در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 94

متن درس




باب تفکر: شرایط سلامت تفکر در سلوک عرفانی

منازل السائرین: شرایط سلامت تفکر در سلوک عرفانی

تحلیل و تبیین باب تفکر کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه نود و چهارم -باب تفکر- بخش سیزدهم)

مقدمه: تفکر، آغاز حرکت سلوکی

در مسیر سلوک عرفانی، تفکر به‌منزله دروازه‌ای است که سالک را به سوی معرفت الهی و وصول به حق رهنمون می‌سازد. باب تفکر، به‌عنوان «اول الحرکة» در کتاب شریف منازل السائرین تألیف خواجه عبدالله انصاری، مرحله‌ای بنیادین در سیر و سلوک عرفانی است که سلامت آن، شرط لازم برای طی مراحل بعدی مانند محبت و غیری است. درس نود و چهارم، شرح و تبیین آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی شرایط سلامت تفکر و موانع آن می‌پردازد. این درس با تمرکز بر سه شرط اساسی—مصاحبة العلم، رفع الرسوبات والرسومات، و معرفة مواقع الغیر—و نقد و تحلیل مثال‌های قرآنی مرتبط، راهنمایی جامع برای سالکان و پژوهشگران عرفان ارائه می‌دهد.

بخش اول: شرایط سلامت تفکر در سلوک عرفانی

مقتضی و موانع تفکر سالم

تفکر سالم، به‌عنوان نقطه آغاز حرکت سلوکی، نیازمند تحقق مقتضی و رفع موانع است. مقتضی این تفکر، مصاحبة العلم است؛ یعنی سالک باید کارهای خود را با آگاهی، بصیرت و دوری از خیالات و اوهام به انجام رساند. علم، چونان نوری است که ذهن سالک را از تاریکی جهل و توهم رهایی می‌بخشد. موانع تفکر سالم نیز به دو دسته تقسیم می‌شوند: موانع خارجی، یعنی رسوبات و رسومات، که عادات و سنت‌های بی‌اساس و کلیشه‌ای را شامل می‌شود، و موانع داخلی، یعنی غیر، که به هر آنچه غیر از حق است و در قلب سالک جای می‌گیرد، اشاره دارد. این سه شرط—علم، رفع رسوبات، و معرفت غیر—چونان سه ستون استوار، بنای تفکر سالم را تشکیل می‌دهند.

درنگ: تفکر سالم در سلوک عرفانی، با تحقق مصاحبة العلم به‌عنوان مقتضی و رفع موانع خارجی (رسوبات) و داخلی (غیر)، زمینه‌ساز حرکت سالک به سوی معرفت الهی است.

مصاحبة العلم: پایه تفکر سالم

مصاحبة العلم، به معنای همراهی با علم و آگاهی، شرط اولیه تفکر سالم است. سالک باید با تحصیل علوم پایه و ابزارهای فکری، ذهن خود را برای تأمل در حقایق الهی آماده سازد. این علم، نه‌تنها شامل معارف دینی، بلکه منطق و ابزارهای ذهنی است که از فرو افتادن در دام خیالات و اوهام جلوگیری می‌کند. شارح محترم تأکید می‌ورزد که تفکر بدون علم، به توهم و گمراهی منجر می‌شود. این شرط، چونان خاک حاصلخیزی است که بذر معرفت در آن کاشته می‌شود و سالک را به سوی بصیرت هدایت می‌کند.

رفع الرسوبات والرسومات: دوری از موانع خارجی

موانع خارجی تفکر، رسوبات و رسوماتی هستند که به عادات و سنت‌های بی‌اساس و کلیشه‌ای اشاره دارند. این رسوم، چونان غباری بر آینه ذهن، مانع از انعکاس نور حقیقت می‌شوند. سالک باید با بصیرت و آگاهی، این موانع را از مسیر خود بردارد تا ذهنش برای دریافت معرفت الهی آماده شود. این رفع موانع، چونان جاروبی است که گرد و غبار عادات را از صفحه قلب می‌زداید و راه را برای تفکر سالم هموار می‌سازد.

