متن درس
اسماء و صفات الهی: تأملی در مفهوم غضب و مشتقات آن
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۱۰)
مقدمه
در گستره الهیات اسلامی، بررسی اسماء و صفات الهی، بهسان دری گرانبها، راهی به سوی فهم حقیقت ذات باریتعالی میگشاید. صفت «غضب»، از جمله اسماء جلالی و فعلی حقتعالی، در قرآن کریم جایگاهی ویژه دارد و تأمل در معنای آن، پرده از پیچیدگیهای الهیات قرآنی برمیدارد. غضب، به معنای شدت و مقابله، در انسان صفتی خلقی و نقصآمیز است که با افراط و فقدان کنترل همراه میشود، اما در ذات الهی، به دلیل منصوص بودن، از لوازم نقص مبراست و به معنای شدت برخورد عادلانه تفسیر میگردد. این صفت، در قرآن کریم، تنها در پنج مورد (قتل نفس عمدی، یهود، نصارا، منافقین، و مشرکین) به خداوند نسبت داده شده و به گناهان اعتقادی و مسری (متعدی) محدود است. این نوشتار، برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین عمیق و نقادانه مفهوم غضب در قرآن کریم میپردازد و با نگاهی جامعهشناختی، فراگیری این بیماری اجتماعی در جوامع اسلامی را نقد کرده و راهکارهایی برای درمان آن از طریق تربیت و تولید آرامش ارائه میدهد.
بخش نخست: ماهیت و معنای غضب
تعریف لغوی و مفهومی غضب
واژه «غضب»، از مادهای که ریشه در شدت و قوت دارد، بهسان آتشی فروزان، به معنای مقابله و ایستادگی در برابر چیزی است. در کتب لغت، مانند «مقاییس اللغة»، غضب به صخره صلب (به دلیل مقاومت)، مار خشن (به سبب ایستادگی)، و شتر عبوس (به علت تندی) اطلاق شده است. این استعمال، گواهی بر آن است که غضب، ذاتاً به شدت و قوت در برابر مانع اشاره دارد. در انسان، این صفت با علائم جسمانی (قرمزی چشم، برآمدن رگها) و نفسانی (ورود شیطان) همراه است و نشانهای از فقدان کنترل و اراده به شمار میرود.
غضب، برخلاف قوت که صفتی کمالی است، شدت و افراط است که ذاتاً مذموم بوده و تنها در موارد استثنایی، با تجویز و معرفت، جایز یا واجب میشود. این تمایز، بهسان خطی میان نور و ظلمت، نشاندهنده تفاوت میان کمال و نقص در صفات انسانی است.
درنگ: غضب، به معنای شدت و مقابله، صفتی است که ذاتاً با افراط همراه است و در انسان، نشانه نقص و فقدان کنترل به شمار میرود، مگر در مواردی که با معرفت و تجویز الهی همراه باشد.
غضب بهعنوان صفت خلقی و نقصآمیز
غضب، بهسان بادی تند که شاخسار درختان را میلرزاند، صفتی خلقی است که در انسان با افراط و ضعف اراده همراه میشود. این صفت، به دلیل شدت و فقدان کنترل، ذاتاً نقصآمیز است و با ورود شیطان به قلب آدمی، به فساد نفسانی میانجامد. در روایات، از جمله کلام پیامبر اکرم (ص) و امام باقر (ع)، غضب به «جمره من الشیطان» (آتشکی از شیطان) تشبیه شده که در دل انسان شعلهور میگردد و با علائمی چون قرمزی چشم و برآمدن رگها ظاهر میشود.
در مقابل، در ذات الهی، غضب از لوازم نقص مبراست. به دلیل نص قرآنی، این صفت در خداوند به معنای «شدت برخورد» (اشتد الحق علیهم) تفسیر میشود، نه عصبانیت یا فقدان کنترل. این تمایز، بهسان تفاوت میان آینه و نقش، نشاندهنده تفاوت میان صفات خلقی و حقّی است. صفات کمال، مانند علم، بینیاز از نصاند، اما صفات نقص، مانند غضب، تنها با نص قرآنی به خداوند نسبت داده میشوند.
درنگ: غضب در انسان، صفتی خلقی و نقصآمیز است که با افراط و ورود شیطان همراه میشود، اما در خداوند، به دلیل منصوص بودن، به معنای شدت برخورد عادلانه و بدون افراط است.
بخش دوم: غضب در قرآن کریم
کاربرد غضب در آیات قرآنی
غضب الهی، بهسان صاعقهای که در تاریکی شب میدرخشد، در قرآن کریم تنها در پنج مورد به خداوند نسبت داده شده است. این موارد، شامل یک گناه عملی (قتل نفس عمدی) و چهار گناه اعتقادی (یهود، نصارا، منافقین، و مشرکین) است. آیات نمونه عبارتاند از:
وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ [مطلب حذف شد] : «هر کس مؤمنی را عمداً بکشد، کیفرش دوزخ است، جاودانه در آن، و خدا بر او خشم گرفته است»).
فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَىٰ غَضَبٍ
(سوره [مطلب حذف شد] : «پس به خشمى بر خشمى گرفتار شدند»).
همچنین، غضب در مورد نصارا (مائده: ۶۰)، منافقین (فتح: ۶)، و مشرکین در آیات متعدد ذکر شده است. این محدودیت، نشاندهنده آن است که غضب الهی، تنها به گناهان مسری و متعدی، یعنی گناهانی که به سلامت اجتماعی و دینی آسیب میرسانند، تعلق میگیرد.
درنگ: غضب الهی در قرآن کریم، تنها به پنج مورد (قتل نفس عمدی، یهود، نصارا، منافقین، و مشرکین) محدود است و به گناهان مسری و اعتقادی تعلق میگیرد که سلامت اجتماعی و دینی را مختل میکنند.
تمایز غضب با گناهان عادی
گناهان عادی، بهسان قطرههایی که در دریا گم میشوند، مشمول غضب الهی نمیشوند. این گناهان، شامل امور نفسانی، فردی، یا مخفیاند که با توبه قابل رفعاند. در مقابل، غضب الهی، به گناهانی تعلق میگیرد که بهسان آتشی در خرمن، به جامعه آسیب میرسانند. قتل نفس عمدی، به دلیل بدآموزی و اختلال در نظم اجتماعی، و گناهان اعتقادی یهود، نصارا، منافقین، و مشرکین، به دلیل تزلزل در سلامت دینی، مشمول غضباند. این تمایز، گواهی بر اهتمام الهی به حفظ سلامت اجتماعی و اعتقادی است.
غضب، به دلیل شدت حرمان، از لعن (طرد) قویتر است. لعن، بهسان تبعید از درگاه الهی، و غضب، بهسان محرومیت کامل از رحمت، نشانهای از شدت مجازات گناهان متعدی است.
درنگ: غضب الهی، به گناهان مسری و متعدی (اجتماعی و اعتقادی) محدود است و گناهان عادی و فردی، به دلیل عدم تأثیر اجتماعی، مشمول آن نمیشوند.
بخش سوم: غضب و کمال انسانی
تمایز توانمندی غضب و فعلیت آن
توانمندی غضب، بهسان شمشیری در نیام، صفتی کمالی است که نشانه قدرت، اراده، و غیرت است. انسانی که توان غضب ندارد، بهسان درختی بیریشه، فاقد اقتدار و شجاعت است. اما فعلیت غضب، یعنی اعمال آن بدون کنترل، بهسان شمشیری که بیجهت از نیام بیرون آید، نقص و افراط است. کنترل این توانمندی با حلم و معرفت، بهسان مهار اسبی سرکش، کمال انسانی را حفظ میکند.
این تمایز، مشابه تفاوت میان شجاعت و تهور است. شجاعت، با معرفت و اراده، کمال است، اما تهور، به دلیل فقدان معرفت، نقص به شمار میرود. غضب نیز، تنها زمانی جایز است که با تجویز الهی و برای حق باشد.
درنگ: توانمندی غضب، صفتی کمالی است که نشانه قدرت و غیرت است، اما فعلیت آن، به دلیل افراط و فقدان کنترل، نقص و مذموم است، مگر با معرفت و تجویز الهی.
نقد روایات در مذمت غضب
روایات اسلامی، بهسان چراغهایی در مسیر هدایت، غضب را بهصورت مطلق مذموم دانستهاند. پیامبر اکرم (ص) و امام باقر (ع) فرمودهاند: «اتقوا الغضب فإنه جمرة من الشیطان توقد فی قلب ابن آدم» (از غضب بپرهیزید که آن آتشکی از شیطان است که در دل آدمی شعلهور میشود). این روایات، غضب را با علائم جسمانی (قرمزی چشم، برآمدن رگها) و نفسانی (ورود شیطان) توصیف کرده و آن را نشانه نقص و افراط میدانند.
غضب، بهسان زهری کشنده، ذاتاً مذموم است و تنها در مواردی که با معرفت و برای حق باشد، مانند دارویی که به مقدار تجویز شود، جایز است. این دیدگاه، بر ضرورت کنترل غضب با حلم و اراده تأکید دارد.
درنگ: روایات اسلامی، غضب را بهصورت مطلق مذموم دانسته و آن را آتشکی از شیطان میخوانند که با علائم جسمانی و نفسانی همراه است، مگر در موارد استثنایی با تجویز الهی.
بخش چهارم: غضب بهعنوان بیماری اجتماعی
فراگیری غضب در جوامع اسلامی
غضب، بهسان بیماریای واگیر، در جوامع اسلامی فراگیر شده و بهسان آتشی که خرمن را فراگیرد، به فساد، تهمت، غیبت، و قساوت قلب منجر میشود. این اعتیاد به عصبانیت، مانع محبت و سلامت اجتماعی است و حتی به خودآزاری میانجامد. انسانی که غضب میورزد، بهسان کسی که خود را در آینه بشکند، نهتنها به دیگران آسیب میرساند، بلکه به خویشتن نیز زیان میرساند.
از منظر جامعهشناختی، جوامع غضبی، بهسان کشتیهایی در طوفان، از سعادت و سلامت دینی دور میمانند. این بیماری، ریشه بسیاری از مفاسد اجتماعی، از جمله خشونت و نزاع، است و نیازمند درمانی کلان و ساختاری است.
درنگ: غضب، بیماری اجتماعی فراگیری در جوامع اسلامی است که به فساد، قساوت، و خودآزاری منجر میشود و مانع محبت و سلامت اجتماعی میگردد.
درمان غضب و تولید آرامش
درمان غضب، بهسان ترمیم زخمی عمیق، نیازمند تربیت از کودکی، تولید آرامش، و اجتناب از فریاد و عربده است. تربیت، بهسان باغبانی که نهالی را پروراند، باید از کودکی آغاز شود تا کنترل خشم در انسان نهادینه گردد. اجتناب از فریاد، حتی در صلوات یا منبر، بهسان خاموش کردن آتشی کوچک پیش از گسترش، از خشونت جلوگیری میکند.
ایجاد «بیمارستان صحرایی» برای درمان این بیماری اجتماعی، پیشنهادی است که بهسان طرحی کلان برای اصلاح جامعه، اعتیاد به عصبانیت را کاهش میدهد. رفتارهای متین، مانند دست دادن دشمنان در مجامع جهانی، الگویی برای تربیت اجتماعی است که بهسان آیینهای، قدرت و اقتدار را در آرامش نشان میدهد.
درنگ: درمان غضب، از طریق تربیت از کودکی، اجتناب از فریاد، و تولید آرامش ممکن است و نیازمند برنامهریزی کلان برای کاهش اعتیاد به عصبانیت در جامعه است.
نقد فرهنگ عامه و عربدهکشی
عربدهکشی و فریاد در منابر و مجالس، بهسان غباری که بر آینه حقیقت نشیند، نشانه بیماری غضب است. این رفتارها، به جای ترویج متانت، خشونت را تقویت میکنند و با فرهنگ اسلامی ناسازگارند. صلوات بلند و نعرههای منبری، بهسان صداهایی که در سکوت حکمت گم شوند، از سلامت دینی دورند و نیازمند اصلاحاند.
این نقد، بهسان دعوتی به سوی آرامش، بر ضرورت اصلاح فرهنگ عامه در راستای متانت تأکید دارد. فریاد و خشونت، حتی در امور دینی، نقص است و بهسان زخمی بر پیکر جامعه، مانع سعادت میشود.
درنگ: عربدهکشی و فریاد در منابر و مجالس، نشانه بیماری غضب است و با فرهنگ اسلامی ناسازگار بوده، نیازمند اصلاح در راستای متانت و آرامش است.
بخش پنجم: غضب و ضعف دشمنان
تمایز دشمن قوی و ضعیف
دشمن قوی، بهسان عقابی که در اوج پرواز کند، غضب خود را پنهان میسازد و عداوتش را آشکار نمیکند. روایت «أضعف الأعداء من أظهر عداوته» (ضعیفترین دشمنان کسانیاند که دشمنی خود را آشکار کنند) گواهی بر این است که دشمن ضعیف، با اظهار غضب، ناتوانی خود را نشان میدهد. این اصل، بهسان آیینهای، غضب را نشانه ضعف و فقدان تربیت میداند.
از منظر روانشناختی، کنترل غضب، بهسان مهار طوفانی در دل، نشانه قدرت و تربیت است. جوامع متین، با پنهانسازی خشم، اقتدار خود را حفظ میکنند، در حالی که جوامع غضبی، بهسان کشتیهای بیلنگر، در امواج ناتوانی غرق میشوند.
درنگ: دشمن قوی، غضب خود را پنهان میکند، اما دشمن ضعیف، با اظهار آن، ناتوانی خود را آشکار میسازد. کنترل غضب، نشانه قدرت و تربیت است.
غضب و قساوت قلب
غضب مستمر، بهسان آبی که سنگ را صیقل دهد، قلب را به قساوت میکشاند. انسانی که غضب را عادت کند، بهسان درختی که برگهایش ریزد، محبت خود را به دیگران و حتی به خویشتن از دست میدهد. این قساوت، بهسان سدی در برابر حکمت، عبادت و محبت را کمرنگ کرده و حتی به خودآزاری میانجامد.
این دیدگاه، بهسان هشداری در شب، بر ضرورت دوری از غضب تأکید دارد. جامعهای که در آن غضب فراگیر باشد، بهسان زمینی خشک، از محبت و سعادت محروم میماند.
درنگ: غضب مستمر، به قساوت قلب و کاهش محبت به دیگران و خویشتن منجر میشود و حتی به خودآزاری میانجامد، که مانع سعادت و سلامت دینی است.
جمعبندی
این نوشتار، با تأمل در صفت جلالی غضب، بهسان چراغی که در تاریکی معرفت میدرخشد، ماهیت این صفت را در قرآن کریم و جوامع اسلامی تبیین کرد. غضب، صفتی خلقی و نقصآمیز است که در انسان با افراط و فقدان کنترل همراه میشود، اما در خداوند، به دلیل نص قرآنی، به معنای شدت برخورد عادلانه است. این صفت، در قرآن کریم تنها به پنج مورد (قتل نفس عمدی، یهود، نصارا، منافقین، و مشرکین) محدود است و به گناهان مسری و اعتقادی تعلق میگیرد. توانمندی غضب، صفتی کمالی است، اما فعلیت آن، جز با معرفت و تجویز الهی، نقص و مذموم است. غضب، بهسان بیماریای واگیر، در جوامع اسلامی فراگیر شده و به فساد، قساوت، و خودآزاری منجر میشود. درمان آن، از طریق تربیت از کودکی، تولید آرامش، و اجتناب از فریاد ممکن است. دشمن قوی، غضب خود را پنهان میکند، اما ضعیف، با اظهار آن، ناتوانی خود را آشکار میسازد. این نوشتار، با نقد فرهنگ عامه و تأکید بر متانت، راهی به سوی اصلاح جامعه اسلامی گشود و غضب را بهسان گوهری که در آتش تقلید گم شده، به جایگاه اصیل خود بازگرداند.
با نظارت صادق خادمی