در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 604

متن درس





کتاب اسما و صفات الهی: تبیین فقر و غنا در پرتو آیات قرآنی

تبیین فقر و غنا در پرتو آیات قرآنی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۰۴)


دیباچه

مفهوم فقر و غنا، به‌مثابه دو گوهر بنیادین در نظام هستی‌شناختی و اخلاقی قرآن کریم، در آیات متعدد این کتاب آسمانی تجلی یافته و از منظرهای فلسفی، عرفانی و اجتماعی مورد کاوش قرار گرفته است. بر اساس درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، واژه «فقر» در ۱۴ مورد و «غنا» در ۸۲ مورد در قرآن کریم ذکر شده که مجموعاً ۹۶ مرتبه را شامل می‌شود. این نوشتار، با هدف تبیین معانی عمیق این دو مفهوم، به بررسی ماهیت، نسبیت، و تأثیرات اجتماعی و اخلاقی آن‌ها در پرتو آیات قرآنی می‌پردازد. رویکرد این اثر، تلفیقی از تحلیل‌های قرآنی، فلسفی و عرفانی است که با نقد برداشت‌های نادرست، به‌ویژه تلقینات استعماری مبنی بر ترویج فقر به‌عنوان عیبی ذاتی در جوامع اسلامی، به بازآفرینی خودباوری و عزت نفس در این جوامع دعوت می‌کند.

بخش نخست: تحلیل آیات قرآنی در باب فقر و غنا

آیه ۲۶۸ سوره بقره: وسوسه شیطان و فقر


الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ


ترجمه: «شیطان شما را به فقر وعده می‌دهد و به فحشا [مطلب حذف شد] )

این آیه، فقر را نه به‌مثابه واقعیتی ذاتی در انسان، بلکه به‌عنوان ابزاری شیطانی برای گمراهی معرفی می‌کند. شیطان، با وسوسه ترس از فقر، انسان را به ضعف و سستی می‌کشاند و سپس او را به سوی فحشا و گناه سوق می‌دهد. فرآیند این وسوسه، دو مرحله‌ای است: نخست، وعده فقر (يَعِدُكُمْ) که ذهن انسان را مشوش و اراده‌اش را تضعیف می‌کند؛ و سپس، امر به فحشا (يَأْمُرُكُمْ) که نتیجه سستی و ناتوانی اوست. این آیه، فقر را به‌سان خوره‌ای می‌داند که نه‌تنها جسم، بلکه روح و اخلاق انسان را فرسوده می‌سازد.

از منظر اجتماعی، فقر به‌عنوان ریشه بسیاری از مفاسد، از جمله فساد اخلاقی و انحطاط فرهنگی، معرفی شده است. این دیدگاه، با نقد فرهنگ بدبختی در جوامع اسلامی که نتیجه تلقینات استعماری است، همخوانی دارد. استعمار، با ترویج فقر به‌عنوان عیبی بنیادین، جوامع اسلامی را از خودباوری و عزت نفس محروم ساخته و آن‌ها را به سوی ضعف و وابستگی سوق داده است.

درنگ: فقر، در این آیه، نه واقعیتی ذاتی، بلکه وسوسه‌ای شیطانی است که انسان را به سوی گناه و فساد می‌کشاند. این دیدگاه، با نقد فرهنگ بدبختی در جوامع اسلامی، بر ضرورت خودباوری و رفع فقر تأکید دارد.

آیه ۱۸۱ سوره آل‌عمران: فقر فرهنگی و غنای توهمی


لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ


ترجمه: «خداوند سخن کسانی را شنید که گفتند: خدا فقیر است و ما [مطلب حذف شد] )

این آیه، به گروهی اشاره دارد که دارایی‌های مادی خود را نشانه غنای واقعی پنداشته و خداوند را فقیر انگاشته‌اند. این غنای توهمی، ریشه در فقر فرهنگی و جهل دارد و به تکبر، فساد و نابودی می‌انجامد. برخلاف غنای حقیقی که در خدمت خیر و انفاق است، غنای خیالی، انسان را از حقیقت وجودی خود دور می‌سازد و او را به سوی اضمحلال می‌کشاند.

از منظر فلسفی، این آیه تفاوت میان غنای الهی (حقیقی) و غنای مادی (خیالی) را روشن می‌سازد. غنای خیالی، به‌سان سرابی است که تشنه را به سوی هلاکت می‌کشاند، در حالی که غنای حقیقی، چشمه‌ای زلال است که حیات ابدی را به ارمغان می‌آورد.

درنگ: غنای توهمی، نتیجه جهل و فقر فرهنگی است که انسان را به تکبر و فساد سوق می‌دهد. این آیه، بر تمایز میان غنای حقیقی (الهی) و غنای خیالی (مادی) تأکید دارد.

آیه ۲۸ سوره حج: فقر و غنا به‌مثابه واقعیتی اجتماعی


فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ


ترجمه: «از آن بخورید و به بینوا و فقیر [مطلب حذف شد] )

این آیه، فقر را به‌عنوان واقعیتی اجتماعی، مانند گرسنگی، بی‌سرپناهی و ناتوانی، تأیید می‌کند و بر مسئولیت اجتماعی افراد برای کمک به فقرا تأکید دارد. فقر و غنا در این آیه، اموری واقعی و نه خیالی معرفی شده‌اند، اما مدیریت آن‌ها در دست انسان‌هاست. این آیه، به‌سان مشعلی است که راه عدالت اجتماعی را روشن می‌سازد و انسان را به انفاق و همیاری دعوت می‌کند.

از منظر اجتماعی، این آیه نشان می‌دهد که فقر و غنا، نتیجه اقتضائات الهی و انتخاب‌های انسانی است. خداوند، فقر یا غنا را به‌صورت پیش‌فرض توزیع نمی‌کند، بلکه انسان‌ها با عقل، تلاش و انفاق می‌توانند این وضعیت را تغییر دهند.

درنگ: فقر و غنا، واقعیاتی اجتماعی‌اند که با تلاش و انفاق انسانی قابل مدیریت‌اند. این آیه، بر مسئولیت اجتماعی در رفع فقر تأکید دارد.

آیه ۲۴ سوره قصص: نیازمندی موسی به خیر الهی


قَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ


ترجمه: «[موسی] گفت: پروردگارا، من به هر خیری که به‌سویم نازل [مطلب حذف شد] )

این آیه، فقر را به‌عنوان حالتی نسبی و وابستگی به خیر الهی معرفی می‌کند. موسی علیه‌السلام، با اعتراف به نیاز خود به فیض الهی، نشان می‌دهد که فقر در برابر خداوند، ویژگی‌ای وجودی و نه نقصی ذاتی است. این فقر، به‌سان پلی است که انسان را به سوی تلاش و کسب خیر هدایت می‌کند.

از منظر عرفانی، این آیه فقر را رابطه‌ای وجودی میان مخلوق و خالق می‌داند که در آن، مخلوق به فیض بی‌کران الهی وابسته است. این وابستگی، نه نشانه ضعف، بلکه نشانه‌ای از عظمت الهی و نیاز ذاتی مخلوق به مبدأ هستی است.

درنگ: فقر در برابر خداوند، رابطه‌ای وجودی است که مخلوق را به فیض الهی وابسته می‌سازد. این فقر، نه نقص، بلکه نشانه‌ای از عظمت الهی است.

آیه ۱۵ سوره فاطر: فقر وجودی انسان و غنای مطلق الهی


يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ


ترجمه: «ای مردم، شما به خدا نیازمندید و خداست که بی‌نیاز و [مطلب حذف شد] )

این آیه، فقر وجودی انسان‌ها در برابر غنای مطلق الهی را بیان می‌کند. انسان‌ها، به دلیل وابستگی وجودی به خداوند، فقیر الی‌الله‌اند، اما این فقر به معنای نیستی مطلق نیست، بلکه نشانه‌ای از وابستگی به فیض الهی است. هر موجودی، پیش از فقر، دارای غنای نسبی (ظهور وجودی) است.

