در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 97

متن درس





منازل السائرین: باب التذکر، منزل نود و هفتم

منازل السائرین: برتری تذکر بر تفکر

تحلیل و تبیین باب تذکر کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۹۷ -باب تذکر- بخش سوم)

مقدمه

در مسیر سلوک عرفانی، تذکر چونان مشعلی است که قلب سالک را از تاریکی غفلت به روشنایی حضور رهنمون می‌شود. منزل نود و هفتم از کتاب شریف منازل السائرین، تألیف خواجه عبدالله انصاری، که در این نوشتار با شرح و تفسیر آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره بررسی می‌گردد، به «باب التذکر» اختصاص دارد. این باب، تذکر را به‌عنوان مقامی وجودی و متعالی معرفی می‌کند که بر تفکر، به دلیل ماهیت طلب‌محور و خلقی آن، برتری دارد. تذکر، دریچه‌ای است به سوی یادآوری حقیقت ازلی و اتصال به معارف الهی، که سالک را از قیود نفسانی و غواشی ناسوتی رها ساخته و به سوی فطرت اولیه هدایت می‌کند.

بخش اول: برتری تذکر بر تفکر

متن اصلی و تحلیل

وَلِهَذَا قَالَ الشَّيْخُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ: التَّذَكُّرُ فَوْقَ التَّفَكُّرِ، فَإِنَّ التَّفَكُّرَ طَلَبٌ وَالتَّذَكُّرَ وُجُودٌ

خواجه عبدالله انصاری در این عبارت، تذکر را به دلیل ماهیت وجودی و حضوری‌اش، بر تفکر، که ماهیتی طلب‌محور و حرکتی دارد، ترجیح می‌دهد. تفکر، به مثابه سفری است در پی یافتن مقصود در ظرف فقدان، در حالی که تذکر، چونان حضور در محضر حقیقت است که سالک را به وجدان و فعلیت وجود متصل می‌سازد. این برتری، جایگاه تذکر را در سلوک عرفانی به‌عنوان مقامی متعالی‌تر تثبیت می‌کند. تفکر، صفتی خلقی است که در ظرف حرکت و شوق به سوی مطلوب عمل می‌کند، اما تذکر، صفتی حقی و خلقی است که در ظرف حضور و وصول قرار دارد. خداوند، به دلیل کمال ذاتی‌اش، از تفکر بی‌نیاز است (إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ؛ قرآن کریم، سوره یس، آیه ۸۲، : «چون به چیزی اراده فرماید، کارش این است که بگوید: باش، پس می‌شود»). اما ذکر، در هر دو مرتبه حق و خلق، جاری است. این تمایز، تذکر را به مقامی والا ارتقا می‌دهد که سالک را از محدودیت‌های خلقی فراتر می‌برد.

درنگ: تذکر، چونان نوری است که قلب سالک را از ظلمت فقدان به روشنایی حضور هدایت می‌کند، در حالی که تفکر، سفری است در پی مقصود که در ظرف شوق و حرکت محصور است.

بخش دوم: نقد عنوان باب و انتخاب آیه مناسب

نقد عنوان باب التذکر

عنوان «باب التذکر» در برابر «باب الذکر» مورد نقد قرار گرفته، زیرا ذکر، مفهومی جامع‌تر است که تذکر را نیز در بر می‌گیرد. ذکر، چونان اقیانوسی است که تمامی مراتب توجه و حضور را در خود جای داده، در حالی که تذکر، چونان شاخه‌ای از این درخت تنومند، تنها به یادآوری در ظرف خاص محدود می‌شود. انتخاب «باب الذکر» به جای «باب التذکر»، جامعیت مفهومی ذکر را در سلوک عرفانی برجسته می‌سازد و سالک را به سوی تمامی جنبه‌های توجه به حق رهنمون می‌کند.

درنگ: باب الذکر، چونان دری وسیع است که تمامی مراتب تذکر و توجه را در بر می‌گیرد، در حالی که باب التذکر، تنها به گوشه‌ای از این حقیقت عظیم اشاره دارد.

