در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 76

متن درس





تمییز حقوق الهی و انسانی: درس هفتاد و ششم منازل السائرین، باب محاسبه، درس پنجم

تمییز حقوق الهی و انسانی

تحلیل و تبیین باب محاسبه کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۷۶- باب محاسبه- بخش پنجم)

مقدمه

درس هفتاد و ششم از مجموعه ارزشمند منازل السائرین، تألیف خواجه عبدالله انصاری، در باب محاسبه و در قالب درس پنجم، به تبیین رکن دوم عزیمت در توبه، یعنی تمییز میان حقوق الهی و حقوق انسانی، می‌پردازد. این درس، با تمرکز بر مفاهیم حجت، منت، و اختیار، جایگاه انسان را در برابر خداوند در فرآیند محاسبه نفس و استمرار توبه بررسی می‌کند.

بخش اول: رکن دوم عزیمت در توبه

تمییز حقوق الهی و انسانی

رکن دوم عزیمت در توبه، تمییز میان آنچه حق خداوند بر انسان است (حقوق الهی، مانند تکالیف و احکام) و آنچه متعلق به انسان است (حقوق انسانی، مانند مباحات) یا از او صادر می‌شود (مانند عبادات) است. این تمییز، بنیادی‌ترین گام در استمرار توبه و محاسبه نفس به شمار می‌رود، زیرا سالک را از توهم طلبکاری از خداوند بازمی‌دارد و او را به فروتنی و تسلیم در برابر حقوق الهی هدایت می‌کند.

این تمییز، مانند ترازویی است که سالک با آن، وزن حقوق الهی را در برابر حقوق انسانی می‌سنجد و درمی‌یابد که هرچه دارد، از نعمات الهی است و هیچ حقی برای او در برابر خداوند متصور نیست.

درنگ: تمییز حقوق الهی از حقوق انسانی، سالک را از توهم طلبکاری از خداوند بازمی‌دارد و او را به محاسبه دقیق نفس و استمرار توبه هدایت می‌کند.

جنايت به‌عنوان حجت علیه انسان

جنايت‌ها و کاستی‌های انسان، اعم از گناهان کبیره، ترک مستحبات یا ارتکاب مکروهات، حجت خداوند علیه او هستند، زیرا خداوند به انسان عقل، اختیار و تکلیف عطا کرده است. ترک تکالیف، با وجود این نعمات، انسان را مسئول می‌سازد و هیچ عذری برای او باقی نمی‌گذارد.

این جنايت‌ها، مانند سایه‌هایی هستند که در برابر نور عقل و اختیار، بر قلب سالک می‌افتند و او را به محاسبه نفس و بازگشت به سوی حق فرا می‌خوانند.

طاعت به‌عنوان منت الهی

طاعت و عبادت انسان، نه حقی برای او در برابر خداوند، بلکه منتی از سوی خداوند است، زیرا توفیق انجام طاعت، خود نعمتی الهی است. حتی شکر این نعمت، نعمت دیگری است که شکر بیشتری را طلب می‌کند، و این چرخه پایان‌ناپذیر نعمات الهی، انسان را همواره در برابر خداوند مدیون می‌سازد.

طاعت، مانند جویباری است که از چشمه لطف الهی سرچشمه می‌گیرد و هرچه سالک در آن فروتر می‌رود، بیشتر به وابستگی خود به خداوند پی می‌برد.

درنگ: طاعت، نه حقی برای انسان، بلکه منتی الهی است که توفیق آن از جانب خداوند است و شکر آن، نعمت مضاعفی را طلب می‌کند.

حکم الهی به‌عنوان حجت

احکام الهی، شامل تکالیف، اوامر و نواهی، حجت خداوند بر انسان هستند و هیچ‌گونه عذری برای تخطی از آن‌ها پذیرفته نیست. خداوند با اعطای عقل (حجت باطنی) و انبیاء (حجت ظاهری)، حجت را بر انسان تمام کرده است.