از منظر فلسفی، این آیه نشان می‌دهد که فقر مطلق وجود ندارد، زیرا هر موجودی به دلیل برخورداری از وجود، دارای غنای نسبی است. فقر در برابر خداوند، به‌سان سایه‌ای است که در پرتو نور وجود الهی پدیدار می‌شود، اما این سایه، خود گواهی بر وجود نور است.

درنگ: فقر وجودی انسان، نشانه وابستگی به فیض الهی است، نه نیستی مطلق. هر موجودی، به دلیل برخورداری از وجود، دارای غنای نسبی است.

جمع‌بندی بخش نخست

تحلیل آیات قرآنی در این بخش، نشان داد که فقر و غنا، مفاهیمی چندلایه‌اند که از جنبه‌های اجتماعی، فلسفی و عرفانی برخوردارند. فقر، گاه به‌مثابه وسوسه‌ای شیطانی، گاه واقعیتی اجتماعی، و گاه رابطه‌ای وجودی میان مخلوق و خالق معرفی شده است. غنا نیز، در تمایز میان غنای حقیقی (الهی) و غنای توهمی (مادی)، به‌عنوان کمالی الهی و ظهوری نسبی در مخلوقات تبیین گردیده است. این آیات، انسان را به تأمل در ماهیت این مفاهیم و مسئولیت خود در مدیریت آن‌ها دعوت می‌کنند.

بخش دوم: تأملات فلسفی و عرفانی در فقر و غنا

نسبیت فقر و غنا در میان مخلوقات

فقر و غنا در میان مخلوقات، اموری نسبی و مرتبتی‌اند. هیچ موجودی فقیر مطلق نیست، زیرا هر موجود، به دلیل برخورداری از وجود، دارای کمالات نسبی است. به‌سان درختی که در یک فصل برگ‌ریزان است، اما ریشه‌هایش همچنان در خاک حیات می‌جویند، هر موجودی در مرتبه‌ای از وجود، غنای نسبی دارد. این نسبیت، نتیجه مرتبه‌مند بودن وجود است؛ موجودی ممکن است در مال فقیر باشد، اما در علم یا اخلاق غنی.

درنگ: فقر و غنا در مخلوقات، نسبی و مرتبتی‌اند. هیچ موجودی فقیر مطلق نیست، زیرا هر موجود، به دلیل وجود، دارای غنای نسبی است.

غنای مطلق الهی و غنای نسبی مخلوقات

غنای مطلق، مختص خداوند است که ذاتاً بی‌نیاز و ستوده است (الغني الحميد). مخلوقات، غنای نسبی دارند که از فیض الهی سرچشمه می‌گیرد. این غنا، به‌سان امانتی است که خداوند به مخلوقات سپرده و آن‌ها فاعل منفعت آن‌اند، اما مالک اصلی، خداوند است. مخلوقات، به‌مثابه مستأجرانی‌اند که در خانه وجود الهی سکنی گزیده‌اند، اما ملکیت آن از آنِ صاحب‌خانه است.

درنگ: غنای مطلق، مختص خداوند است و مخلوقات، غنای نسبی دارند که از فیض الهی ناشی می‌شود. این غنا، امانتی الهی است که مالکیت آن از آنِ خداوند است.

نقد مفهوم فقر مطلق

مفهوم فقر مطلق، از منظر فلسفی و قرآنی، نادرست است، زیرا فقر، بدون وجود، معنا ندارد. هر موجودی، پیش از فقر، دارای غنای نسبی است، زیرا وجود خود، گواهی بر غنای اوست. به‌سان دیواری که نمی‌توان آن را جاهل خواند، زیرا شأن علم ندارد، نمی‌توان موجودی را بدون شأن وجود، فقیر مطلق دانست. این دیدگاه، با اصل «شانیت» در فلسفه اسلامی همخوانی دارد.

درنگ: فقر مطلق، مفهومی نادرست است، زیرا هر موجودی، به دلیل برخورداری از وجود، دارای غنای نسبی است. فقر، بدون وجود، معنا ندارد.

نقد غنای توهمی و فرهنگ بدبختی

غنای توهمی، نتیجه جهل و فقر فرهنگی است که انسان را به تکبر و فساد سوق می‌دهد. فرهنگ بدبختی در جوامع اسلامی، که نتیجه تلقینات استعماری است، انسان‌ها را از خودباوری و عزت نفس محروم کرده و فقر را به‌عنوان عیبی ذاتی ترویج داده است. این فرهنگ، با آیه «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ» (منافقون: ۸) در تضاد است که عزت را از آنِ خداوند، رسول و مؤمنان می‌داند.

درنگ: غنای توهمی و فرهنگ بدبختی، نتیجه جهل و تلقینات استعماری است که با عزت نفس قرآنی در تضاد است.

فقر و غنا به‌مثابه امور ارادی

فقر و غنا، نتیجه اقتضائات الهی و انتخاب‌های انسانی است. خداوند، عقل، اختیار و امکانات را به انسان عطا کرده و انسان، با بهره‌گیری یا عدم بهره‌گیری از این نعمات، فقیر یا غنی می‌شود. این دیدگاه، با آیه «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» (انسان: ۳) همخوانی دارد که هدایت الهی را به انسان عطا کرده، اما نتیجه (شکر یا کفران) به انتخاب او وابسته است.

درنگ: فقر و غنا، نتیجه انتخاب‌های انسانی است. انسان، با عقل و اختیار، می‌تواند وضعیت خود را تغییر دهد.

جمع‌بندی بخش دوم

تأملات فلسفی و عرفانی در این بخش، نشان داد که فقر و غنا، مفاهیمی نسبی و مرتبتی‌اند که در پرتو فیض الهی معنا می‌یابند. غنای مطلق، مختص خداوند است و مخلوقات، تنها ظهورات نسبی این غنا را دریافت می‌کنند. نقد فقر مطلق و غنای توهمی، انسان را به سوی خودباوری و عزت نفس هدایت می‌کند و بر ارادی بودن فقر و غنا تأکید دارد.

بخش سوم: نقد فلسفی و عرفانی فقر و غنا

فقر و غنا به‌مثابه ظهورات الهی

فقر و غنا، به‌مثابه ظهورات الهی، در ظرف وجود مخلوقات تجلی می‌یابند. هر موجودی، به قدر ظهور خود، غنی است و به قدر عدم ظهور، فقیر. این دیدگاه، به‌سان آینه‌ای است که نور الهی را در مراتب مختلف بازمی‌تاباند؛ هر مرتبه، جلوه‌ای از غنای الهی است، اما هیچ مرتبه‌ای مالک این غنا نیست.

درنگ: فقر و غنا، ظهورات الهی‌اند که در مراتب وجود تجلی می‌یابند. هر موجود، به قدر ظهور خود، غنی و به قدر عدم ظهور، فقیر است.

مستأجری مخلوقات در برابر خداوند

مخلوقات، به‌سان مستأجرانی‌اند که در خانه وجود الهی سکنی گزیده‌اند. این مستأجری، به معنای فاعل منفعت بودن است، نه مالکیت. خداوند، رقبه وجود را به مخلوقات عطا کرده، اما مالکیت آن از آنِ اوست. این تمثیل، به‌سان قصه‌ای است که در آن، مسافری در کاروانسرای الهی اقامت می‌گزیند، اما هرگز مالک آن نمی‌شود.

این دیدگاه، با مفهوم «وارث» بودن خداوند همخوانی دارد. خداوند، هم بانی وجود است (هو الباعث) و هم وارث آن (هو الوارث). مخلوقات، تنها از منافع این وجود بهره‌مند می‌شوند، اما مالکیت آن، از آنِ خداوند است.

درنگ: مخلوقات، مستأجران وجود الهی‌اند که تنها فاعل منفعت‌اند، نه مالک. خداوند، هم بانی و هم وارث وجود است.

نقد اعاده معدوم و وجود نسبی مخلوقات

در فلسفه اسلامی، بحث اعاده معدوم (بازگرداندن معدوم به وجود) محل مناقشه بوده است. متکلمان، معتقد به امکان اعاده معدوم‌اند، در حالی که فلاسفه، آن را ممتنع می‌دانند. اما از منظر این درس‌گفتار، این بحث، سالبه به انتفاع موضوع است، زیرا اساساً چیزی معدوم نمی‌شود که نیاز به اعاده داشته باشد. وجود مخلوقات، نسبی است و هرگز به نیستی مطلق نمی‌رسد. خداوند، می‌تواند مخلوق را از یک مرتبه وجود به مرتبه دیگر منتقل کند، اما نمی‌تواند او را به نیستی مطلق بازگرداند، زیرا این، با قاعده وجود در تضاد است.

این دیدگاه، به‌سان رودی است که از سرچشمه الهی جاری می‌شود؛ ممکن است مسیرش تغییر کند، اما هرگز به نیستی نمی‌رسد. مخلوقات، به دلیل اتصال به حق، هسته‌ای از وجود دارند که از دسترس معدومیت خارج است.

درنگ: وجود مخلوقات، نسبی است و هرگز به نیستی مطلق نمی‌رسد. بحث اعاده معدوم، سالبه به انتفاع موضوع است، زیرا چیزی معدوم نمی‌شود.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با نقد فلسفی و عرفانی مفاهیم فقر و غنا، نشان داد که این دو، ظهورات الهی‌اند که در مراتب وجود تجلی می‌یابند. مخلوقات، مستأجران وجود الهی‌اند و وجودشان، نسبی و متصل به حق است. نقد اعاده معدوم، بر این نکته تأکید دارد که مخلوقات، هرگز به نیستی مطلق نمی‌رسند، زیرا وجودشان، جلوه‌ای از غنای الهی است.

بخش چهارم: راهکارهای قرآنی برای رفع فقر

انفاق و همیاری اجتماعی

قرآن کریم، انفاق و همیاری را به‌عنوان راهکاری اساسی برای رفع فقر معرفی می‌کند. آیه ۲۸ سوره حج، با دعوت به اطعام فقرا، بر مسئولیت اجتماعی تأکید دارد. این انفاق، به‌سان بارانی است که زمین خشک فقر را سیراب می‌کند و حیات را به جامعه بازمی‌گرداند.

درنگ: انفاق، راهکاری قرآنی برای رفع فقر است که حیات اجتماعی را احیا می‌کند.

تلاش و خودباوری

آیه ۲۴ سوره قصص، با اشاره به تلاش موسی علیه‌السلام، بر اهمیت خودباوری و حرکت در مسیر خیر تأکید دارد. انسان، با تلاش و بهره‌گیری از عقل و اختیار، می‌تواند فقر را از خود دور کند. این تلاش، به‌سان بذری است که در خاک وجود انسان کاشته می‌شود و با آبیاری عقل و ایمان، به درختی تنومند بدل می‌گردد.

درنگ: تلاش و خودباوری، کلید رفع فقر است. انسان، با عقل و اختیار، می‌تواند سرنوشت خود را تغییر دهد.

نقد فرهنگ بدبختی و ترویج عزت نفس

فرهنگ بدبختی، که نتیجه تلقینات استعماری است، با آیات قرآنی در تضاد است. قرآن کریم، با تأکید بر عزت مؤمنان، انسان را به خودباوری و عزت نفس دعوت می‌کند. این دیدگاه، به‌سان آفتابی است که تاریکی‌های ناامیدی را می‌زداید و انسان را به سوی کمال هدایت می‌کند.

درنگ: نقد فرهنگ بدبختی و ترویج عزت نفس، راهکاری قرآنی برای رفع فقر فرهنگی و اجتماعی است.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با ارائه راهکارهای قرآنی برای رفع فقر، بر اهمیت انفاق، تلاش و خودباوری تأکید کرد. نقد فرهنگ بدبختی و ترویج عزت نفس، انسان را به سوی جامعه‌ای عادل و کریمانه هدایت می‌کند که در آن، فقر با تلاش جمعی و انفاق، ریشه‌کن می‌شود.

نتیجه‌گیری کلی

تبیین فقر و غنا در پرتو آیات قرآنی، نشان داد که این مفاهیم، نه‌تنها به جنبه‌های مادی، بلکه به ابعاد وجودی، فلسفی و عرفانی نیز مربوط‌اند. فقر و غنا، در میان مخلوقات، نسبی و مرتبتی‌اند و به‌عنوان ظهورات الهی، به خداوند وابسته‌اند. فقر مطلق وجود ندارد، زیرا هر موجودی، به دلیل برخورداری از وجود، دارای غنای نسبی است. غنای مطلق، مختص خداوند است و مخلوقات، تنها غنای ظهوری دارند.

نقد فرهنگ بدبختی و استعماری، بر لزوم خودباوری و عزت نفس در جوامع اسلامی تأکید دارد. انسان‌ها، به‌عنوان معادن کمالات، دارای ظرفیت‌های عظیمی‌اند که با تربیت صحیح و استفاده از عقل و اختیار، می‌توانند به کمال برسند. این تحلیل، راهنمایی برای ایجاد جامعه‌ای عادل، آزاد و کریمانه ارائه می‌دهد که در آن، فقر به‌عنوان واقعیتی اجتماعی، با تلاش جمعی و انفاق قابل رفع است.

این اثر، با تلفیق آیات قرآنی، تأملات فلسفی و عرفانی، و راهکارهای اجتماعی، به‌سان مشعلی است که راه حقیقت‌جویان را روشن می‌سازد و آن‌ها را به سوی فهمی ژرف از اسما و صفات الهی هدایت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، در قرآن کریم عنوان فقر چند بار ذکر شده است؟

2. طبق درسگفتار، آیه 'الشيطان يعدكم الفقر و يامركم بالفحشا' چه مفهومی را منتقل می‌کند؟

3. بر اساس درسگفتار، غنای توهمی به چه معناست؟

4. طبق درسگفتار، فقر و غنا در نهایت به چه چیزی وابسته‌اند؟

5. درسگفتار در مورد فقر الى الله چه می‌گوید؟

6. درسگفتار بیان می‌کند که فقر از کفر و شرك بدتر است.

7. طبق درسگفتار، فقر مطلق در مورد انسان‌ها وجود دارد.

8. بر اساس درسگفتار، شيطان ابتدا با وسوسه فقر انسان را ضعیف می‌کند و سپس به فحشا فرمان می‌دهد.

9. درسگفتار معتقد است که فقر و غنا کاملاً توسط خدا تعیین می‌شوند و انسان هیچ نقشی ندارد.

10. طبق درسگفتار، تمام مشکلات جامعه از جمله فساد و کفر معلول فقر هستند.

11. چرا درسگفتار فقر را بدتر از کفر و شرك می‌داند؟

12. تفاوت فقر الى الله و فقر نسبی در درسگفتار چیست؟

13. چرا درسگفتار غنای توهمی را به فقر فرهنگی مرتبط می‌داند؟

14. طبق درسگفتار، چگونه انسان می‌تواند از فقر رهایی یابد؟

15. چرا درسگفتار فقر مطلق را رد می‌کند؟

پاسخنامه

1. 14 مورد

2. شيطان با وسوسه فقر انسان را به فحشا می‌کشاند

3. اعتقاد نادرست به مالکیت دارایی‌ها بدون نسبت به خدا

4. اراده و اختیار انسان

5. فقر نسبی است و به اندازه ظهور اعطایی خدا به انسان وابسته است

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا فقر انسان را ضعیف و فرمانبر شیطان می‌کند، در حالی که کافر یا مشرک ممکن است ضعیف نباشد.

12. فقر الى الله به معنای وابستگی به خدا در ظهور اعطایی است، اما فقر نسبی به کمبودهای مادی یا معنوی نسبت به دیگران اشاره دارد.

13. زیرا غنای توهمی از جهل و نادانی ناشی می‌شود که خود نوعی فقر فرهنگی است.

14. با استفاده از عقل، تلاش و اختیار خود برای رفع کمبودها و دفع وسوسه‌های شیطان.

15. چون هر موجودی دارای هستی و ظهوری است که خدا داده، پس فقر مطلق وجود ندارد.