انتخاب آیه مناسب

به جای آیه وَمَا يَتَذَكَّرُ إِلَّا مَنْ يُنِيبُ (قرآن کریم، سوره غافر، آیه ۱۳، : «و جز کسانی که به سوی خدا بازمی‌گردند، [کسی] پند نمی‌گیرد»)، آیه وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ (قرآن کریم، سوره آل‌عمران، آیه ۷، : «و جز صاحبان خرد، کسی به یاد نمی‌آورد») پیشنهاد شده است. آیه اول، تذکر را در ظرف انابه و حرمان نشان می‌دهد، که با کاستی و غیریت همراه است، در حالی که آیه دوم، ذکر را از منظر عقل و سلامت باطن، که مقامی متعالی‌تر است، معرفی می‌کند.

ظرف انابه، به دلیل ارتباط با حسرت و کثرت، با ظرف عقل (اولوالالباب) متفاوت است. تذکر در ظرف انابه، از احساس کاستی و بازگشت به حق سرچشمه می‌گیرد، اما ذکر اولوالالباب، از بصیرت و سلامت عقل نشأت می‌گیرد که به حضور کامل در برابر حق منتهی می‌شود. این انتخاب، بر تفاوت مراتب سلوک و کیفیت توجه عارف تأکید دارد.

درنگ: ذکر اولوالالباب، چونان گوهری است که از سلامت عقل و بصیرت باطن می‌درخشد، در حالی که تذکر انابه، از حسرت کاستی‌ها به سوی حق بازمی‌گردد.

بخش سوم: تفاوت ماهوی فکر و ذکر

فکر به‌عنوان صفت خلقی

فکر، صفتی خلقی است که در ظرف فقدان و حرکت به سوی مطلوب عمل می‌کند. این صفت، به دلیل نیاز به تصور و تصدیق، محدود به خلق است و در ذات الهی جایی ندارد. خداوند، در مقام اراده و اقتدار، نیازی به فکر ندارد، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (سوره یس، آیه ۸۲). فکر، چونان سفری است در کویر فقدان، که سالک را به سوی مقصود هدایت می‌کند، اما در برابر حقیقت وجود، ناقص و محدود است.

درنگ: فکر، چونان چراغی است که در کویر فقدان می‌درخشد، اما در برابر آفتاب وجود الهی، کم‌نور و ناکافی است.

ذکر به‌عنوان صفت حقی و خلقی

ذکر، صفتی است که هم در حق و هم خلق را در بر می‌گیرد. ذکر، به مثابه پلی است به سوی فطرت اولیه که قلب را از قیود نفسانی رها ساخته و به حضور الهی متصل می‌کند. این فرآیند، نیازمند تکرار و استمرار ذکر است تا سالک به وصول کامل دست یابد.

درنگ: ذکر، چونان پلی است که قلب را از قیود نفسانی به سوی حضور الهی متصل می‌سازد، در حالی که فکر، سفری است در جستجوی مقصود در ظرف فقدان.

بخش چهارم: معانی تذکر

معنای اول: تذکر ازلی

تذکر در معنای متعالی، به یادآوری حضور در عالم علوی و علم الهی اشاره دارد که سالک در ازل تجربه کرده است. این نوع تذکر، سالک را به ریشه‌های وجودی‌اش متصل می‌کند، جایی که در دل حق تعالی و در ظرف علم بوده است. این یادآوری، چونان بازگشت به سرزمین اصلی وجود است که سالک را از قیود ناسوتی رها کرده و به سوی فطرت اولیه هدایت می‌کند. محبوبین، به دلیل صفای باطن، به‌راحتی می‌توانند گذشته وجودی خود را در عوالم پیشین، از نطفه تا علم الهی، به یاد آورند و در قوس‌های صعودی و نزولی سلوک حرکت کنند.