این احکام، مانند ستون‌هایی هستند که بنای سلوک سالک را استوار می‌سازند و او را از فرو افتادن در ورطه گمراهی حفظ می‌کنند.

نقش تکلیف در تمایز انسان از حیوانات

تکلیف و احکام الهی، انسان را از مرتبه حیوانات متمایز می‌کند. بدون تکلیف، انسان در سطح حیوانات باقی می‌ماند، اما خداوند با عطای عقل و اختیار، او را به مراتب بالاتر معنوی ارتقا داده است.

تکلیف، مانند نردبانی است که انسان را از خاک حیوانیت به سوی افلاک انسانیت و معنویت بالا می‌برد.

شکر نعمت تکلیف و احکام

انسان باید شکر نعمت تکلیف و احکام الهی را به‌جا آورد، زیرا این نعمات، او را از گمراهی و سقوط به مرتبه‌ای پایین‌تر از حیوانات حفظ می‌کنند. قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید:

بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا

(الأ personally: ٥٠) (: «بلکه آن‌ها گمراه‌ترند.»)

این آیه، به گمراهی کسانی اشاره دارد که از تکالیف الهی سرپیچی می‌کنند و در نتیجه، از مرتبه انسانی خود فرو می‌افتند.

بخش دوم: اختیار و مسئولیت در محاسبه نفس

اختیار به‌عنوان حجت الهی

خداوند با اعطای اختیار به انسان، حجت را بر او تمام کرده است. هرگونه تخطی از تکالیف، به دلیل اختیار انسان، مسئولیت او را به دنبال دارد. این اصل، با آیاتی مانند «إِنَّ لِلَّهِ حُجَّةً بَالِغَةً» همخوانی دارد، که بر تمامیت حجت الهی تأکید می‌کند.

اختیار، مانند کلیدی است که درهای مسئولیت را به روی انسان می‌گشاید، اما اگر به‌درستی به کار نرود، قفلی بر قلب او می‌شود.

درنگ: اختیار، نعمتی الهی است که حجت خداوند را بر انسان تمام می‌کند و هرگونه تخطی از تکالیف، مسئولیت او را به دنبال دارد.

تکلیف و جزا به‌صورت مشائی

تکلیف و جزای الهی، به‌صورت مشائی و متناسب با میزان اختیار هر فرد است. خداوند از انسان به اندازه اختیاری که به او داده، حساب می‌کشد. این اصل، بر عدالت الهی تأکید دارد که هر فرد را بر اساس ظرفیت و اختیاری که دارد، مورد بازخواست قرار می‌دهد.

این عدالت، مانند ترازویی است که هر فرد را با وزنه‌های خاص خودش می‌سنجد و هیچ‌کس را بیش از توانش مورد بازخواست قرار نمی‌دهد.

منت الهی در توفیق ایمان و عمل صالح

ایمان و عمل صالح، نعمت‌هایی از سوی خداوند هستند که به انسان توفیق داده شده‌اند. این نعمات، منت الهی بر انسان هستند، نه حقی برای او، زیرا حتی بهترین اعمال انسان، نتیجه توفیق الهی است.

ایمان و عمل صالح، مانند گوهرهایی هستند که از خزانه لطف الهی به سالک عطا شده‌اند و او را به شکر و فروتنی در برابر خداوند فرا می‌خوانند.

حجت الهی به دلیل عقل و انبیاء

خداوند با اعطای عقل (حجت باطنی) و انبیاء (حجت ظاهری)، حجت را بر انسان تمام کرده است. جنايت‌ها و کاستی‌های انسان، به دلیل این نعمات، حجت خداوند علیه او هستند و هیچ عذری برای تخطی از تکالیف پذیرفته نیست.

عقل و انبیاء، مانند دو بال هستند که سالک را به سوی آسمان هدایت الهی پرواز می‌دهند، اما اگر او از این بال‌ها بهره نبرد، به سوی پرتگاه گمراهی فرو می‌افتد.

بخش سوم: نقد دیدگاه جبری و اعیان ثابته

نقد دیدگاه اعیان ثابته

دیدگاه برخی عرفا، مانند محی‌الدین ابن عربی، که اعمال انسان را تابع اعیان ثابته و علم الهی می‌دانند، به جبر منجر می‌شود و با اختیار انسانی و مسئولیت او ناسازگار است. اعیان ثابته، به‌عنوان حقیقت ثابت انسان در علم الهی، نمی‌توانند مسئولیت انسان را سلب کنند.

این دیدگاه، مانند زنجیری است که اختیار انسان را به بند می‌کشد و او را از مسئولیت محاسبه نفس و توبه بازمی‌دارد.

درنگ: نسبت دادن اعمال انسان به اعیان ثابته، به جبر منجر می‌شود و با منطق قرآنی و عقلانی ناسازگار است، زیرا اختیار و مسئولیت انسان را سلب می‌کند.

مثال طنزآمیز برای نقد جبر

مثال طنزآمیز ملا و مراسم عروسی، به‌صورت تمثیلی نشان می‌دهد که نسبت دادن اعمال انسان به اعیان ثابته، مانند سرزنش دیگران برای خوردن برنج در عروسی است که به نفی مسئولیت انسان منجر می‌شود. در این مثال، ملا با عصبانیت می‌پرسد که چرا دیگران برنج می‌خورند، در حالی که عروسی متعلق به داماد است، و در نهایت، به طنز می‌گوید که هرکس برنج خورده، باید به حجله برود. این تمثیل، پوچی دیدگاه جبری را نشان می‌دهد که اعمال انسان را به عوامل خارج از اختیار او نسبت می‌دهد.

این مثال، مانند آینه‌ای است که بی‌معنایی دیدگاه جبری را به سالک نشان می‌دهد و او را به پذیرش مسئولیت اعمالش فرا می‌خواند.

نقد شارح در نسبت دادن جنايت به اعیان ثابته

شارح با نسبت دادن جنايت به مقتضیات عين ثابت، به دیدگاه جبری نزدیک می‌شود که با منطق قرآنی و عقلانی ناسازگار است. این دیدگاه، سالک را از محاسبه نفس و توبه بازمی‌دارد، زیرا مسئولیت را از او سلب می‌کند.

این نقد، مانند چراغی است که تاریکی دیدگاه جبری را روشن می‌کند و سالک را به سوی مسیر اختیار و مسئولیت هدایت می‌نماید.

تمایز اقتضاء و فعلیت در اعمال

اقتضاء (مقتضیات عين ثابت) و فعلیت (اعمال اختیاری انسان) دو سطح متمایز هستند. اقتضاء نمی‌تواند مسئولیت انسان را در فعلیت سلب کند. سالک باید با اراده و عقل، اقتضاءات منفی را به فعلیت‌های مثبت تبدیل کند.

این تمایز، مانند جداسازی آب از سنگ است که سالک را قادر می‌سازد با اختیار خود، جریان حیات معنوی را در وجودش جاری سازد.

امکان تبدیل اقتضاءات منفی به فعلیت‌های مثبت

حتی فردی با اقتضاءات منفی، مانند ولدالزنا، می‌تواند با اختیار و عقل، به فعلیت‌های مثبت و سعادت دست یابد. این اصل، بر امکان تحول و توبه برای همه انسان‌ها تأکید دارد و هیچ اقتضائی را نمی‌توان به‌صورت جبری تعیین‌کننده سرنوشت انسان دانست.

این امکان، مانند بذری است که در خاک نامناسب کاشته شده، اما با مراقبت و تلاش، به درختی تنومند و بارور تبدیل می‌شود.

مثال قرآنی وراثت بهشت

درخواست وراثت بهشت در قرآن کریم، نشان‌دهنده امکان جایگزینی انسان‌های صالح به جای کسانی است که با وجود اقتضاءات مثبت، به سعادت نرسیده‌اند. قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید:

رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ * وَاجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ * وَاجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ

(الشعراء: ٨٣-٨٥) (: «پروردگارا! به من حکمت عطا کن و مرا به شایستگان ملحق فرما * و در میان آیندگان برایم نامی نیک قرار ده * و مرا از وارثان بهشت پرنعمت قرار ده.»)

این آیه، بر پویایی و امکان تغییر سرنوشت انسان با اختیار و توبه تأکید دارد. وراثت بهشت، نشانه‌ای از عدالت الهی در پاداش به تلاش انسان است.

درنگ: درخواست وراثت بهشت، نشان‌دهنده امکان تغییر سرنوشت انسان با اختیار و توبه است، حتی در برابر اقتضاءات منفی.

نقد دیدگاه جبری در سلوک عرفانی

دیدگاه جبری، که اعمال انسان را به اعیان ثابته نسبت می‌دهد، با منطق قرآنی و عقلانی ناسازگار است و سالک را از مسئولیت محاسبه نفس معاف می‌کند. این دیدگاه، می‌تواند سالک را به سستی و غفلت سوق دهد و او را از مسیر توبه و سلوک عرفانی بازدارد.

این نقد، مانند زنگ بیداری است که سالک را از خواب غفلت جبری بیدار می‌کند و او را به سوی محاسبه نفس و توبه خالص فرا می‌خواند.

بخش چهارم: محاسبه نفس و استمرار توبه

لزوم محاسبه نفس برای استمرار توبه

سالک برای استمرار توبه، باید حساب خود را با خداوند صاف کند و بداند که کجا بدهکار است و کجا طلبکار. اگر انسان خود را طلبکار از خداوند بداند، نمی‌تواند توبه‌اش را نگه دارد. تمییز حقوق الهی از حقوق انسانی، سالک را به این درک می‌رساند که او همواره بدهکار خداوند است.

محاسبه نفس، مانند آینه‌ای است که سالک در آن، بدهی‌های خود به خداوند را می‌بیند و از توهم طلبکاری رها می‌شود.

طاعت و نعمت مضاعف

طاعت، خود نعمتی الهی است که به نعمات دیگر افزوده می‌شود. حتی شکر این نعمت، نعمت دیگری است که شکر بیشتری را طلب می‌کند. این چرخه پایان‌ناپذیر نعمات الهی، انسان را همواره در برابر خداوند مدیون می‌سازد.

این نعمات، مانند بارانی هستند که پیوسته بر زمین قلب سالک می‌بارند و او را به شکر و تسلیم در برابر خداوند فرا می‌خوانند.

جنايت و مسئولیت انسان

جنايت، حتی در سطح ترک مستحبات یا ارتکاب مکروهات، حجت خداوند علیه انسان است، زیرا او عقل و اختیار برای اجتناب از آن‌ها دارد. این مسئولیت، شامل تمام اعمال انسان، حتی اعمال به‌ظاهر کوچک، می‌شود.

جنايت، مانند خاری است که در پای سالک فرو می‌رود و او را به محاسبه نفس و بازگشت به سوی حق وا می‌دارد.

اقتضاء و فعلیت در سلوک عرفانی

اقتضاءات عين ثابت، مانند بذرهایی هستند که در خاک وجود انسان کاشته شده‌اند، اما فعلیت‌های او، نتیجه باغبانی عقل و اختیار اوست. سالک می‌تواند با اراده و عقل، اقتضاءات منفی را به فعلیت‌های مثبت تبدیل کند و به سعادت دست یابد.

این تبدیل، مانند کیمیاگری است که خاک وجود سالک را به طلای سعادت بدل می‌سازد.

رهایی از جبر و پذیرش مسئولیت

سالک باید از دیدگاه جبری که اعمال او را به اعیان ثابته نسبت می‌دهد، رها شود و مسئولیت اعمال خود را بپذیرد. این پذیرش، او را به محاسبه دقیق نفس و توبه خالص هدایت می‌کند.

رهایی از جبر، مانند گسستن زنجیرهایی است که قلب سالک را به بند کشیده‌اند و او را به سوی آزادی در تسلیم به حق رهنمون می‌سازند.

جمع‌بندی

درس هفتاد و ششم از منازل السائرین، با تمرکز بر رکن دوم عزیمت در توبه، به تبیین اهمیت تمییز حقوق الهی از حقوق انسانی پرداخته است. این درس، با تأکید بر مفاهیم حجت، منت، و اختیار، نشان می‌دهد که تکالیف و احکام الهی، نعماتی هستند که انسان را از مرتبه حیوانی به مرتبه انسانی و معنوی ارتقا می‌دهند. جنايت‌ها و کاستی‌های انسان، به دلیل عقل و اختیاری که خداوند به او عطا کرده، حجت علیه او هستند و طاعات، منتی الهی بر انسان. نقد دیدگاه جبری، که اعمال انسان را به اعیان ثابته نسبت می‌دهد، بر اهمیت حفظ اختیار و مسئولیت در سلوک عرفانی تأکید دارد. امکان تبدیل اقتضاءات منفی به فعلیت‌های مثبت، نشان‌دهنده پویایی سلوک و نقش توبه در تغییر سرنوشت انسان است. این درس، سالک را به محاسبه دقیق نفس و توبه خالص دعوت می‌کند، تا با رهایی از توهم طلبکاری و جبر، به سوی تسلیم و قرب الهی گام بردارد.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، رکن دوم عزیمت در محاسبه چیست؟

2. طبق درسگفتار، جنايت انسان چه چیزی بر خدا ایجاد می‌کند؟

3. بر اساس متن، چرا طاعت انسان منت خدا محسوب می‌شود؟

4. در درسگفتار، حجت خدا بر انسان به چه چیزهایی وابسته است؟

5. طبق متن، چرا حكم خدا معذرت برای انسان به همراه ندارد؟

6. درسگفتار بیان می‌کند که انسان به دلیل طاعت خود می‌تواند از خدا طلبکار باشد.

7. بر اساس متن، جنايت انسان حجت بر خدا ایجاد می‌کند زیرا خدا عقل و اختیار به او داده است.

8. درسگفتار تأکید دارد که علم خدا تابع اعیان ثابته است و این جبر را توجیه می‌کند.

9. طبق متن، تکلیف و احکام الهی نشانه لطف و عنایت خدا به انسان است.

10. درسگفتار بیان می‌کند که انسان به دلیل اعیان ثابته هیچ اختیاری در اعمال خود ندارد.

11. چرا درسگفتار جنايت انسان را حجت بر خدا می‌داند؟

12. منظور از منت خدا در طاعت انسان چیست؟

13. چرا درسگفتار اعیان ثابته را مسئول جنايت انسان نمی‌داند؟

14. تفاوت اقتضاء و فعلیت در درسگفتار چیست؟

15. چرا حكم خدا طبق درسگفتار معذرت برای انسان به همراه ندارد؟

پاسخنامه

1. تمييز حكم حق با منت و حجت

2. حجت

3. چون خدا عقل و توفيق عطا فرموده

4. عقل و انبياء

5. چون عقل، تكليف و انبياء حجت را تمام كرده‌اند

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. زیرا خدا به انسان عقل، اختیار و انبیاء عطا کرده و ترک تکالیف حجت بر خدا ایجاد می‌کند.

12. منظور این است که طاعت انسان نتیجه عقل و توفیقی است که خدا به او عطا کرده است.

13. زیرا اعیان ثابته جبر ایجاد نمی‌کند و انسان با اختیار خود مسئول جنايت است.

14. اقتضاء شرایط ذاتی و محیطی است، اما فعلیت به اختیار و اراده انسان بستگی دارد.

15. چون خدا عقل، تکلیف و انبیاء را به انسان داده و حجت را بر او تمام کرده است.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده