفهای هرز را از باغ هستی میزداید.
پیامدهای زیادهطلبی و نقد فرهنگی
زیادهطلبی نفس اماره، چونان آتشی سرکش، به فساد، انحراف و نابودی جوامع میانجامد. در مقابل، حیوانات جنگل، به دلیل پایبندی به تناسب طبیعی، رفتارهایی منطقیتر دارند. این مقایسه، نقدی است بر تمدن انسانی که در دام زیادهطلبی گرفتار شده است. در عرفان عملی، این زیادهطلبی ریشه مشکلات اجتماعی مانند ظلم و غارت معرفی میشود. این دیدگاه، با نظریههای جامعهشناختی مدرن در باب تأثیر حرص بر نابرابریهای اجتماعی همسوست. بازگشت به تناسب، از طریق آموزش و فرهنگسازی، راهحلی برای کاهش فساد و بهبود جامعه است.
آموزش تناسب از کودکی
تناسب، چونان گوهری است که نیاز به تراش و صیقل دارد. این صیقل، از کودکی و از طریق تعلیم ممکن میشود. نفس اماره، بینیاز به آموزش، به زیادهطلبی گرایش دارد، اما عقل، با تعلیم، میتواند این گرایش را مهار کند. فقدان تعلیم تناسب، به سیطره نفس و فساد اجتماعی میانجامد. در عرفان عملی، آموزش تناسب از کودکی، بهعنوان راهکاری برای دستیابی به جامعهای متعادل و عادلانه معرفی میشود.
جمعبندی بخش سوم
زیادهطلبی، مانعی اصلی در برابر تناسب و کمال انسانی است. دستهبندی انسانها به سه گروه فیزیولوژیکی، نقش آموزش در کودکی، و قدرت بینهایت انسان در ظرف ظهور، راهکارهایی برای بازگشت به این اصل بنیادین ارائه میدهند. آیات قرآن کریم، با تأکید بر این اصول، راهنمایی برای زندگی متعادل و معنوی ارائه میدهند.
نتیجهگیری نهایی
درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، چونان چراغی فروزان، مفهوم تناسب و تعامل را بهعنوان محور نظام هستی و کمال انسانی تبیین میکنند. «مخفف»، بهعنوان صفتی کمالی، در وجه جمالی بار انسان را سبک کرده و در وجه جلالی نظم را حفظ میکند. تنوع در بهرهگیری از اسمای الهی، آموزش تناسب از کودکی، و تقویت عقل در برابر زیادهطلبی نفس، راهکارهایی برای دستیابی به کمالاند. آیات قرآن کریم، با تأکید بر این اصول، راهنمایی جامع برای زندگی متعادل و معنوی ارائه میدهند. این اثر، نهتنها در چارچوب عرفان عملی، بلکه در علوم روانشناسی، جامعهشناسی و فلسفه نیز قابل تأمل است و میتواند بهعنوان منبعی ارزشمند برای پژوهشگران و علاقهمندان به الهیات و عرفان مورد استفاده قرار گیرد.
اللهم صل على محمد و آل محمد
|
با نظارت صادق خادمی |