درنگ: تذکر ازلی، چونان کلیدی است که درهای عالم معنا را گشوده و سالک را به سرچشمه وجودش در ازل بازمی‌گرداند.

معنای دوم: تذکر ناسوتی

معنای دیگر تذکر، به یادآوری امور ناسوتی و دنیوی اشاره دارد که به دلیل غفلت از ذهن سالک رفته و دوباره به یاد می‌آید. این نوع تذکر، در سطح روزمره و امور آموخته‌شده قرار دارد، مانند به یاد آوردن دانش‌ها و تجارب پیشین که به طور موقت فراموش شده‌اند. این تذکر، در مراتب ناسوتی، نفسانی، عقلی و متعالی رخ می‌دهد و هر مرتبه، کیفیت و عمق متفاوتی دارد.

درنگ: تذکر ناسوتی، چونان آینه‌ای است که خاطرات و آموخته‌های فراموش‌شده را در برابر دیدگان سالک بازمی‌گرداند، اما تذکر متعالی، او را به سوی حقیقت وجود هدایت می‌کند.

بخش پنجم: نقش قلب و نفس در تذکر

قلب، ظرف ذکر

قلب، چونان مرکزی است که ذکر در آن تحقق می‌یابد. فکر، حرکتی است به سوی قلب، اما ذکر، در ظرف قلب به فعلیت می‌رسد. هنگامی که قلب از قیود نفسانی، یا به تعبیر تمثیلی «چربی‌های نفس»، پاک شود، به ظرف ذکر تبدیل می‌گردد. این فرآیند، نیازمند رهایی از صفات نفسانی و بازگشت به فطرت اولیه است.

درنگ: قلب، چونان کعبه‌ای است که ذکر در آن طواف می‌کند، و فکر، راهنمایی است که سالک را به این حرم الهی هدایت می‌نماید.

دفن نفس

یکی از مراحل کلیدی در تحقق ذکر، «دفن نفس» است. سالک باید نفس خود را با ذکر لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ از قیود ناسوتی رها کرده و در قبرستان وجود خویش دفن نماید. این فرآیند، چونان خاکسپاری هویت کاذب نفسانی است که سالک را به سوی حضور کامل در برابر حق رهنمون می‌شود. این دفن، نیازمند تکرار و استمرار است، گویی سالک بارها و بارها باید نفس خویش را در این قبرستان معنوی به خاک سپارد تا از بازگشت آن جلوگیری کند.

درنگ: دفن نفس، چونان خاکسپاری هویت کاذب است که سالک را از قیود ناسوتی رها ساخته و به سوی ذکر حقیقی هدایت می‌کند.

بخش ششم: موانع تذکر و راه‌های رفع آن

موانع ذکر

موانع تذکر، شامل قیود نفسانی و غواشی النشأة، یعنی عوارض ناسوتی هستند که قلب را از صفا و خلوص دور می‌کنند. این موانع، چونان حجاب‌هایی هستند که نور ذکر را از قلب سالک بازمی‌دارند. رهایی از این قیود، نیازمند تصفیه قلب و بازگشت به فطرت اولیه است که از طریق انابه و ذکر مستمر ممکن می‌گردد.

درنگ: قیود نفسانی و غواشی ناسوتی، چونان پرده‌هایی هستند که قلب را از نور ذکر محجوب می‌کنند و تنها با تصفیه و انابه، این حجاب‌ها برطرف می‌گردد.

خلوص و اخلاص

تذکر حقیقی، نیازمند خلوص و رهایی از قشور نفسانی است. هنگامی که قلب از صفات نفسانی پاک شود، به فطرت اولیه بازمی‌گردد و معارف ازلی را به یاد می‌آورد. خلوص، چونان صیقلی است که قلب را برای دریافت نور معرفت آماده می‌سازد و سالک را به سوی توحید و معارف ازلی هدایت می‌کند.

درنگ: خلوص، چونان صیقلی است که قلب را از زنگار نفسانی پاک کرده و به سوی معارف ازلی رهنمون می‌شود.

بخش هفتم: معارف لدنی و مقام محبوبین

معارف لدنی

معارف لدنی، اعطای الهی هستند که بدون نیاز به حس یا علم اکتسابی، در قلب محبوبین جای می‌گیرند. این معارف، چونان گوهری الهی‌اند که از جنس ابداعات حق بوده و سالک را از وابستگی به ابزارهای مادی و حسی بی‌نیاز می‌کنند. محبوبین، به دلیل نزدیکی به حق، توانایی رصد عوالم پیشین و متعالی را دارند و از طریق ذکر، به این معارف دست می‌یابند.

درنگ: معارف لدنی، چونان هدایای الهی‌اند که قلب محبوبین را بی‌نیاز از علوم اکتسابی به سوی حقیقت متعالی رهنمون می‌سازد.

محبوبین و تذکر ازلی

محبوبین، به دلیل صفای باطن، به‌راحتی می‌توانند گذشته وجودی خود را در عوالم پیشین به یاد آورند. این توانایی، چونان نوری است که مسیر قوس‌های صعودی و نزولی سلوک را روشن می‌سازد. آن‌ها می‌توانند از نطفه تا علم الهی را رصد کرده و در مسیر ذکر، به سوی حق صعود یا نزول کنند. این تذکر، نیازمند خلوت و تأمل است تا سالک خود را از قیود نفسانی رها ساخته و به حقیقت وجودی خویش بازگردد.

درنگ: محبوبین، چونان بازرگانان هوشیاری‌اند که با تذکر ازلی، گنج‌های وجودی خویش را در عوالم پیشین بازمی‌یابند.

بخش هشتم: سیر و سلوک در قوس‌های صعودی و نزولی

ذکر و قرب الهی

باب الذکر، مقام توجه، عنایت و قرب است که در دو قوس صعودی (تا قیامت) و نزولی (تا علم الهی و تعینات) عمل می‌کند. این سیر، سالک را به مراتب اسماء و صفات الهی، از صفات فعلی تا ذاتی، و نهایتاً به مقام ذات و تعین می‌رساند. این مسیر، چونان سفری است که سالک را از ناسوت به سوی ملکوت و جبروت هدایت می‌کند، اما نیازمند رهایی از قیود نفسانی است.

درنگ: ذکر، چونان پلی است که سالک را از ناسوت به سوی عوالم متعالی هدایت کرده و به قرب الهی می‌رساند.

استنادات قرآنی و تبیین تذکر

آیه وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ (قرآن کریم، سوره طه، آیه ۱۱۵، : «و ما پیش از این با آدم پیمان بستیم، پس او فراموش کرد») به معاهده ازلی آدم اشاره دارد که به دلیل غفلت ناسوتی، فراموش شده است. این آیه، تذکر را به‌عنوان یادآوری این معاهده معرفی می‌کند که سالک را به فطرت اولیه بازمی‌گرداند.

درنگ: تذکر، چونان یادآوری پیمان ازلی است که سالک را از غفلت ناسوتی به سوی فطرت اولیه هدایت می‌کند.

بخش نهم: نقد علوم اکتسابی و اهمیت معارف لدنی

نقد علوم اکتسابی

علوم اکتسابی، هرچند در سلوک عرفانی به‌عنوان سکوهای پرتاب لازم هستند، اما بدون اتصال به معارف لدنی، می‌توانند سالک را در ناسوت گرفتار کنند. این علوم، چونان ابزارهایی‌اند که اگر از حقیقت الهی منفصل شوند، به انحراف و غفلت می‌انجامند. معارف لدنی، به دلیل ماهیت اعطایی و الهی خود، سالک را از وابستگی به این علوم بی‌نیاز می‌سازد.

درنگ: علوم اکتسابی، چونان سکوهای پرتاب‌اند که بدون نور معارف لدنی، سالک را در ظلمات ناسوت گرفتار می‌کنند.

اهمیت معبرشناسی

معبرشناسی، توانایی شناسایی فرصت‌های معنوی یا معبرهای سلوک است که چونان دروازه‌های بهشتی، امکان صعود معنوی را فراهم می‌کنند. سالک باید این فرصت‌ها را، که چون لحظات نابی در میان جریان روزمره زندگی‌اند، قدر دانسته و از آن‌ها برای تقرب به حق بهره برد.

درنگ: معبرشناسی، چونان قطب‌نمایی است که سالک را در مسیر سلوک به سوی مقصد حق هدایت می‌کند.

جمع‌بندی

منزل نود و هفتم از منازل السائرین، تذکر را به‌عنوان مقامی وجودی و متعالی معرفی می‌کند که بر تفکر، به دلیل ماهیت طلب‌محور و خلقی آن، برتری دارد. تذکر، در دو معنای ازلی و ناسوتی، سالک را به سوی فطرت اولیه و معارف الهی هدایت می‌کند. قلب، ظرف اصلی ذکر است و نیازمند رهایی از قیود نفسانی و غواشی ناسوتی است. محبوبین، با صفای باطن، توانایی رصد عوالم پیشین را دارند و از طریق ذکر مستمر، به قرب الهی می‌رسند. آیات قرآن کریم، مانند وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ (طه: ۱۱۵)، بر ضرورت یادآوری پیمان ازلی تأکید دارند. علوم اکتسابی، هرچند لازم‌اند، بدون معارف لدنی به غفلت می‌انجامند.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن، چرا تذکر از تفکر برتر دانسته شده است؟

2. طبق متن، آیه‌ای که مناسب‌تر برای باب تذکر پیشنهاد شده کدام است؟

3. متن چه چیزی را به عنوان ظرف تذکر در مقایسه با انابه معرفی می‌کند؟

4. طبق متن، ویژگی اصلی محبوبین در باب تذکر چیست؟

5. متن کدام مفهوم را به عنوان نتیجه رفع حجاب قلب در تذکر معرفی می‌کند؟

6. متن بیان می‌کند که تذکر ظرف فقدان و شوق است.

7. طبق متن، تذکر در مقایسه با تفکر به قلب وابسته است، نه عقل.

8. متن تأکید دارد که باب الذکر شامل باب التذکر نمی‌شود.

9. طبق متن، محبوبین می‌توانند با تذکر به عالم ازل و توحید بازگردند.

10. متن اشاره دارد که تفکر به معنای وصول و تذکر به معنای طلب است.

11. تفاوت اصلی بین تفکر و تذکر طبق متن چیست؟

12. چرا متن آیه 'و ما یذکر الا اولواالالباب' را برای باب تذکر مناسب‌تر می‌داند؟

13. منظور از 'دفن نفس' در باب تذکر طبق متن چیست؟

14. طبق متن، چرا تذکر به قلب وابسته است؟

15. متن چگونه تذکر محبوبین را از تذکر ناسوتی متمایز می‌کند؟

پاسخنامه

1. چون تفکر خلقی است و تذکر حقی

2. و ما یذکر الا اولواالالباب

3. عقل و سلامت

4. یادآوری عالم عنا و قرب به خدا

5. رجوع به فطرت اولیه

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. تفکر حرکت و طلب به سوی مطلوب است، اما تذکر حضور و وصول به فطرت اولیه است.

12. زیرا این آیه به عقل و سلامت اشاره دارد، برخلاف آیه انابه که ظرف حرمان را نشان می‌دهد.

13. دفن نفس به معنای کنار گذاشتن صفات نفسانی و فراموشی خود برای یادآوری خدا و فطرت اولیه است.

14. زیرا تذکر حضور و وصول در قلب است، نه حرکت عقلی مانند تفکر.

15. تذکر محبوبین یادآوری عالم ازل و توحید است، اما تذکر ناسوتی یادآوری امور عادی و دنیوی است.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده