متن درس
کتاب اسماء و صفات الهی: تبیین خوف و خشیت در معرفت ربوبی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۶۳)
دیباچه
در منظومه معرفتی و الهیاتی اسلام، مفاهیم خوف و خشیت جایگاه ویژهای در فهم روان انسانی و ارتباط آن با مبدأ متعال دارند. این دو صفت، که ریشه در عقل و قلب آدمی دارند، نهتنها در حوزه اخلاق و روانشناسی دینی، بلکه در گستره فلسفه و جامعهشناسی نیز از اهمیتی بیبدیل برخوردارند. خوف، بهمثابه دریچهای به سوی ادراک واقعیتها و توهمات، و خشیت، چونان نوری که قلب را به سوی خضوع در برابر عظمت الهی رهنمون میشود، در آیات قرآن کریم و تعالیم عالمان دین بهگونهای عمیق تبیین شدهاند.
بخش یکم: ماهیت خوف و خشیت در روان انسانی
ریشههای عقلانی خوف و خشیت
خوف و خشیت، دو صفت بنیادین در نهاد آدمی، از سرچشمه عقل سر برمیآورند. عقل، در این منظر، به دو گونه صوری و نوری تقسیم میشود. عقل صوری، که به تحلیل واقعیتها و گاه توهمات معطوف است، خوف را در مواجهه با پدیدههای مادی و ظاهری سامان میدهد. این نوع خوف ممکن است به ترسهای موهوم یا معقول منجر شود، مانند هراس از خطراتی که گاه تنها در خیال آدمی شکل میگیرند. در مقابل، عقل نوری، که به ادراک جلال و جبروت الهی گرایش دارد، خشیت را در قلب مؤمن مینشاند؛ خشیت که خضوعی است عمیق در برابر عظمت پروردگار.
این تمایز، بهسان دو شاخه از یک درخت، نشاندهنده سطوح مختلف ادراک انسانی است. عقل صوری، چونان باغبانی است که به هرس شاخ و برگ ظاهری میپردازد، درحالیکه عقل نوری، ریشهها را در خاک معرفت الهی استوار میسازد. از منظر روانشناسی شناختی، خوف واکنشی عاطفی به محرکهای بیرونی است، اما خشیت حالتی وجودی است که از عمق جان برمیخیزد.
قابلیت تعدیل و هدایت خوف و خشیت
گرچه خوف و خشیت در نهاد انسان نهفتهاند، اما این صفات از طریق تعلیم و تربیت قابل کم و زیاد شدن یا هدایت به مسیر درست یا انحرافاند. تربیت، بهسان سکانداری است که کشتی روان آدمی را در دریای پرتلاطم زندگی هدایت میکند. این فرایند میتواند انسان را به سوی خوف معقول، که مبتنی بر واقعیتهاست، یا خشیت ربوبی، که در برابر عظمت الهی خضوع میآفریند، رهنمون شود. اما در صورت انحراف، ممکن است به ترسهای موهوم یا بزدلی منجر گردد.
از منظر جامعهشناسی، این قابلیت تعدیل نشاندهنده نقش فرهنگ و آموزش در شکلدهی به روان جمعی است. جامعهای که تربیتش بر مبنای معرفت و واقعیت استوار باشد، مردمانی شجاع و معقول پرورش میدهد، اما جامعهای که در دام توهمات گرفتار آید، به بزدلی یا بیباکی غیرعقلانی فرومیغلتد.
جمعبندی بخش یکم
خوف و خشیت، بهمثابه دو گوهر در صدف وجود انسانی، از عقل سرچشمه میگیرند و از طریق تربیت قابل هدایتاند. عقل صوری، خوف را در مواجهه با جهان مادی شکل میدهد، درحالیکه عقل نوری، خشیت را به سوی خضوع در برابر پروردگار سوق میدهد. این بخش، بنیانهای نظری این دو صفت را روشن ساخت و زمینه را برای بررسی عمیقتر در چارچوب قرآن کریم فراهم آورد.
بخش دوم: خوف و خشیت در آیینه قرآن کریم
تمایز خوف و خشیت در آیات قرآنی
قرآن کریم، بهسان آیینهای زلال، خوف و خشیت را در دو سطح متمایز تبیین میکند. خوف، بهعنوان ترسی عام، میتواند الهی یا غیرالهی باشد و در حدود ۱۳۰ آیه به آن اشاره شده است. در مقابل، خشیت، که در حدود ۶۵ آیه آمده، عمدتاً به خضوع قلبی و ظاهری در برابر عظمت الهی معطوف است. این تمایز، چونان دو مسیر در یک راه است: خوف ممکن است به بیراهه توهمات رود، اما خشیت همواره به سوی مقصد معرفت رهنمون میشود.
خشیت، برخلاف خوف که ممکن است با حیله یا ترسهای ظاهری همراه باشد، حالتی است باطنی که تنها با شناخت عظمت الهی پدید میآید. این صفت، چونان گلی است که در باغ معرفت میروید و عطر آن قلب مؤمن را سرمست میکند.
خشیت در آیات برگزیده
قرآن کریم، در آیات متعدد، خشیت را بهعنوان نشانهای از معرفت و ایمان توصیف میکند. در آیه ۱۰۸ سوره طه آمده است: وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ (و صداها در برابر [خداى] رحمان فرومىافتد). این آیه، بهسان نغمهای الهی، خضوع صداها را در برابر عظمت پروردگار به تصویر میکشد. روانشناسی دینی این خضوع را نشانهای از هماهنگی بین حالات درونی و بیرونی انسان میداند.
در آیه ۲۸ سوره حدید نیز فرموده است: أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ (آيا براى كسانى كه ايمان آوردهاند، هنگام آن نرسيده كه دلهاشان به ياد خدا خاشع گردد؟). این آیه، چونان چراغی در شب، بر پیوند خشیت با ذکر الهی تأکید دارد و نشان میدهد که خشیت، حالتی قلبی است که از ایمان و معرفت سرچشمه میگیرد.
همچنین، در آیه ۲۱ سوره حشر آمده است: لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ (اگر اين قرآن را بر كوهى نازل مىكرديم، بىگمان آن را از بيم خدا خاشع و متلاشىشده مىديدى). این تمثیل، چونان نقشی بر سنگ، تأثیر عمیق قرآن کریم بر قلب انسان را نشان میدهد.
در آیه ۱-۲ سوره مومنون نیز فرموده است: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ (مؤمنان رستگار شدند، همانان كه در نمازشان خاشعاند). این آیه، خشیت را به حضور قلب در نماز پیوند میزند، گویی نماز، آیینهای است که خضوع مؤمن را در برابر خدا بازمیتاباند.
خشیت و علم در قرآن کریم
خشیت، چونان گوهری است که تنها در معدن علم یافت میشود. در آیه ۲۸ سوره فاطر آمده است: إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ (از ميان بندگان خدا تنها دانشمنداناند كه از او مىترسند). این آیه، بهسان مشعلی فروزان، بر پیوند ناگسستنی خشیت و معرفت تأکید دارد. علم به عظمت الهی، قلب را به سوی خضوع و خشیت سوق میدهد.
در تحلیل این آیه، دو قرائت مطرح شده است: یکی خدا بهعنوان فاعل خشیت (خدا از علما میترسد) و دیگری علما بهعنوان فاعل (علما از خدا میترسند). قرائت دوم، به دلیل انطباق با منطق و معرفت، پذیرفته شده است، زیرا خشیت، صفتی قلبی است و خدا از نقص و ترس مبراست. این تحلیل، چونان کلیدی است که قفل معانی قرآنی را میگشاید.
ممنوعیت خشیت از غیر خدا
قرآن کریم، با صراحت، خشیت از غیر خدا را مذموم میشمارد. در آیه ۴۰ سوره انفال آمده است: وَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِي (و از مردم نترسيد و از من بترسيد). این آیه، چونان هشداری است که انسان را از فروغلتیدن در دام ترسهای موهوم بازمیدارد. خشیت از غیر خدا، نشانهای از ضعف ایمان و معرفت است، درحالیکه خشیت از خدا، قلب را به سوی توحید رهنمون میشود.
جمعبندی بخش دوم
قرآن کریم، خوف و خشیت را بهسان دو گوهر متمایز در روان انسانی تبیین میکند. خوف، بهعنوان صفتی عام، ممکن است به توهمات یا واقعیتها معطوف باشد، اما خشیت، چونان نوری الهی، تنها در پرتو معرفت و علم به عظمت خدا شکوفا میشود. آیات قرآنی، با تمثیلات و اشارات، این دو صفت را در قالب خضوع قلبی، ظاهری و حتی طبیعی (مانند خشیت زمین و کوه) به تصویر میکشند و راهنمایی برای دستیابی به کمال معنوی ارائه میدهند.
بخش سوم: چالشهای اجتماعی و فرهنگی در تربیت خوف و خشیت
نقد وضعیت تربیتی جامعه
در جامعه موردنظر، تربیت به گونهای نبوده که خوف معقول و خشیت ربوبی را تقویت کند. بهجای آن، ترسهای غیرمعقول، مانند هراس از موجودات بیاهمیت چون موش یا سوسک، بر روان جمعی سایه افکنده است. این ترسها، که گاه با توجیهاتی چون «چندش» پنهان میشوند، ریشه در همان صفت خوف دارند، اما به بیراهه توهمات کشیده شدهاند.
این وضعیت، چونان درختی است که شاخ و برگش در خاک ناسالم ریشه دوانده و بهجای میوههای شیرین، ترسهای موهوم به بار آورده است. از منظر روانشناسی اجتماعی، این پدیده به اضطراب جمعی و کاهش اعتمادبهنفس اجتماعی منجر شده و مانع از رشد معنوی جامعه گشته است.
ریشههای تاریخی ترسهای موهوم
ریشه این مشکلات در تاریخ چند هزارساله استبداد، طاغوت و نظامهای سلطنتی نهفته است که ترسهای موهوم را در روان جمعی نهادینه کردهاند. این تاریخ، چونان زخمی کهنه است که هنوز التیام نیافته و نسل به نسل منتقل شده است. استبداد، با ایجاد ترسهای غیرواقعی، مانع از رشد عقلانی و معنوی جامعه شده و روان آدمی را در بند توهمات گرفتار کرده است.
از منظر روانشناسی تاریخی، این انتقال بیننسلی ترسها نیازمند مداخلات فرهنگی و آموزشی عمیق است تا روان جامعه از این بند رها شود.
نقد تمرکز بر مادیات و غفلت از سلامت روان
پس از انقلاب، تمرکز جامعه بر مسائل مادی، مانند ساخت خیابانها و زیرساختهای ظاهری، بوده و از زیرساختهای فکری و روانی غفلت شده است. این غفلت، چونان غبار بر آیینه، مانع از بازتاب نور معرفت در روان جمعی شده است. تبلیغات مادی، مانند وعدههای جوایز و پاداشهای مادی، بهجای تقویت سلامت روان، به تشدید مشکلات روانی منجر شدهاند.
از منظر جامعهشناسی فرهنگ، این وضعیت نشانهای از سلطه فرهنگ مصرفگرایی است که ارزشهای معنوی را به حاشیه رانده و روان جامعه را در دام مادیگرایی گرفتار کرده است.
نقد نمادهای خشونت در اماکن مقدس
یکی از نمودهای انحراف فرهنگی، قرار دادن خنجرها و شمشیرهای زنگزده بالای ضریح امام رضا (ع) است. این نمادها، که یادآور خشونت و زورگوییاند، با شخصیت معنوی و رحمانی آن حضرت ناسازگارند. این اقدام، چونان پردهای تاریک بر نور معنویت، تصویری نادرست از ارزشهای دینی ارائه میدهد.
از منظر نشانهشناسی فرهنگی، این نمادها بازتاب تأثیر فرهنگ استبدادی بر اماکن مقدساند و بهجای ترویج خشیت، ترس و خشونت را تداعی میکنند. اصلاح این وضعیت، نیازمند بازنگری در نمادهای فرهنگی و جایگزینی آنها با نشانههای معنوی است.
پیشنهاد تأسیس نهادهای تخصصی
برای رفع مشکلات روانی و ترسهای موهوم، تأسیس نهادهای تخصصی ضروری است. این نهادها باید از پزشکان و مربیان سالم آغاز کنند تا روان جامعه را از بند بیماریهای تاریخی رها سازند. این فرایند، چونان درمان بیماریای کهن است که نیازمند طبیبانی دانا و دلسوز است.
از منظر سیاستگذاری اجتماعی، این پیشنهاد بر اهمیت سرمایهگذاری در سلامت روان تأکید دارد. اصلاح جامعه، از نخبگان و مربیان آغاز میشود و بهتدریج روان جمعی را به سوی تعادل و خشیت ربوبی هدایت میکند.
جمعبندی بخش سوم
جامعه موردنظر، به دلیل تاریخ استبداد و غفلت از زیرساختهای روانی، در دام ترسهای موهوم و خشونت گرفتار شده است. تمرکز بر مادیات، استفاده از نمادهای ناسازگار با ارزشهای معنوی و نبود نهادهای تخصصی، این مشکلات را تشدید کردهاند. اصلاح این وضعیت، نیازمند بازسازی فرهنگی، تربیتی و تأسیس نهادهایی است که روان جامعه را به سوی خشیت معنوی هدایت کنند.
بخش چهارم: راهکارهای اصلاح و پرورش خشیت ربوبی
نقش تربیت در تقویت خشیت
تربیت، چونان باغبانی است که نهال خوف و خشیت را در روان آدمی پرورش میدهد. این فرایند میتواند انسان را از ترسهای موهوم رها کرده و به سوی خشیت ربوبی هدایت کند. تربیت معقول، خوف را به واقعیتها پیوند میزند و خشیت را در پرتو معرفت الهی شکوفا میسازد.
از منظر روانشناسی تربیتی، این اصلاح نیازمند آموزش ارزشهای معنوی و تقویت خودآگاهی است. انسان باید بیاموزد که از چه بترسد و از چه نترسد، و این آموختن، چونان نوری است که تاریکی توهمات را میزداید.
ضرورت بازسازی زیرساختهای فکری
برای ساخت جامعهای متعادل، نیاز به مبانی و فرامین متفاوت است. این بازسازی، چونان بنای عمارتی نو بر ویرانههای کهن، نیازمند برنامهریزی دقیق و بلندمدت است. نظامهای آموزشی و فرهنگی باید ارزشهای معنوی را در اولویت قرار دهند تا روان جامعه از بند ترسهای موهوم رها شود.
از منظر فلسفه اجتماعی، این بازسازی مستلزم پارادایمی جدید است که معرفت و خشیت را در مرکز توجه قرار دهد و انسان را به سوی کمال معنوی رهنمون شود.
جمعبندی بخش چهارم
اصلاح خوف و خشیت در جامعه، از طریق تربیت معقول و بازسازی زیرساختهای فکری امکانپذیر است. این فرایند، چونان کاشت بذری نو در خاک حاصلخیز، روان آدمی را به سوی خشیت ربوبی هدایت میکند و از ترسهای موهوم رها میسازد. این بخش، راهکارهایی عملی برای تحول روان جمعی ارائه داد.
نتیجهگیری نهایی
مفاهیم خوف و خشیت، بهسان دو بال برای پرواز روح انسانی به سوی کمال، در آیینه قرآن کریم و تعالیم عالمان دین بازتاب یافتهاند. خوف، چونان رودی است که گاه به سوی واقعیتها و گاه به بیراهه توهمات جاری میشود، اما خشیت، چونان چشمهای زلال، تنها در پرتو معرفت الهی جوشان است. جامعه موردنظر، به دلیل تاریخ استبداد و غفلت از زیرساختهای روانی، در دام ترسهای موهوم گرفتار شده و از خشیت ربوبی فاصله گرفته است. اصلاح این وضعیت، نیازمند تربیت معقول، بازسازی فرهنگی و تأسیس نهادهای تخصصی است که روان جامعه را به سوی تعادل و کمال هدایت کنند. آیات قرآن کریم، با تبیین دقیق این مفاهیم، راهنمایی برای دستیابی به معرفت و خضوع در برابر خدا ارائه میدهند.