در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 57

متن درس




کتاب منازل السائرین: حقیقت توبه در سلوک عرفانی

کتاب منازل السائرین: حقیقت توبه در سلوک عرفانی

تحلیل و تبیین باب توبه کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه پنجاه و هفتم -باب توبه- بخش پنجم)

مقدمه

حقیقت توبه، به‌عنوان یکی از منازل سلوک عرفانی، در منظومه معرفتی منازل السائرین جایگاه ویژه‌ای دارد. این منزل، که در درس پنجاه و هفتم از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره مورد بررسی قرار گرفته، دریچه‌ای است به سوی فهم عمیق بازگشت به سوی حق و تطهیر قلب از تعلقات. در این اثر، مراتب سه‌گانه توبه با نگاهی عمیق و تحلیلی تبیین شده و با نقدی دقیق بر آرای شارحان، به‌ویژه در انتخاب آیات قرآنی، به بازنمایی حقیقت توبه در مسیر سلوک پرداخته شده است.

بخش نخست: مراتب صعودی توبه در سلوک عرفانی

مرتبه اول: توبه برای قرب الهی

توبه، در مرتبه آغازین خود، به‌مثابه پلی است که سالک را از تعلقات دنیوی به سوی قرب الهی رهنمون می‌سازد. این مرتبه، توبه‌ای است که نه برای کسب منزلت اجتماعی یا منافع مادی، بلکه برای رفع هرگونه مخالفت با حق و نزدیکی به ذات اقدس الهی صورت می‌گیرد. سالک در این مرحله، با نیت خالص، از گناهان خود بازمی‌گردد تا قلبش را برای دریافت انوار الهی آماده سازد. این توبه، که به «عدم مخالفت با الله» تعبیر شده، به‌سان بذری است که در خاک وجود سالک کاشته می‌شود تا در مراحل بعدی به بار نشیند.

درنگ: توبه حقیقی در مرتبه نخست، برای قرب الهی و رفع مخالفت با حق است، نه برای کسب منزلت دنیوی یا احترام اجتماعی.

مرتبه دوم: نسیان جناية و تطهیر قلب

در مرتبه دوم، توبه به مقامی عالی‌تر ارتقا می‌یابد که در آن، سالک به نسیان جناية (فراموشی گناه) دست می‌یابد. این مرتبه، به‌سان نسیمی است که غبار گناه را از صفحه ذهن و قلب سالک می‌زداید. نسیان جناية، دو گونه است: نخست، نسیان فترتی که از غفلت نسبت به گناه ناشی می‌شود و به‌عنوان مرحله‌ای تربیتی، سالک را از تداعی گناه دور می‌سازد؛ و دوم، نسیان حضوری که از حضور حق در قلب سالک سرچشمه می‌گیرد و نشانه کمال است. در این حالت، حضور حق چنان قلب را فرا می‌گیرد که گناه و خاطره آن به‌کلی از وجود سالک محو می‌شود. این تطهیر، به‌سان آبی زلال است که قلب را شست‌وشو داده و به پاکی فطری بازمی‌گرداند.

نکته‌ای ظریف در این مرتبه آن است که برخی سالکان، به دلیل تداعی هوس گناه هنگام توبه، نباید به‌سرعت به آن اقدام کنند. در این موارد، فترت عصيان، یعنی دوری موقت از گناه و کمرنگ ساختن خاطره آن، ضرورتی تربیتی است. این فترت، به‌مثابه دوره‌ای نقاهت است که سالک را برای توبه‌ای اصیل و عاری از هوس آماده می‌سازد.

درنگ: نسیان جناية در مرتبه دوم توبه، یا از غفلت (نقص) ناشی می‌شود یا از حضور حق (کمال)، که دومی قلب را به حالت «كيومٍ وُلد» بازمی‌گرداند.

تفاوت نسیان و نفي عصيان

در این مرتبه، تمایز میان نسیان عصيان (فراموشی گناه) و نفي عصيان (حذف کامل گناه از قلب) از اهمیت بسزایی برخوردار است. نسیان عصيان، حالتی است که گناه به‌صورت موقت از ذهن سالک دور می‌شود، اما نفي عصيان، نتیجه حضور کامل حق است که گناه را به‌کلی از قلب محو می‌سازد. این نفي، به‌سان شعله‌ای است که هرچه از ناخالصی در قلب باشد، می‌سوزاند و آن را به پاکی اولیه بازمی‌گرداند. در این حالت، سالک به مقام «كيومٍ وُلد» می‌رسد، گویی از نو متولد شده و هیچ اثری از گناه در وجودش باقی نمانده است.

به‌عنوان تمثیلی گویا، هنگامی که سالک در محضر شخصیتی بزرگ قرار می‌گیرد، از خاراندن گوش خود به دلیل احترام خودداری می‌کند؛ اما در حضور حق، حتی میل به خارش از بین می‌رود. این تمثیل، تفاوت حضور ظاهری و حضور حقیقی را نشان می‌دهد، که در دومی، گناه و میل به آن به‌کلی نفي می‌شود.

درنگ: نفي عصيان، برخلاف نسیان عصيان، نتیجه حضور کامل حق است که گناه را از قلب سالک به‌کلی محو می‌کند.

حضور حق و تطهیر قلب

حضور حق، به‌سان خورشیدی است که با تابش خود، تاریکی گناه را از قلب سالک می‌زداید. این حضور، قلب را تطهیر کرده و آن را به حالت فطری و پاکیزه بازمی‌گرداند. در این مقام، سالک نه‌تنها گناه را فراموش می‌کند، بلکه آن را در وجود خود نمی‌بیند، گویی هرگز گناهی مرتکب نشده است. این تطهیر، به‌سان جریانی زلال است که هرگونه آلودگی را از قلب شست‌وشو می‌دهد و سالک را به مقام «كيومٍ وُلد» می‌رساند.

مثال امیرمؤمنان علیه‌السلام، که هنگام کشیدن تیر از پای مبارکشان هیچ دردی احساس نکردند، گواهی است بر اوج این حضور. در این حالت، قلب چنان به حق متصل است که از امور دنیوی، حتی درد جسمانی، بی‌خبر می‌ماند. این مثال، نشان‌دهنده عمق تطهیر و نفي کامل تعلقات در حضور حق است.

درنگ: حضور حق، قلب سالک را تطهیر کرده و گناه را به‌کلی نفي می‌کند، گویی سالک از نو متولد شده است.

مرتبه سوم: توبه از توبه و زهد از زهد

مرتبه سوم توبه، که به توبه از توبه و زهد از زهد تعبیر شده، اوج سلوک عرفانی است. در این مقام، سالک به جایی می‌رسد که حتی از توبه خود توبه می‌کند، زیرا توبه، به دلیل متعلق بودن به گناه، ممکن است خاطره گناه را تداعی کند. این تداعی، در ظرف حضور الهی، ناپسند است، زیرا قلب سالک باید از هرگونه تعلق، حتی به توبه، آزاد باشد. این مرتبه، به‌سان قله‌ای است که سالک پس از پیمودن مسیرهای دشوار سلوک، بر فراز آن ایستاده و جز جلال و جبروت حق چیزی نمی‌بیند.

در این مقام، سالک از استغفار به تسبیح حق می‌رسد و به‌جای «استغفرالله ربي وأتوب إليه»، «سبحان الله» می‌گوید. این تحول، نشانه نفي کامل گناه و تعلقات است که قلب را به ظرف سلام و سلامت رهنمون می‌سازد. ظرف سلام، فراتر از تسلیم و اسلام، نشانه تطهیر کامل و اتصال به حقیقت الهی است.

درنگ: توبه از توبه، سالک را از تعلق به گناه و حتی توبه آزاد کرده و به تسبیح و تقدیس حق رهنمون می‌سازد.

تحول از توبه به تسبیح

در مرتبه توبه از توبه، قلب سالک چنان از تعلقات آزاد می‌شود که گناه و حتی توبه جای خود را به تسبیح و تقدیس حق می‌دهند. این تحول، به‌سان گلی است که پس از شکوفایی، عطر خود را در فضا پراکنده می‌سازد و جز زیبایی و پاکی چیزی از آن باقی نمی‌ماند. در این حالت، سالک به مقام سلام می‌رسد، که نه‌تنها تسلیم و اسلام، بلکه سلامت کامل قلب از هرگونه تعلق است.

به‌عنوان تمثیلی، هنگامی که سالک در محضر حق قرار می‌گیرد، گویی در برابر اقیانوسی بی‌کران ایستاده که امواج آن هرگونه ناخالصی را می‌شوید و قلب را به پاکی و سلامت بازمی‌گرداند. این مقام، نشانه کمال سلوک و اتصال کامل به ذات اقدس الهی است.

درنگ: در مرتبه توبه از توبه، قلب سالک به ظرف سلام و سلامت می‌رسد که نشانه تطهیر کامل و اتصال به حق است.

بخش دوم: نقد و تحلیل آرا و شواهد قرآنی

نقد آیه انتخاب‌شده برای توبه از توبه

یکی از نکات برجسته درس‌گفتار، نقد آیه انتخاب‌شده برای توبه از توبه است. آیه وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (سوره نور، آیه ۳۱؛ : «و همگی به سوی خدا توبه کنید، ای مؤمنان، باشد که رستگار شوید») به دلیل سیاق ظاهری و شمول عام، با مرتبه عالی توبه از توبه تناسب ندارد. این آیه، در سیاق احکام محرم و نامحرم قرار دارد و خطاب به عموم مؤمنان است، درحالی‌که توبه از توبه، مقامی است که خاص سالکان و اولیاء است.

این نقد، به‌سان چراغی است که مسیر صحیح استفاده از آیات قرآن کریم را روشن می‌سازد. استفاده نابجا از آیات، نه‌تنها به فهم نادرست منجر می‌شود، بلکه بی‌حرمتی به کلام الهی است. در عوض، آیاتی مانند توبه نصوح یا آیه إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ۝ وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ۝ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ ۚ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا (سوره نصر، آیات ۱-۳؛ : «هنگامی که یاری خدا و پیروزی فرا رسد، و ببینی مردم گروه‌گروه به دین خدا درآیند، پس پروردگارت را به پاکی ستایش کن و از او آمرزش بخواه، که او همواره توبه‌پذیر است») با مراتب عالی توبه سازگارترند.

درنگ: آیه وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا به دلیل سیاق ظاهری و شمول عام، با توبه از توبه در مقامات عالی سلوک تناسب ندارد.

تحلیل آیه نصر و استغفار پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله

آیه إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ نمونه‌ای برجسته از توبه در مراتب عالی است. در این آیه، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به دلیل توجه به «ناس» به‌جای «ناصر»، به استغفار امر شده‌اند. این استغفار، نه از گناه، بلکه از خیر و ثوابی است که در مرتبه مقربین، سیئه محسوب می‌شود. این مفهوم، به‌سان آیینه‌ای است که حقیقت توبه در مراتب عالی را منعکس می‌سازد، جایی که حتی خیرات ابرار برای مقربین نقص تلقی می‌شود.

استغفار مداوم پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، که فرمودند: «هر روز هفتاد مرتبه استغفار می‌کنم»، نشانه‌ای از تداوم توبه با متعلقات متغیر است. این توبه، نه از گناه، بلکه از خیر و ثواب است که در مرتبه کمال، مانع از اتصال کامل به حق می‌شود. این نکته، به‌سان مشعلی است که مسیر پویایی توبه را در سلوک عرفانی روشن می‌سازد.

درنگ: استغفار پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در آیه نصر، نشانه توبه از خیر و ثواب است که در مرتبه مقربین، نقص محسوب می‌شود.

بخش سوم: تبیین حضور حق و نفي جفاء

نقش حضور حق در نفي جفاء

حضور حق، به‌سان کلیدی است که قفل‌های قلب را گشوده و آن را از هرگونه جفاء و گناه آزاد می‌سازد. در این مقام، ذکر جفاء در وقت صفا خود جفاء است، زیرا قلب سالک باید از هرگونه تعلق، حتی به خاطره گناه، مبرا باشد. نقد درس‌گفتار بر بیان کتاب آن است که به‌جای تأکید بر نسیان جفاء، باید بر نفي جفاء توسط حضور حق تمرکز کرد. این نفي، نتیجه تسلط کامل حضور حق بر قلب است که هیچ اثری از گناه یا ذکر آن باقی نمی‌گذارد.

مثال گویای حضور در برابر شخصیت بزرگ، این حقیقت را روشن می‌سازد: در حضور ظاهری، انسان از اعمال ناپسند خودداری می‌کند، اما در حضور حق، حتی میل به گناه از بین می‌رود. این تفاوت، به‌سان فاصله میان سایه و نور است که اولی موقت و دومی دائمی است.

درنگ: حضور حق، نه‌تنها ذکر جفاء را نفي می‌کند، بلکه خود جفاء را از قلب سالک محو می‌سازد.

ستر عیوب و دیدگاه اولیاء

حضور قلب، به‌سان پرده‌ای است که عیوب را نه‌تنها از دیگران، بلکه از خود سالک و حتی در محضر حق پنهان می‌سازد. اولیاء خدا، به دلیل این حضور کامل، عالم را مطهر می‌بینند و گناه را در آن مشاهده نمی‌کنند. این دیدگاه، به‌سان آینه‌ای است که جز زیبایی و پاکی حق را منعکس نمی‌کند. سالک در این مقام، چنان به حق متصل است که گناه و حتی خاطره آن از ذهنش محو می‌شود.

این ستر عیوب، نشانه‌ای از تطهیر کامل قلب است که سالک را به مقام «كيومٍ وُلد» می‌رساند. در این حالت، قلب سالک گویی از نو خلق شده و هیچ اثری از گناه در آن باقی نمانده است.

درنگ: اولیاء خدا، به دلیل حضور کامل، عالم را مطهر می‌بینند و گناه را در آن مشاهده نمی‌کنند.

بخش چهارم: پویایی توبه و متعلقات متغیر

تداوم توبه با متعلقات متغیر

توبه، به‌سان رودی است که در مسیر سلوک جاری است و متعلقات آن با ترقی سالک تغییر می‌یابد. در مراتب ابتدایی، توبه از گناه است، اما در مراتب عالی، سالک از خیر، ثواب، و حتی خیر الخیر توبه می‌کند. این پویایی، نشانه‌ای از حرکت مداوم سالک به سوی کمال است. نقد درس‌گفتار بر این است که توبه از توبه، به معنای ترک توبه نیست، بلکه تغییر متعلقات آن است. سالک باید همواره توبه کند، اما متعلقات آن از گناه به خیر، از خیر به آخرت، و از آخرت به نفي غیر و حضور حق ارتقا می‌یابد.

استغفار مداوم پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، که فرمودند: «هر روز هفتاد مرتبه استغفار می‌کنم»، گواهی بر این پویایی است. این استغفار، نه از گناه، بلکه از خیر و ثوابی است که در مرتبه مقربین، مانع از اتصال کامل به حق می‌شود.

درنگ: توبه، با تغییر متعلقات از گناه به خیر و خیر الخیر، در مسیر سلوک پویا و مداوم است.

حسنات ابرار و سیئات مقربین

مفهوم «حسنات الابرار سیئات المقربین»، به‌سان چراغی است که مراتب عالی توبه را روشن می‌سازد. در این مقام، خیرات و حسنات ابرار برای مقربین نقص تلقی می‌شود، زیرا مانع از اتصال کامل به حق است. این مفهوم، نشان‌دهنده عمق توبه در مراتب عالی است که سالک را به نفي هرگونه تعلق، حتی به خیر، دعوت می‌کند.

این حقیقت، به‌سان پلی است که سالک را از مراتب ظاهری به سوی حقیقت الهی هدایت می‌کند. در این مسیر، سالک نه‌تنها از گناه، بلکه از هر آنچه او را از حق دور می‌سازد، توبه می‌کند.

درنگ: حسنات ابرار در مرتبه مقربین سیئه محسوب می‌شود، که توبه از آن نشانه کمال سلوک است.

جمع‌بندی

حقیقت توبه در سلوک عرفانی، به‌سان سفری است که سالک را از تاریکی گناه به سوی نور قرب الهی رهنمون می‌سازد. در مرتبه نخست، توبه برای رفع مخالفت با حق و کسب قرب الهی است. در مرتبه دوم، نسیان جناية و نفي عصيان، قلب را به پاکی فطری بازمی‌گرداند. در مرتبه سوم، توبه از توبه، سالک را از هرگونه تعلق، حتی به توبه، آزاد کرده و به تسبیح و تقدیس حق رهنمون می‌سازد. نقد دقیق درس‌گفتار بر انتخاب آیات قرآنی و تأکید بر نفي جفاء توسط حضور حق، این حقیقت را روشن می‌سازد که توبه، حرکتی پویا و مداوم است که با تغییر متعلقات، سالک را به کمال می‌رساند.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، هدف اصلی توبه در مرتبه اول چیست؟

2. مرتبه دوم توبه در متن به چه مفهومی اشاره دارد؟

3. کدام حالت در متن به عنوان نقص در نسيان العصيان معرفی شده است؟

4. بر اساس متن، بالاترین مرتبه توبه چیست؟

5. در متن، حضور حق چه تأثیری بر جنايت و ذكر آن دارد؟

6. بر اساس متن، توبه در مرتبه اول برای کسب احترام از دیگران انجام می‌شود.

7. متن بیان می‌کند که نسيان العصيان به دلیل غفلت، نشانه کمال است.

8. حضور حق در قلب سالک، جنايت و ذكر آن را از دل او نفى می‌کند.

9. متن درسگفتار تأکید می‌کند که توبه از توبه به معنای توقف کامل توبه است.

10. بر اساس متن، سالک در مرتبه توبه از توبه، از متعلقات گناه و حتی ثواب توبه می‌کند.

11. چرا در متن توصیه شده که برخی افراد نباید فوراً توبه کنند؟

12. تفاوت نسيان العصيان به دلیل غفلت و به دلیل حضور حق در چیست؟

13. منظور از «كيوم ولد» در متن چیست؟

14. چرا توبه از توبه در متن به عنوان مرتبه‌ای بالاتر معرفی شده است؟

15. چگونه حضور حق در متن به نفى جفاء منجر می‌شود؟

پاسخنامه

1. دوری از مخالفت با حق

2. نسیان العصیان

3. نسیان به دلیل غفلت عبد

4. توبه از توبه

5. آن را نفى می‌کند

6. نادرست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا فکر کردن به توبه ممکن است خاطره گناه را زنده کرده و هوس گناه را در آنها برانگیزد.

12. نسیان به دلیل غفلت نقص است، اما نسيان به دلیل حضور حق کمال است، زیرا حق عصيان را نفى می‌کند.

13. به معنای حالتی است که قلب سالک از عصيان و خاطره آن پاک شده، مانند روز تولدش.

14. زیرا در این مرتبه، سالک از متعلق توبه (گناه یا حتی ثواب) فراتر رفته و در حضور حق قرار می‌گیرد.

15. حضور حق در قلب سالک، جفاء و ذكر آن را به طور کامل نفى می‌کند، نه صرفاً به نسيان می‌برد.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده