در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 489

متن درس





تأملات در اسماء الحسنی: کاوش در اسم «دیان»

تأملات در اسماء الحسنی: کاوش در اسم «دیان»

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۸۹)

دیباچه

اسماء الحسنی، چونان نوری بی‌کران از ذات اقدس الهی، تجلیات حقیقت را در گستره خلقت و تشریع بازمی‌تابانند. در میان این نام‌های قدسی، «دیان» جایگاهی ویژه دارد؛ نامی که به نظم‌دهندگی و قاعده‌گذاری الهی در نظام هستی و شرع اشاره دارد. این نام، نه‌تنها ذات الهی را به‌عنوان خالق نظام‌های طبیعی و شرعی معرفی می‌کند، بلکه شاکله‌ای استوار برای فهم رابطه میان جاعل، فرامین، و مخاطبان دین ترسیم می‌نماید. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتارهای عمیق آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه چهارصد و هشتاد و نهم، به کاوشی جامع و علمی در مفهوم «دیان» می‌پردازد.

بخش نخست: ساختار سه‌گانه دین

جاعل، فرامین، و مخاطبان

دین، به‌مثابه نظامی پویا و هدف‌مند، از سه ضلع بنیادین تشکیل شده است: جاعل (فرستنده دین)، فرامین (قواعد و موازین)، و مخاطبان (پذیرندگان این قواعد). این سه‌گانه، چه در ظرف تکوین (نظام طبیعی) و چه در ظرف تشریع (نظام شرعی)، شاکله دین را شکل می‌دهد. جاعل، چونان معماری حکیم، قواعدی را برای هدایت مخاطبان وضع می‌کند، و مخاطبان، چونان کاروانیان در مسیر، این قواعد را دریافت کرده و به آن عمل می‌کنند.

در قرآن کریم، این ساختار در آیه‌ای چون إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ [مطلب حذف شد] : «در حقیقت، دین نزد خدا اسلام است») تجلی یافته است. در این آیه، خداوند به‌عنوان جاعل، اسلام را به‌عنوان مجموعه‌ای از فرامین برای هدایت بشر ارائه می‌دهد. این سه‌گانه، چونان اضلاع مثلثی متساوی‌الاضلاع، نظامی منسجم و هدف‌مند را ترسیم می‌کند که هدایت را در تمامی ساحت‌های وجودی انسان ممکن می‌سازد.

درنگ: دین، با ساختار سه‌گانه جاعل، فرامین، و مخاطبان، نظامی پویا و هدف‌مند است که در تکوین و تشریع، هدایت بشر را سامان می‌دهد.

تکوینی و تشریعی بودن دین

دین، در دو ساحت متمایز اما به‌هم‌پیوسته تحقق می‌یابد: تکوینی و تشریعی. در ساحت تکوینی، طبیعت به‌عنوان واسطه‌ای الهی، فیض حق را به مخلوقات می‌رساند، مانند نظم حاکم بر حرکت سیارات یا حیات موجودات زنده. در ساحت تشریعی، دین به‌صورت شرایع الهی، مانند اسلام، ظاهر می‌شود که قواعدی مدون برای هدایت انسان ارائه می‌دهد. این دوگانگی، چونان دو بال پرنده‌ای آسمانی، جامعیت مفهوم دین را در نظام قرآنی به نمایش می‌گذارد.

به‌تعبیری، دین تکوینی، چونان جویباری است که از سرچشمه فیض الهی جاری شده و طبیعت را سیراب می‌کند، و دین تشریعی، چونان چراغی است که مسیر سعادت انسان را روشن می‌سازد. این جامعیت، دین را به نظامی فراگیر تبدیل کرده که هم در ساحت خلقت و هم در ساحت شرع، نظم و قاعده‌مندی را برقرار می‌کند.

بخش دوم: کامل و ناقص بودن دین

دین خالص و دین عادی

دین می‌تواند به‌صورت کامل (خالص، قیّم، یا اسلامی) یا ناقص (عادی، خلقی، یا غیرحق) ظاهر شود. حتی ادیان غیرالهی، مانند بت‌پرستی، دارای جاعل، فرامین، و مخاطبانی هستند که شاکله‌ای قاعده‌مند را تشکیل می‌دهند. این تنوع، نشان از گستردگی مفهوم دین در قرآن کریم دارد. آیه فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ [مطلب حذف شد] : «پس روی خود را به‌سوی دین یکتاپرستانه کن، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است») دین خالص را به فطرت الهی نسبت می‌دهد، درحالی‌که ادیان ناقص نیز به‌عنوان نظام‌هایی قاعده‌مند به رسمیت شناخته می‌شوند.

دین کامل، چونان گوهری بی‌نقص، حقیقت را در خود متجلی می‌سازد، و دین ناقص، چونان سایه‌ای از حقیقت، همچنان شاکله‌ای برای هدایت نسبی فراهم می‌آورد.

الهی و خلقی بودن دین

دین می‌تواند الهی (آسمانی، مانند ادیان توحیدی) یا خلقی (زمینی، مانند ادیان ساخته بشر) باشد. هر دو نوع، دارای جاعل، فرامین، و مخاطبان هستند و نظامی قاعده‌مند را تشکیل می‌دهند. قرآن کریم در آیه لَكُمْ دِينُكُمْ [مطلب حذف شد] : «دین شما برای شما و دین من برای من») این تنوع را به رسمیت می‌شناسد و بر تفاوت میان دین الهی و دین خلقی تأکید می‌ورزد.

این دیدگاه، دین را چونان رودی می‌داند که از سرچشمه‌های گوناگون (الهی یا بشری) جاری شده، اما در هر صورت، قواعدی برای هدایت مخاطبان خود فراهم می‌آورد.

درنگ: دین، چه کامل و الهی و چه ناقص و خلقی، نظامی قاعده‌مند است که با جاعل، فرامین، و مخاطبان، هدایت را در ساحت‌های گوناگون محقق می‌سازد.

بخش سوم: تحلیل لغوی و مفهومی واژگان دینی

تنوع واژگان دینی در قرآن کریم

قرآن کریم از واژگان مختلفی مانند «دِینی»، «دِینه»، «دِینکم»، و «الدِّین» برای اشاره به جنبه‌های مختلف دین استفاده می‌کند. هر یک از این واژگان، به بعدی خاص از دین (فاعلی، خلقی، یا فرامینی) دلالت دارد. برای نمونه، «دِینکم» در آیه لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ به دین مخاطبان غیرمسلمان اشاره دارد، درحالی‌که «الدِّین» در إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ به دین الهی و کامل دلالت می‌کند. این تنوع واژگانی، چونان رنگ‌های گوناگون در تابلوی نقاشی، دقت و عمق قرآن کریم را در تبیین مفهوم دین به نمایش می‌گذارد.

لازم و متعددی بودن فعل «دان یَدِین»

فعل «دان» در ماده لغوی خود، هم به‌صورت لازم (بدون مفعول، مانند «دَنْتُ» به معنای قرض گرفتن) و هم به‌صورت متعددی (با مفعول، مانند «دَنْتُهُ» به معنای قرض دادن) به کار می‌رود. این دوگانگی، بدون نیاز به اشتقاق در ابواب دیگر، در ماده اصلی «دان» وجود دارد. این ویژگی، چونان کلیدی زرین، انعطاف‌پذیری مفهوم دین را در نظام زبانی قرآن کریم آشکار می‌سازد. دین، هم می‌تواند تعهدی درونی (لازم) باشد و هم رابطه‌ای دوسویه میان جاعل و مخاطب (متعدی) را نشان دهد.

غیریت و تسفل در ماده «دِین»، «دیْن»، و «دون»

ماده «دان» در واژگان «دِین»، «دیْن»، و «دون» دو ویژگی بنیادین را در خود نهفته دارد: غیریت (تمایز میان جاعل و مخاطب) و تسفل (فروتنی مخاطب در برابر جاعل). این ویژگی‌ها در عباراتی مانند مِنْ دُونِ اللَّهِ (غیر از خدا) یا لِي دِينٌ (من دارای دینم) متجلی است. غیریت، به رابطه میان فرستنده و گیرنده دین اشاره دارد، و تسفل، به پذیرش فروتنانه مخاطب در برابر قواعد الهی. این دو، چونان دو بال، دین را به نظامی قاعده‌مند و مبتنی بر نظم تبدیل می‌کنند.

درنگ: واژگان دینی در قرآن کریم، با تنوع و دقت، ابعاد مختلف دین را تبیین می‌کنند، و ماده «دان» با غیریت و تسفل، شاکله‌ای نظام‌مند برای دین ترسیم می‌نماید.

بخش چهارم: جوهره دین: نظم و قاعده‌مندی

نظم به‌مثابه روح دین

جوهره دین، نظم و قاعده‌مندی است. بدون این شاکله، دین به توحش، قلدری، یا خودمختاری تبدیل می‌شود. فعل «دان یَدِین» به معنای نظم و برنامه است که در تمام ادیان، از حق تا کفر، وجود دارد. این نظم، چونان نخ تسبیح، عناصر دین را به هم پیوند می‌دهد و از فروپاشی آن جلوگیری می‌کند. اگر دین از این شاکله خارج شود، دیگر دین نیست، بلکه به سیاستی بی‌قاعده یا توحشی ویرانگر بدل می‌شود.

این اصل، چونان چراغی در مسیر، نشان می‌دهد که دین، حتی در ادیان غیرالهی، نیازمند قواعد و نظام‌مندی است. نبود این شاکله، چونان طوفانی که بنیان‌های یک بنا را ویران کند، دین را به ضد خود تبدیل می‌کند.

خطر خشونت و توحش در دین

اگر دین از قاعده‌مندی خارج شده و به خشونت یا توحش منجر شود، دیگر دین نیست، بلکه سیاستی است که به استبداد یا قلدری گرایش دارد. آیاتی مانند تَبَّتْ يَدَا أَبِي [مطلب حذف شد] : «بریده باد هر دو دست ابولهب و مرگ بر او») نتیجه خروج از شاکله دینی و ظلم را نشان می‌دهند، نه دعوتی به خشونت. این آیات، چونان هشداری اخلاقی، تبعات بی‌نظمی و ظلم را به تصویر می‌کشند.

درنگ: نظم و قاعده‌مندی، جوهره دین است، و خروج از این شاکله، دین را به توحش و خشونت تبدیل می‌کند که با ماهیت هدایتی آن ناسازگار است.

بخش پنجم: ادب و مساوات در دین

ادب دینی در رفتار پیامبر اکرم (ص)

ادب، یکی از ارکان بنیادین دین است که در رفتار پیامبر اکرم (ص) به زیبایی متجلی شده است. حدیث صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أَصَلِّي (نماز بخوانید همان‌گونه که من نماز می‌خوانم) نمونه‌ای از این ادب است. پیامبر (ص) با به‌کارگیری زبان جمع و تخاطب، امت را مقدم بر خود قرار داده و با تأکید بر «رأیتموني» (شما مرا دیدید)، به اهمیت الگوبرداری عملی در دین اشاره می‌کند. این ادب، چونان گلی معطر در باغ دین، اهمیت فرم و قالب را در دینداری نشان می‌دهد.

مساوات بین مشرّع و متشرّع

در دین، مشرّع (واضع دین) و متشرّع (پذیرنده دین) در عمل و اجرا برابرند. پیامبر اکرم (ص) در حدیث مذکور، خود را در عمل برابر با امت قرار داده و تنها در پیشتازی و هدایت متمایز است. این مساوات، چونان آیینه‌ای صاف، عدالت و برابری را در نظام دینی به نمایش می‌گذارد.

درنگ: ادب و مساوات، از ارکان دین قیّم‌اند که در رفتار پیامبر اکرم (ص) متجلی شده و برابری مشرّع و متشرّع را در عمل تضمین می‌کنند.

بخش ششم: سیاست به‌مثابه یک دین

شاکله سیاست

سیاست، به دلیل داشتن جاعل، فرامین، و مخاطبان، خود نوعی دین محسوب می‌شود. شاکله سیاست، حتی در نظام‌های غیرالهی، قاعده‌مندی را تضمین می‌کند. در سیاست، کافر و مؤمن یکسان عمل می‌کنند، زیرا شاکله آن از باورهای دینی مستقل است. این دیدگاه، سیاست را چونان نظامی مستقل می‌داند که می‌تواند الهی (سیاست الهی) یا شیطانی (سیاست شیطانی) باشد.

سیاست الهی، چونان جویباری زلال از سرچشمه حکمت الهی جاری است، و سیاست شیطانی، چونان سایه‌ای تاریک، شاکله‌ای قاعده‌مند اما گمراه‌کننده دارد. این استقلال، سیاست را به پدیده‌ای عام تبدیل می‌کند که در هر صورت، نظمی خاص را به همراه دارد.

خطر سیاست بدون شاکله

اگر سیاست از شاکله و قاعده‌مندی خارج شود، به استبداد، توحش، یا قلدری منجر می‌شود. این خروج، چونان فروپاشی بنایی عظیم، نظم اجتماعی را به خطر می‌اندازد و از ماهیت دینی آن فاصله می‌گیرد.

درنگ: سیاست، به‌مثابه دینی مستقل، شاکله‌ای قاعده‌مند دارد، اما خروج از این شاکله، آن را به توحش و استبداد تبدیل می‌کند.

بخش هفتم: انصاف به‌عنوان پیش‌نیاز دین

اصل «لا دین لمن لا انصاف له»

انصاف، شرط لازم برای دینداری است. بدون انصاف، دین، حتی در ادیان غیرالهی، کارکرد خود را از دست می‌دهد. اصل قرآنی «لا دین لمن لا انصاف له» (آدمی که انصاف ندارد، دین به کارش نمی‌آید) نشان می‌دهد که انصاف، چونان ریشه‌ای استوار، دین را به نظامی اخلاقی و عادلانه پیوند می‌دهد. حتی کافر، در چارچوب قواعد خود، انصاف را رعایت می‌کند، و این انصاف، شاکله دین را حفظ می‌کند.

نقش انصاف در دینداری

انصاف، چونان آیینه‌ای که حقیقت را بازمی‌تاباند، دینداری را از توحش و خشونت دور نگه می‌دارد. بدون انصاف، دین به سیاستی بی‌قاعده یا قلدری تبدیل می‌شود که با ماهیت هدایتی آن ناسازگار است.

درنگ: انصاف، پیش‌نیاز دینداری است و بدون آن، دین به سیاستی بی‌قاعده یا توحشی ویرانگر بدل می‌شود.

بخش هشتم: دیان به‌عنوان نظم‌دهنده الهی

معنای «دیان»

اسم «دیان»، به معنای نظم‌دهنده و دین‌ساز، خداوند را به‌عنوان خالق شاکله‌های طبیعی، فطرتی، و شرعی معرفی می‌کند. این اسم، با اقتدار نظام‌مند و لطف‌محور، از هرگونه قهر و خشونت به دور است. «دیان»، چونان معماری حکیم، نظام خلقت و شرع را با قواعدی دقیق و هدف‌مند سامان می‌دهد.

نقد تفاسیر قهری از «دیان»

برخی تفاسیر، «دیان» را به معنای قهار و باطش معرفی کرده‌اند که با ماهیت دین‌ساز و نظم‌دهنده این اسم ناسازگار است. این تفاسیر، تحت تأثیر فرهنگ‌های قهری و قلدرمآبانه، خدا را به‌صورت موجودی خشن تصویر کرده‌اند. درحالی‌که «دیان»، چونان نوری لطيف، با علم، قدرت، و کرم، نظمی الهی را در خلقت و شرع برقرار می‌سازد.

جزا به‌عنوان لازمه دین

جزا در دین، نتیجه طبیعی پذیرش یا رد فرامین است، نه معنای اصلی آن. دین، به‌مثابه شاکله‌ای نظام‌مند، هدایت را هدف اصلی خود قرار داده و جزا، چونان سایه‌ای از این شاکله، تنها یکی از نتایج آن است.

درنگ: «دیان»، به‌عنوان نظم‌دهنده الهی، با لطف و اقتدار نظام‌مند، شاکله‌ای برای طبیعت و شرع ایجاد می‌کند و از تفاسیر قهری به دور است.

بخش نهم: خداوند به‌عنوان سیستم شعورمند

خداوند در فلسفه و عرفان

خداوند، برخلاف تصورات تشبیهی، یک سیستم شعورمند است که نظام خلقت و دین را با شاکله‌ای دقیق اداره می‌کند. این دیدگاه، در توحید مفضل امام صادق (ع) نیز مطرح شده و خدا را از تعاریف محدود (ابطال یا تشبیه) خارج می‌کند. خداوند، چونان چرخ‌دنده‌ای پیچیده در ساعتی عظیم، نظام هستی را با شعور و حکمت به حرکت درمی‌آورد.

این دیدگاه، خدا را از تصورات مادی و انسانی (مانند داشتن دست و پا) دور کرده و به‌عنوان سیستمی شعورمند معرفی می‌کند که دین را به‌عنوان بخشی از این نظام خلق کرده است.

دیان و آفرینش دین

«دیان»، به‌عنوان دین‌ساز، شاکله‌ای برای طبیعت، فطرت، و شرع ایجاد می‌کند. این شاکله، چونان بنایی استوار، با قواعد الهی و برکات آسمانی، هدایت بشر را تضمین می‌کند. دین طبیعی، خلقت را سامان می‌دهد، و دین تشریعی، چونان قرآنی کریم، مسیر سعادت را روشن می‌سازد.

درنگ: خداوند، به‌عنوان سیستمی شعورمند، با اسم «دیان»، شاکله‌ای برای خلقت و شرع ایجاد می‌کند که نظم و هدایت را تضمین می‌نماید.

بخش دهم: پرورش در کنار آموزش دینی

اهمیت پرورش عملی

دین، تنها با آموزش منتقل نمی‌شود، بلکه نیازمند پرورش و تمرین عملی است. فضیلتی مانند کظم غیظ (فروخوردن خشم)، چونان گوهری گران‌بها، نیازمند تمرین مستمر است تا در منش انسان نهادینه شود. این پرورش، چونان باغبانی که نهالی را پرورانده، دینداری را از خشونت و بی‌نظمی دور نگه می‌دارد.

مباحثه به‌عنوان تمرین کظم غیظ

مباحثه قاعده‌مند، تمرینی برای کظم غیظ و پرورش منش دینی است. در مباحثه، افراد می‌آموزند که با آرامش و منطق، گفت‌وگو کنند و از خشونت و عصبانیت پرهیز ورزند. این تمرین، چونان ورزشکاری که بدن خود را آماده می‌سازد، دینداری را به عملی پویا و اخلاقی تبدیل می‌کند.

برای نمونه، مباحثه‌ای که با رعایت قواعد و بدون داد و فریاد انجام شود، چونان جویباری زلال، آرامش و منطق را در گفت‌وگوهای دینی جاری می‌سازد. این تمرین، افراد را از توحش و بی‌نظمی دور کرده و به سوی ادب و قاعده‌مندی هدایت می‌کند.

درنگ: پرورش عملی، در کنار آموزش نظری، دینداری را به منشی اخلاقی و قاعده‌مند تبدیل می‌کند و مباحثه، تمرینی برای کظم غیظ است.

بخش یازدهم: نقد خشونت در تفاسیر قرآنی

تفسیر آیات لعن

آیاتی مانند تَبَّتْ يَدَا أَبِي [مطلب حذف شد] : «بریده باد هر دو دست ابولهب و مرگ بر او») ممکن است به‌صورت خشونت‌آمیز تفسیر شوند، اما این آیات، نتیجه خروج از شاکله دینی و ظلم را نشان می‌دهند. لعن در این آیات، چونان هشداری اخلاقی، تبعات بی‌نظمی و ظلم را به تصویر می‌کشد، نه دعوتی به خشونت.

این آیات، چونان آینه‌ای که حقیقت اعمال را بازمی‌تاباند، نشان می‌دهند که خروج از قاعده‌مندی دینی، به تباهی و لعن منجر می‌شود. این هشدار، دینداران را به رعایت نظم و انصاف دعوت می‌کند.

خطر انقراض ادیان

خشونت و بی‌نظمی، از عوامل اصلی انقراض ادیان در طول تاریخ بوده‌اند. ادیانی که به جای شاکله و قاعده‌مندی، به خشونت و استبداد گرایش یافته‌اند، چونان گونه‌های زیستی که از طبیعت حذف شده‌اند، به انقراض کشیده شده‌اند. این خطر، ضرورت حفظ نظم و انصاف در دین را برجسته می‌سازد.

درنگ: آیات لعن، هشداری اخلاقی برای حفظ شاکله دینی‌اند، و خشونت، عامل انقراض ادیان و دوری از ماهیت هدایتی دین است.

جمع‌بندی

اسم «دیان»، به‌عنوان یکی از اسماء الحسنی، خداوند را به‌عنوان نظم‌دهنده و دین‌ساز معرفی می‌کند که شاکله‌ای برای طبیعت، فطرت، و شرع ایجاد می‌نماید. دین، با ساختار سه‌گانه جاعل، فرامین، و مخاطبان، در دو ساحت تکوینی و تشریعی، و به‌صورت کامل یا ناقص، الهی یا خلقی، ظاهر می‌شود. نظم و قاعده‌مندی، جوهره دین است که بدون آن، دین به توحش و خشونت بدل می‌شود. ادب، مساوات، و انصاف، از ارکان دین قیّم‌اند که در رفتار پیامبر اکرم (ص) و آیات قرآنی تجلی یافته‌اند. نقد تفاسیر قهری از «دیان» و تأکید بر پرورش عملی در کنار آموزش نظری، ضرورت بازنگری در رویکردهای دینی را نشان می‌دهد. این اثر، با تبیینی فاخر و علمی، مخاطبان را به تأمل در ماهیت نظام‌مند و اخلاق‌محور دین دعوت می‌کند تا از انقراض ادیان به دلیل خشونت و بی‌نظمی جلوگیری شود.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، دين از چند زاويه اصلي تشكيل شده است؟

2. طبق درسگفتار، كدام ويژگي دين در قرآن با عنوان 'الدين القيم' بيان شده است؟

3. در متن درسگفتار، دين فطرت به كدام ظرف اشاره دارد؟

4. بر اساس متن، كدام نوع دين مي‌تواند هم لازم باشد و هم متعدي؟

5. در درسگفتار، كدام مفهوم به عنوان ويژگي اصلي دين ذكر شده است؟

6. دين مي‌تواند هم تشريعي باشد و هم تكويني.

7. بر اساس متن، دين بدون فرامين و قواعد مي‌تواند وجود داشته باشد.

8. در درسگفتار، سياست به عنوان نوعي دين معرفي شده كه داراي شاكله و فرامين است.

9. متن درسگفتار بيان مي‌كند كه دين قيم فقط به اديان الهي محدود مي‌شود.

10. بر اساس متن، خشونت و توحش جزء ذات دين هستند.

11. تفاوت اصلي بين دين قيم و دين ناقص چيست؟

12. چرا در متن درسگفتار، دين به عنوان سيستمي با فرامين معرفي شده است؟

13. غيريت و تسفل در مفهوم دين به چه معنا هستند؟

14. چرا در درسگفتار گفته شده كه سياست مي‌تواند دين باشد؟

15. علت اهميت ادب در رفتار ديني طبق درسگفتار چيست؟

پاسخنامه

1. سه زاويه

2. دين كامل

3. ظرف طبيعت

4. دين به معناي لغوي

5. فرامين

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. نادرست

11. دين قيم كامل و داراي شاكله الهي است، در حالي كه دين ناقص فاقد كمال و ممكن است خلقي يا زميني باشد.

12. زيرا دين از سوي فاعلي با قواعد و فراميني براي افراد يا گروهي جاري مي‌شود.

13. غيريت به تفاوت بين فرستنده و گيرنده دين و تسفل به پذيرش قواعد از سوي گيرنده اشاره دارد.

14. زيرا سياست داراي شاكله و فراميني است كه مانند دين، افراد را تحت نظامي واحد قرار مي‌دهد.

15. ادب در رفتار ديني نشان‌دهنده نظم و احترام به قواعد دين است، مانند آنچه در آيه 'لكم دينكم و لي دين' ديده مي‌شود.