معرفة مواقع الغیر: شناخت موانع داخلی

معرفة مواقع الغیر، به معنای شناخت جایگاه‌های غیر—هر آنچه غیر از حق است و در قلب سالک جای می‌گیرد—سومین شرط تفکر سالم است. غیر، شامل هر چیزی است که به‌عنوان رقیب حق در دل سالک ظاهر می‌شود، مانند حب المال، حب الخیر، حب الفرزند، یا حب الحیاة. این شرط، سالک را به هوشیاری در برابر نفوذ غیر در قلب دعوت می‌کند. شارح تأکید می‌کند که سالک در ابتدای سلوک، که هنوز در مرحله «تاتی تاتی» حرکت است، باید مراقب باشد تا غیر، حق را از دلش بیرون نیندازد. این هوشیاری، چونان نگهبانی است که از حریم قلب در برابر رقبای حق محافظت می‌کند.

درنگ: معرفة مواقع الغیر، سالک را به هوشیاری در برابر نفوذ رقبای حق در قلبش دعوت می‌کند تا از انحراف تفکر به سوی غیر جلوگیری شود.

بخش دوم: نقد اختلاف ماتن و طلمسانی در شرط سوم

اختلاف در تبیین شرط سوم

در شرط سوم تفکر سالم، اختلافی میان متن اصلی (ماتن) خواجه عبدالله انصاری و شرح طلمسانی وجود دارد. ماتن، شرط سوم را «معرفة مواقع الغیر» می‌داند، در حالی که طلمسانی آن را «معرفة مواقع العبر» (شناخت مواقع عبرت) تفسیر کرده است. شارح محترم این تفسیر طلمسانی را مورد نقد قرار داده و آن را فاقد اساس می‌داند. استدلال این نقد بر دو محور استوار است: نخست، اینکه شناخت مواقع عبر ذیل شرط اول، یعنی مصاحبة العلم، قرار می‌گیرد، زیرا علم و آگاهی به‌طور طبیعی شامل شناخت درس‌های عبرت‌آموز است. دوم، ترتیب منطقی شرایط تفکر سالم، ابتدا مقتضی (علم) و سپس رفع موانع (رسوبات و غیر) را ایجاب می‌کند. جایگزینی عبر به جای غیر، این ترتیب منطقی را بر هم می‌زند.

این نقد، چونان ترازویی دقیق، نشان‌دهنده اهمیت حفظ ساختار منطقی در عرفان نظری است. غیر، به موانع درونی قلب اشاره دارد، در حالی که عبر، به درس‌آموزی از تجارب مربوط است که در حوزه علم جای می‌گیرد. این تمایز، سالک را به دقت در مفاهیم عرفانی و پرهیز از خلط مباحث دعوت می‌کند.

درنگ: شرط سوم تفکر سالم، معرفة مواقع الغیر است، نه عبر، زیرا عبر ذیل علم قرار می‌گیرد و جایگزینی آن، ترتیب منطقی مقتضی و موانع را مختل می‌سازد.

بخش سوم: تحلیل مثال‌های قرآنی برای تبیین غیر

مثال حضرت سلیمان (ع): نفوذ غیر در قلب

برای تبیین معرفة مواقع الغیر، شارح به آیه‌ای از قرآن کریم اشاره می‌کند که به داستان حضرت سلیمان (ع) مربوط است:

حَتَّىٰ تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ ۝ قَالَ رُدُّوهَا عَلَيَّ ۚ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ

(سوره ص، آیه ۳۲؛ : تا آنگاه که [خورشید] در پشت حجاب [غروب] پنهان شد. گفت: آن‌ها را نزد من بازگردانید. پس به نوازش کردن ساق‌ها و گردن‌هایشان پرداخت).

در این آیه، حضرت سلیمان (ع) به دلیل علاقه به اسب‌ها، از ذکر خدا غافل شد و با گفتن «رُدُّوهَا عَلَيَّ» آن‌ها را بازگرداند. این امر نشان‌دهنده نفوذ غیر (حب الخیر) در قلب اوست که به‌عنوان رقیب حب الحق ظاهر شد. شارح این مثال را بسیار مناسب می‌داند، زیرا به‌وضوح نشان‌دهنده خطر نفوذ غیر در قلب سالک است. این غیر، چونان مهمانی ناخوانده، در دل سالک جای می‌گیرد و او را از تمرکز بر حق بازمی‌دارد. سالک باید با هوشیاری، این رقبا را از حریم قلب خود دفع کند.

درنگ: مثال حضرت سلیمان (ع) به‌وضوح نفوذ غیر (حب الخیر) در قلب را نشان می‌دهد و ضرورت هوشیاری سالک در برابر رقبای حق را برجسته می‌سازد.

مثال حضرت ابراهیم (ع) در شکستن بت‌ها: غیری به جای غیر

مثال دوم به داستان حضرت ابراهیم (ع) در شکستن بت‌ها اشاره دارد:

تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ ۝ فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا

(سوره انبیاء، آیات ۵۷-۵۸؛ : به خدا سوگند، پس از آنکه پشت کردید و رفتید، با بت‌هایتان نیرنگی [خواهم کرد]. پس آن‌ها را جز [بت] بزرگشان پاره‌پاره کرد).

در این مورد، ابراهیم (ع) با غیری نسبت به حق، بت‌ها را می‌شکند تا غیر را از حریم محبوب دفع کند. شارح تأکید می‌کند که این مثال برای تبیین معرفة مواقع الغیر مناسب نیست، زیرا به غیری اشاره دارد، نه غیر. غیری، حالتی است که پس از حب الهی در قلب سالک ایجاد می‌شود و او را به دفع غیر از حریم حق وامی‌دارد، در حالی که غیر، به پذیرش چیزی غیر از حق در قلب اشاره دارد. این تمایز، چونان خطی روشن میان نور و ظلمت، ضرورت دقت در انتخاب مثال‌های قرآنی را نشان می‌دهد.

درنگ: مثال حضرت ابراهیم (ع) در شکستن بت‌ها، به غیری اشاره دارد، نه غیر، و برای تبیین معرفة مواقع الغیر مناسب نیست، زیرا غیری در مراحل بعدی سلوک (محبت و غیری) ظاهر می‌شود.

مثال تفویض حضرت ابراهیم (ع): غیر عاطفی

مثال سوم به تفویض حضرت ابراهیم (ع) مربوط است:

رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ

(سوره ابراهیم، آیه ۳۷؛ : پروردگارا، من برخی از فرزندانم را در دره‌ای بی‌کشت و زرع سکنا دادم).

در این آیه، ابراهیم (ع) به خدا عرض می‌کند که فرزندانش را در بیابانی بی‌آب و علف سکنا داده است. شارح این سخن را نشانه‌ای از نفوذ غیر (عاطفه پدرانه) در قلب او تفسیر می‌کند، زیرا به نظر می‌رسد که او نگران فرزندانش است، در حالی که خدا خود نگهبان آن‌هاست. این غیر، برخلاف غیر در مورد سلیمان (حب الخیر)، عاطفی و برخاسته از محبت پدرانه است. این تفاوت، نشان‌دهنده تنوع غیر در قلب سالک است، از حب الخیر تا عاطفه انسانی. شارح تأکید می‌کند که حتی اولیای خدا ممکن است تحت تأثیر این غیر عاطفی قرار گیرند، اما سالک باید با هوشیاری، آن را از قلب خود دفع کند.

درنگ: غیر عاطفی در مثال تفویض ابراهیم (ع)، نشان‌دهنده تنوع غیر در قلب سالک است که حتی در اولیای خدا ممکن است ظاهر شود و نیازمند هوشیاری برای دفع آن است.

مثال اصحاب کهف: غیری در برابر جبار

مثال چهارم به داستان اصحاب کهف اشاره دارد:

وَرَبَطْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَٰهًا ۖ لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا

(سوره کهف، آیه ۱۴؛ : و دل‌هایشان را استوار گردانیدیم، آنگاه که به پا خاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمان‌ها و زمین است، هرگز جز او معبودی را نخواهیم خواند، که در این صورت قطعاً سخنی گزاف گفته‌ایم).

در این آیه، اصحاب کهف با غیری نسبت به حق، در برابر جبار ایستادگی کردند و از شرک به خدا پرهیز نمودند. شارح این مثال را نیز برای تبیین معرفة مواقع الغیر نامناسب می‌داند، زیرا به غیری اشاره دارد، نه غیر. اصحاب کهف، با شجاعت و صراحت، غیر را از حریم حق دفع کردند، که این امر در باب الغیری (مرحله بعدی سلوک) جای می‌گیرد. این مثال، چونان پرچمی برافراشته، غیری و استقامت در برابر جبار را نشان می‌دهد، اما برای شناخت غیر در قلب سالک مناسب نیست.

درنگ: مثال اصحاب کهف، به غیری در برابر جبار اشاره دارد و برای تبیین معرفة مواقع الغیر مناسب نیست، زیرا در مرتبه بالاتری از سلوک (باب الغیری) قرار می‌گیرد.

مثال سحره فرعون: مقام قرب و حب

مثال پنجم به پاسخ سحره فرعون به تهدیدهای او مربوط است:

قَالُوا لَا ضَيْرَ ۖ إِنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ

(سوره اعراف، آیه ۱۲۵؛ : گفتند: باکی نیست، ما به سوی پروردگارمان بازمی‌گردیم).

سحره فرعون، در پاسخ به تهدیدهای فرعون، با آرامش و اطمینان اعلام کردند که به سوی خدا بازمی‌گردند. شارح این حالت را نه به غیر و نه به غیری، بلکه به مقام قرب، حب و وجد نسبت می‌دهد. سحره در این مقام، چنان در حب و قرب الهی غرق شده‌اند که تهدیدهای فرعون برایشان بی‌اهمیت است. این مثال، چونان گوهری درخشان، مرتبه‌ای بالاتر از تفکر و حتی غیری را نشان می‌دهد و برای تبیین معرفة مواقع الغیر مناسب نیست.

درنگ: مثال سحره فرعون، به مقام قرب و حب اشاره دارد و برای تبیین معرفة مواقع الغیر مناسب نیست، زیرا در مراتب بالاتر سلوک (باب الحب و القرب) جای می‌گیرد.

بخش چهارم: تمایز غیر و غیری

تبیین مفهوم غیر و غیری

شارح محترم، با دقت و ظرافت، به تمایز میان غیر و غیری پرداخته است. غیر، به هر چیزی غیر از حق اشاره دارد که در قلب سالک جای می‌گیرد و به‌عنوان رقیب حب الحق ظاهر می‌شود، مانند حب المال، حب الخیر، یا حب الفرزند. غیری، اما، حالتی است که پس از حب الهی در قلب سالک ایجاد می‌شود و او را وامی‌دارد تا غیر را از حریم محبوب دفع کند. این تمایز، چونان خطی روشن میان دو ساحت متمایز، ضرورت دقت در مراحل سلوک را نشان می‌دهد. در باب تفکر، که مرحله ابتدایی سلوک است، تمرکز بر شناخت و دفع غیر است، در حالی که غیری در مراحل بعدی، مانند باب المحبة و الغیری (صفحه ۱۷۴ کتاب)، ظاهر می‌شود.

درنگ: غیر، به پذیرش چیزی غیر از حق در قلب اشاره دارد، در حالی که غیری، دفع غیر از حریم حق است که پس از حب الهی در مراحل بعدی سلوک ظاهر می‌شود.

جایگاه غیر و غیری در مراتب سلوک

شارح تأکید می‌کند که باب تفکر، به‌عنوان «اول الحرکة»، مرحله‌ای ابتدایی در سلوک است که سالک هنوز در آن پهلوان کامل نیست و به‌راحتی ممکن است تحت تأثیر غیر قرار گیرد. غیر، چونان زنجیری، قلب سالک را به سوی نفسانیات می‌کشاند، در حالی که غیری، چونان شمشیری بران، غیر را از حریم حق دفع می‌کند. این تمایز، نشان‌دهنده سیر تکاملی سلوک است که از شناخت و دفع غیر در باب تفکر آغاز شده و به غیری و حب در مراحل بعدی می‌رسد.

بخش پنجم: نقد مثال‌های قرآنی و اهمیت دقت در تطبیق

نقد یکنواختی مثال‌های قرآنی

شارح با نگاهی نقادانه، به عدم یکنواختی مثال‌های قرآنی برای تبیین معرفة مواقع الغیر اشاره می‌کند. تنها مثال حضرت سلیمان (ع) به‌وضوح نفوذ غیر (حب الخیر) در قلب را نشان می‌دهد و برای این منظور مناسب است. سایر مثال‌ها، یعنی شکستن بت‌ها توسط ابراهیم (ع)، تفویض ابراهیم (ع)، اصحاب کهف، و سحره فرعون، به دلیل اشاره به غیری یا مراتب بالاتر (حب و قرب)، با هدف باب تفکر همخوانی ندارند. این نقد، چونان آینه‌ای صیقلی، ضرورت دقت در تطبیق آیات قرآنی با مفاهیم عرفانی را منعکس می‌کند.

درنگ: تنها مثال حضرت سلیمان (ع) برای تبیین معرفة مواقع الغیر مناسب است، زیرا سایر مثال‌ها به غیری یا مراتب بالاتر سلوک اشاره دارند و با هدف باب تفکر همخوانی ندارند.

اهمیت انتخاب دقیق آیات قرآنی

شارح با تمثیلی زیبا، به اهمیت انتخاب دقیق آیات قرآنی اشاره می‌کند: همان‌گونه که نمی‌توان آیات را «گونی گونی» و بدون تأمل کنار هم قرار داد، در عرفان نظری نیز باید با دقت و بصیرت، آیات را با مفاهیم تطبیق داد. این دقت، چونان ترازویی است که وزن هر آیه را در سیاق عرفانی می‌سنجد و از کاربرد نادرست جلوگیری می‌کند. این امر، به‌ویژه در باب تفکر که مرحله ابتدایی سلوک است، اهمیت بیشتری دارد، زیرا سالک در این مرحله هنوز در برابر نفوذ غیر آسیب‌پذیر است.

بخش ششم: نقش عاطفه در غیر

غیر عاطفی و تفاوت آن با سایر انواع غیر

شارح با اشاره به مثال تفویض حضرت ابراهیم (ع)، به نوع خاصی از غیر، یعنی غیر عاطفی، توجه نشان می‌دهد. این غیر، برخاسته از عاطفه پدرانه است که حتی در اولیای خدا ممکن است ظاهر شود. برخلاف غیر در مورد سلیمان (حب الخیر)، که به لذت مادی و نفسانی اشاره دارد، غیر عاطفی از محبت انسانی سرچشمه می‌گیرد. این تفاوت، چونان شاخه‌های درختی تنومند، تنوع غیر در قلب سالک را نشان می‌دهد. سالک باید با بصیرت، حتی این غیر عاطفی را از قلب خود دفع کند تا به وصول کامل به حق نائل شود.

درنگ: غیر عاطفی، مانند عاطفه پدرانه در تفویض ابراهیم (ع)، نوع خاصی از غیر است که حتی در اولیای خدا ممکن است ظاهر شود و نیازمند دفع با بصیرت است.

چالش عاطفه در سلوک

عاطفه، به‌ویژه در مورد فرزندان، چونان موجی نیرومند، می‌تواند قلب سالک را به سوی غیر سوق دهد. شارح با تمثیلی دلنشین، این چالش را به تصویر می‌کشد: اولیای خدا، برخلاف انسان‌های بی‌غیرت که خود را مقدم بر فرزندانشان می‌دانند، به دلیل عاطفه سرشار، ممکن است در برابر فرزندانشان آسیب‌پذیر شوند. این عاطفه، اگرچه انسانی و ارزشمند است، در صورت نفوذ به قلب به‌عنوان غیر، مانع از تمرکز بر حق می‌شود. سالک باید با تهذیب نفس، این عاطفه را در چارچوب حب الحق نگه دارد.

بخش هفتم: نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

باب تفکر، به‌عنوان آغاز حرکت سلوکی، نقشی بنیادین در آماده‌سازی سالک برای وصول به حق ایفا می‌کند. درس نود و چهارم منازل السائرین، با تبیین سه شرط سلامت تفکر—مصاحبة العلم، رفع الرسوبات والرسومات، و معرفة مواقع الغیر—راهنمایی جامع برای سالکان ارائه می‌دهد. مصاحبة العلم، ذهن را با آگاهی و بصیرت مجهز می‌کند؛ رفع رسوبات، موانع خارجی را از میان برمی‌دارد؛ و معرفة مواقع الغیر، سالک را در برابر نفوذ رقبای حق هوشیار می‌سازد. نقد شارح بر تفسیر طلمسانی، اهمیت حفظ ترتیب منطقی مقتضی و موانع را نشان می‌دهد.

تحلیل مثال‌های قرآنی، ضرورت دقت در تطبیق آیات با مفاهیم عرفانی را برجسته می‌سازد. تنها مثال حضرت سلیمان (ع) برای تبیین غیر مناسب است، در حالی که سایر مثال‌ها به غیری یا مراتب بالاتر سلوک اشاره دارند. تمایز غیر و غیری، سیر تکاملی سلوک را روشن می‌کند: در باب تفکر، سالک باید از نفوذ غیر در قلب جلوگیری کند، در حالی که غیری در مراحل بعدی، پس از حب الهی، ظاهر می‌شود. غیر عاطفی، مانند عاطفه پدرانه، چالشی خاص در سلوک است که نیازمند تهذیب و هوشیاری است.

این درس، چونان مشعلی فروزان، مسیر تفکر سالم را روشن ساخته و سالک را به سوی معرفت ربانی هدایت می‌کند. سالک با تحقق این شرایط و دفع موانع، چونان ورزشکاری که با انضباط به کمال می‌رسد، به وصول به حق نائل می‌شود.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، شرط اول برای فکر سالم چیست؟

2. طبق متن، چرا مواقع العبر طلمسانی مورد قبول نیست؟

3. بر اساس درسگفتار، غير در ظرف فکر به چه معناست؟

4. کدام مثال در درسگفتار برای معرفت مواقع الغير مناسب تلقی شده است؟

5. طبق متن، تفاوت اصلی غيرت و غير چیست؟

6. درسگفتار بیان می‌کند که معرفت مواقع العبر همان مصاحبت علم است.

7. بر اساس متن، مثال ابراهیم در شکستن بت‌ها نشان‌دهنده غيرت است، نه غير.

8. درسگفتار معتقد است که مثال سلیمان در ردوها علی به غيرت اشاره دارد.

9. طبق متن، مثال سحره در پاسخ به فرعون به باب الحب و القرب مربوط است.

10. درسگفتار تأکید دارد که همه مثال‌های ذکرشده برای معرفت مواقع الغير مناسب هستند.

11. چرا درسگفتار مواقع العبر طلمسانی را رد می‌کند؟

12. تفاوت مثال سلیمان و ابراهیم در ظرف فکر چیست؟

13. غير عاطفی در مثال ابراهیم در سوره ابراهیم چیست؟

14. چرا مثال سحره به باب الحب مربوط است؟

15. چگونه معرفت مواقع الغير به سالک کمک می‌کند؟

پاسخنامه

1. مصاحبت علم و آگاهی

2. چون با مصاحبت علم تداخل دارد

3. رقابت با حق در دل سالک

4. سلیمان در ردوها علی

5. غيرت دفع غير است، غير پذیرش غير در دل است

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. زیرا مواقع العبر با مصاحبت علم تداخل دارد و جزو مقتضی است، نه مانع.

12. سلیمان دچار غير (حب الخير) شد، اما ابراهیم غيرت نشان داد و غير نداشت.

13. غير عاطفی نگرانی ابراهیم برای ذریه‌اش در بیابان بی‌آب و علف است.

14. زیرا سحره با گفتن «لاضير انا الى ربنا منقلبون» در ظرف قرب و حب قرار دارند.

15. سالک با شناخت غير، از پذیرش رقيب حق در دل خود جلوگیری می‌کند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده