متن درس
تبیین صفت مبتلی در اسمای حسنی: پژوهشی در حکمت ابتلا و نقش آن در رشد خلقی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۷۹)
دیباچه
در گسترهی بیکران اسمای حسنی الهی، صفت «مبتلی» چونان نگینی درخشان، جلوهای از حکمت و اقتدار الهی را به نمایش میگذارد. این صفت، که از ریشهی «بلو» به معنای آزمودن مشتق شده، در قرآن کریم بهگونهای متعالی تبیین گشته و نقش بنیادین آن در رشد و تکامل خلقی موجودات، از انسان تا دیگر مخلوقات، آشکار شده است. درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسهی ۴۷۹، با نگاهی ژرف به این صفت جلالی و فعلی، پرده از ابعاد گوناگون آن برمیدارد و رابطهی میان مبتلی، ابتلا و بلا را در چارچوبی علمی و قرآنی تبیین مینماید.
بخش نخست: مفهومشناسی صفت مبتلی و تمایز آن با ابتلا و بلا
ماهیت صفت مبتلی
صفت «مبتلی»، که به معنای آزمایشکننده است، از اسمای جلالی و فعلی الهی به شمار میرود. این صفت، کنشی الهی را بازنمایی میکند که از طریق آن، خداوند موجودات را در معرض آزمون قرار میدهد تا ظرفیتها، توانمندیها و کاستیهایشان آشکار گردد. ریشهی این صفت در واژهی «بلو» نهفته است که در قرآن کریم بهصورت فعلی (مانند یُبْتَلَوْنَ) و بهندرت بهصورت اسمی (مبتلی) به کار رفته است. مبتلی، بهمثابهی فاعلی حقّی، کنش آزمودن را بر خلق اعمال میکند، در حالی که «ابتلا» (آزمایش) و «بلا» (مصیبت) بهعنوان نتایج این کنش، اسمای خلقیاند و تنها در حوزهی مخلوقات معنا مییابند.
| درنگ: صفت مبتلی، بهعنوان اسمی حقّی و خلقی، کنش الهی آزمودن را بازنمایی میکند، در حالی که ابتلا و بلا، بهمثابهی اسمای خلقی، نتایج این کنش در عالم خلقتاند. این تمایز، رابطهی دوسویهی میان فاعل الهی و مخلوق را روشن میسازد. |
برای فهم دقیقتر این تمایز، میتوان به مثالی قرآنی استناد جست. در سورهی بقره، آیهی ۱۲۴، خداوند میفرماید:
وَإِذِ ٱبْتَلَىٰٓ إِبْرَٰهِیمَ رَبُّهُۥ بِکَلِمَٰتٍ فَأَتَمَّهُنَّ
«و هنگامی که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را [مطلب حذف شد] ). در این آیه، مبتلی (خداوند) فاعل آزمودن است، در حالی که ابراهیم (ع) بهعنوان مخلوق، در معرض ابتلا قرار گرفته و با موفقیت از آن عبور کرده است. این تمایز، همانند رابطهی میان «مؤوی» (پناهدهنده) و «استعاذه» (پناهجویی) است؛ مؤوی کنش الهی است و استعاذه فعل خلقی. خداوند از ابتلا و بلا مبراست، اما مبتلی است که این آزمونها را برای رشد و تکامل خلق طراحی میکند.
مبتلی: صفتی جلالی و فعلی
مبتلی، بهعنوان صفتی جلالی، قاطعیت و حکمت الهی را در اجرای آزمایشها نشان میدهد. برخلاف اسمای جمالی، مانند رحمن که با لطف و رحمت همراهاند، مبتلی با اقتدار و حکمت الهی پیوند دارد. این صفت، فعلی است، زیرا کنشی فعال از سوی خداوند را بازنمایی میکند که در آن، هم مؤمن و هم غیرمؤمن در معرض آزمون قرار میگیرند. قرآن کریم در سورهی عنکبوت، آیهی ۲، این حقیقت را چنین بیان میکند:
أَحَسِبَ ٱلنَّاسُ أَن یُتْرَکُواْ أَن یَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا وَهُمْ لَا یُبْتَلَوْنَ
«آیا مردم پنداشتند که چون گفتند ایمان آوردیم، رها میشوند [مطلب حذف شد] ). این آیه، نشاندهندهی فراگیری صفت مبتلی است که ایمان را در بوتهی آزمایش قرار میدهد تا حقیقت آن آشکار شود.
جلالی بودن مبتلی، به معنای آن است که این صفت، با حکمت و قاطعیت الهی، زمینههای عملی را برای رشد یا حرمان خلق فراهم میآورد. همانگونه که آتش، غذا را پخته و به کمال میرساند، ابتلا نیز موجودات را در کورهی آزمون صیقل میدهد تا به رشد طبیعی یا آشکارسازی توانمندیهایشان نائل آیند.
بخش دوم: ابعاد ابتلا در ساختار خلقت
جهت طبیعی ابتلا: رشد و تکامل
ابتلا، بهعنوان مکانیسمی در ساختار طبیعی خلقت، نقشی بنیادین در رشد و تکامل موجودات ایفا میکند. این نقش، نهتنها انسان، بلکه حیوانات، گیاهان و حتی اجسام را در بر میگیرد. همانگونه که حرارت، مادهی خام را به غذایی مطبوع بدل میسازد، ابتلا نیز مخلوقات را در معرض چالشهایی قرار میدهد که رشد و اقتدارشان را رقم میزند. قرآن کریم در سورهی ملک، آیهی ۲، این حقیقت را چنین بیان میدارد:
ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلْمَوْتَ وَٱلْحَیَوٰةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا
«آن که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدامیک [مطلب حذف شد] ). حیات و مرگ، بهمثابهی دو بال ابتلا، زمینهساز آزمونیاند که خلق را به سوی کمال یا حرمان هدایت میکند.
| درنگ: ابتلا، چونان حرارتی در کورهی خلقت، موجودات را به سوی تکامل طبیعی هدایت میکند. این مکانیسم، در ذات خلقت تعبیه شده و بدون آن، رشد و پیشرفت ممکن نیست. |
مثالی قرآنی از این نقش طبیعی، در داستان ابراهیم (ع) در سورهی بقره، آیهی ۱۲۴، مشهود است. آزمون ابراهیم (ع) نهتنها او را به مقام امامت رساند، بلکه ظرفیتهای نهفتهی او را آشکار ساخت. این فرایند، همانند بذری است که در خاک سخت کاشته میشود و با تحمل دشواریها، به درختی تنومند بدل میگردد.
جهت علمی ابتلا: آشکارسازی توانمندیها
ابتلا، افزون بر نقش طبیعی، دارای بُعدی علمی است که بهمثابهی «چکاب» خلق عمل میکند. این بُعد، توان، قدرت و محتوای درونی موجودات را برای خودشان و ناظران آشکار میسازد. قرآن کریم در سورهی کهف، آیهی ۷، این نقش را چنین تبیین میکند:
إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى ٱلْأَرْضِ زِینَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا
«ما آنچه را بر زمین است، زیوری برای آن قرار دادیم تا بیازماییم کدامیک [مطلب حذف شد] ). ابتلا، چونان آینهای است که حقیقت درون خلق را بازتاب میدهد و به آنها و دیگران نشان میدهد که چه میزان از توان و کمال برخوردارند.
این بُعد علمی، نهتنها برای خود فرد، بلکه برای جامعه و تاریخ نیز عبرتآموز است. همانگونه که آزمایشهای ابراهیم (ع) برای آیندگان سندی از ایمان و استقامت او شد، ابتلا نیز برای هر فرد، سندی از عملکرد او در برابر خداوند و خلق فراهم میآورد.
بخش سوم: حکمت الهی در ابتلا
اهداف ابتلا از منظر الهی
خداوند، بهعنوان مبتلی، با ابتلا سه هدف والا را دنبال میکند: نخست، رشد طبیعی موجودات، که به تکامل آنها میانجامد؛ دوم، سندسازی برای قیامت، که عدالت الهی را در قضاوت نهایی تضمین میکند؛ و سوم، آشکارسازی توان یا ناتوانی افراد برای ناظران، که نقش تربیتی و عبرتآموزی دارد. قرآن کریم در سورهی اسراء، آیهی ۷۲، به این سندسازی اشاره دارد:
کَفَىٰ بِنَفْسِکَ ٱلْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا
«امروز خودت برای حسابرسی [مطلب حذف شد] ). این آیه، نشان میدهد که ابتلا، سندی برای قضاوت عادلانه فراهم میآورد تا خلق در برابر اعمال خویش پاسخگو باشد.
| درنگ: ابتلا، با اهداف رشد طبیعی، سندسازی برای قیامت و آشکارسازی برای دیگران، حکمت الهی را در خلقت متجلی میسازد. این اهداف، عدالت و تربیت الهی را تضمین میکنند. |
حکمت الهی در ابتلا، بهگونهای است که حتی با وجود علم مطلق خداوند، این آزمونها برای رشد خلق و تحقق عدالت ضروریاند. همانگونه که معلم، با آگاهی از توانایی شاگرد، او را امتحان میکند تا سندی برای پیشرفت او فراهم آورد، خداوند نیز با ابتلا، خلق را در مسیر کمال هدایت میکند.
چرایی ابتلا با وجود علم الهی
پرسشی که در این مقام مطرح میشود، این است که چرا خداوند، با علم مطلق خویش، خلق را در معرض ابتلا قرار میدهد؟ پاسخ این است که ابتلا، نه برای علم خداوند، بلکه برای رشد خلق، سندسازی و آشکارسازی برای دیگران طراحی شده است. همانگونه که در سورهی کهف، آیهی ۷، آمده، ابتلا برای آشکارسازی اعمال نیکوست. این فرایند، چونان کورهای است که طلا را از ناخالصی جدا میکند و حقیقت هر فرد را برای خود و دیگران نمایان میسازد.
این دیدگاه، با کلام اسلامی دربارهی حکمت الهی همخوانی دارد. علم الهی، مانع ابتلا نیست، زیرا هدف آن، نه کسب علم، بلکه تحقق حکمت، عدالت و رشد خلق است. ابتلا، بهمثابهی پلی است که خلق را از نقص به کمال میرساند و سندی برای قضاوت عادلانه فراهم میآورد.
بخش چهارم: تبیین قرآنی ابتلا در سورهی قلم
داستان اصحاب الجنه: آزمونی برای بخل
سورهی قلم، آیات ۱۷ تا ۳۳، داستان اصحاب الجنه را روایت میکند که به دلیل بخل و امساک، مورد ابتلا قرار گرفتند و باغشان نابود شد. این داستان، نمونهای برجسته از نقش ابتلا در آشکارسازی نقصهای اخلاقی است. متن قرآنی چنین است:
إِنَّا بَلَوْنَٰهُمْ کَمَا بَلَوْنَآ أَصْحَٰبَ ٱلْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُواْ لَیَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِینَ * وَلَا یَسْتَثْنُونَ * فَطَافَ عَلَیْهَا طَآئِفٌ مِّن رَّبِّکَ وَهُمْ نَآئِمُونَ * فَأَصْبَحَتْ کَٱلصَّرِیمِ * فَتَنَادَوْاْ مُصْبِحِینَ * أَنِ ٱغْدُواْ عَلَىٰ حَرْثِکُمْ إِن کُنتُمْ صَٰرِمِینَ * فَٱنطَلَقُواْ وَهُمْ یَتَخَٰفَتُونَ * أَن لَّا یَدْخُلَنَّهَا ٱلْیَوْمَ عَلَیْکُم مِّسْکِینٌ * وَغَدَوْاْ عَلَىٰ حَرْدٍ قَٰدِرِینَ * فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوٓاْ إِنَّا لَضَآلُّونَ * بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ * قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّکُمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ * قَالُواْ سُبْحَٰنَ رَبِّنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ * فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ یَتَلَٰوَمُونَ * قَالُواْ یَٰوَیْلَنَآ إِنَّا کُنَّا طَٰغِینَ * عَسَىٰ رَبُّنَآ أَن یُبْدِلَنَا خَیْرًا مِّنْهَآ إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا رَٰغِبُونَ * کَذَٰلِکَ ٱلْعَذَابُ ۖ وَلَعَذَابُ ٱلْءَاخِرَةِ أَکْبَرُ ۚ لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ
«ما آنان را آزمودیم، همانگونه که صاحبان باغ را آزمودیم، آنگاه که سوگند خوردند که صبحگاهان میوههای آن را بچینند * و استثنا نکردند * پس طوافی از سوی پروردگارت بر آن باغ درگرفت، در حالی که آنان خفته بودند * و بامدادان مانند زمین سوخته شد * پس صبحگاهان یکدیگر را ندا دادند * که اگر میوهچین هستید، بامدادان به سوی کشتزار خود روید * و رفتند، در حالی که با یکدیگر آهسته سخن میگفتند * که امروز هیچ مسکینی بر شما بدان وارد نشود * و بامدادان با عزمی راسخ روانه شدند * اما چون آن را دیدند، گفتند: بهراستی ما گمراه شدهایم * نه، بلکه ما محرومانیم * میانهروترینشان گفت: آیا به شما نگفتم چرا تسبیح نمیکنید؟ * گفتند: منزه است پروردگار ما، بهراستی ما ستمکار بودیم * آنگاه برخی به برخی دیگر روی آوردند و به ملامت یکدیگر پرداختند * گفتند: وای بر ما که ما سرکشان بودیم * امید است که پروردگار ما بهتر از آن به ما عوض دهد، بهراستی ما به پروردگارمان مشتاقیم * چنین است عذاب، و عذاب آخرت بزرگتر [مطلب حذف شد] ).
این داستان، نشاندهندهی ابتلا بهعنوان آزمونی برای آشکارسازی بخل و امساک است. اصحاب الجنه، که مؤمن بودند، به دلیل بخل در انفاق به فقرا، مورد عذاب قرار گرفتند. ایمان آنها، که در تسبیح، توبه و رغبت به خداوند متجلی شد، مانع از عذاب نشد، زیرا بخل، نقصی اخلاقی و فطری بود که با ایمان دینی پیوند نداشت.
بخل: نقصی فطری، نه دینی
بخل، بهمثابهی نقصی فطری و ساختاری در انسان، فارغ از ایمان یا کفر، در هر فردی ممکن است پدیدار شود. اصحاب الجنه، با وجود ایمانشان، به دلیل بخل، از نعمت الهی محروم شدند. این حقیقت، در آیهی ۲۸ سورهی قلم، که میانهروترینشان میگوید: أَلَمْ أَقُل لَّکُمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ، تأیید میشود. این آیه، ایمان را در کنار بخل نشان میدهد و بر فطری بودن این نقص تأکید دارد.
| درنگ: بخل، نقصی فطری است که با ایمان یا کفر پیوند ندارد. مؤمنان نیز ممکن است بخیل باشند، همانگونه که اصحاب الجنه، با وجود ایمان، به دلیل بخل مورد ابتلا قرار گرفتند. |
این دیدگاه، با اخلاق اسلامی دربارهی ضرورت مبارزه با رذایل نفسانی همخوانی دارد. بخل، چونان خاری در باغ فطرت انسان، نیازمند اصلاح و تهذیب است تا خلق به کمال اخلاقی نائل آید.
بخش پنجم: نقد فرهنگ گداپروری و ترویج کرامت
نقد گداپروری و زهدسازی کاذب
یکی از نکات برجستهی درسگفتار، نقد شدید فرهنگ گداپروری، زهدسازی کاذب و سالوس (ریاکاری) است. این فرهنگ، به جای ترویج بزرگواری و کرامت، مسلمانان را به پست و بدبخت کرده است. داستانهایی که به برخی علما، مانند شیخ انصاری یا آیتالله بروجردی، نسبت داده شده و آنها را به بخل یا فقر بیش از حد متهم میکند، با عقلانیت و عظمت فقهی آنها سازگار نیست. این روایات، به نظر میرسد برای ترویج زهد کاذب ساخته شدهاند و با حقیقت دین همخوانی ندارند.
قرآن کریم در سورهی منافقون، آیهی ۴، ریاکاری را نکوهش میکند:
وَإِذَا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسَامُهُمْ ۖ وَإِن یَقُولُواْ تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ
«و چون آنها را ببینی، هیکلشان تو را به شگفت آورد، و اگر سخن گویند، به سخنانشان [مطلب حذف شد] ). این آیه، نشاندهندهی محکومیت ظاهرسازی و ریاکاری است که با حقیقت دین منافات دارد.
ترویج کرامت و بزرگواری
دین، باید با بزرگواری و کرامت همراه باشد، نه بخل و امساک. سیرهی ائمه (ع)، بهویژه امام حسن (ع)، که چندین بار اموالش را در راه خدا انفاق کرد، نمونهای برجسته از این کرامت است. قرآن کریم در سورهی آلعمران، آیهی ۹۲، میفرماید:
لَن تَنَالُواْ ٱلْبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ
«هرگز به نیکی نخواهید رسید تا از آنچه دوست [مطلب حذف شد] ). این آیه، بر ضرورت انفاق با کرامت تأکید دارد و دین را از بخل و پست بودن متمایز میکند.
| درنگ: دین، با بزرگواری و کرامت پیوند دارد، نه با بخل و گداپروری. سیرهی ائمه (ع)، بهویژه امام حسن (ع)، الگویی از انفاق و کرامت است که دین را متعالی میسازد. |
کرامت، چونان گوهری در تاج دین، انسان را به سوی رفتارهای والا و انفاق بیریا هدایت میکند. این کرامت، نهتنها در مال، بلکه در رفتار با دیگران نیز متجلی میشود و جامعه را به سوی انسجام و تعالی سوق میدهد.
نقد تورّیه و ریاکاری
تورّیه، بهعنوان گفتن سخن دوپهلو برای پنهان کردن حقیقت، نوعی حقهبازی و سالوس است که از اساس دینی بیبهره است. قرآن کریم در سورهی بقره، آیهی ۲۰۴، ریاکاری را نکوهش میکند:
وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُۥ فِی ٱلْحَیَوٰةِ ٱلدُّنْیَا وَیُشْهِدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا فِی قَلْبِهِۦ وَهُوَ أَلَدُّ ٱلْخِصَامِ
«و از مردم کسی است که سخنش در زندگی دنیا تو را به شگفت آورد و خدا را بر آنچه در دل دارد گواه میگیرد، حال آنکه او [مطلب حذف شد] ). تورّیه، بهجای صداقت، اعتماد اجتماعی را تخریب میکند و با اخلاق اسلامی دربارهی صدق و امانت منافات دارد.
بخش ششم: ابعاد جامعهشناختی سورهی قلم
تحلیل جامعهشناختی داستان اصحاب الجنه
سورهی قلم، با اختصاص ۱۸ از ۵۲ آیهی خود به داستان اصحاب الجنه، تحلیلی عمیق از بخل و امساک ارائه میدهد. این تأکید، که در سورهای کوتاه و با آغازین «نون والقلم» رخ میدهد، نشاندهندهی اهمیت فرهنگ انفاق در جامعه است. آیهی ۳۳ سورهی قلم، این پیام را تبیین میکند:
کَذَٰلِکَ ٱلْعَذَابُ ۖ وَلَعَذَابُ ٱلْءَاخِرَةِ أَکْبَرُ
«چنی است عذاب، و عذاب [مطلب حذف شد] ). این آیه، بخل را زمینهساز عذاب میداند و بر ضرورت انفاق تأکید دارد.
| درنگ: سورهی قلم، با اختصاص ۱۸ آیه به داستان اصحاب الجنه، بر اهمیت اخلاق اجتماعی و انفاق تأکید دارد. این سوره، بخل را نقصی فطری معرفی میکند که به ایمان یا کفر وابسته نیست. |
این تحلیل، با جامعهشناسی دینی دربارهی نقش انفاق در انسجام اجتماعی همخوانی دارد. بخل، چونان سدی در برابر جریان خیر، جامعه را از برکت و تعالی محروم میکند، در حالی که انفاق، بهمثابهی جویباری زلال، حیات اجتماعی را بارور میسازد.
کرامت در رفتار با دیگران
قرآن کریم در سورهی فرقان، آیهی ۷۲، بر کرامت در مواجهه با لغو تأکید دارد:
وَٱلَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ ٱلزُّورَ وَإِذَا مَرُّواْ بِٱللَّغْوِ مَرُّواْ کِرَامًا
«و کسانی که به باطل شهادت نمیدهند و چون بر لغو بگذرند، [مطلب حذف شد] ). این کرامت، یکی از مراتب امر به معروف و نهی از منکر است که با سیرهی ائمه (ع)، بهویژه امام حسن (ع)، همخوانی دارد. ایشان، در برابر بیحرمتیها، با کرامت و بردباری رفتار میکردند و این سیره، الگویی برای رفتار اجتماعی مؤمنان است.
کرامت، چونان گلی در باغ رفتار انسانی، نهتنها فرد را متعالی میسازد، بلکه جامعه را به سوی انسجام و احترام متقابل هدایت میکند. این ویژگی، در برابر بخل و سختگیری، راهی به سوی تعالی اخلاقی میگشاید.
جمعبندی
صفت «مبتلی»، بهعنوان یکی از اسمای جلالی و فعلی الهی، کنشی حکیمانه است که خداوند از طریق آن، خلق را در بوتهی آزمایش قرار میدهد تا رشد طبیعی، سندسازی برای قیامت و آشکارسازی توانمندیهایشان محقق گردد. ابتلا و بلا، بهمثابهی نتایج این صفت، در ساختار خلقت تعبیه شدهاند و دو نقش طبیعی (تکامل) و علمی (آشکارسازی) را ایفا میکنند. سورهی قلم، با داستان اصحاب الجنه، بخل را نقصی فطری معرفی میکند که حتی مؤمنان را نیز ممکن است گرفتار سازد. نقد فرهنگ گداپروری، زهدسازی کاذب و تورّیه، ضرورت بازنگری در روایات و ترویج دین با کرامت و بزرگواری را آشکار میسازد. این اثر، با ارائهی چارچوبی علمی و قرآنی، بر حکمت الهی در ابتلا و نقش کرامت در رفتار تأکید کرده و منبعی جامع برای پژوهشگران الهیات و عرفان فراهم آورده است.
| با نظارت صادق خادمی |