در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 605

متن درس






تحلیل فقر و غنا در چارچوب اسماء حسنی

تحلیل فقر و غنا در چارچوب اسماء حسنی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۰۵)

دیباچه

فقر و غنا، دو مفهوم بنیادین در فلسفه اسلامی و الهیات قرآنی، از دیرباز مورد توجه اندیشمندان بوده‌اند. این دو مفهوم، در چارچوب اسماء حسنی الهی، به‌ویژه «الغنی» و «الفقیر»، جایگاهی والا دارند و به مثابه دو بال معرفت، انسان را به سوی فهم عمیق‌تر رابطه خالق و مخلوق رهنمون می‌سازند. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تحلیل جامع و تخصصی این مفاهیم پرداخته و ابعاد وجودی، الهیاتی و فلسفی فقر و غنا را در نظام معرفتی اسلامی کاوش می‌کند.

بخش نخست: زمینه‌های چندگانه فقر و غنا

ابعاد وجودی و معرفتی

فقر و غنا، در نظام معرفتی اسلامی، مفاهیمی چندوجهی‌اند که در ابعاد ذاتی، غیرذاتی، ظاهری، باطنی، مادی و معنوی جلوه‌گر می‌شوند. این مفاهیم، نه‌تنها به وضعیت مادی انسان، بلکه به رابطه وجودی او با ذات اقدس الهی و سایر مخلوقات اشاره دارند. همان‌گونه که خورشید با پرتوهایش زمین را روشن می‌کند، فقر و غنا نیز در پرتو اسماء حسنی الهی، جلوه‌های گوناگونی از وجود و نیاز را در عالم خلقت نمایان می‌سازند. آیات قرآن کریم، به‌ویژه آیه‌ای از سوره فاطر، این رابطه را به روشنی تبیین می‌کند:

يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ [مطلب حذف شد] : ای مردم، شما به خدا نیازمندید، و خداست که بی‌نیاز و ستوده است (فاطر: ۱۵).

این آیه، فقر انسان را به‌عنوان یک ویژگی غیرذاتی و وابسته به نیاز به خدا معرفی کرده و غنای الهی را ذاتی و مطلق می‌داند. این تمایز، بنیان تحلیل‌های بعدی در این نوشتار را تشکیل می‌دهد.

نقد منابع سنتی

منابع سنتی فلسفه اسلامی، مانند «منظومه»، «اسفار اربعه» و تفسیر «المیزان»، در تبیین فقر و غنا دچار کاستی‌هایی هستند. این منابع، گرچه ارزشمندند، اما از جامعیت و عمق کافی برخوردار نبوده و گاه به تعاریف ساده‌انگارانه بسنده کرده‌اند. این نقص، ضرورت بازنگری و ارائه تبیین‌های نوین را آشکار می‌سازد. فقر و غنا، فراتر از تعاریف مادی یا فلسفی، به‌عنوان صفات وجودی با ابعاد الهیاتی نیازمند بررسی‌های عمیق‌ترند.

درنگ: فقر و غنا، در چارچوب اسماء حسنی، نه‌تنها به وضعیت مادی انسان، بلکه به رابطه وجودی او با خالق و مخلوقات اشاره دارند. این مفاهیم، در ابعاد ذاتی، غیرذاتی، ظاهری و باطنی، جلوه‌ای از فیض الهی و شأن وجودی مخلوقات‌اند.

بخش دوم: ماهیت فقر و نیاز

تعریف فقر به‌عنوان صفت احتیاج

فقر، صفتی است که از احتیاج سرچشمه می‌گیرد. این صفت، زمانی معنا می‌یابد که موجودی به چیزی نیاز داشته باشد که فاقد آن است. برای مثال، دیوار به دلیل عدم نیاز به علم، فقیر به علم تلقی نمی‌شود. این تعریف، فقر را از مفهوم صرف فقدان متمایز می‌کند. فقر، نه‌تنها نداشتن، بلکه نداشتن همراه با احتیاج است، مانند گلی که تشنه آب است و در نبود آن پژمرده می‌شود.

شأن وجودی و فقر

فقر، تنها در موجودی معنا می‌یابد که دارای شأن وجودی باشد. انسان، به دلیل برخورداری از شأن وجودی، در صورت فقدان چیزی که به آن نیاز دارد، فقیر تلقی می‌شود. برای نمونه، فردی که گرسنه است و به نان یا آب نیاز دارد، به دلیل فقدان این موارد و احتیاج به آن‌ها، فقیر محسوب می‌شود. اما اگر فردی هواپیما نداشته باشد و به آن نیازی هم نداشته باشد، فقیر تلقی نمی‌شود. این تمایز، فقر را به‌عنوان یک ویژگی نسبی و وابسته به نیاز معرفی می‌کند.

فقر غیرذاتی و نفی فقر ذاتی

فقر غیرذاتی، به نیازهای مادی مانند آب، نان یا لباس اشاره دارد. انسان، به دلیل نیاز به این امور، فقیر غیرذاتی است. اما فقر ذاتی در انسان وجود ندارد، زیرا انسان به‌طور ذاتی به غنای ذاتی خداوند نیاز ندارد. ادعاهای برخی فلاسفه مبنی بر فقر ذاتی مخلوقات، غیرعلمی و عاميانه تلقی شده و مردود است. مخلوقات، به‌عنوان ظهورات الهی، فاقد ذات مستقل‌اند و فقرشان در نسبت با نیازهای غیرذاتی معنا می‌یابد.

درنگ: فقر، صفتی است که از احتیاج نشأت می‌گیرد و تنها در موجودی با شأن وجودی معنا می‌یابد. فقر ذاتی در مخلوقات وجود ندارد، زیرا آن‌ها ظهورات الهی‌اند و وجودشان از فیض خداوند سرچشمه می‌گیرد.

بخش سوم: غنای الهی و مخلوقی

غنای ذاتی خداوند

خداوند، به‌عنوان غنی بالذات، از هرگونه نیاز و وابستگی مبراست. غنای الهی، مطلق و ذاتی است و در مقابل، غنای مخلوقات، غیرذاتی و مقید به عوامل خارجی مانند لباس، آب یا نان است. این غنای غیرذاتی، موقتی بوده و با مرگ به ورثه منتقل می‌شود. همان‌گونه که ستارگان در آسمان شب به نور خورشید وابسته‌اند، غنای مخلوقات نیز در پرتو فیض الهی معنا می‌یابد.

مخلوقات به‌عنوان ظهورات الهی

تمامی مخلوقات، ظهورات الهی‌اند و وجودشان از خدا نشأت می‌گیرد. فقر و غنای آن‌ها نیز غیرذاتی است و به نیازها یا دارایی‌های مادی و معنوی وابسته است. این دیدگاه، با رد مفهوم فقر ذاتی، مخلوقات را به‌عنوان تجلیات عشق و فیض پروردگار معرفی می‌کند که فاقد سیه‌رویی یا نقص ذاتی‌اند.

بخش چهارم: خیر و شر در چارچوب فقر و غنا

خیر مطلق و شر مقید

خیر مطلق، مختص ذات اقدس الهی است، در حالی که خیر مقید در مخلوقات جلوه‌گر می‌شود. شر، تنها به‌صورت مقید در مخلوقات وجود دارد، چنان‌که در آیه زیر از قرآن کریم آمده است:

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ۝ مِنْ شَرِّ مَا [مطلب حذف شد] : بگو: پناه می‌برم به پروردگار سپیده‌دم، از شر آنچه آفریده است (فلق: ۱-۲).

این آیه، بر وجود شر مقید در مخلوقات دلالت دارد، اما شر مطلق، به دلیل فقدان ذات، وجود ندارد. شیطان و پیامبر، هر دو وجود دارند، اما با حیثیت‌های متفاوت: یکی خبیث و دیگری کریم.

تمایز وجودی و عدمی

فقر و غنا، در چارچوب وجودی و عدمی تحلیل می‌شوند. برای مثال، لیوان نصف پر و نصف خالی، نمایانگر وجود و عدم در یک ظرف است. نصف پر، وجودی است، اما نصف خالی، عدمی. این تمایز، فقر را به‌عنوان یک ویژگی عدمی در برابر غنای وجودی قرار می‌دهد. همان‌گونه که سایه در نبود نور پدید می‌آید، فقر نیز در نبود غنا معنا می‌یابد.

درنگ: خیر مطلق در خداوند و خیر مقید در مخلوقات وجود دارد، اما شر تنها به‌صورت مقید در مخلوقات معنا می‌یابد. فقر و غنا نیز در چارچوب وجودی و عدمی، به‌عنوان ویژگی‌های نسبی و وابسته به شأن وجودی تحلیل می‌شوند.

بخش پنجم: گرایش بشر به مادیات و غفلت از معنویات

فقر و غنای مادی و معنوی

بشر، عمدتاً به فقر و غنای مادی توجه دارد و از غنای معنوی غافل است. قرآن کریم، این گرایش را نقد کرده و می‌فرماید:

كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ ۝ وَتَذَرُونَ [مطلب حذف شد] : نه، بلکه شما دنیا را دوست دارید و آخرت را وا می‌گذارید (قیامت: ۲۰-۲۱).

این آیه، گرایش بشر به مادیات را نقد کرده و بر اهمیت توجه به غنای معنوی تأکید دارد. فقرهای باطنی، مانند نبود علم، عقل یا ایمان، در کنار فقرهای ظاهری، مانند کمبود نان و آب، ابعاد مختلف این مفهوم را تشکیل می‌دهند.

غنای معنوی و فقر باطنی در قیامت

قرآن کریم، در توصیف روز قیامت، تضاد میان غنای معنوی مؤمنان و فقر باطنی کافران را به زیبایی بیان می‌کند:

وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ ۝ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ۝ وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ ۝ تَظُنُّ أَنْ يُفْعَلَ بِهَا [مطلب حذف شد] : در آن روز چهره‌هایی شاداب‌اند، به سوی پروردگارشان می‌نگرند، و چهره‌هایی در آن روز عبوس‌اند، گمان می‌برند که [بلایی] سخت به آنان خواهد رسید (قیامت: ۲۲-۲۵).

واژه «فاقره» در این آیه، به معنای سستی، پوکی و ضعف وجودی است که جوهره فقر را تشکیل می‌دهد. این سستی، نه‌تنها کاستی یا کژی، بلکه ضعف بنیادین وجودی است که کافران را در قیامت گرفتار می‌سازد.

درنگ: فقر در قیامت، به سستی و ضعف وجودی اشاره دارد که در مقابل غنای معنوی مؤمنان قرار می‌گیرد. این تمایز، بر اهمیت توجه به غنای باطنی و پرهیز از غفلت مادی تأکید دارد.

بخش ششم: معرفت‌شناسی و نقد سنت‌های فلسفی

ضعف معرفت‌شناسی سنتی

معرفت‌شناسی در متون سنتی فلسفه اسلامی، مانند «اسفار» و «شفا»، از ضعف‌هایی رنج می‌برد و فاقد باب مستقل شناخت است. این کاستی، تحلیل‌های مربوط به فقر و غنا را نیز تحت تأثیر قرار داده و به تعاریف عاميانه و غیرعلمی منجر شده است. ضرورت توسعه معرفت‌شناسی در فلسفه اسلامی، برای تبیین دقیق‌تر مفاهیم بنیادین، بیش از پیش آشکار است.

نفی تقسیم‌بندی‌های سنتی

تقسیم‌بندی‌های سنتی مانند ممتنع، ممکن و واجب‌الوجود، به‌عنوان مفاهیمی غیرواقعی نفی می‌شوند. تنها وجود مطلق (خدا) و ظهورات (مخلوقات) واقعیت دارند. خدا، وجود ذاتی دارد، در حالی که مخلوقات، ظهورات‌اند و فاقد ذات مستقل‌اند. این دیدگاه، با رد مفاهیم انتزاعی مانند «عدمستان» یا «حضرت ممتنع»، بر وحدت وجود و ظهورات تأکید دارد.

بخش هفتم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

بحث فقر و غنا، در چارچوب اسماء حسنی الهی، یکی از عمیق‌ترین موضوعات فلسفی و الهیاتی در نظام معرفتی اسلامی است. این مفاهیم، در ابعاد مادی، معنوی، ظاهری، باطنی، ذاتی و غیرذاتی، جلوه‌های گوناگونی از رابطه خالق و مخلوق را آشکار می‌سازند. فقر، به‌عنوان صفتی وابسته به احتیاج و شأن وجودی، تنها در قالب غیرذاتی معنا می‌یابد و فقر ذاتی در مخلوقات نفی می‌شود. در مقابل، غنا در خداوند، ذاتی و مطلق است و در مخلوقات، به‌صورت غیرذاتی و مقید جلوه‌گر می‌شود.

آیات قرآن کریم، به‌ویژه آیات سوره‌های فاطر، فلق و قیامت، این مفاهیم را با دقت و عمق تبیین کرده و بر ضرورت توجه به غنای معنوی در برابر گرایش مادی بشر تأکید دارند. مخلوقات، به‌عنوان ظهورات الهی و تجلیات فیض پروردگار، فاقد فقر ذاتی‌اند و هرگونه سیه‌رویی یا نقص ذاتی در آن‌ها نفی می‌شود. تمایز میان وجود و عدم، خیر و شر، مطلق و مقید، و تشخص و تمایز، چارچوب هستی‌شناختی این مفاهیم را روشن ساخته و ضعف معرفت‌شناسی سنتی را آشکار می‌کند.

این تحلیل، با بازنگری در دیدگاه‌های کهن و عاميانه، راه را برای درک عمیق‌تر اسماء حسنی و بازسازی مفاهیم بنیادین فلسفه اسلامی هموار می‌سازد. همان‌گونه که رودخانه‌ای زلال به دریا می‌پیوندد، این معرفت نیز انسان را به سوی فهم وحدت وجود و تجلیات الهی رهنمون می‌شود.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، تعداد موارد ذکر شده برای واژه 'فقر' در قرآن کریم چند مورد است؟

2. طبق متن، چه چیزی برای عنوان شدن به عنوان 'فقر' ضروری است؟

3. متن درسگفتار کدام نوع فقر را برای مخلوقات نفی می‌کند؟

4. بر اساس متن، غنای ذاتی مختص به چه کسی است؟

5. طبق متن، واژه 'فاقره' در کدام سوره قرآن ذکر شده است؟

6. متن بیان می‌کند که فقر ذاتی برای مخلوقات وجود دارد.

7. بر اساس متن، فقر غیری شامل نیاز به چیزهایی مانند آب، نان یا لباس است.

8. طبق متن، غنای غیری در مخلوقات به معنای مالکیت شخصی آن‌ها بر دارایی‌هاست.

9. متن ادعا می‌کند که وجود مطلق و خیر مطلق مختص خداوند است.

10. بر اساس متن، شر مطلق در عالم وجود دارد.

11. تفاوت اصلی بین فقر غیری و فقر ذاتی چیست؟

12. چرا متن فقر ذاتی را برای مخلوقات نفی می‌کند؟

13. طبق متن، معنای 'فاقره' در سوره قیامت چیست؟

14. متن چگونه غنای غیری را در مخلوقات توضیح می‌دهد؟

15. چرا بشر طبق متن بیشتر به فقر و غنای ظاهری توجه دارد؟

پاسخنامه

1. 14 مورد

2. احتياج به چيزی که وجود ندارد

3. فقر ذاتی

4. خداوند

5. سوره قیامت

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. فقر غیری به نیاز به چیزهایی مانند آب یا نان اشاره دارد، اما فقر ذاتی برای مخلوقات وجود ندارد زیرا ذات آن‌ها فقیر نیست.

12. چون مخلوقات ظهورات الهی هستند و ذات مستقلی ندارند که فقیر باشد.

13. فاقره به معنای سستی و پوکی است، مانند پوکی استخوان، نه صرفاً کاستی یا کژی.

14. غنای غیری در مخلوقات به دارایی‌هایی مانند لباس یا نان اشاره دارد که مال خودشان نیست و از جانب خداست.

15. چون بشر به دنبال امور دنیوی مانند پول و لباس است و به فقر و غنای معنوی کمتر توجه می‌کند.